تفسیر آیه 17 سوره انفال

قرآن در آیه 17 سوره انفال می‌فرماید:

آیه-17-انفال-موسسه علمیه السطان علی بن موسی الرضا ع

 

«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»

 

دیدن فاعلیت خدا در همه امور

 

مخاطب آيه مؤمنينی هستند كه در جنگ بدر پيروز شدند، خدای سبحان به آنها می‌فرمايد: شما كفار را نکشتید، خدا آنها را كشت، پيامبر! وقتی تو مشتت را از شن پر كردی و به صورت دشمن پرتاب نمودی تو نبودی، بلكه خدای سبحان پرتاب كرد، زيرا يك مشت شن با دست معمولی به چشم همه اصابت نمی‌كند بلكه بايد يدالله باشد.

بسياری از افعال را كه با موفقيت انجام می‌دهيم در حقيقت سبب موفقيت‌مان خدای سبحان است و ما مباشريم. خدای سبحان سبب است و ما فقط انجام دهنده فعل هستیم، وقتی سبب خداست ما فاعليت خود را نبايد ببينيم.

در امور خارق العاده قطعاً‌ خدا فاعل است. خدای سبحان می‌گويد: «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ» شما تير را پرتاب نكرديد، بلكه خدا پرتاب كرد خداوند به پيامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌گويد: پيامبر تو نيز مشت شن را نريختی، بلكه خدا ريخت. اين امر خارق العاده كارِ  پيامبر نيست بلكه كار خداوند است.

در مواردی كه موفقيت چشم‌گيری نصيب مؤمن می‌شود، مؤمنين آزمايش می‌شوند.

 

از میان بردن رذایل؛ فعلیت خداوند

 

اگر هر يك از ما گرفتار صفات نازيبايی چون حسد، بخل، كبر، كينه و… باشيم، نبايد تصور كنيم كه از بين بردن اين رذايل با رياضات‌های ما و يا با گفتن اذكار خاص صورت می‌گيرد، بلكه از ميان بردن اين رذايل تنها كار خداست. گر چه ما در اين زمينه به خود رياضتی داده و ذكری را بر زبان آورده‌ايم. امّا ريشه كنی و از بين بردن نهايی آن‌ها كار خداست، اصلاً‌ بنده توان از بين بردن عادات و صفات نادرست خويش را ندارد هر چند قوی باشد.

 

قرار گرفتن محبت خداوند در قلب مومن

 

«رَمى» پرتاب سنگ‌ريزه است، امّا در تفاسير عرفانی به معنای دلبری كردن از افراد آمده است، سنگی در دل ديگری انداخته می‌شود و دلش را اسير و بی‌قرار می‌کند.

مفسرين می‌گويند: ای پيامبر! اگر ديگران محّبِ شما و يا هر مؤمنی هستند، بواسطه كار شما و مؤمنين نيست، بلكه به دام انداختن قلوب كار خدا است و پيامبر فقط وسيله‌ است «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ» چگونه وقتی سنگی در چشمی می‌افتد ديگر فرد قادر به ديدن نيست، همچنان است كه اگر حَبّ و دانه محبّت خدا در قلب مؤمنی قرار گيرد، ديگر غير خدا را نمی‌بيند و عاشق خود خدا می‌شود، حَب حبِّ خدا اگر در دلی بيافتد ديگر چشم دل به روی غير خدا بسته می‌شود.

 

نفی فاعلیت پیامبر و مومنین

 

خدا در اين آيه هم برای مؤمنين و هم برای پيامبر ابتدا اثبات فاعليت‌شان را می‌كند و سپس نفی فاعليت آنان را بيان می‌دارد، يعنی در عين اين‌كه ظاهراً‌ پيامبر و مؤمنين فاعل‌اند امّا حقيقتاً‌ فاعل نيستند، در عرفان بحث جمع و تفصيل است، در مقام جمع غير خدا را نمی‌بينيم و در مقام تفرقه و تفصيل باور داريم خود فاعل هستيم، مقام تفرقه بُعد می‌آورد، امّا در مقام جمع فاعليت بنده ناديده گرفته می‌شود و فقط فاعليت حق لحاظ می‌شود.

خداوند در اين قسمت از آيه می‌گويد: پيامبر تو پرتاب نداشتی، تو تير را پرتاب نكردی، بلكه خدا پرتاب كرده است و به مؤمنين می‌گويد: اگر شما پرتاب پيامبر را ديده‌ايد در حقيقت پرتاب خدا را ديديد.

در روايات متعدد آمده است حرمت مؤمن از حرمت خانه خدا بيشتر است چون مؤمن مقام فنای افعالی دارد و مؤمن اگر كار خيری انجام می‌دهد در واقع خودش نيست بلكه خدا انجام داده است.

 

گره گشایی از نیاز افراد

 

‌ اگر گاهی ما نيازمان را به مؤمني مي‌گوييم چون مؤمن به مقام فنا رسيده او واقعاً خود را فاعل نمی‌بيند، در حقيقت ما نيازمان را به خدا ابراز كرده‌ايم، مؤمن بعيد از خدا نيست، ذاتی است متصف به صفات الهی، او چون متصف به صفات الهی است در انجام كار خير و گره‌گشايی از امور ديگران منت نمی‌گذارد و اذيت نمی‌كند.

مؤمن از كار سائل گره‌گشايی می‌كند، امّا در نگاه او خدا آن كار را انجام داده، مؤمن صورت ظاهری قضيه است و پشت پرده فاعليت خدا است كه به نمايش در آمده است.

 

«وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا»

 

حقیقت امتحانات الهی

 

«بَلاءً» به معنی پوسيده شدن و كنهه شدن لباس است، عرب به هر چيزی كه نخ نما شده و اصلش ديده می‌شود بَلاء می‌گويد.

«بَلاء» از آن رو بَلاء است كه در ابتلائات اصل و جوهره ما ديده می‌شود و به آزمايش از آن جهت بَلاء گفته می‌شود كه كنه وجودی افراد به نمايش گذاشته می‌شود، خدای سبحان برای انجام اين آزمايشات هم به مؤمن كمك می‌كند و هم به او در مقابل تحمل مشكلاتش صبر عطا می‌كند.

 

صبر در آزمایشات

 

صبر به جهت آن است كه بنده در انجام آزمايشات مقاومت می‌كند و موفقيت در مشكلات را به اسم خود سند نزند. اين «بَلاءً حَسَن» است مؤمنين در جنگ بدر موفق شدند امّا بايد مقاومت كنند تا اين سند موفقيت‌شان را از سوی خدا ببينند نه از خود.

امام رضا علیه‌السلام از قول امام صادق علیه‌السلام نقل می‌كند: « بَلاءً حَسَن» يعنی انسان از خود فانی شود.[1]

 

آزمایشات زیبای خداوند

 

آزمايش زيبا اين است كه خدا انسان را به مقام توحيد افعالی برساند. در فنا مَنی وجود ندارد و چون مؤمن به اين جايگاه برسد، خدا خود را در عوض به او پاداش می‌دهد.

هرگاه بنده به درجه‌ای برسد كه كار مثبت را به خود نسبت ندهد «بَلاءً حَسَن» است.

 

توفیق شکر در بخشش‌ها و صبر در محنت‌ها

 

همچنين مفسرين « بَلاءً حَسَن» را توفيق شكر در بخشش‌ها و محقق كردن صبر در محنت‌ها نيز ذكر كرده‌اند. وقتی خدا به من عنايتی می‌كند، اگر شاكر باشم « بَلاءً حَسَن» است و اگر مصيبتی زندگی‌ام را تهديد ‌كند و شاكی نباشم آزمايش نيكو است.

 

دیدن خدا در اوج گرفتاری‌ها

 

«بَلاءً حَسَن» اين است كه بنده در عين بلاء و گرفتاری، آزمايش كننده (خدا) را ببيند نه بلا و آزمايش را، و چون چنين ببيند در عين گرفتاری عشق او به معشوق افزايش می‌يابد و وصل به معشوق برايش صورت می‌گيرد و سنگينی گرفتاری از او برداشته می‌شود.

كاربرد اين قسمت از آيه در زندگی هر يك از ما چنين است، كه چون برای ما در زندگی گرفتاريی پيش آيد به راحتی به خود اجازه می‌دهيم از محدوده شرع تعدی كنيم، امّا «بَلاءً حَسَن» آن است كه در اوج گرفتاری در صحنه اوامر و نواهی حق بمانيم و سر سوزنی در اجرای اوامر كوتاهی نكنيم و گرفتار نواهی نگرديم.

 

عطای زیبای خداوند

 

همچنين بعضی مفسرين «بَلاءً حَسَن» را عطای زيبای می‌گويند، آنان عطای زيبا را دست يابی به توحيد افعالی معنا كرده‌اند و گفته‌اند: آن است كه خدای سبحان ما را به گونه‌ای تربيت كند كه در اوج موفقيت فقط از خدا ياد كنيم نه از خودمان. اين نگاه زيباترين عطيه حضرت حق به بندگان است كه به هر كسی داده نمی‌شود.

 

آزمایش با نعمت‌ها

 

مفسری می‌گويد: در اينجا بَلاءً به معنای نعمت است « لِيُبْلِيَ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ مِنْهُ‏ بَلاءً حَسَنا» خدای سبحان مؤمنين را با نعمتی كه به آن‌ها می‌دهد آزمايش می‌كند.

اگر سؤال كنيد كدام نعمت به آنان داده می‌شود؟

در پاسخ می‌گوييم: به غير از نعمت موفقيت، حضرت حق نعمت جهاد را به آنان عطا كرده است، زيرا جهاد در راه خدا، خود نعمت است.خدای سبحان نعمت داده و عنايت كرده كه به بنده اجازه جهاد در راه خود را عطا می‌كند و بعد عنايت ديگری نسبت به او داشته، که این جد و جهد به نام خدا سند زده شود نه به نام بنده.

 

«إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»

 

سمیع بودن خداوند

 

اگر سؤال شود خداوند سبحان نسبت به چه چيزی شنوا و داناست؟

گفته می‌شود: خدا سميع است، زمزمه‌های درونتان را كه می‌گفتيد ما فاعل امور هستيم را می‌شنود، در حقيقت حضرت حق صداهايی را می‌شنود كه بنده نمی‌شنود، صداهايی كه در عمق وجود انسان است.

 

علیم بودن خداوند

 

خدا می‌داند كار نهايی، كار خود اوست و كار ديگری نيست، خداوند كار خود را توسط مظاهرش جلوه‌گر می‌كند همه ما مظاهر، آيه و نشانه خدا در عالم هستيم. خدا آگاه است كه خيرات با عنايت او توسط مظاهر و نشانه‌هايش جلوه‌گر می‌شود.

 

 

تاریخ جلسه: 91/10/30 ـ جلسه 12     

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *