قرآن از مصادیق کرامت انسانی
اگر به ما نوید تشرف محضر مطهر حضرت ولی عصر عجاللهتعالیفرجه داده شود تا چه مقدار این نوید موجب خوشحالی ما میشود باید به همان میزان قرار گرفتن در محضر قرآن، ما را شادمان کند؛ قرآن و عترت عِدل یکدیگر هستند و در حقیقت باید همان اندازه که زیارت امامی موجب خوشحالی انسان میشود؛ حضور در محضر قرآن هم شادی آفرین باشد و اگر در زندگی روزمره ما این اتفاق صورت نمیگیرد و این احساس را نداریم به این دلیل است که حضور در محضر قرآن در کمال سهولت برای ما میسّر میشود و مانعی برای این حضور نیست و به کرّات برای ما صورت میگیرد و همین امر موجب عادی بودن این نعمت عُظمی شده است.
قاعدتاً حضور در محضر قرآن در زندگی ما باید یکی از بارزترین مصادیق فضل خدا باشد، فضل یعنی زیادهای که ما استحقاق آن را نداریم و فقط به لطف خدای سبحان در اختیار ما قرار گرفته است.
اگر به شما گفته شود که فلان عالم ربانی و فلان مرجع عالی قدر، فلان انسان حکیم، شما را به حضور پذیرفته تا چه اندازه موجب مسرّت شما میشود؟ قرآن پیامی است از جانب خدای سبحان که برای تک تک ما جداگانه فرستاده شده است.
خداوند سبحان میفرماید:
«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»[1]
«ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمیفهمید؟!»
متأسفانه ما قدردان حضور قرآن نیستیم و اگر در محضر قرآن حاضر میشویم آداب حضور را به جا نمیآوریم که یکی از آن آداب خوشحالی در بدو حضور و در طول زمان حضور است.
باید باور کنیم خدای سبحان در میان همه مخلوقات برای من به تنهایی پیام فرستاده و این پیام نشان از شرافت و کرامت انسان دارد.
طبق آیه 70 سوره اسراء «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی آدَمَ …» یکی از کرامتهای خدای سبحان به انسان اذن حضور در محضر قرآن است که با دعوت داعی الله میسّر میشود.
هرگاه در محضر قرآن قرار میگیریم باید عاجزانه از خدای سبحان درخواست کنیم تا آموختههای ما در محضر قرآن در صفحه قلبمان ثبت شود و علممان به ایمان و ایمانمان به طمأنینه و طمأنینه ما به شهود برسد و یافتههای قرآنی ما مثل نهر پر برکتی در طول زندگیمان جاری و ساری باشد و از برکات این آموختهها زندگی شخصی و اجتماعی و زندگی عبادی و علمی و سیاسی ما متأثر شود و همه عیش ما در پناه قرآن و عترت سپری شود.
در سوره مبارکه نباء آیه 17 آمده است:
«إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا»
«قطعاً وعدگاه (ما با شما) روز داورى است»
«إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ»
از قیامت در تفاسیر تعبیر به روز شده است؛ مفسرین میگویند: در قیامت یک شب و یک روز وجود دارد: شبِ دنیا و روزِ قیامت و این سخن را به این استناد میدهند که عالم ماده عالم کدورت است، اما در قیامت هیچ کدورتی وجود ندارد، زیرا در آن روز همه چیز بروز و وضوح کامل دارد.
از خصوصیات قیامت:
قرآن در این آیه، قیامت را تعبیر به یوم الفصل کرده است، هر چند قیامت اسامی مختلفی دارد اما آیه به یوم الفصل اشاره کرده است.
یوم الفصل به معنای جدایی
مفسرین در بیان علت تعبیر قیامت به یوم الفصل به آیات زیر استناد کردهاند:
«يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيه وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ»[2]
«در آن روز که انسان از برادر خود میگریزد و از مادر و پدرش، و زن و فرزندانش»
«الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقين»[3]
«دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران!»
میان دوستان صمیمی عداوت ایجاد میشود و از یکدیگر کنارهگیری میکنند، مگر متقین که برای آنها یوم الوصل است نه یوم الفصل.
قیامت، روزی است که میان سعدا و اشقیا فصل ایجاد میشود و هیچ دسته و گروهی در آن روز اختلاط پیدا نمیکنند، مگر اینکه هم جنس یکدیگر باشند در حالیکه در دنیا از امام زمان درخواست میکنیم: جان مولا زشت و زیبا در هم است؛ در عالم ماده امور مختلف یا افراد مختلف کنار یکدیگر قرار میگیرند اما در قیامت خوب و بد از یکدیگر ممتاز میشوند و تفرقهای میانشان ایجاد میگردد.
یوم الفصل به معنای یوم القضا و یوم الحکم
روزی که ختم کلام و آخرین مرحله زندگی بشر رقم میخورد و حکم نهایی صادر میشود، هرکس در لباس خود هویدا میشود، حق در لباس باطل و باطل در لباس حق نیست.
بعضی گفتهاند که روزی است که کاه از دانه خود جدا میشود، وقتی محصولی درو شود پوسته آن به یک طرف و اصل و لُب آن به طرف دیگر میافتد؛ در قیامت این اتفاق برای همگان صورت میگیرد.
به عنوان مثال عبادتی که در این عالم انجام میدهیم، قشر و پوست و ظاهر و باطن، هیئت و ملکوتی دارد، در قیامت این دو از یکدیگر تفکیک میشوند؛ هیئت ظاهری عبادت به طرفی میافتد و باطن آن هویدا میگردد؛ این تنها در رابطه با عبادت نیست، عابد (کسی که عبادت میکند) هم از این قانون مستثنی نیست، لُب و ملکوت هر کسی به تصویر کشیده میشود که آیا حقیقیت وجودی عبادت او و یا خود او ریایی بوده و یا اینکه حقیقت خودش و عبادتش نورانی بوده و در خدمت مولا حضور داشته است.
یکی از مفسرین میگوید: خدای سبحان در آیه گذشته به برخی امور طبیعی اشاره کرده که همه این امور را باور دارند؛ اینکه آسمان بالای سر آنان است و زمین گسترده زیر پای آنها و باغهایی در همین زمین قرار دارد و …؛ او میگوید خدای سبحان همه این موارد را سهل و آسان در اختیار بشر قرار داده است؛ حال همان خدایی که قدرت دارد زمین را گسترش دهد و آسمان را بیستون نگه دارد و دانه و باغها را برویاند همان خدا یوم الفصل را به همین سهولت برای انسان تقدیر کرده است.
حساب نکردن روی کثرات
قیامت روزی است که نمیتوان بر کثرات تکیه کرد؛ در دنیا از یک دانه گندم مقدار زیادی گندم درو میشود و یا از یک گردو درخت بزرگی سبز میشود اما زمان جمعآوری عمل معلوم میگردد که چه مقداری از این گندمها کیفیت مطلوب داشته و چه میزانی از آنها سیاه و میان تهی است.
اگر کسی در همین عالم توجه کند قیامت را میبیند، یعنی برای اولوا الالباب دنیا قیامت است زیرا آنان لُب و اصل هر عملی را میبینند و از پوسته ظاهری آن چشم میپوشند، آنان حقیقتاً به اصل، عمل میکنند و ظاهر اعمال برای آنها دلبری نمیکند، چشم از شمار عمل بستهاند و تنها به حقیقت آن توجه دارند اما برای عموم افراد این اتفاق فقط در قیامت صورت میگیرد.
روز نمایش حقیقت
قیامت بر مبنای آیه 9 سوره مبارکه طارق «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» است، روزی است که سریره (فطرت) انسان هویدا میگردد؛ به عبارتی روز نمایش حقیقت افراد است؛ گاهی انسان کاری انجام میدهد که این کار فعل اوست و صفت او نشده است، این فعل قابلیت جدایی از فرد را دارد زیرا در ذات او مستقر نشده است، اما گاه کار به اندازهای انجام میشود که خُلق فرد میشود که امکان جدایی از او نیست و نمیتوان آن را از ذات جدا کرد.
اگر اوصاف کمالی در ما نهادینه شوند و شاکله وجودی ما متصف به این اوصاف شود گویا این صفتها ذات ما شدهاند و در قیامت این اوصاف از ما جدا نخواهند شد؛ چنان است که گفته میشود ذات فردی مصلی شده، ذات کسی حکیم، وصف دائم دیگری شفیق، قدیر، سخی و …. که اینها هیچ یک از فاعل خویش جدا نمیشوند.
اگر کسی ظاهراً متصف به این اوصاف باشد اما این صفتها شاکله وجودی او نباشد در قیامت از او جدا میشود، هر کس در مراقبه و محاسبهای که نسبت به خود دارد باید بداند که امور عرضی روزی از او جدا میشود؛ به عنوان مثال چنانچه صفت خوش اخلاقی ذاتی او شود ماندگار و در غیر این صورت از او جدا میگردد.
آن کس که هر روز در زیارت آل یس اعتقاداتش را با این عبارت برای امام عرضه میکند: «أنَا وَلیٌّ لَک»«آقا شما ولی و مولای من هستید»و در اظهار و عمل، خالص باشد در قیامت گسستی میان او و امامش حاصل نمیشود، اما اگر هر روز این عبارت را بر زبان بیآورد ولی به مال و میز و مقامش وابسته باشد چون از دنیا برود میان او و امامش فاصله میافتد و با تعلقات خویش محشور میشود.
مرحوم آیةالله بهاءالدینی (ره) میفرماید: از کنار قبری رد میشدم از قبر صدا میآمد: آی خیار تازه دارم! چهار سال بود آن شخص مرده بود اما هنوز به خیار فروشی مشغول بود و گسستی برایش حاصل نشده بود.
باید دانست که قیامت چون بعد از دنیا و متأخر از دنیا است، اتفاق جدیدی در آن رخ نمیدهد بلکه فقط حقیقت امور هویدا میگردد، آن کس که در این عالم همنشینی با خوبان را انتخاب کند در قیامت این همنشینی ادامه دارد و بالعکس.
اگر از ما سوال شود با توجه به آیه چه چیزی را طلب کنیم؟
خواهیم گفت گدایی ما در این آیه آن است که «خدایا فاصل تویی و تو جدایی میاندازی، میان ما و وجودت، میان ما و دوستانت، میان ما و دوستان دوستانت و میان ما و آنچه نزد تو محبوب است جدایی مینداز. شاید در این دنیا جبر روزگار کاری کرده که من در کنار کسانی قرار گیریم که از جهت اعتقاد و اخلاق هماهنگ با من نیستند در غربالگری قیامت تو میان من و آنان جدایی بیانداز و میان من و دوستان خویش وصل حاصل کن.»
«كَانَ مِيقَاتًا»
«میقات» هم خانواده با وقت است، یعنی وعده گاه و زمان مشخص.
قیامت زمان تبین شدهای است که خدای سبحان وعده آن را داده و این وعده قطعی و حتمی است.
تفاوت انسانها در قیامت
افراد به اعتبار اخلاق، اعمال، افعال و نیات با یکدیگر متفاوت هستند، شاید گروهی در یک فضا با هم جمع شوند اما انگیزه هر یک با دیگری در این جمع شدن متفاوت باشد، نیّتها نوع عمل را معلوم میکنند. عمل کاری است که در آن اختیار و نیّت وجود دارد اما فعل کاری است که بدون اختیار و نیت صورت میپذیرد.
در عالم ماده چون به کار دو نفر نگاه کنیم که به یک کار مشغول هستند تفاوتی میان فعل و عمل آن دو نمیبینیم ولی در عالم معنا بین این دو فاصلهای بسیار طولانی است.
یوم الفصل روزی است که افراد به اعتبار تفاوت نیّاتشان از یکدیگر جدا میشوند همچنین به اعتبار تفاوت اخلاق و ارادههایشان از یکدیگر فاصله میگیرند.
اگر خدا از عبارت «میقات» استفاده میکند از آن روست که بگوید در رسیدن این زمان هیچ تردیدی نیست هر چند که در عالم ماده، قیامت در فکر و مخیله شما نمیگنجد؛ عالم ماده، عالم محدود به زمان است و قیامت محدودیتی ندارد و در رسیدن آن روز هیچ شکی نیست.
«لن يلج ملكوت السموات من لم يولد مرتين»[4] حضرت عیسی میگویند: کسی که دوبار متولد نشود وارد باطن عالم نشده و از حقیقت این عالم مطلع نیست، یک بار ولادتی که از شکم مادر متولد میشود، بار دیگر در زمان حیات به اختیار خود وارد عالم حیات شود؛ یعنی این فرد باید از تعلقات خود جدا شود و قبل از اینکه مرگ او فرا برسد خود رهایی از عالم ماده را انتخاب کند.
روایت میگوید:
«مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا»[5]
تو بمیر ای خواجه قبل از مردنت تا نبینی سختی جان کندنت
تاریخ جلسه: 97.4.17 ـ جلسه هفتم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه انبیاء، آیه 10
[2] سوره مبارکه عبس، آیات 36 تا 36
[3] سوره مبارکه زخرف، آیه 67
[4] شرح اصول کافی، ج2، ص 638
[5] بحارالانوار، ج69، ص59