تفسیر آیه 193 سوره آل عمران

در آیه 193 آل عمران آمده است:

تفسیر آیه 193 سوره آل عمران- موسسه علمیه السلطان علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام

در محضر آیات پایانی سوره مبارکه آل‌عمران قرار داریم این آیه از درخواست‌های اولی‌الالباب سخن می‌گوید آنگاه  که به پروردگار خویش گفتند: پروردگارا! ما  گفتار نداکننده ایمان را شنیدیم که می‌گفت: به مربی خود ایمان آورید! پس ما ایمان آوردیم و دلداده او شدیم. مربی ما! پس ببخش گناهان ما را! پنهان کن زشتی‌های ما را و ما را با خوبان بمیران!

 

«رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِی لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا»

 

اولی‌الالباب هنگامی که از شنوایی خویش نسبت به کلام حق خبر می‌دهند از لفظ «اِنَّ» استفاده می‌کنند تا تأکید بر این امر داشته باشند که فیض از ناحیه حق، قطعاً و حتماً به آنان افاضه شده و آنان این فیض را شنیده و دریافته‌اند؛ اما چون از ایمان خود خبر می‌دهند تأکیدی به کار نمی‌برند زیرا مطمئن نیستند که نزد حضرت حق پذیرفته شده باشد؛ گفته شده اولین عضوی که از وجود انسان فعال می‌شود سمع اوست و آخرین عضوی که از کار می‌افتد گوش اوست از این رو میت را تلقین می‌دهند چون تا ساعت‌ها بعد از دفن می‌شنود.

 

درخواست‌های اولی‌الالباب

 

کسب کمال و رسیدن به بالاترین مرحله رشد

 

اولی‌الالباب در طول آیه فوق مرتباً خدای خویش را با نام «رب» مخاطب قرار داده و این امر نشان می‌دهد که آنان همیشه در پی کسب کمال هستند و می‌خواهند از ناحیه مربی خود به بالاترین مرحله رشد و تعالی دست یابند.

اولی‌الالباب کسانی هستند که مادام در جهت کمال خویش حرکت می‌کنند و طالب تربیت الهی هستند آنان می‌دانند که وفای به عهد قدیم نیازمند کمک الهی است از خدای سبحان طلب می‌کنند تا کمترین بی‌وفایی نسبت به حضرت حق را از آنان محو کند بی‌وفایی که با ظهور معصیت از آنان مشاهده شده است.

 

از خصوصیات اولی‌الالباب

 

آنچه آنان از منادی ایمان شنیده‌اند «امنوا بالله» نبوده بلکه «آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ» بوده این نشان می‌دهد که اولی‌الالباب با گوش جانِ خویش، کلام حق را استماع نموده‌ و توجه به ربوبیت خدای سبحان داشته‌اند نه به اولوهیّت خداوند.

مفسرین می‌گویند: با عبارت «رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا» اینان به سابقه خویش اشاره دارند که بی‌تردید شنوای کلام حق‌ بوده‌اند، کلامی که آنها را به پذیرش حقیقت دعوت کرده است.

عبارت «بِرَبِّكُمْ» نشان می‌دهد اولی‌الالباب از قدیم پذیرای تربیت‌ الهی بوده‌ و قابلیت رشد را داشته‌اند؛ به همین جهت قرآن نمی‌فرماید: «امنوا برب» بلکه می‌فرماید «آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ».

اولی‌الالباب کسانی هستند که بی‌درنگ به پیام الهی پاسخ داده‌اند، پاسخی که بر مبنای مفاد دعوت الهی بوده است.

قرآن به جای «آمَنَّا» کلمه «اسلمنا» را بکار نبرده و این نشان می‌دهد که اولی‌الالباب هیچ کاستی و تبدیل و تغییری در پیام حق ایجاد نکرده‌اند و به آنچه منادی از آنان طلب کرده جامه عمل پوشانده‌اند و بی‌درنگ گفته‌اند: «فامَنَّا».

اولی الالباب در سابقه خویش ایمان به حضرت حق و اولیای الهی را مشاهده کرده و این لطف پیشین را در محضر رب العالمین عرضه می‌نمایند.

در وجود اولی الالباب تصدیق حقیقت نهفته بوده است و در عهد قدیم به وضوح این امر آشکار شده است.«رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا»

اولی‌الالباب بر فطرت خویش به طور کامل باقی مانده و هیچ عدولی از آن در زندگی‌شان مشاهده نمی‌شود.

اولی‌الالباب پیام حق را در طول دنیا با گوش جان دریافت کرده و هیچ حجابی بر گوش آنان پرده نینداخته است.

اولی‌الالباب از قدیم صدای هاتف غیبی را شنیده‌اند که گفته است: «آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ» آنان اراده خدا را برای مؤمن شدن خویش شنیده‌اند و همه تلاششان بر این بوده که به حول و قوه الهی اراده حضرت حق محقق گردد آنان ایمان خود را به تبع اراده خدا می‌بینند، به همین جهت درخواست می‌کنند که آن اراده قدیمی در زندگی‌شان هم چنان جریان داشته تا از انواع آفات مصون بمانند.

اولی‌الالباب خدای سبحان را مالک و مربی و مصلح و رساننده به کمال می‌دانند و اعتراف می‌کنند که ایمان این نقش را دارد که ذنوب‌شان را مستور نموده و کمالات را اظهار می‌نماید. نقش ایمان این است که بدی‌ها را پنهان و خوبی‌ها را آشکار می‌کند.

اولی الالباب فاعلیت خود را زمانی مطرح می‌کنند که شنوای پیام حق هستند، شنیدنی که هم به جهت عشق است و هم موجب افزونی عشق می‌باشد.

اولی‌الالباب امنیت خویش را مدیون صاحب ندایی می‌بینند که از آغاز آن ندا را به گوش ‌آنان رسانده است تا دلداده معشوق گردند، ایمان عقد قلب یا دلدادگی است آنان معتقدند که از ابتدا به آنان درس عاشقی داده شده است، «آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ»

اولی‌الالباب درآغاز پاسخ‌گوی فرمان‌الهی بوده‌اند در ادامه نیز از خدای سبحان درخواست می‌کنند لحظه‌ای آنان به خود واگذار نکند.

 

اولین پیام خداوند به بندگان

 

اولی‌الالباب می‌گویند: خدای سبحان از ما تنها تسلیم شدن را طلب نکرده بلکه عاشق شدن را خواسته است اگر عاشقی تسلیم است اولین پیام خدای سبحان به بندگان ایمان آوردن بوده است به معنای عاشق شدن، عشق ورزیدن نسبت به خدای سبحان و عشق به اولیای الهی.

اگر در عالم خلق امری مهمتر از عاشقی بود به یقین خدا به آن فرمان می‌داد این امر نشان می‌دهد که ایمان آوردن به معنای عشق ورزیدن از هر امری مهمتر است زیرا همه حسنات عالم در عاشقی نهفته است.

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید                 نا خوانده درس مقصود در بارگاه هستی

 خدای سبحان در عالم اَلَست از نوع بشر خواسته که عاشق شوند و برای پذیرش فرمان الهی هیچ قید و شرطی قرار نداده و انسان بدون آنکه سؤال کند در پس این پذیرش چه امتیازاتی به وی داده می‌شود فقط پاسخ می‌دهد: «بلی»؛ این پاسخ نشان بصیرت بنده است و سبب شد تا خلیفه الله گردد.

من که نادیده گرفتار توام                        نه خریدار که بیمار توام

عالم عاشقی عالم متفاوتی است هر چند ظاهراً دردسرهای فراوان دارد اما لذتش چندان است که اثری از آن دردسرها برای عاشق باقی نمی‌گذارد زیرا معشوق خود تکیه‌گاه عاشق می‌شود و به خواسته‌های وی پاسخ می‌دهد.

ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری          باخبر باش که سر می‌شکند دیوارش!

 معشوق رب است و تربیت می‌کند؛ رحیم است مهربانی می‌ورزد؛ رحمان است کریمانه می‌بخشد؛ کریم است بی‌هیچ قید و شرطی تکریم می‌کند؛ رزاق است روزی می‌بخشد؛ سمیع است به درد دل‌های عاشق گوش می‌سپرد؛ طبیب است درد عاشق را درمان می‌کند.

 

علت دغدغه‌ و نگرانی‌ها

 

اگر انسان در عالم عاشقی عهد اَلَست می‌ماند و بر آن تعهد پایدار بود هیچ‌گاه دغدغه و نگرانی‌های روزمره زندگی به سراغش نمی‌آمد همچنان که اولی‌الالباب از این ورطه رسته‌اند؛ آنکس که دلداده حق شود نگران هیچ امری نبوده و نخواهد بود.

آیت الله بهجت رحمة الله علیه می‌گفتند: در خانه بودم پسر همسایه منزل روبرو در کوچه بازی می‌کرد گدایی آمد و به او گفت: برو از مادرت برای من چیزی بگیر و بیاور! پسربچه گفت: مگر خودت مادر نداری؟! ایشان گفتند: برای من درس بزرگی بود اگر هریک از ما باور کنیم خدایی داریم که از مادر مهربان‌تر است و همه نیازهای ما را تأمین می‎کند هیچ‌گاه نگران نخواهیم بود. اگر خلق نگران زندگی روزمره خویش‌اند از آن روست که به سوی بی‌خدایی رو کرده‌اند عامل همه نگرانی‌های بشر بی‌خدایی اوست.

 

نگرانی مُجاز در ادعیه

 

به گفته ادعیه انسان فقط در یک صورت حق دارد نگران باشد: نگران از بین رفتن دین و شریعت.

«اللهُمَّ لاَ تَجْعَلْ مُصِيبَتَنَا فِی دِينِنَا»[1]

«خدایا مصیبت ما را در دین ما قرا مده!»

اگر کسی در شمار اولی‌الالباب باشد نگرانی‌هایش چون حبابی است که ماندگاری ندارد. اصل زندگیش امنیت و آرامش است ممکن است لحظه‌ای نگرانی بر وی حاکم شود اما با تکیه بر خدای سبحان این نگرانی مرتفع می‌شود، نگرانی در نگاه اولی‌الالباب سیئه است آنان می‌گویند: وقتی خدای سبحان فاعل خیرات است جای هیج نگرانی نیست نگرانی مربوط به زمانی که ما خود را فاعل ببینیم.

 

منادی

 

مفسرین می‌گویند: منادی یا خود قرآن است و یا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که با کلام حق همه را به سوی حق دعوت کرده است؛

گروهی که می‌گویند منادی قرآن است به آیه 1و 2 سوره مبارکه جن اشاره می‌کنند:

«فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبايَهْدي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ»

«سپس گفته‌اند: «ما قرآن عجیبی شنیده‌ایم که به راه راست هدایت می‌کند، پس ما به آن ایمان آورده‌ایم»

و گروهی که می‌گویند منادی پیامبر است به سوره مبارکه نحل آیه125 اشاره می‌کنند:

«ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّك بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ‏».

«(ای رسول ما خلق را) به حکمت (و برهان) و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن»

 

«رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا»

 

درخواست؛ مغفرت

 

اولی‌الالباب برای ذنوب خود درخواست مغفرت و برای سیئات درخواست تکفیر دارند تکفیر نیز به معنی پوشاندن و پرده افکندن است

اولی الالباب با تمام پیشینه نیکوی خویش نیاز غفاریت حضرت حق را در زندگی خود لازم می‌بینند و می‌گویند «فَاغْفِرْ لَنَا»

آیه مورد بحث معلوم می‌سازد انسان در هر مقامی باشد باید درخواست بخشودگی از خدای سبحان را داشته باشد.

 

فرق ذنب و سیئه

 

بعضی از مفسرین می‌گویند: ذنوب گناهانی است که عالمانه صادر می‌شود و سیئات گناهانی است که بر اساس جهل ظهور می‌یابد، در هر حال اولی الالباب حاضر به ظهور عیب نیستند و از رب خویش درخواست می‌کنند این عیوب را با ربوبیت خویش بر آنان مستور نماید.

بعضی از مفسرین می‌گویند از نگاه اولی الالباب ذنوب گناهانی است که مربوط به گذشته بوده و سیئات گناهانی است که در آینده از فرد صادر می شود و اولی الالباب از خدای سبحان برای هر دو درخواست بخشش می کنند و دعای جامع و کاملی دارند.

اولی الالباب همیشه خود را در عبودیت مقصر دیده و عاجزانه طلب می‌کنند تا کبائر آنان مورد مغفرت قرار گرفته و صغایرشان مستور شود.

 

ذنب و سیئه از دیدگاه اولی‌الالباب

 

اولی‌الالباب اعتراف می‌کنند که گاه با جلوه‌گری صفات خود صفات الهی را می‌پوشانند و این از نگاه آنان ذنب محسوب می‌شود.

اولی‌الالباب می‌دانند هر چه آنان به صفات خود بیشتر توجه کنند صفات حضرت حق کمتر دیده می‌شود و از این رو از خدا می‌خواهند: «فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا».

سیئه از نگاه آنان دیدن افعال خود است در حالی که فاعل همه خیرات خدای سبحان است، به همین جهت از این که گاهی فاعلیت خود را مشاهده می‌کنند از خدای سبحان طلب پوشش می‌کنند.

اولی‌الالباب بی‌معرفتی نسبت به حق را برای خود گناه می‌دانند آنان اعتراف می‌کنند آنگونه که شایسته مربی‌شان هست او را نشناخته‌اند زیرا حادث نمی‌تواند قدیم را بشناسد مگر با فنای محض .

سیئات اولی‌الالباب خطوراتی است که بر دل آنان خطور می‌نماید، اینکه برای غیرخدا وجود قائل شوند.

از این آیه معلوم می‌شود که انسان نه تنها باید درخواست همراهی با خوبان را داشته باشد بلکه برای این همراهی باید درخواست پوشش و غفران الهی را نیز داشته باشد زیرا همراهی با خوبان به مقدمات و آدابی نیاز دارد که باید آن را فراهم ساخت اولی‌الالباب اجرای این مقدمات و التزام به این آداب را همچنان از خدای سبحان طلب می‌کنند.

 

«وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ»

 

درخواست همراهی با ابرار (حسن عاقبت)

 

اولی‌الالباب خواهان همراهی با ابرار هستند و این امر نشان می‌دهد که آنان خود را در زمره ابرار نمی‌دانند اما این پیوست را طلب می‌کنند.

اولی الالباب به این میزان از دعا قناعت نکرده بلکه حسن عاقبت را که همراهی با خوبان است در پایان این عالم طلب می کنند. «وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ».

اولی الالباب خواستار همراهی با خوبان هستند که این همراهی در نهایت آنان در شمار خوبان قرار می‌دهد.

ابرار چه کسانی هستند

 

ابرار از نگاه اولی الالباب کسانی هستند که به شهود رسیده و محبوب حق شده‌اند و همیشه مورد رضایت حق قرار گرفته‌اند، به همین جهت درخواست می‌کنند تا مرگشان مرگ با ابرار باشد.

ابرار کسانی هستند که ظاهراً با خلق زندگی می‌کنند اما در باطن حضور دائم در محضر حضرت حق دارند، دنیا آنان را به خود جذب ننموده و حتی لحظه‌ای مانع جذبه حق برای آنان نگردیده است.

اولی‌الالباب درخواست می‌کنند در هنگامه مرگ با کسانی باشند که به توفیق الهی موفق‌اند و به تأیید الهی مؤید‌اند اینان خود را به تنهایی شایسته حضور در محضر حق نمی‌بینند بلکه تلاش می‌کنند تا دیگران با آنان همراه شوند.

اولی‌الالباب مراقبه‌های خویش را در این عالم کافی نمی‌دانند بلکه در هنگامه لقاءالله در جستجوی شفیع معتبری هستند که آنان را شفاعت نموده تا با وساطت آنان به انواع عنایات نایل شوند.

 

  • درخواست توفِّی با ابرار دو گونه است :
  1. هم درجه شدن با ابرار که این هم‌رتبه بودن به طفیل وجود ابرار است نه اینکه اولی‌الالباب خود را مستقلاً صاحب این امتیاز ببینند.
  2. اولی‌الالباب تلاش می‌کنند تا چندان تابع ابرار باشند که در حیات و ممات هرگز از آنان جدا نشوند.

 

 

تاریخ جلسه: 98.10.28 ـ جلسه

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


 

[1]  اقبال الاعمال، ج 2، ص 699

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *