آیه 27: «یا اَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه»
«اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته»
نفس آرامش یافته
خداوند به بندگانش خطاب میکند: ای روح آرام یافته!
مطمئنه به معنای«آمنه»؛ نفسی را گویند که به امنیت و آرامش رسیده است و نگران آینده و گذشتۀ خود نیست.
مؤمن، اسم فاعل از باب افعال، وجودی را گویند که نه تنها آرامش، وجود او را فرا گرفته است، بلکه ثمرۀ این آرامش در قول و فعل او به ظهور در آمده است و ایمنی را برای اطرافیان فراهم میکند.
چرا نفس مطمئنه نگران نیست؟
بندگی و توکل به خداوند، آرامش و امنیت را در زندگی انسان ایجاد میکند؛ زیرا خداوند اعلام فرموده است:«کُن لِی اَکُن لَک»؛«تو بندۀ من باش تا برای تو باشم»
هنگامی که بنده، مالِ خدا شد، دیگر نگرانی و اضطراب او را تهدید نمیکند. خداوند هم جنود و نیروهای مرئی و نامرئی خود را در تحت تسخیر بنده قرار میدهد: «وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»[1]
اگر سلطان ما را بنده باشی
همه گریند و تو در خنده باشی
همه مشتاق دیدار تو باشند
تو صد پرده به رو افکنده باشی
امنیت ظاهری و باطنی
بندهای که در سیر عبودیت، ایمان حقیقی را کسب کرده باشد، به امنیت ظاهری و باطنی نائل میشود و هیچگونه اضطرابی در زندگی او مشاهده نمیشود. چرا که محبت خداوند بر وجود او حاکم میشود، و به صورت اعتماد بر رب العالمین به نمایش در میآید: «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»[2]
الهی تو را دارم، چه کم دارم؟ چه غم دارم؟
نفس مطمئنه، آرامش خود را فقط در وصال به حق میداند
نفس مطمئنه، برای سیر در جاده بندگی، از زمان حال، بهترین استفاده را میکند و چون به کرم و لطف خداوند چشم دوخته، از خوف و اندوه آینده و گذشته ایمن است. نفس مطمئنه، در جاده بندگی، ربوبیت دائم خداوندی که تأمین نیازهای او را عهدهدار است، مشاهده میکند.
نفس مطمئنه، آرامش خود را فقط در وصال به حق میداند. و با حدیث نفس، به خود یادآوری میکند: آیا خداوندی که مرا از عدم به وجود آورده است و نیازهای مرا به احسن وجه تأمین میکند، در عالم طبیعت مرا رها خواهد کرد؟
مفسری میفرماید: نفس مطمئنه، خطاب اولیه خداوند (الست بربکم؟ قالوا بلی) را یافته و به آرامش و ایمنی رسیده است.
مفسر دیگری میگوید: نفس مطمئنه، خطابهای سبقت و سرعت در اذان و اقامه را مییابد، و میداند که خداوند در زمان حال او را مأمور به «حَيَ عَلَى الصَّلَاةِ،حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ، حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» کرده است.
نفس مطمئنه، معراج و وصال به خداوند را عامل آرامش خود میداند
نفس مطمئنه، وجودی را گویند، که معراج و وصال به خداوند را عامل آرامش خود میداند و خداوندی را شاکر است که بال و پر پرواز برای سیر در جاده بندگی را به او عنایت کرده است.
نفس از خود رها شده
مفسری میفرماید: نفس مطمئنه، نفسی را گویند که در اثر معیت و همراهی با خداوند، ذرهای وجود و نقش برای خود قائل نیست و آرامش را در دارایی و موجودیت خود نمیداند، حتی اگر دارایی او از جنس معنا و عبادت باشد.
بنابراین نفس مطمئنه، با همراهی سالکان الی الله، وجود حقانی مییابد. به هیچ موجودی نگاه استقلالی ندارد؛ بلکه در سلک آنان، آرامش خود را از خداوند مییابد.
و دائم به خود بانگ میزند و به خویش یادآوری میکند روزی را که به صورت ذره در عالم ذر بود و خداوند با ندای«الست بربکم؟» از او اقرار عبودیت گرفت. حال آیا امکان دارد، در دنیای طبیعت، رها شده باشد؟!
نفس مطمئنه، وجودی است که مصاحبت دائم با ملک و ملکوت دارد
مفسری میفرماید: نفس مطمئنه، وجودی است که مصاحبت دائم با ملک و ملکوت دارد. و گوش دل خود را به ملک میسپارد تا امتثال امر مولا در وجود او حکمفرما شود.
طبق حدیث قدسی که خداوند فرموده:«أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي»[3] من همنشین کسی هستم که با من همنشین شده است و بر هیچ فردی یا اسبابی اعتماد نداشته و خانۀ دل خود را از صحبت اغیار خالی کرده باشد.
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
نفس مطمئنه، به وعدههای خداوند یقین دارد
نفس مطمئنه، نفسی را گویند که خداوند معیت دائم با او دارد، در نتیجه آرامش یافته است و به وعدههای خداوند یقین دارد. چنین نفسی، ناظر ربوبیت خداوند در عالم است و مییابد که خداوند در تمام لحظات به بندهنوازی مشغول است و وعدههای خداوند حق است.
نفس مطمئنه، به اکرام خداوند در عالم یقین دارد و عالم و خلقت انسان را نمادی از اکرام او میداند:« وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ»[4] و تابش قوانین الهی را، به جهت اکرام انسان میداند. تا آدمی در پرتو این انوار به کرامت و شرافت حقیقی خود واصل شود.
سنت خداوند که اکرام بنده است، از طریق شریعت و اوامر و نواهی الهی، به اجرا درمیآید.
نفس مطمئنه ذاکر خداوند است
نفس مطمئنه، به نفسی گویند که در سیر بندگی، همراه با اهل ذکر، ذاکر خداوند بوده، در نتیجه مذکور خداوند شده است.
«أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[5]
نفس مطمئنه، با ذکر، مذکور خداوند قرار میگیرد و طمأنینه و آرامش خود را در این مذکور بودن مییابد.
نفس مطمئنه، توفیق ذاکر بودن خود را حوالهای از ناحیه خداوند میداند؛ یعنی در ابتدا خداوند به او توجه داشته، که این فرد ذاکر خدای سبحان شده است.
در حقیقت، فراز«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي»[6] مؤید مذکور بودن بنده است، چرا که نگاه خداوند بر این بنده، او را به ذکر نماز سوق داد. توجه غنی محض به بندۀ فقیر، او را ذاکر خداوند کرد.
در آیه «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[7] در ابتدا، توجه خداوند به انسان صورت میگیرد و این تجلی، بنده را ذاکر خداوند میکند و در نتیجه، دست نیاز و یاری بسوی خداوند را میگشاید.
نفس مطمئنه، یقین به مسبب الاسباب دارد
مفسری میفرماید: نفس مطمئنه، به نفسی گویند که در مقام درک، یقین به مسبب الاسباب دارد، به همین جهت از اعتماد بر اسباب رها میشود و اسباب برای او موضوعیتی ندارد. طمأنینه و آرامش خود را در وصال به مسبب الاسباب، بدست میآورد.
تأثیر مال، مقام و مدرک و فرزند و … را به اذن مسبب الاسباب میداند و در نتیجه آرامش دارد.
نفس عارف به حق
نفس مطمئنه، نفسی را گویند که عارف به حق است و معرفت به خداوند را تنها عامل ازدیاد آرامش میداند؛ از این رو برای افزایش ایمنی و آرامش، معرفت خود را افزون میکند.
نفس مطمئنه، در مسیر تقرب به خداوند، شاهد کمالات و خوبیهای بینهایت اوست، به همین جهت به فقر و نیاز خود واقف میشود، در چنین فضایی ادب اقتضا میکند که دست نیاز خود را به سوی خدای مجیب بگشاید. خداوندی که بین اجابت دعا و دعای مومن، پیوستگی ایجاد کرده است.
نفس به یقین رسیده
نفس مطمئنه، به نفسی گویند که در مسیر عبودیت، شک و تردید خود را به یقین تبدیل کرده و با همنشینی با حضرات معصومین، خود را از یقین سیراب میکند.
نفس مطمئنه، به نفسی گویند، که هیچ تردیدی در رحمت و فیاضیت و علم و… خداوند ندارد و به قوه یقین رسیده است.
نفس مطمئنه، معرفت به خدای سبحان را عامل تقرب میداند
نفس مطمئنه، نفسی را گویند، که معرفت به خدای سبحان را عامل تقرب میداند و با تمام وجود مییابد: به میزانی که معرفت او افزون شود، طمأنینه و آرامش او نیز افزایش مییابد.
نفس مطمئنه، معرفت خداوند را عاملی برای وصول به طمأنینه میداند و در کمال اطمینان، همواره جلوهگری خداوند را در عالم نظارهگر است.
چگونه انسان میتواند به این معرفت دست یابد؟
طبق آیه قرآن:«لیعبدون»، عبادت، هدف آفرینش است و به وسیلۀ عبادت، نیل به یقین صورت میگیرد و حقیقت عبادت، معرفت است: «لیعبدون» یعنی «لیعرفون»
در واقع، بین عبادت و معرفت تلازم وجود دارد. عبادتی که برای انسان معرفت ایجاد نکند، عبادت نیست. انسان در اثر بندگی و عبادت به مقام رفیع یقین دست مییابد و آرامش به او حاکم میشود.
نفس مستقر در عبودیت
مفسری گوید: نفس مطمئنه به نفسی گویند که در عبودیت استقرار یافته است و توفیق عبادت را از خدای سبحان میداند.
نفس موّحد
نفس مطمئنه، به نفسی گویند که به مقام توحید دست یافته و تنها معبود را مشاهده میکند و از دیدن عبادتهای خود و معبودهای متفرقه رها شده است.
تاریخ جلسه: 99/6/26
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره جاثیه آیه 13
[2] سوره مبارکه یونس، آیه 62
[3] اقبال العمال ص 628
[4] سوره اسراء آیه 70
[5] سوره رعد آیه 28
[6] سوره طه آیه 14
[7] سوره بقره آیه 153