خداوند در آیه ۴۳ سوره مبارکه مریم میفرماید:
«يا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا»
«اى پدر! همانا دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است؛ بنابراين، از من پيروى كن تا تو را به راه راست هدايت كنم.»
ضرورت استفاده از الفاظ محبتآمیز در دعوت توحیدی
در لفظ «يا أَبَتِ» شدت محبت حضرت ابراهیم بیان میشود که به عموی خود این حقیقت را ابلاغ میکند که علم خاصی بر من وارد شده است که تو از آن علم بی بهرهای؛ یعنی امکان دارد میزان علم فرد کوچکتر نسبت به بزرگتر خود قابل قیاس نباشد. بهعبارت دیگر برای افراد در یک خانه امکان دارد که فردی از حقایقی مطلع شود و فرد دیگری که با او زندگی میکند، مستقیماً از آن حقایق آگاه نباشد.
ملاطفت اولیای الهی
در واقع لسان اولیای الهی لسان ملاطفت است و حتی با مشرکی مانند نمرود که اعتبار دارد در نهایت نرمی سخن میگویند؛ چون سیاست اولیه مداراست. سختگیری، آخرین سیاستی است که شریعت اعمال میکند؛ بدین جهت حضرت ابراهیم به عموی خود نسبت جاهل و گمراه نداد؛ بلکه بسیار مؤدبانه فرمود:«علمی به من عطا شده که به تو داده نشده است.»
«قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ»
علم لدنی حضرت ابراهیم
این عبارت حکایت از آن دارد که حضرت ابراهیم به عموی خود این معنا را یادآوری میکند که خداوند سبحان بدون اکتساب علم، علمی را در اختیار او قرار داده است و بهواسطۀ آن علم، رتبۀ حضرت ابراهیم بر عموی خود افزون شده و به جایگاه علما دست یافته است. وظیفۀ عالم، راهنمایی جاهل است و کم بودن سن، مانع تذکر به بزرگتر نمیشود.
مفسری میفرماید:«علم، حقیقت توحید را برای انسان آشکار میکند. علم توحیدی حمایت لازم را در گوشه گوشۀ زندگی فرد اِعمال میکند و اجازۀ ورود هیچگونه آسیبی را به او نمیدهد.»
وحی اکتسابی نیست
از آیه استنباط میشود که وحی هرگز اکتسابی نیست، بلکه خداوند سبحان این علم را در اختیار بعضی از دوستانش قرار داده است که از هر گونه تردید و شکی به دورند؛ به همین جهت حضرت ابراهیم با تأکید میفرماید: «إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ» یعنی ذرهای و لحظهای شک در حقیقت دریافتی ندارد.
«فاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ»
ضرورت تبعیت جاهل از عالم
نکته قابل توجه این که جاهل باید از عالم تبعیت کند و در این تبعیت ابداً سن مطرح نمیشود. گویا حضرت ابراهیم میفرماید از علمی که به من داده شد، تبعیت کن؛ گرچه در ظاهر تبعیت از من است؛ اما در حقیقت تبعیت از آموختههای الهی است که به من نازل شده است.
راه بدست آوردن معرفت کامل
از آیه استنباط میشود که معرفت کامل معرفتی است که انسان از طریق انسان کامل اخذ کند و گرنه شناختهایی که انسان از شناخت خود و جهان هستی و معبود دارد، شناخت ناقص، سطحی و معیوب است که سعادت را به همراه ندارد.
بندگی خودسرانه و هلاکت
مفسری میفرماید:«هر بندگی خودسرانه موجب هلاکت انسان میشود. عموی حضرت ابراهیم بندگی داشت؛ اما بندگی او در جهت شریعت نبود.» هر عبادتی که از طریق شرع به انسان پیشنهاد شود، موجب سعادت است.
سختترین ریاضت نفس
در واقع سختترین ریاضت نفس، تبعیت از بزرگتر است؛ زیرا که دائماً باید پذیرای امر و نهی او باشد و به همین ترتیب چقدر بر نفس گران است که به بزرگتر گفته شود از کوچکتر خود تبعیت داشته باشد؛ در حالیکه در درون او هم هیچ کراهتی وجود نداشته باشد!
تبعیت از بزرگتر دینی سرکوبی نفس را رقم میزند. آنچه قابل تأمل است آن است که فرد جاهل هم باید بداند که تابع هر کسی نباید باشد؛ بلکه جاهل فقط باید تابع عالمی باشد که مسیر سلوک او را نشان دهد و او را از افراط و تفریط دور کند. اصل شریعت برای تربیت نفس و سرکوب کردن نفسانیات است.
تبعیت صحیح
حضرت ابراهیم با صراحت اعلام میکند که تبعیت نباید تقلیدی و کورکورانه باشد. در تبعیت صحیح حتماً هدایت از فرد عالم نصیب انسان میشود؛ حضرت ابراهیم نفرمود که از من تبعیت کن تا هدایت شوی؛ بلکه فرمود: «از من تبعیت کن تا تو را هدایت کنم»؛ یعنی در مسیر صحیح انسان علاوه بر اجرای دستورات صحیح، به فردِ آگاهی نیازمند است که گوشه گوشۀ مسیر سلوک با راهنمایی او صورت گیرد؛ یعنی قرآن و عترت هر دو راهنمای بشر است.
سیر در مسیر صحیح، لازمۀ وصول
در تبعیت صحیح صرف رسیدن به مقصود کافی نیست؛ بلکه در این سِیر، حرکت از مسیر صحیح لازم است که با تبعیت از امام هموار میشود. هدایت، زمانی صورت میگیرد که انسان هم در اجرای فرامین الهی نهایت تبعیت را داشته باشد و هم امام، عهدهدار هدایت او باشد. به مجرد تبعیت، انسان کامل بر خود لازم میداند که هدایتگر افراد جامعه باشد:« فَاتَّبِعْنِی _ أَهْدِکَ»
تبعیت انسان باید در مسیر توحیدی صورت گیرد تا حرکت در کمال مراقبه و دقت باشد، مسیری که از شمشیر تیزتر و از مو باریکتر است؛ به همین جهت نیاز به صراط و دلیل راه، در گام به گام این مسیر احساس میشود. در واقع جادۀ توحیدی مسیری به دور از افراط و تفریط است و در کمال اعتدال قرار دارد؛ بدین جهت در نهایت سازگاری با وجود انسان است.
حرکتی دائمی و هموار
اگر کسی از انسان کامل تبعیت کند، حرکت و سرعت او هموار و دائمی است و تماموقت در پی انسان الهی در حرکت است. بیتردید وجود انسان کامل مانع انحراف بنده میشود؛ اما اگر انحرافی در زندگی فردی عارض شود، از وجود انسان کامل غافل بوده است.
وصال به معبود؛ ثمرۀ بندگی خالصانه
نکتۀ قابل توجه این است که هر فردی که با وساطت انسان کامل مشغول حرکت در عرصۀ بندگی شود هر گامی که بردارد به معبود خود نزدیک میشود؛ یعنی در ذات بندگی خالصانه، وصال به معبود نهفته است و بنده هر لحظه شیرینی وصل را درک میکند و گام بعدی را بر میدارد.
«أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا»
ضرورت وجود رفیق طریق
نکته دیگری که در این آیه بیان میشود آن است که حضرت ابراهیم خود را رفیق راه معرفی میکند. آنچه مهم است آن است که سالک در طی مسیر به انسان الهی نیازمند است؛ همین رفاقت و همراهی موجب میشود که انسان هرگز در مسیر شریعت خسته و منحرف نشود و میل به عقبگرد نداشته باشد. در طی مسیر بندگی نباید سالک احساس خستگی و ناتوانی کند. انرژی سالک الی الله نسبت به افراد کممعرفت قابل مقایسه نیست. در مسیر مستقیم، عقبگرد و انحراف وجود ندارد؛ زیرا صراط رهرو را میبلعد و امکان ندارد که فرد از آن خارج شود؛ اما اگر کسی گرفتار عقبگرد یا انحراف شود، بالاصالة در جاده نبوده است.
«صِراطاً سَوِيًّا» این عبارت اشاره به این مطلب دارد که طریق تبعیت از شریعت، مسیری است که فرد را به بالاترین مرحلۀ تعالی میرساند.
فیض عام
سوالی که ذهن آدمی را بهخود مشغول میکند که چرا فیض الهی نصیب حضرت ابراهیم شد؛ اما عموی او که بزرگتر بود از این فیض محروم شد؟ و چرا از طریق حضرت ابراهیم باید این فیض را دریافت کند؟
در پاسخ بیان میشود که فیض فیاض، عام است؛ بنابراین به میزانی که مانع وجود نداشته باشد دریافت فیوضات کاملتر صورت میگیرد؛ اما موانع، محرومیت از فیوضات را به همراه دارد.
خداوند توحید را در عالم اظهار میکند؛ اما بتپرستی عموی حضرت ابراهیم مانع پذیرش توحید از سوی او شد. گویا بتپرستی ظرف او را آلوده کرده و از مصفا بودن خارج شده بود؛ به همین جهت نتوانست ندای توحیدی را بپذیرد؛ به مانند تابش خورشید که برای همه صورت میگیرد؛ اما آینه و آب راحتتر قبول میکنند و سنگ به میزان کمتر قبول فیض دارد.
قابلیت یکتاپرستی
نکتۀ قابل توجه این است که عموی حضرت ابراهیم فردی است که عمری را در بتپرستی گذرانده است؛ اما این قابلیت را دارد که با تبعیت از انسان کامل موحد شود. این موحد شدن با سهولت صورت میگیرد نه سختی؛ چون مسیر بندگی با تبعیت از انسان کامل میسر میشود.
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
تاریخ جلسه: 1399/12/16 – جلسه نوزدهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»