خداوند در تفسیر آیه ۴۴ سوره مریم میفرماید:
«يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا»
«اى پدر! شيطان را پرستش مكن كه شيطان نسبت به خداى رحمان عصيانگر است.»
تأثیر احترام
نکتۀ قابل توجه این است که نهی حضرت ابراهیم به مانند امر ایشان با کلمه «يا أَبَتِ» محقق شده است؛ یعنی در مقابل عموی خود ادبیات محترمانه و عاطفی به کار میگیرد تا از این طریق تأثیر بیشتری ایجاد کند.
آگاهی دادن ازحقیقت بتپرستی
حضرت ابراهیم علیهالسلام حقیقت بتپرستی را برای عموی خود آشکار میکند که ظاهراً فرد بت را میپرستد؛ اما باطن آن شیطانپرستی است. هر پرستش غیرخدایی، پرستش شیطان را به همراه دارد؛ چرا که شیطان توصیه به عبادت غیرخدایی میکند؛ پس بت پرستان در ظاهر بت سنگی و چوبی را میپرستند؛ اما در حقیقت شیطان را عبادت می کنند.
«لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ»
اساس دوری از خداوند
مفسری گوید:«لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ» خطابی از روح به نفس امّاره است که از شیطان تبعیت نکن؛ بلکه خود را تسلیم عقل و قلب کن تا به حقیقت انسانیت نائل شوی.
مفسری گوید:نزدیک شدن به شیطان موجب بیآبرویی و شدّت عداوت میشود. معصیت، اساس دوری از خداوند سبحان را رقم میزند؛ زیرا شیطان از آنجا که هرگز از معصیت جدا نشده، همیشه از رحمت حق دور است.
مفسری گوید:«حضرت ابراهیم علیهالسلام در این آیه اشاره میکند که عبادت غیرخدا قطعاً شیطانپرستی است؛ زیرا اعتماد بر چوب، سنگ، مال، مقام و مدرک عبادت غیرخدایی است که گر چه در ظاهر ضرری در این نوع عبادت مشاهده نمیشود؛ اما باطناً اثر عمیق دوری از خداوند از اعتماد بر آنان مشهود است.»
«لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ»
علت تکرار نام شیطان
نام «شیطان» در این آیه دو مرتبه تکرار شده است؛ در حالی که میتوانست به جای اسم دوم ضمیر به کار رود؛ اما تکرار نام شیطان بر تأکید شیطنت شیطان دلالت دارد. شیطان از «شَطنَ» به معنای «بَعُدَ» وجودی است که خود را از رحمت حق دور کرده است پس هر فردی که به شیطان نزدیک شود از رحمت حق دور میشود.
قانوناً اگر وجودی ما را تحت رحمت خود قرار دهد، باید در مقابل آن رحمت خاص شکر و سپاس خاصی از ما صورت گیرد؛ اما شیطان وجودی است که رحمت را با عصیان پاسخ میدهد و شیطنت خود را اظهار میکند.
معرفه بودن شیطان
«ال» در «الشَّیطان» دلالت بر معرفه بودن او دارد. هر کس در مقابل حق قرار بگیرد، شیطان و شیطنت محسوب میشود. حضرت ابراهیم علیهالسلام شیطانی را به عموی خود معرفی میکند که شیطنت او شناخته شده است.
«عَصِيًّا»
عصیان مدام
«عَصیّ» بر وزن فعیل، صفت مشبهه یا صیغه مبالغه است؛ یعنی شیطان، لحظهای از معصیتکاری جدا نشد و همواره معصیتکاری او رو به فزونی است؛ پس شیطان وجودی است که امکان تحول را از خود منع کرده است. سوء اختیار، او را به سوی جاودانگی در معصیت سوق میدهد.
عصیانگر بودن شیطان برای همه شناخته شده نیست؛ بنابراین عصیان بصورت نکره ذکر شده است.
عصیانگری، نتیجۀ بتپرستی
حضرت ابراهیم علیهالسلام علت نهی از بتپرستی را بیان میکند که شیطان همیشه نسبت به خداوند رحمان عصیانگر است و اگر فردی از عصیانگر اطاعت کند؛ در واقع به خود آسیب رسانده و به نوعی خود او هم عصیان حق را انجام داده است.
دوری از رحمت حق با عبادت شیطان
در آیه خداوند نفرمود:«اِنَّ الشَّیطانَ کان للّه عَصِیّا» بلکه فرمود:« إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا»؛ یعنی شیطان وجودی است که در مقابل رحمت خداوند ایستاده است؛ چون خداوند انسانها را با رحمت خودش آفرید؛ پس در یک نگاه عمیق شیطان با رحمت خداوند مقابله دارد؛ در نتیجه عبادت شیطان انسان را از رحمت خداوند دور میکند و مشمول لعنت خدای سبحان میشود. شیطانِ عابد خود را به فردی بیوجود و ناچیز تبدیل میکند.
دشمنی با خلق، پیامد معصیت
در میان همه رذائل شیطان تنها به عصیانگری او اشاره شده است. عصیان و معصیت عنوانی است که همۀ پلیدیها و زشتیها را در خود جای میدهد. عصیان و معصیت خداوند، دشمنی نسبت به خلق را هم بههمراه دارد؛ یعنی عصیانگر دلسوزی به خلق ندارد؛ چون اِعمال لطف در مرحلۀ اول باید به خالق صورت گیرد که بیشترین لطف را به او کرده است؛ اما شیطان در مقابل خداوند رحمان، طاغی و سرکش بود؛ پس با خلق هم عداوت دارد؛ چرا که عداوت به مخلوق، پیامد معصیت به خالق است.
انتظار لطف و محبت از اهل معصیت و طغیان انتظاری واهی است؛ زیرا اگر چنین فردی اهل لطف و محبت بود، به خالق خود طاغی و عاصی نبود.
سجده نکردن شیطان و استکبار او نماد معصیتکاری اوست. آتش بس برای عصیان او وجود ندارد. معصیتکاری او امری مستمر و همیشگی است؛ زیرا معصیت کاری از نظر او قبیح و زشت نیست تا خواستار تخلص از آن باشد.
آیت الله جوادی آملی میفرماید:«حضرت ابراهیم برای عموی خود دلیل آورد که چون معصیتکار است، اطاعت او را نمیکند.»
شقاوت، نتیجۀ اطاعت از عصیانگر
نقش شیطان آبروریزی است که باعث میشود انسان از جایگاه انسانیت خود سقوط کند:
«يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما»[1]
«لباس را از تن آن دو بركَند تا عورتهايشان را بر آنان آشكار سازد.»
او همیشه از رحمت حق منقطع است و تبعیت و اطاعت از او محرومیت از رحمت را ایجاد میکند؛ بنابراین اطاعت از عصیانگر موجب شقاوت و از بین رفتن نعمات میشود.
قبح معصیت
لفظ «عَصِيًّا» بر این معنا دلالت دارد که معصیت از نظر فطرت، بسیار قبیح است و این قبح نیاز به استدلال ندارد. حضرت ابراهیم قبح معصیت را در این عبارت برای عموی خود بازگو میکند تا او از عبادت غیرخدا جدا شود.
بعضی امور جزو مستقلات عقلیه است و نیاز به نظر شرع ندارد. عقل به تنهایی متوجه این امر میشود که محبت طرفینی است و اگر در مقابل لطف کثیر، معصیت کثیر صورت گیرد، قبح آن واضح است. لطف خداوند همواره جاری است؛ اما شیطان دائماً در مقابل خداوند موضعگیری دارد. در نگاه توحیدی در معصیتکار بودن شیطان هیچگونه تردیدی نیست و هیچ توجیهی در مقابل این معصیت در نظر گرفته نمیشود.
نماد شیطنت
شیطان قابلیت تحول را از خود سلب کرد؛ اگر انسان قابلیت تحول را برای خود در نظر نگیرد نماد شیطنت است؛ گویا خود انسان تبدیل به شیطان شده است که عصیان را در خود به ثبوت رسانده است.
در واقع انسان باید به این باور برسد که با وجود سختترین گناهان امکان تغییر و تحول وجود دارد.
تاریخ جلسه: 1399/12/16 – ادامه جلسه نوزدهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . سوره اعراف، آیه 27