تفسیر آیه 5 سوره انفال

قرآن در آیه 5 سوره انفال می‌فرمایند:

آیه-5-انفال-موسسه علمیه السطان علی بن موسی الرضا ع

 

«كَمَا»

 

كما به معنای همانطور است و به كار بردن این حرف زمانی است كه مثل یا مشابهی برای آن باشد، كما برای مشابهت برقرار كردن است.

قرآن از چه شباهتی سخن می‌گوید؟ یكی از مفسرین می‌گوید:‌ اولین آیه درباره تقسیم انفال بود، خداوند سبحان به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله گفت: نظر مؤمنین در تقسیم اموال هیچ جایگاهی ندارد، آنان بسیاری از زمان‌ها از تقسیم انفال به دست تو راضی هستند و این نارضایتی امر عجیبی نیست،‌ «كما» در شروع آیه به همین نارضایتی اشاره دارد، پیامبر! همانطور كه مؤمنین از تقسیم بندی انفال به دست تو ناراضی بودند همچنان از خروج تو برای جنگ ناراضی هستند، با توجه به این دو آیه قرآن بیان می‌دارد مؤمنین در حالی كه نام مؤمن دارند ولی متأسفانه گاه با ولی خود هم سلیقه نیستند و از بعضی از احكام شریعت و همچنین از سنت ناراضی‌اند.

 

«أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِن بَیتِكَ بِالْحَقِّ»

 

«مِن بَیتِكَ»

 

عبارت «مِن بَیتِكَ» به چه معنا بكار رفته است؟

بعضی از مفسرین می‌فرمایند:

  1. منظور مدینه است، خدا پیامبر را از خانه‌ای كه در مدینه داشت خارج كرد و ایشان را در مسیر سپاه بَدر قرار داد بر مبنای این نظر كل مدینه بیت پیامبر می‌شود.
  2. منظور فقط خانه پیامبر است نه كل مدینه.

میان این دو مبنا فرقی نیست بلكه آنچه مهم است این است كه اخراج بالحق صورت می‌گیرد یعنی خروج پیامبر از خانه‌اش كار درست و فعل حكیمانه‌ای است.

 

اثر تجلی خدا بر بنده

 

«َمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ» وقتی خدا بر بنده‌ای تجلی كند،‌ او را از محدوده وجودی‌اش خارج می‌كند و در جایگاه خاصی قرار می‌دهد، گرچه بسیاری از نیروهای درونی انسان، پذیرای این اخراج نیستند، اما از ثمره چنین اخراجی بهره‌مند می‌شوند.

 

گریزان یا مشتاق به تربیت الهی؟

 

مفسری در رابطه با «كَمَا أَخْرَجَكَ» می‌گوید سنت خدای سبحان این است كه بندگان را از صفات بشری‌شان و از آنچه بر آنها اعتماد دارند جدا نماید، مثلاً پول و همسر و قدرت. هرگاه خدا بخواهد بنده‌ای را تربیت كند او را از آنچه بر آن تكیه كرده باز می‌دارد، به عبارتی دیگر بر آنچه روی آنها حساب می‌كند و مأیوس می‌سازد، این كار بالحق است، زیرا خدای سبحان اراده كرده تا همگی به بندگی او قیام كنند و بر او تكیه نمایند و او را قیوم و قیم خدا بدانند نه چیز دیگری را. بسیاری از مؤمنین از چنین تربیت الهی گریزانند، امّا گروهی مشتاق به آنند.

 

حکمت جابجایی‌های خدا

 

بعضی گمان می‌كنند تمام كمالات با همین چیدمان فعلی نصیب‌شان می‌شود و هیچ‌گاه نباید جابجایی در زندگی‌هاشان صورت بگیرد و اگر این چیدمان تغییر كند آن را  پایان خط می‌دانند و دل‌نگران می‌شوند، در حالیكه جابجایی‌های خدای سبحان به جهت رشد و كمال است نه دل نگرانی و اندوه.

 

رشد و کمال در هجرت و جدایی‌ها

 

گروهی از مؤمنین باور نداشتند كه رشد و كمال در هجرت و جدایی از خانه و خانواده است. اگر هجرت بالحق باشد به یقین ثمره آن نیز بالحق است و فرد را از تعلقاتش خارج می‌كند و او را در موطن عبودیت سكنا می‌دهد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در رابطه با حج می‌گویند خدای سبحان می‌توانست حج را در بهترین آب و هوا و بدون هیچ سختی قرار دهد ولی چنین نكرد تا شما را با آن آزمایش كند آیا شما به چنین وضعیتی راضی هستید،‌ این آزمایشی بزرگ است.

 

چرا خدا راه حج و سخت برای بنده‌اش تدارك كرده است؟ گفته می‌شود زیرا چنین آزمایش بزرگی سبب رشد و كمال انسان می‌شود درحالیكه اكثریت مؤمنین از انجام آن كراهت دارند.

 

ترک وابستگی ها و تعلقات

 

شهید قدوسی معتقد بودند در ماه‌های اولیه سیر و سلوك باید از تعلقات خود چشم پوشید،‌ ایشان می‌گفتند به آنچه مأنوس هستید آن را ترك كنید، ببینید به چه چیزی وابسته هستید آنها را رها كنید، زیرا ترك مأنوسات بهترین عمل است. آیه می‌گوید: «أَخْرَجَكَ رَبُّكَ» از انس با خانه‌ات خارج شو و همچنین از آنچه در خانه‌ات به آن انس بسته‌ای جدا شو تا حركت كمالی‌ات آغاز شود. آیه بیان می‌دارد ایمان با كمال تسلیم و ترك اختیار صورت می‌گیرد. هرچه مؤمن اختیار زندگی‌اش را به خدای سبحان تفویض كند، پیوست قبلی‌اش با خدا محكم‌تر و شدیدتر می‌گردد و تا زمانی كه بنده تنها به خواسته خود توجه كند و خواست مولی را بر خواست خود ترجیح ندهد، از ایمان حقیقی به دور است.

 

میدان خطرهای شدید

 

خدای سبحان برای رساندن انسان به كمالات خاص گاه او را در میدان مخاطرات شدید قرار می‌دهد، وضعیت جنگ بَدر وضعیت بسیار سختی بود و سپاه دشمن چند برابر سپاه مسلمانان عِده و عُده داشت و میزان ادوات و ابزار جنگی آنها بسیار افزون از مسلمین بود، اما هر مسلمانی كه خود را به امر حق در فضای پر از خطر جنگ قرار داد به رشد و كمال خاصی دست یافت.

 

«وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ لَكَارِهُونَ»

 

رابطه مومنین حقیقی با حکم خداوند

 

«أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» قرآن می‌گوید: ای پیامبر اینان مؤمنین حقیقی هستند، همانگونه كه وقتی خدا به تو حكم كرد كه برای نبرد از خانه‌ات خارج شوی حكم حقی بود، در رابطه با مؤمنین نیز چنین است. قرآن می‌گوید این گروه از مؤمنین، مؤمنین حقیقی‌اند و چون گروهی به عنوان مؤمنین حقیقی معرفی شوند، گروه دیگر این عنوان را بر آنان نمی‌پسندند و از آن ناخشنود می‌شوند این امر عجیب نیست،‌ در رابطه با خروج تو برای جنگ چنین است. گروهی این دستورالعمل را نمی‌پسندند. مهم نیست مؤمنین نسبت به چه امری احساس رضایت و خرسندی می‌كنند بلكه مهم اجرای احكام و شعائر اسلامی است.

اگر سؤال شود آیا بعد از اینكه بعضی از احكام الهی با سلیقه مؤمنان سازگار نیست چگونه عنوان مؤمن از آنها سلب نمی‌شود؟ قرآن پاسخ ‌می‌دهد نام مؤمن از این افراد گرفته نمی‌شود و این مخالفت به مؤمن بودن آنان خدشه‌ای وارد نمی‌کند با وجود اینكه آنان با خدا و پیامبر هم سلیقه نیستند، اما عنوان مؤمن از آنان سلب نمی‌شود چون از حقیقت امور با خبر نیستند و اگر از حقیقت آگاه شوند با آن مخالفت نمی‌كنند.

 

غفلت از حکیمانه بودن حکم خدا

 

مخالفت مؤمنین با این تصمیم حكیمانه از آن روست كه آنان با چشم ظاهر به عِدّه و عُدّه خود و دشمن نگاه كردند، آنها سلاح اندك خود و سلاح فراوان دشمن را دیدند و از نكته غافل شدند كه خدا حكمی كه صادر می‌كند حکیم است، آنان جاهل به علم و ربوبیت حضرت حق شدند.

همچنین جاهل بودند به اینكه هر امری از جانب مربی صادر می‌شود، در جهت رشد و كمال بندگان است. قرآن از عبارت «ربّك» استفاده می كند تا بیان دارد، رشد و حركت كمالی شما به واسطه همین مربّی صورت می‌گیرد، رشدتان در این است كه از خانه‌هایتان با امر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خارج شوید، اگر چنین كنید به سخن مربی خود اطمینان می‌یابید.

 

اثر انجام تکالیف سنگین الهی

 

بسیاری از تكالیف الهی بر مؤمنین سنگین است و به جهت سنگینی از انجام آن كراهت دارند، اما آنان از این نكته غافلند كه انجام تكالیف سنگین سبب می‌شود تا از تأییدات غیبی بهره‌مند شوند و موفقیت خاصی نصیبشان گردد. مخالفت با نفس و مخالفت با عادات از جمله تكالیف سنگینی است كه مؤمنین مأمور به انجام آنها هستند.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

«و فی الصبر علی ما تكره خیر كثیر»

خیرات فراوانی است در صبوری بر آن چه كه نمی‌پسندید، حضور در جنگ بدر با آنكه در ابتدا با اكراه بود و عاشقانه، عارفانه و مشتاقانه آغاز نشد اما خیرات به جا مانده  از آن فراوان بود.

 

کوردلی

 

گاهی خدای سبحان بند‌ه‌ای را مكلف به انجام امری می‌كند تا گروهی كوردل به واسطه او بینا شوند، آیه مصداق همین است. خداوند سبحان پیامبر را مأمور كرد تا مؤمنین را به جنگ فرمان دهد زیرا حضور در جنگ به نفع آنان بود امّا مؤمنین بر این باور نبودند كه یدالله فوق ایدیهم آنان نسبت به قدرت خدا تردید داشتند و گمان می‌كردند در مقابل دشمن عِده و عُده ظاهریشان اندك است، این تفكر نوعی كوردلی به حساب می‌آید.

 

پیام‌های آیه:

 

  • مؤمنین از نبرد با كفار كراهت دارند همان طور كه از تقسیم‌بندی انفال هم كراهت داشتند.
  • بسیاری از تكالیف الهی بر مؤمنین سنگین است و به جهت سنگینی از انجام آن كراهت دارند.
  • انجام تكالیف سنگین سبب می‌شود تا انجام دهنده از تأییدات غیبی بهره‌مند شوند و موفقیت خاصی نصیبش گردد.
  • مخالفت با نفس و مخالفت با عادات غلط، از جمله تكالیف سنگینی است كه مؤمنین مأمور به انجام آنها هستند.
  • حضور در جنگ بدر با آنكه در ابتدا با اكراه بود و عارفانه و عاشقانه و مشتاقانه نبود، اما خیرات به جا مانده از آن فراوان بود.
  • «كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ» وقتی خدا بر بنده‌ای تجلی كند، او را از محدوده وجودی خویش خارج می‌كند و در جایگاه خاصی قرار می‌دهد.
  • گرچه بسیاری از نیروهای درونی انسان، پذیرای این اخراج  نیستند، اما از ثمره چنین اخراجی بهره‌مند می‌شوند.
  • گاهی خدای سبحان فردی را مكلف به انجام امری می‌كند تا گروهی كوردل را بواسطه او بینا كند.
  • مفسری در رابطه با «كَمَا أَخْرَجَكَ» می‌گوید سنت خدای سبحان این است كه هر بنده‌‌ای را از صفات بشری‌اش و از آنچه بر آنها اعتماد كرده جدا نماید مثلاً‌ پول، همسر، قدرت.
  • خدای سبحان اراده كرده تا همگی به بندگی او قیام كنند و بر او تكیه نمایند و او را قیوم و قیم بدانند نه چیز دیگری را.
  • بعضی گمان می‌كنند تمام كمالات با همین چیدمان فعلی نصیب‌شان می‌شود و هیچ‌گاه نباید جابجایی صورت بگیرد و اگر این چیدمان تغییر كند، آن را  پایان خط می‌دانند و از آن دل‌نگران می‌شوند در حالیكه غافل از این نكته است جابجایی‌های خدای سبحان به جهت رشد و كمال است.
  • مفسری می‌گوید:‌ گروهی از مؤمنین باور نداشتند كه رشد و كمال در هجرت و جدایی از خانه و خانواده است، اگر هجرت بالحق باشد به یقین ثمره آن نیز بالحق است و فرد را از تعلقاتش خارج می‌كند و او را در موطن عبودیت سكنا می‌دهد.
  • هرچه مؤمن اختیار زندگی‌اش را به خدای سبحان تفویض كند، پیوست قبلی‌اش با خدا محكم‌تر و شدیدتر می‌گردد و تا زمانی كه بنده تنها به خواسته خود توجه كند و خواست مولی را بر خواست خود ترجیح ندهد، از ایمان حقیقی به دور است.
  • خدای سبحان برای رساندن انسان به كمالات خاص گاه او را در میدان مخاطرات شدید قرار می‌دهد.

 

تاریخ جلسه: 91/8/6 ـ جلسه 5

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *