تفسیر آیه 53 سوره مائده

قرآن در آیه 53 سوره مبارکه مائده می‌فرماید:

 

«وَ یقُولُ الَّذینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرینَ»

 «آن‌ها كه ایمان آورده‏اند مى‏گویند:«آیا این(منافقان) همان‌ها هستند كه با نهایت تأكید سوگند یاد كردند كه با شما هستند؟! (چرا كارشان به این‌جا رسید؟!) (آرى،) اعمالشان نابود گشت، و زیانكار شدند.»

 

«وَ یقُولُ الَّذینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیمانِهِمْ»

 

رفتار تعجب برانگیز منافقان

 

«وَ یقُولُ الَّذینَ آمَنُوا » آیه از مطالبی سخن می‌گوید که برای اهل ایمان تعجب برانگیز است، زیرا مؤمنین به کاری دست نمی‌زنند، مگر برای رضای حق و چون گروهی از منافقین مسلمان نما را می‌بینند که قسم‌های محکم می‌خورند و وعده‌هایی می‌دهند که بر آن وعده‌ها پایبند نیستند، تعجب می‌کنند. م‍ؤمنین از این‌که منافقین به مقدساتی قسم می‌خورند که برای مؤمنین ارزش اعتقادی محکمی دارد، تعجب می‌کنند در حالی که منافق اهلیت بازی با مقدسات را دارد.

قسم بالله خوردن اگر ضمیمه‌ی عمل خالصانه‌ای نباشد، نوعی بازی با مقدسات است و منافقین از چنین قسم‌هایی ابا ندارند.

مؤمنین می‌گویند: «أَ هؤُلاءِ ؟»؛ «آیا اینان همان گروه هستند؟»

از این سؤال چنین بر می‌آید که منافقین شاید تا مدتی بتوانند ظاهر خود را حفظ کنند و دیگران را در شناخت سیرت خویش به اشتباه بیندازند اما بالاخره خداوند نقاب از چهر‌ه‌های آنان کنار می‌زند و اهل معرفت (مؤمنین) آن‌ها را می‌شناسند. اگر ذکر کردیم اهل معرفت، به جهت آن است ‌که عامه‌ی مردم در تشخیص حق و باطل بسیار دچار اشتباه می‌شوند.

گروهی از مفسرین «أَ هؤُلاءِ» را یهود و نصاری دانسته‌اند و گفته‌اند تعجب مؤمنین از یهود و نصارایی بوده که به مسلمانان قول دوستی خالصانه داده بودند. خداوند سبحان از سریره و باطن یهود و نصاری نیز پرده‌برداری می‌کند و بیان می‌دارد که یهود و نصاری متمسک به مقدسات می‌شوند تا به اهداف خویش دست یابند، اینان فقط در فکر منافع خویش‌اند و هیچ امداد و کمکی به منافقین نمی‌کنند نه منافقین پشتیبان یهود بودند و نه یهود و نصارا پشتیبان آن‌ها.

 

علت پرده برداری مؤمنین از زندگی برخی از افراد

 

آیه با عبارت « یقُولُ الَّذینَ » شروع می‌شود، مفسرین می‌گویند این شروع از آن روست که گویا به اذن حضرت حق، مؤمنین گاهی اجازه دارند اعلام خسارت گروهی از مردم را بکنند. یعنی مؤمنین به اذن حق اجازه دارند تا از زندگی گروهی پرده برداری کنند، زیرا مؤمنین می‌بینند که این افراد در حقیقت از مسیر الی الله سرباز زده‌اند و از اعتقادات حقه خویش باز گشته‌اند در حالی‌که عامه مردم از تغییر آنان بی‌خبرند. در این زمان گویا خداوند به مؤمنان صالح اجازه می‌دهد تا از حال مسلمان نماها پرده برداری کنند.

حضرت امام خمینی رحمه‌الله فرمودند: میزان و ملاک حال افراد است نه گذشته‌ی آن‌ها!

اعلام نظر مؤمنین در مورد حبط اعمال منافقین را می‌توان از دو سه منظر، مورد توجه قرار داد:

  1. در ابتدا سخن مؤمنین توجهی است برای منافقین تا نسبت به جایگاه منافقانه‌ی خویش دقتی داشته باشند، شاید که باز گردند. به اصطلاح روان شناسان، شاید اگر فرد را متوجه‌ی خطاهایش کنیم و پیشینه‌ی مثبتش را بر خود او یادآوری کنیم، شاید که از خطای خود بازگردد.
  1. اعلام خسارت مؤمن از آن روست تا عامه‌ی مردم را متوجه‌ی خطای منافقین کنند تا آنان گرفتار چنین جهالتی نشوند. این عبرت گیری برای هر دو گروه بسیار حسن و پسندیده است و از راهکارهای کابردی آیه‌ای است.

 

پیروی کورکورانه از جاهلان، عامل منافق شدن افراد

 

بسیار اتفاق افتاده که افراد، جاهلانه گرفتار خطا می‌شوند و در پی حرکت گروهی، آنان نیز قدم می‌دارند. این پیروی کورکورانه سبب می‌گردد تا عنوان آن فرد از مسلمان به منافق تغییر کند، قرآن سرنوشت گروه‌ها و افراد زیادی را مطرح می‌کند که هر کدام از آن‌ها می‌تواند سبب عبرت گرفتن برای دیگران باشد.

قرآن در این چند آیه‌‌ی اخیر، (از آیه‌ی 51 تا 54) سرگذشت گروهی از مسلمانان را مطرح می‌کند که مایه‌ی عبرت دیگران شده‌اند، قرآن در این آیات متذکر می‌شود که نسبت به روابط انسانی خویش دقت بیشتری داشته باشید، زیرا معمولاً ارتباطات از یک امر جزئی آغاز می‌شود. گاهی ارتباطات با  بی‌توجهی به جلو می‌روند و چون هر ارتباط شکل گرفت، به یقین تأثیر گذار خواهد بود. در این‌جا مسلمانان در ابتدا یهود و نصاری را برای دوستی برگزیدند، بعد با آن‌ها صمیمی شدند و بعد میان آن‌ها الفت برقرار شد، بعد چندان به پیش رفتند که مسلمانان گرفتار خطاهای یهود و نصاری شدند و مانند آن‌ها به دروغ قسم خوردند و از اموری یاد کردند که به آن‌ها پایبند نبودند و این سیر عملی ناهنجار به نابودی آن‌ها ختم شد و عملشان را حبط کرد، و او را در گروه خاسرین جای داد.

 

«إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرینَ»

 

ارتباطات ناصحیح موجب حبط اعمال

 

بار‌ها متذکر شده‌ایم که آیات در حقیقت برای هر کس به طور خاص نازل شده است، به این معنا که هر یک از ما مخاطب تک تک کلمات و آیات قرآن هستیم. یعنی قرآن نامه‌ای است از سوی خدای سبحان برای همه‌ی بندگان. با توجه به این مطلب باید گفت هر کس باید مراقب ارتباطات خویش با دیگران باشد، زیرا ائتلاف‌های ناصحیح گاهی موجب حبط عمل می‌شود. این آیه از حبط عمل گروهی سخن می‌گوید که در گذشته‌ی خویش اعمال صالحی داشته‌اند، آن اعمال ارزش حبط شدن داشته‌اند که خداوند می‌گوید: «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم» اگر این اعمال برای خود این افراد باقی می‌ماند، شاید موجب رستگاریشان می‌گشت اما به دلیل ائتلاف‌های غیر الهی‌شان، خود سبب حبط عمل خویش گشته‌اند.

خدای سبحان هیچ‌گاه اعمال ناصحیح باطل را حبط نمی‌کند، بلکه عمل باید ارزش حبط کردن داشته باشد تا حبط شود. اگر عملی الهی نباشد هر چند که انسان برای انجام آن عمل زحمات خاصی را متحمل شود، اما اثر مثبت عمل حبط خواهد شد.

 

علت ورشکستگی منافقین

 

به گفته‌ی مفسرین، منافقین همیشه ور شکسته و خسران دیده‌اند، هرچند که در ظاهر این گونه نباشند. زیرا آنان سرمایه‌های حقیقی خویش را از دست داده‌اند، آنان سرمایه‌ی ایمان به حق و تقوای الهی خویش را در مقابل یهود و نصری باخته‌اند. اگر انسان از جمع مؤمنان و صالحین دور شود، دیگران نه‌ تنها در حفاظت سرمایه‌ی او کوششی نخواهند کرد، بلکه گاهی سبب خسران و نابودی سرمایه‌اش می‌گردند، چنان‌چه آیه از این مطلب سخن می‌گوید. گروهی از مفسرین در این آیه از کسانی به عنوان منافق یاد می‌کنند که روزی در شمار مسلمانان بودند، اما به جهت ائتلاف‌های ناصحیح و قرار گرفتن در جمع یهود و نصاری (اهل افراط و تفریط)، سرمایه‌ی خویش را از دست داده‌اند و اعمال صحیح‌شان حبط شده است. گروهی از مفسرین عبارت «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» را تعجبی معنا کرده‌اند، یعنی گفته‌اند: «ما حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ»؛ «ما اخَسر أَعْمالُهُمْ» «چقدر اعمال اینها حبط شد!»، «چقدر زیان‌ دیدند!»

 

 

«برگرفته ازبیانات استاد بروجردی» 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *