تفسیر آیه 93 سوره مائده

قرآن در آیه 93 سوره مبارکه مائده می‌فرماید:

 

«لَیسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنین»

 

«بر كسانى كه ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌‏اند، گناهى در آنچه خورده‌‏اند نیست؛ (و نسبت به نوشیدن شراب، قبل از نزول حكم تحریم، مجازات نمى‏‌شوند؛) اگر تقوا پیشه كنند، و ایمان بیاورند، و اعمال صالح انجام دهند؛ سپس تقوا پیشه كنند و ایمان آورند؛ سپس تقوا پیشه كنند و نیكى نمایند. و خداوند، نیكوكاران را دوست مى‏‌دارد»

 

آیه از گروهی سخن می‌گوید كه پیش از مسلمان شدن شراب خواری می‌كرده‌اند و از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله حكم مربوط به دوره‌ی جاهلیت خود را جویا شدند، خداوند به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله چنین پاسخ داد كه باكی نیست بر كسانی كه ایمان آورده‌اند و عمل شایسته انجام داده‌اند، نسبت به آنچه قبل از تحریم مرتكب شده‌اند.

 

مجدداً قرآن ایمان آوردن و عمل صالح را تكرار می‌كند و می‌فرماید:‌ «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا» پرهیز كنید و ایمان بیاورند، و تقوا پیشه كنند و احسان كنند زیرا خدای سبحان محسنین را دوست دارد.

 

 

«إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا»

 

ایمان و تقوا؛ شرط عفو گناهان گذشته

 

قرآن در صورتی خلاف كاری‌های پیشین افراد را نادیده می‌گیرد كه آنان مزین به سه مرحله ایمان و سه مرحله از تقوا بشوند.

علامه رحمه‌الله در ذیل این آیه سه مرحله از ایمان و تقوا را چنین مطرح می‌كند:

اولین ایمان به ِاصلاح افراد می‌پردازد و دومین ایمان به ایمان مسلمانان اشاره دارد و در سومین سخن از احسان به خلق است.

همچنین ایشان در رابطه با سه تقوای تكرار شده در آیه می‌گوید:

  • تقوای اول بیان می‌دارد كه ایمان و عمل صالح باید ملازم و همراه یكدیگر باشند، یعنی اگر ایمان و عمل صالح با یكدیگر همراه نشوند اصلاً نطفه تقوا منعقد نمی‌شود.

تقوا در ابتدا تقوایی است كه فرد را به انجام واجبات و پرهیز از محرمات وا می‌دارد در این مرحله كه اهل دل آن را پایین‌ترین نوع تقوا می‌گویند، در این تقوا قلب به خداوند سبحان معتقد است و جسم تعبداً عامل به شرعیات می‌باشد و باید‌ها و نبایدها را اجرا می‌كند.

  • در دومین مرحله قرآن می‌گوید:‌ «ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا» یعنی از نزدیك شدن به امور مشتبه پرهیز كنید. این پرهیز پیوست قلبی شما را به حضرت حق افزایش می‌دهد و ایمانتان را افزون می‌كند این پرهیز نباید همراه با اعتراض باطنی باشد همچنین نباید پرهیزی از روی تكلف صورت گیرد بلكه تقوا از مشتبهات باید عاشقانه باشد، زیرا هر مشتبهه‌ای به میزان خلاف بودنش بنده‌ را از خدا دور می‌كند.
  • سومین مرحله تقوی آن است كه بنده را در مقام احسان و شهود حق برساند پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در رابطه با احسان فرمودند:‌ «الْإِحْسَانُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاه‏» احسان یعنی بندگی در محضر حق باید به گونه‌ای باشد كه گویا انسان خدا را می‌بیند.

 

بعضی از بزرگان سه مرحله‌ی تقوای بیان شده در آیه را چنین گفته‌اند:

  • تقوای اول حالتی میان انسان و خود اوست.
  • تقوای دوم حالتی میان انسان و دیگران است.
  • تقوای سوم حالتی میان انسان و خدا است.

 

در حقیقت تقوای اول آن است كه بنده رابطه‌اش را با خود درست كند به عبارتی به خودشناسی دست یابد او بداند كه چرا عبادت می‌كند و در این میانه هیچ عبادتی را از روی تكلف انجام ندهد ترك محرمات و انجام واجبات داشته باشد.

در تقوی دوم فرد پرهیز می‌كند كه در مقابل خلق اعتراضی داشته باشد، زیرا هر مخلوقی را آیه‌‌ای از آیات حق می‌داند.

و در سومین مرحله‌ی تقوی خداوند را شاهد بر تقوا و پرهیزكاری خویش می‌بینند او در محضر خدای علیم كه از سویدا و سر وجودش خبر دارد هیچ اعتراضی نمی‌كند.

 

سه مرحله تقوا از نگاه تفاسیر دیگر

 

  • تقوای اولی تقوای در اعتقاد است یعنی خداوند سبحان در صورتی گناه قبلی بنده را نادیده می‌گیرد كه اعتقادات فعلی او بر اساس توحید باشد و از شرك پرهیز كند، بنده باید در این اعتقاد به جایی برسد كه «لا مؤثر فی الوجود إلا الله» هیچ فاعلی به غیر از فاعلیت خداوند سبحان را مؤثر نبیند. اولین تقوا پرهیز از غیر خداست، پرهیز از ملاحظه و شهود غیر خداست، پرهیز از شرك است.
  • مرحله دوم تقوا، تقوای از محرمات است محرمات در این مرحله آن است كه بنده از غیر خدا چشم بپوشد، تقوای این مرحله با مرحله‌ی قبل متفاوت است زیرا در آن مرحله بنده هنوز به اسباب و وسایل ظاهری تکیه می‌کند هر چند که خود معتقد است تنها خدا را فاعل می‌داند، اما در دومین نوع تقوی از هر غیر خدایی چشم پوشیده و فقط خود و خدا را می‌بیند او در این تقوا می‌داند مولایی دارد كه بایدها و نبایدها زندگیش را معلوم می‌كند و همان مولاست كه تعیین كننده‌ و سامان بخش همه‌ی امور زندگی اوست از این رو هیچ مخالفتی با مولا نمی‌كند.
  • مرحله سوم تقوا آن است كه بنده پرهیز كند از این كه خود را فاعل ببیند، تفاوت این مرحله با مرحله‌ی دوم آن است كه تقوای نوع سوم هنوز برای خود به عنوان یك انسان موجودیتی قائل است و خود را می‌بیند و می‌گوید: مولای من و خدای من! اما در این مرحله این «من» از كنار اسم خدا حذف می‌شود و آنچه باقی مانده فقط خداست. در كتاب منازل سائرین وقتی منزل‌ها و مقامات سالك بیان می‌شود و سالك بستگی به میزان توانایی‌هایش از این منازل و مقامات عبور می‌كند و بالا می‌رود این نوع تقوا را بالاترین منزل می‌داند.

بنده در این منزل به جایی می‌رسد كه برای خویش هیچ فاعلیتی قائل نیست اگر او به مقامات شكر، صبر یا قناعت و … دست یافته است پرهیز می‌كند كه حضور در این مقامات را دست آورد و نتیجه‌ی بندگی و زحمات خویش بداند. بلكه او می‌داند اگر خیری در عالم ساری و جاری است تنها از منبع فیض ربّانی است هر چه هست اوست و غیر او هیچ نیست.

سالك در این مقام به مقام «فنا فی الله» می‌رسد او اصلاً برای خود، خودی نمی‌بیند كه بخواهد فاعلیت امور را به خود نسبت دهد. شایسته است حتی در مراحل پائین‌تر نیز سالك با همین نگاه به مولایش بنگرد حتی اگر هنوز به یقین دست نیافته او نگاهش باید چنین باشد. مثلاً‌ اگر او از شرك و یا از مخالفت با حق پرهیز می‌كند این دوری از شرك و یا دوری از مخالفت با حق را لطفی از جانب خداوند سبحان بداند نه از خویش.

و در مراحل ابتدایی سیر و سلوك این سخن به طور قطع در دل سالك جایی باز نكرده اما در آخرین مرحله‌ایی كه برای تقوا بیان شد قلب سالك به مقام «فی الله» می‌رسد.

سالك در مراحل دوم و سوم تقوا به جایی می‌رسد كه هر خیری را پیش روی خود می‌بیند چنین می‌گوید:‌ «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی، وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّه»

نگاه دیگر:

  • ایمان اولیه ایمان تقلیدی است و انسان بر مبنای همین ایمان تقلیدی عمل صالح انجام می‌دهد، این مفسر می‌گوید: اینكه بندگان بر مبنای ایمان تقلیدی عمل صالح انجام دهند برای آنان كافی نیست به همین جهت قرآن با فاصله كوتاه مجدداً‌ عبارت ایمان و عمل صالح را مطرح می‌كند تا بیان دارد.
  • ایمان دوم، ایمان تحقیقی است این ایمان فرد را از شبهات دور می‌كند و قلب او را نسبت به حضرت حق مؤمن می‌كند ایمان در اولین مراحل بر جسم و بدن تأثیر می‌کند و خود را در عبادات نشان می‌دهد و در مرحله دوم ایمان قلبی است.

ابتدا توضیحی در رابطه با این دو نوع ایمان ذكر می‌شود و سپس نوع سوم را بیان می‌داریم:

در مرحله اول بدن آنان خلاف نمی‌كند و در مرحله دوم قلبشان از خلاف در امان است در این زمان قلب بهترین نیت‌ها را دارد و از هر خلافی پرهیز می‌كند و ذره‌ای به باطل گرایش ندارد و كمترین اعتراضی به عمل صالح در این حالت قلب متصف به صدق می‌شود، یعنی چنانچه اعضاء و جوارح رسماً‌ عملی را انجام دهند قلبش صادقانه آن را تأیید می‌كند چنانچه حضرت حق از عمل او پرده‌برداری كند میان قلب و عملش هیچ منافاتی نیست.

  • سومین تقوا در نگاه این مفسر آن است كه در این نوع تقوی بنده اصلاً خود را نمی‌بیند و برای خویش، وجودی قائل نیست به عبارتی با چشم خودی جمال او نتوان دید.

تا زمانی كه انسان برای خود وجودی قائل باشد به این مرحله از ایمان دست نمی‌یابد او می‌داند كه تنها با چشم حق می‌توان حق را دید. اگر بنده كمالات و سیر صعودی را از خود ببیند هرگز طعم چنین ایمانی را نمی‌چشد. بنده در این ایمان به مرحله «حق الیقین» می‌رسد او به گفته امیرالمؤمنین علیه‌السلام هیچ چیز را نمی‌بیند مگر قبل و بعد و همراه آن چیز خدا را ببیند.

در حدیث قرب النوافل آمده است كه خدای سبحان می‌گوید: من چندان به بنده نزدیكم كه با انجام نوافل از سوی بنده‌، منِ خدا چشم و زبان و دست و گوش و پای بنده‌ام می‌شوم، وقتی انسان فرائض را انجام می‌دهد چنان قرب و نزدیكی از ناحیه انجام نوافل نصیبش می‌شود كه خداوند همه كاره او می‌شود به عبارتی خداوند به چنین بنده‌ای می‌گوید: این تو نیستی كه مرا می‌بینی بلكه من هستم كه با چشم خود خود را می‌بینم.

این تو نیستی كه سخن خدا را می‌شنوی بلكه منِ خدا با گوش خود، پیامم را به گوش تو می‌رسانم و … در این نوع ایمان هر چه هست، خداست.

نگاه دیگر:

  • اولین «آمَنُوا» توحید افعالی است كه پایین‌ترین ایمان همین توحید است، اینكه بنده خداوند را فاعل، افعال مثبت بداند.

آنان كه ایمان افعالی دارند عملشان صالح است اما گویا این ایمان كافی نیست كه قرآن دو نوع دیگری از ایمان را مطرح می‌كند:

  • ایمان دوم توحید صفاتی است سخن از مرحله فاعلیت خدا در افعال عبور می‌كند و بنده به جایی می‌رسد كه تمام صفات نیكو را از آن خدای سبحان می‌داند صفاتی چون شافی، طبیب ، قدیر ، رئوف و … بنده در این مرحله می‌پذیرد تنها یك كس است كه در عالم متصف به صفات كمالیه است اگر كسی به چنین توحیدی دست یابد هر كس را با صفات عالیه ببیند آن صفت را جلوه‌ای از جلوه صفات حق تعالی می‌داند. آن كس كه به توحید صفاتی دست یابد همه صفات جلالیه و جمالیه را در خدای سبحان می‌بیند.
  • سومین نوع ایمان از نظر این مفسر توحید ذات است توحید ذات آن است كه بنده هیچ وجود و هیچ جلوه‌ای را نبیند مگر فقط یكی را. در این توحید دیگر سخن از افعال و صفات نیست بلكه حرف از اصل است كه همان ذات خداوند سبحان است. انسان در چنین توحیدی نه برای افعال خیر جایگاه جدایی قائل است و نه برای صفات خاص بلكه هر آنچه خیر و خوبی است همه وابسته به ذات باری تعالی است.

 

علت تکرار «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»

 

تفاوت میان این دو عبارت «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» ذكر شده در آیه آن است كه گاهی میان قلب انسان و ظاهر عملش در ایمان تقلیدی سنخیتی نیست، ممكن است ظاهر عمل چیزی باشد و نیت قلب چیز دیگر. اما عملی كه زائیده‌ی ایمان تحقیقی است میان عمل ظاهری و نیت‌های قلبی سنخیت‌ و رابطه محكمی برقرار است و هیچ تعارضی میان این دو نیست.

به همین جهت آنكس كه به ایمان تحقیقی دست یابد اصلاً از تعریف دیگران نسبت به اعمالش خوشحال نمی‌شود. و از ملامت و تكذیب مردم دلگیر نمی‌شود ایمان آنها عین الیقین است. آنها باور دارند كه در نظام عالم پاداش و عقاب ملامت و ستایش تنها از سوی یك كس به انسان می‌رسد و آن كس خدای یگانه‌ای است كه پاداش می‌دهد و عقاب می‌كند شعار قلبی این گروه این است «مَنْ طَلَبَنِی بِالْحَقِّ وَجَدَنِی وَ مَنْ طَلَبَ غَیرِی لَمْ یجِدْنِ» ؛ « هر كس در پی من باشد مرا پیدا می‌كند و اگر كسی در پی غیر من باشد مرا نخواهد یافت »

با توجه به آیه عرض می‌كنیم انسان در «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» دوم به این نكته دست یافته كه غیر حق اصلاً توجه او را به خود جلب نكند.

 

«وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنین»

 

محسنین نام خدا را در ابتدا و پایان کارها می‌بینند

 

البته لازم به ذكر است دسترسی به مقامات تقوی امر سخت و دشواری است، زیرا بنده در این مقامات باید بتواند تا مرحله‌ای بالا رود كه كارهای شایسته و اعتقادات سالم را از سوی خداوند سبحان بداند و به اصطلاح عامیانه امضای خود را در انتهای امورات خیر حك نكند بلكه هر جا امضایی هست چنین نوشته شده است:

«هو الله» مهُر و اسم خداوند سبحان هم در ابتدای كار با عنوان «بسم الله الرحمن الرحیم» قرار گیرد و هم در انتهای آن نوشته شود «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی».

اگر بنده‌ای به این مقام رسید به مقام احسان دست یافته كه خداوند می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنین‏»[1] آن كس كه محسن شد محبوب خدای سبحان می‌شود و اگر كسی محبوب خداوند شود گذشته نازیبایش نادیده گرفته می‌شود.

 

پیام‌های آیه

 

  • نكته‌ی كاربردی قابل ذكر در آیه آن است كه در میان مردم مرسوم است كه چون كسی خلافی مرتكب ‌شود دیگران به او می‌گویند: «خدا كریم است و از گناه تو چشم می‌پوشد». اما آیه از چنین بخشیدن و عفوی سخن نمی‌گوید، بلكه بیان می‌دارد چون خداوند سبحان اراده كند تا پیشینه افراد را نادیده بگیرد ابتدا خط سیری در مقابل آنان قرار می‌دهد هرگز حضرت حق بدون آنكه بنده تلاشی برای عفو و بخشش از جانب حضرت حق نكند گناهانش بخشیده نمی‌شود.
  • قرآن در جایی دیگر می‌گوید:‌ «إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئات‏»[2] حسنات و خوبی‌ها، سیئات و خطاها را از بین می‌برد. اما وجود حسنه در هر حالی ضروری است حسنات باید باشد تا سیئات گذشته را از بین ببرد.
  • نكته دیگر آیه آن است كه ساخت و تصحیح گذشته به دست انسان نیست بلكه خداوند سبحان می‌گوید:‌ ما گذشته شما را درست می‌كنیم مشروط به اینكه به قوانین ارائه شده پای‌بند باشید.
  • حضرت حق از باب رحمت و لطف برای بندگان قوانین و دستوراتی را معلوم و مشخص می‌كند. خدای ارحم الراحمین، یكی از مصادیق رحمت خود را در این می‌داند كه برای بندگانش شرط و شروط‌ها و قوانینی تعیین كند رحمت حق اقتضا می‌كند تا همگان در حال و آینده زندگیشان از برنامه مدوّن و مشخص شده‌‌ای پیروی می‌كنند این برنامه ریزی از مصادیق رحمت خداوند سبحان است هر چند كه شاید در نگاه ظاهری جلوه‌ای از مصادیق جلالت حضرت حق باشد اما چنین نیست.
  • خداوند سبحان با برنامه‌ریزی‌ها و قوانین دقیق بنده را چندان مشغول می‌كند كه لحظه‌ای از زمانش بیهوده و بی‌ثمر سپری نشود، اگر او به قوانین صادر شده از سوی معشوق پای‌بند گردد همه‌ی عمرش در خدمت محبوب طی می‌شود.
  •  عمل به این برنامه ریزی‌های دقیق انسان را نزد معشوق محبوب می‌كند خداوند سبحان لطیف است لطیف به معنای دقیق است خدای سبحان دقیق و ریزبین است از این رو بنده را نسبت به تمام زندگیش دقیق و ریزبین می‌خواند و از بنده‌اش می‌خواهد تا به قوانین ارائه شده از سوی معبودش پای‌بند باشد. این پای‌بندی او را عندالله محبوب كند.

 

 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مباركه‌ مائده، آيه 13

[2] سوره مباركه‌ هود، آيه 114

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *