توانمندی ـ بخش دوم

مقدمه

انسان ذاتاً توانمند آفریده شده است. خدای سبحان به او توان شنیدن پیام حق و توان اجابت دعوت حق را داده لکن او در گذر روزگار غافل از توانمندی خویش می‌شود.

یکی از تذکرات مهم قرآنی، یادآوری توانمندی‌هایی است که در وجود انسان بوده لکن پرده‌ای غفلت آن را پوشانده است.

قصد داریم این مبحث را در بخش پایانی قرآن کریم مورد بررسی قرار دهیم:

  • چه اموری موجب توانمندی انسان است؟
  • چه اموری نشانه توانمندی انسان است؟

 

علامت توانمندی؛ عدم تأثیرپذیری از باطل

 

«لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ»[1]

«آن چه را شما می‌پرستید عبادت نمی‌کنم»

در این آیه به یکی از علائم توانمندی اشاره شده است.

در سوره کافرون، خدای سبحان به نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله امر می‌نماید که با صراحت از معبود کفار اعلام برائت نماید. گرچه مخاطب این سوره وجود مقدس حضرت رسول خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله است اما از آن‌جا که ایشان در رأس توانمندان عالم قرار دارند؛ به عنوان وجودی توانا معرفی می‌شوند.

بر این اساس یکی از علامت‌های توانمندی، اعلامِ صریحِ عدم تأثیرپذیری از عقاید باطل و نادرست است و به بیان دیگر، شهامت ابراز دیدگاه خویش نسبت به باطل است. ناگفته نماند که این اعلام دیدگاه، صرف ادعا نیست بلکه فرد در واقعیت و عمل نیز از باطل الگو نگرفته و بر عقاید خویش استوار می‌باشد.

بنابراین در زمره ناتوانان قرار دارند:

  • آن کس که در رفتار، گفتار و افکار تحت تأثیر غیرحق قرار گیرد و از موضع حق خویش عدول نماید.
  • و آن کس که در رفتار، گفتار و افکار تحت تأثیر غیر حق قرار نگرفته لکن شهامت ابراز برائت از باطل را ندارد.

انسان توانمند، بدون کوچکترین نگرانی و دغدغه‌ای، عقاید حقه خویش را اظهار کرده و از افکار پوچ و نادرست منحرفین اعلام بیزاری می‌نماید.

اکثر افراد معبودهایی دروغین همچون ثروت، مقام و… داشته و آن را دستاویز و تکیه‌گاه خویش قرار می‌دهند. آن کس که تحت تأثیر چنین تفکری قرار گیرد و یا اگر به این امور ایمان قلبی نداشته لکن شهامت اعلام عقیده مخالف را نیز ندارد؛ در حقیقت ناتوانی خویش را به نمایش گذاشته است. انسان توانمند، اولویت زندگی خویش را خدای سبحان قرار داده و تنها بر او اعتماد و توکل دارد. به علاوه او به راحتی دیدگاه خویش را نسبت به تأثیرگذاری امورِ فانیِ مذکور و اعتماد بر آن‌ها بیان کرده و مرز اعتقادی خویش را تبیین می‌کند.

 

عزم بر حفظ عقاید حقه

 

مضارع بودن فعل «لا أعبُدُ» نشان می‌دهد[2] که فرد، علاوه بر آن که در زمان حال عقاید منحرفین را نمی‌پذیرد؛ در آینده نیز بر این دیدگاه خویش استوار است. یعنی اعتقاد به عقاید حقه‌ای همچون توحید را محدود به زمان خاصی نکرده و قصد دارد همواره معتقد به آن بماند.

برای مثال، توحید، یعنی عدم اعتماد بر اسباب و توکل بر مُسبِبُّ الاسباب. توحید یعنی «لا مُؤثّرَ فی الوُجود الّا الله» تنها تأثیرگذار و اثربخش، اوست و لا غیر! فرد توانمند، علاوه بر آن که اکنون چنین باوری را در دل داشته؛ در آینده نیز بر این عقیده پایدار است لکن انسان ناتوان، برای آینده باورهای خویش برنامه‌ای تنظیم نکرده و تصمیم بر حفظ عقاید حقه خویش ندارد!

 

عقیده باطل؛ خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو

 

مفرد آمدن فعل «لا أعبد» و جمع بودن فعل «تعبدونَ» نشان می‌دهد که انسانِ الهیِ توانمند، جرأت و قدرت ایستادگی در برابر طیف وسیعی از منحرفین و جریان فکری آنان را دارد؛ گرچه در برابر آن‌ها از شوکت ظاهری و منزلت اجتماعی برخودار نباشد.

انسان توانمند، قدرت مقابله با جریان فکری ناسالم را دارد. او هرچند در میان جمع کثیری از اهل باطل قرار گیرد اما هرگز تحت تأثیر باطل قرار نخواهد گرفت و این امر حکایت از توانمندی فوق‌العاده او دارد. با ادبیات دیگر، این سخن عامیانه که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!» عقیده باطلی است؛ زیرا ممکن است جماعت، جماعت ناسالمی بوده و تأثیرپذیری و همراهی با آنان، نه تنها نماد ناتوانی و عجز شخص باشد بلکه نتیجه‌ای جز خسارت به دنبال نداشته باشد.

 

علامت ناتوانی؛ خسارت

 

«وَ العَصر * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ»[3]

«قسم به زمان، به راستی که انسان در خسران است»

خسران و زیان نماد ناتوانی است. در این سوره با صراحت بیان می‌شود که عموم افراد در حال باخت و خسران هستند؛ یعنی نوع افراد از حفظ سرمایه و دارائی‌های خویش ناتوانند و از روش صحیح زندگی آگاهی ندارند. پس خسران و زیان نماد ناتوانی است.

ممکن است این سؤال در ذهن ایجاد شود که با توجه به آن که فطرت انسان بر توانایی و قدرت سرشته شده و تمایل به توانمندی در ذات افراد قرار دارند؛ پس چگونه این آیه قابل توجیه است؟

پاسخ آن است که عموم افراد بر فطرت خویش باقی نمانده و از آن عدول می‌کنند به همین جهت از توانمندی فاصله می‌گیرند‌ و همواره در حال خسران‌اند. اگر انسان بر فطرت خویش باقی بماند؛ نه تنها استعدادها و توانایی‌هایش محفوظ می‌ماند بلکه روز به روز توانمندی‌های او رشد کرده و شکوفا می‌شود.

 

پیش نِه قدمی!

 

مطابق عمومیّت آیه، انسان نوعاً در حال باخت است مگر آن که برای رهایی از باخت و کسب توانمندی اقدامی کند. اینگونه نیست که توانمندی بر حسب اتفاق یا شانس و اقبال به کسی عطا شود بلکه هر کس برای توانمند ماندن و افزایش توان خویش باید تلاش کند.

 

عده‌ای خاص!

 

در این میان گروه اندکی هستند که به دلیل برخورداری از توانایی فکری و علمی و تلاش برای افزایش توانمندی، بر حفظ سرمایه‌های خویش قادرند و مشمول این آیه نمی‌شوند:

 

«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»[4]

«مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادند و یکدیگر را به حق و صبر توصیه نمودند»

این افراد کسی هستند که خود اقدام به حفظ توانمندی ذاتی کرده و برای شکوفایی هر چه بیشتر آن تلاش نمودند.

از لحاظ نحوی، افعال «آمنوا»، «عملوا» و «تواصوا» معلوم ذکر شده و افعال به افراد نسبت داده شده است. این امر اشاره به این مطلب دارد که هر فرد باید نسبت به توانمندی‌های خویش توجه داشته و بداند توانمند بودن و توانمند ماندن، نیازمند تلاش و اقدام آگاهانه است.

 

عوامل توانمندی

 

در این آیه چهار عامل برای حفظ توانمندی بیان شده است (آنان که توانا ماندند نسبت به این امور اهتمام داشتند):

 

  • ایمان و دلدادگی: «الّذینَ آمَنوا»

 

دلدادگی به حق و حقیقت اولین عامل توانمندی است. به عقیده ملاصدرا پیش نیاز ایمان، علم است انسان امری را تصدیق می‌کند و به آن باور دارد که نسبت به آن شناخت کافی داشته باشد لذا برای دلدادگی به حق، ابتدا باید حق‌شناس بود.

اعتقاد، امری است که در آن تقلید جایز نبوده و تفکر صحیح(توحید) با قلب پیوستی ناگسستنی برقرار می‌کند(عقدالقلب می‌شود).

 

  • عملکرد صالح: «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»

 

انجام عمل صالح عامل دیگر توانمندی است. عمل صالح، عملی است که صلاحیت عرضه در مقابل پروردگار را دارد.

اگر افراد در اعمال خویش، حول و قوه (فاعلیت) خود را در نظر بگیرند و خود را عامل حقیقی افعال بدانند؛ هیچ‌یک از اعمال ایشان قابلیت عرضه به محضر باری تعالی را ندارد لکن اگر تمام اعمال، خالصانه انجام شود و فرد، در انجام عمل خیر تنها شاهد فاعلیت حق باشد و خود را مانند خدمتگزاری بداند که مطیع اوامر مولاست؛ در این صورت، عمل الهی شده و مورد قبول محضر رب العالمین قرار می‌گیرد. به بیان دیگر، فاعل و عامل حقیقی عمل خیر، خدای سبحان است و از این جهت عمل صحیح، عمل صالح محسوب می‌شود.

در آیه دیگری از قرآن کریم، شرط قبولی عمل تقوا بیان شده است:

 

«إِنَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین‏»[5]

«به تحقیق خدای سبحان تنها از پرهیزگاران قبول می‌کند»

 

متقین کسانی هستند که از منیّت پرهیز کرده، فاعل همه خیرات و کمالات را خداوند دانسته و از فاعلیت خویش در امور چشم‌پوشی نمایند.

 

  • توصیه یکدیگر به حق: «تَواصَوا بِالحَقّ»

 

تشویق و ترغیب یکدیگر به حقّ از عوامل توانمندی است.

  • ممکن است منظور از «حقّ»، خدای سبحان باشد. یعنی افراد توصیه کنند یکدیگر را به توجه به خداوند و از توجه به غیرخدا منع نمایند زیرا عرفا فرموده‌اند:

 

«ألا! کلُّ شیءٍ ما خَلا الله باطلٌ»

«آگاه باش! هر چیزی جز خداوند باطل است»

 

در حقیقت، توصیه به حق، توصیه به اخلاص نیز محسوب می‌شود. پس توصیه به اخلاص، موجب توانمندی است.

لازم به یادآوری است، فرد زمانی می‌تواند دیگران را به حق و اخلاص توصیه کند که خود توجه دائم به حق داشته و اخلاص اساس اعمال او را تشکیل دهد.

  • ممکن است کلمه «حقّ» در آیه به معنای امور حقه باشد. امور حقه شامل اعتقادات، اقوال و اعمال مورد پسند خدای سبحان است. (اعتقادات حقه به تفصیل در زیارت آل‌یس بیان شده است)

 

  • توصیه یکدیگر به صبر: «تَواصَوا بِالصَّبر»

 

عامل دیگر توانمندی آن است که افراد یکدیگر را به صبوری و مقاومت تشویق نمایند در غیر این صورت، در گذر زمان همه افراد گرفتار ناتوانی خواهند شد.

این عبارت نشان می‌دهد که لازم است اقدامی جمعی برای توانمندسازی افراد صورت پذیرد و همگان عزم بر مقاومت و توانمندی دینی داشته باشند. در «تواصی»، فرد علاوه بر توصیه به دیگران، خود نیز توصیه آنان را می‌پذیرد.

  • «صبر» به معنای مقاومت و پایداری در مسیر صحیح است.
  • «صبر» یعنی اعتکاف و استقرار در عرصه بندگی.

بنده صبور از تغییر عملکرد گاه و بیگاه پرهیز کرده و تنها در عرصه عبودیت گام برمی‌دارد. او اراده‌ای جز اراده و خواست پروردگار خویش ندارد:

لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی[6]

بنده اگر دعایی بر زبان جاری می‌سازد تنها به دلیل آن است که امر «أُدعُونِی»[7] مولایش را اجابت کند و در ابتدا و انتهای آن دعایی بیان می‌کند که به یقین مطلوب باری تعالی است: صلوات و درود بر اهل‌بیت علیهم‌السلام.

او علاوه بر توصیه لسانی، با عمل خویش هم افراد را به صبوری در راه حق توصیه می‌کند.

در جامعه توانمند، افراد موجب تضعیف یکدیگر نبوده و با یادآوری توانمندی‌های خدادادی، قوت‌بخشِ یکدیگر هستند. به عنوان مثال به دیگران یادآوری می‌شود که در عهد الست و در آغاز خلقت، توانمندی آنان به حدی بوده که توانایی لبیک گفتن به میثاق الهی را داشته و با پذیرش بی‌چون و چرای ولایت، نهایت توانمندی خویش را به نمایش گذاشتند. در نتیجه اگر اکنون احساس ناتوانی دارند؛ امری عارضی است و با اندک اقدامی مرتفع خواهد شد و بار دیگر با حول و قوه الهی، انجام دهنده امور خیر می‌شود.

از دید دیگر، یکی از عوامل توانمندی، حضور در مجامعی است که ضمن برخورداری از اعتقادات حقه و اعمال صالح، سفارشات و توصیه‌های صحیحی به یکدیگر داشته و برای مقاوم‌سازی یکدیگر تلاش می‌کنند.

 

 عامل توانمندی؛ عمل خالصانه مطابق با شریعت

 

نتیجه عمل خالصانه؛ زندگی خوش

 

«فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ * فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیةٍ»[8]

«پس آن کس که وزنه اعمالش سنگین است؛ او در زندگی خرمی به سر می‌برد»

در این دو آیه ابتدا عامل و سپس علامت توانمندی بیان شده است.

نماد توانمندی، شاداب و رضایتمندانه زندگی کردن است. سبب و ریشه این زندگی خرم، امکانات مادی نیست بلکه فرد، به دلیل داشتن اعمال ارزشمند و نفیس، مستحق داشتن زندگی لذت بخش است.

عبارت «ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ» نشان می‌دهد کفه اعمال چنین فردی سنگین است بدان معنا که اعمال صحیح، مورد رضایت حق تعالی و ارزشمند می‌باشد.

مطابق آموخته‌های سابق، آنچه موجب سنگینی وزنه اعمال می‌شود کیفیت آن است: در بارگاه الهی یک عمل خالصانه و الهی بیش از اعمال متعددی که بوی اخلاص از آن‌ها به مشام نمی‌رسد؛ قرب‌آفرین است. بنابراین، یکی از عوامل توانمندی انجام عمل با کیفیت مطلوب است یعنی عملی خالصانه مطابق با قوانین شریعت.

به عبارت دیگر، کفه اعمال زمانی ثقیل می‌شود که نیّت، قول و فعل فرد مطابق با حق و موردپسند پروردگار باشد هر چند عملکرد موردپسند خلائق نبوده و رضایت غیر خدا را تأمین نکند.

در حقیقت، زمانی که بنده از انجام تمامی اعمال خویش تنها یک هدف یعنی «کسب رضایت الهی» را در ذهن داشته و خواستار مقبولیت نزد حق باشد؛ توان او روزافزون خواهد بود. لکن آن کس که صرفا در پی کسب محبوبیت اجتماعی و اقبال مردم است؛ خود را در مسیری قرار داده که روز به روز از توان او کاسته می‌شود. از سوی دیگر، به دلیل آن که جلب رضایت همه افراد ممکن نیست؛ او همواره در حال نزاع و کشمکش با اطرافیان است و دغدغه‌های فراوانی دارد لذا از زندگی خویش لذت نخواهد بود.

  • تلاش برای جلب رضایت الهی و خالصانه کار کردن موجب توانمندی است و نتیجه توانمندی، برخورداری از زندگی رضایتمندانه است.

پس اگر برخی افراد از زندگی خویش احساس نشاط و رضایت نداشته باشند؛ لازم است ریشه آن را در میزان توانمندی خویش جستجو نمایند.

 

قداست توانمندان

 

«وَالْعَادِیاتِ ضَبْحاً»[9]

«قسم به اسب‌های دونده، آن‌گاه که نفس نفس می‌زنند»

«ضَبح» به معنای صدای نفس نفس زدن اسب هنگام دویدن است. البته منظور از اسب‌های دونده، اسب‌های دونده در جبهه حق هستند.

در ابتدای سوره عادیات، خدای سبحان به صدای نفس نفس زدن اسب‌های جنگی به هنگام دویدن قسم می‌خورد. قسم خوردن به امری، نشانه قداست آن است؛ بنابراین نه تنها اسب جنگی مقدس است، بلکه نفس زدن او نیز قداست دارد.

دویدن، نماد تلاش و توانمندی و اسب جنگی نماد فرد توانا است. فرد توانمند و تلاشگر و نیز دم و بازدم او در محضر حق مقدس و ارزشمند است.

 

نماد توانمندی؛ مقابله با خواطر منفی

 

در این آیه، به یکی از علامات توانمندی نیز اشاره شده است. علامت توانمندی افراد، حضور آنان در عرصه خیرات و حرکت شجاعانه و با سرعت است(دویدن).

عرصه جنگ، لزوما جنگ ظاهری و خارجی نیست؛ بلکه در وجود بنده نیز کشاکش و نزاع وجود دارد. القائات شیطانی، خواطر نفسانی و افکار سوء هر لحظه بر فرد هجوم آورده تا وی را از مسیر بندگی خارج سازند. آن کس که توانمند باشد؛ قدرت مبارزه و رویارویی با دشمن را دارد لذا با تمام توان یورش برده تا او را نابود کند. در مقابل، آن کس که ناتوان بوده و قدرت مبارزه با دشمن باطنی را ندارد؛ مقهور و مغلوب وساوس شیطانی شده، افکار ناامیدکننده بر وجود او سلطه پیدا کرده و شکست می‌خورد. انسان توانمند، اجازه نمی‌دهد نیروهای منفی در وجودش جولان دهند؛ در نتیجه مقابله با افکار و خطورات نادرست علامت توانمندی است.

 

 

تاریخ جلسه: 1399.4.10 ـ جلسه دوم

«برگرفته از بیانات استاد بروجردی»

 


[1] سوره مبارکه کافرون، آیه 2

[2] فعل مضارع، دلالت بر انجام فعل در زمان حال و آینده دارد.

[3] سوره مبارکه نصر، آیه 1 و 2

[4] سوره مبارکه نصر، آیه 3

[5] سوره مبارکه مائده، آیه 5

[6] حافظ

[7] «وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَكُم»، سوره مبارکه غافر، آیه 60

[8] سوره مبارکه قارعه، آیه 6 و 7

[9] سوره مبارکه عادیات، آیه1

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *