توانمندی ـ بخش سوم

مقدمه

 

افراد در هر جایگاه و موقعیتی، نیازمند توانمند شدن و توانمند بودن در ابعاد گوناگون هستند؛ زیرا فطرت انسان از ضعف گریزان است. اگر انسان بخواهد بر اساس فطرت خویش زندگی نماید؛ می‌بایست همواره از ضعف و ناتوانی به سوی قوّت و توانایی حرکت کند بنابراین ضروری است با عوامل توانمندی آشنا شده تا به مطلوب خویش دست پیدا کند.

ریشه اصلی بسیاری از ملالت‌ها و اندوه‌ها ناتوانی است. ناتوانی، موجب ناکامی شده و نارضایتی را در پی دارد. فرد ناتوان، ارزش شخصیتی خویش را از دست داده و منزوی می‌شود. بنابراین توانمندی، مسیر رسیدن به موفقیت و در نهایت رضایتمندی و سرور است و هر چه بر توانمندی فرد افزوده شود؛ رضایت و نشاط بیشتری زندگی او را در بر می‌گیرد.

بنده، به نیکی می‌داند که هر آن چه قدرت در اختیار اوست تنها از ناحیه خدای سبحان می‌باشد:

«لاحَول ولا قُوة الّا بالله العَلیّ العَظیم»

«هیچ قدرت و قوتی وجود ندارد مگر از ناحیه خدای بزرگ بلندمرتبه»

 

در بستر نهج‌البلاغه و در بخش حکمت‌ها، به بررسی راهکارها و نشانه‌های توانمندی می‌پردازیم:

 

تبادل احساسات در ارتباطات اجتماعی

 

«زُهْدُكَ فِی رَاغِبٍ فِیكَ نُقْصَانُ حَظٍّ وَ رَغْبَتُكَ فِی زَاهِدٍ فِیكَ ذُلُّ نَفْس»‏[1]

«بی‌اعتنائی تو نسبت به آن که به تو رغبت دارد (موجب) کمی نصیب و بهره می‌شود و اشتیاق تو نسبت به آن که به تو بی‌اعتناست؛ سبب خواری است»

در این حکمت یکی از نمادهای ناتوانی ذکر شده که از طریق مفهوم مخالف آن، به علامت توانمندی دست می‌یابیم.

یکی از وجوه توانمندی، توانمندی در ایجاد و حفظ ارتباطات بین فردی است. تعاملات صحیح اجتماعی، آیینه‌ای است که در آن قدرت افراد به وضوح نشان داده می‌شود، لکن در عرف جامعه، فردی که در برقراری ارتباطات اجتماعی موفق نیست؛ به عنوان ناتوان تلقی نمی‌شود بلکه گاه او را منزوی و گاه درونگرا معرفی می‌کنند.

 

بی‌تفاوت نبودن نسبت به عواطف دیگران

 

«زُهْدُكَ فِی رَاغِبٍ فِیكَ نُقْصَانُ حَظٍّ» در این حکمت، امیرالمؤمنین اشاره می‌نمایند که بی‌تفاوتی نسبت به عواطف دیگران و عدم پاسخگویی صحیح نسبت به آن‌ها موجب کاهش بهره‌مندی فرد می‌شود، در حقیقت این امر نشانه ضعف و عجز است زیرا نشان می‌دهد فرد، ناتوان در برقراری ارتباط و نگهداری از آن می‌باشد.

انسان توانمند، ابراز احساساتِ دیگران را به خود، نعمتی از جانب خدای سبحان می‌داند؛ لذا به جهت شکرگزاری، به ایشان توجه نموده و به شایستگی پاسخگو می‌باشد، او هرگز ابراز احساسات دیگران را وظیفه‌ای یک جانبه قلمداد نکرده و خود را موظف به پاسخگویی و بازگردان مناسب می‌داند؛ زیرا او توانایی برقراری ارتباط اجتماعی و نگهداری از آن را دارد.

در مقابل فردی که نسبت به احساسات و الطاف دیگران بی‌اعتنا بوده و آن را انجام وظیفه و امری عادی تلقی نماید؛ عجز خود را در ارتباطات اجتماعی به نمایش گذاشته است. همچنین در گذر زمان نه تنها از الطاف اطرافیان محروم می‌شود بلکه اعتبار سابق خویش را نیز از دست می‌دهد.

 

تبادل احساسات دو جانبه

 

«وَ رَغْبَتُكَ فِی زَاهِدٍ فِیكَ ذُلُّ نَفْس» در این فراز، نقطه مقابل این امر بیان می‌شود: ابراز احساسات نسبت به کسی که خواهان آن نیست؛ نوعی ذلت است. این امر نیز نماد ناتوانی است؛ زیرا فرد در شناخت صحیح و کامل از طرف مقابل ناتوان بوده و با وجود بی‌اعتنایی او، نمی‌تواند خود را از این ارتباط منصرف نماید.

البته لازم به یادآوری است که فرد می‌بایست ابتدا دلائل و عوامل بی‌رغبتی طرف مقابل را بررسی نماید؛ چه بسا ریشه این بی‌رغبتی، در رفتار نادرست اوست. اگر امکان از بین بردن علت نفور طرف مقابل وجود داشت لازم است شخص نسبت به این کار اقدام نماید.

انسان توانمند، به مجرد مشاهده رفتار معکوس از طرف مقابل، ابتدا به بررسی علل و عوامل پرداخته و با به کارگیری راهکارهای مناسب رابطه را اصلاح می‌کند اما فرد ناتوان، از شناسایی عوامل بی‌رغبتی طرف مقابل و برطرف نمودن آن‌ عاجز است. او تنها به ابراز احساسات پرداخته غافل از آن که موانعی برای دریافت احساسات وجود دارد.

بنابراین فرد توانمند، در رابطه‌ای ورود پیدا می‌کند که تبادل احساسات دوجانبه بوده و اگر در رابطه‌ای شاهد عدم تمایل طرف مقابل باشد؛ به راحتی خود را از ادامه ارتباط منصرف می‌نماید.

 

نگاه عرفانی

 

در نگاه عرفانی، خدای سبحان و اولیاءالهی همواره مشتاق انسان مؤمن هستند و در اوقات گوناگون این اشتیاق را به نمایش می‌گذارند. حال اگر مؤمن نسبت به این اشتیاق بی‌تفاوت عمل نماید؛ عجز خویش را به نمایش گذاشته و خود را از کمالات و توفیقات فراوانی محروم ساخته است.

در مقابل، شیطان، با وجود آن که در ظاهر خود را مشتاق و خیرخواه انسان نشان می‌دهد لکن در حقیقت از او متنفر است و در قیامت نیز به این امر اقرار می‌کند:

«كَمَثَلِ الشَّیطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّی بَری‏ءٌ مِنْك…»[2]

«مانند شیطان؛ زمانی که به انسان گفت: «نسبت به خداوند کفر بورز!» اما زمانی که وی کافر شد؛ به او گفت: «من از تو بیزارم!»»

حال اگر انسان نسبت به شیطان و پیشنهادات او، اشتیاق و ارادت نشان دهد خود را گرفتار ذلت و خواری نموده است.

 

خودشناسی، عامل توانمندی

 

«مَنْ كَرُمَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیهِ شَهَوَاتُهُ»[3]

«كسى كه خود را گرامى دارد، هوا و هوسش نزد او خوار می‌شود»

در این حکمت یکی از راهکارهای توانمندی ذکر شده است.

طبق فرمایش حضرت، هر کس خود را محترم و کریم بشمارد؛ امیال نفسانی در وجود او خوار و زبون می‌گردد. به بیان دیگر، یکی از راهکارهای غلبه بر شهوات، پی بردن به ارزش حقیقی خود و اکرام خویشتن است.

اگر انسان، به اهمیت و ارزش خود در نظام عالم پی ببرد؛ در این صورت خود را از انجام هرگونه پلیدی، تباهی و رذایل اخلاقی و پیروی از امیال پست نفسانی منع می‌نماید؛ زیرا شأن و اعتبار خود را ورای آن دیده که به این امور بپردازد.

بدین منظور لازم است ابتدا به درک صحیحی از خویش رسیده و به حقیقت انسانی و کرامتی که از ناحیه خداوند شامل حال وی گشته[4] توجه نماید. او می‌بایست به خاطر بسپارد که نفس او همان وجودی است که نفخ الهی بر او صورت گرفته[5]، ردای خلافةاللهی را به تن کرده[6] و بر بسیاری از مخلوقات از قدیم برتری و امتیاز داشته است.[7]

اگر این نگرش در فرد تقویت شود، گذر از نفسانیات و شهوات برای او بسیار آسان جلوه می‌کند؛ زیرا در خود قدرت مقابله با آن‌ها را می‌یابد. اما اگر فردی دیدگاه نادرستی از خود در ذهن داشته و خود را بی‌ارزش تصور کند(خودکم‌بینی یا خود کوچک‌انگاری) طبیعی است که قدرت مقاومت در برابر امیال نفسانی و شهوات را نداشته و مرتکب هر عمل ناپسندی خواهد شد. در نتیجه خودشناسی، عامل توانمندی است.

 

مدیریت مشکلات

 

«مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِكِبَارِهَا»[8]

«كسى كه مصیبت‏‌هاى كوچك را بزرگ شمارد خدا او را به مصیبت‏‌هاى بزرگ مبتلا خواهد كرد»

در این حکمت یکی از عوامل ناتوانی مطرح شده که از مفهوم مخالف آن به نماد توانمندی پی می‌بریم.

«عَظَّمَ» از باب تفعیل به معنای نسبت بزرگی دادن به امری است که ممکن است در حقیقت کوچک باشد. بزرگ‌نمایی مشکلات، یکی از عادات نادرست انسان‌های ناتوان است و نتیجه آن ابتلاء به مشکلات بزرگ و دشوار است. انسان ناتوان، به دلیل آن که قدرت مدیریت مشکلات و توان ایستادگی در برابر سختی‌ها را ندارد؛ مشکلات را بزرگ می‌پندارد.

در حالی که انسان توانمند در مواجهه با مشکلات، آن را با مشکلات بزرگ‌تر مقایسه می‌کند. زمانی که به ناچیزی و کوچکی مشکل خویش پی ببرد به دلیل برخورداری از قدرت مدیریت صحیح و توانایی ایستادگی در برابر دشواری‌ها، با مشکلات مقابله کرده و با اتخاذ راهکارهای مناسب نسبت به رفع آن اقدام می‌نماید.

 

جلوگیری از پیشروی مشکلات

 

در نگاه دیگر، با توجه به آن که «عظمت» به معنای گستردگی و انتشار است؛ معنای فرمایش حضرت این چنین می‌شود:

«کسی که مصیبت‌های کوچک خود را گسترش دهد؛ خدای سبحان او را به مصیبت‌های بزرگ مبتلا می‌سازد!»

فرد ناتوان، مشکلات اندک و محدود خود را به سایر ابعاد زندگی خویش سرایت داده و آن‌ها را گسترده می‌کند. برای مثال مشکلی در زندگی فردی رخ داده است اما او این مشکل را به زندگی اجتماعی و عبادی خویش نیز راه داده و اجازه می‌دهد سایر ابعاد زندگی، تحت تأثیر آن مشکل اندک قرار گیرد و دچار اختلال شود. یا فردی در امور عبادی خویش، مرتکب غفلتی شده اما مشاهده می‌شود به بهانه این امر، روابط اجتماعی او تحت تأثیر قرار گرفته و گرفتار بداخلاقی می‌شود. به بیان دیگر فرد قادر نیست از پیشروی آثار مصیبت و گرفتاری در عرصه‌های مختلف زندگی جلوگیری نماید و به مشکلات نسبت گستردگی می‌دهد (پیش از این گفته شد «عظّم» از باب تفعیل، به معنای نسبت دادن است).

از مفهوم مخالف این فرمایش، درمی‌یابیم که یکی از نمادهای توانمندی انسان، جلوگیری از پیشروی مشکلات و مصیبات در سایر ابعاد زندگی می‌باشد. به بیان دیگر، انسان توانا اجازه نمی‌دهد که زندگی فردی، اجتماعی، عبادی و… او تحت تأثیر یک گرفتاری یا مصیبت مختل شود. او به جای آن که مشغول بی‌تابی و اضطراب شود؛ خدای سبحان را شاکر است که مشکل او در بخش محدودی از زندگی‌اش وجود دارد. در این صورت، نه تنها رفع مصیبت امکان پذیر شده است بلکه لسان شکر مصیبت‌دیده موجب می‌شود مصیبت، نردبان رشدی برای وی گشته و او از هر لغزش و خطایی مصون و محفوظ باشد.

در سیره علما و بزرگان مشاهده می‌شود که گاه مصیبتی بسیار دردناک همچون از دست دادن فرزند، رخ می‌داد اما ایشان از پیشروی مصیبت و آسیب به سایر ابعاد زندگی ممانعت می‌کردند.

 

خداوند، انسان ناتوان را تربیت می‌کند!

 

به طور معمول، مصیبت‌ها و گرفتاری‌های وارد شده در زندگی هر فرد متناسب با میزان صبر و توان اوست اما زمانی که فرد با بزرگنمایی یا گسترده کردن مشکلات، ضعف خویش را به نمایش بگذارد؛ خدای سبحان نسبت به ناتوانی این فرد بی‌تفاوت نبوده و به سرعت او را مورد تربیت الهی قرار می‌دهد بدین صورت که با ورود مصیبت‌های بزرگ‌تر و فراتر از تحمل و توان او، به وی نشان می‌دهد که گرفتاری حقیقی چیست و دشواری کدام است!

 

راهکار

 

یکی از راهکارها، کوچک و ناچیز دیدن مشکلات، مقایسه آن با مشکلات بزرگ‌تر و وسیع‌تر است. زمانی که انسان به کوچکی و ناچیزی مشکل خویش پی برد؛ شهامت مقابله و مدیریت آن را در خود یافته و به سرعت و سهولت مشکل مرتفع می‌گردد.

در فرامین حضرات معصومین علیهم‌السلام توصیه شده است که در مواجهه با مصیبت‌ها، بزرگ‌ترین مصیبت یعنی واقعه عاشورا را به یاد آورده تا سختی مشکل خویش را در قیاس با آن، فراموش نماییم و این خود نوعی مدیریت بحران است.

 

 

تاریخ جلسه: 1399.7.14 ـ جلسه دوم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] نهج البلاغه(مرحوم فیض الاسلام)، حکمت 443

[2] سوره مبارکه حشر، آیه16

[3] نهج البلاغه(مرحوم فیض الاسلام)، حکمت 441

[4] «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ…»، سوره مبارکه اسراء، آیه70

[5] «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»، سوره مبارکه حجر، آیه 29

[6] «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة»، سوره مبارکه بقره، آیه 30

[7] «فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلا»، سوره مبارکه اسراء، آیه70

[8] نهج البلاغه(مرحوم فیض الاسلام)، حکمت 440

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *