توانمندی ـ بخش نوزدهم

مقدمه

 

انسان، به عنوان خلیفه الهی ذاتا توانمند آفریده شده است. خدای سبحان استعدادها و توانمندی‌های گوناگونی را در وجود او به ودیعه نهاده است لکن او در گذر روزگار از توانمندی خویش غافل شده و ناتوانی بر او عارض می‌شود. با آن که ناتوانی با ذات انسان ناسازگار است؛ اما انسان گاه به دلایل مختلف گرفتار ضعف فکری، ضعف عاطفی، ضعف در روابط اجتماعی و… می‌شود. ناتوانی موجب می‌شود انسان، از خویش گله‌مند و ناراضی شده و احساس نشاط و رضایتمندی نداشته باشد.

توانمندی مطلوب، آن است که انسان با اخلاص و سرعت بیشتری در عرصه بندگی گام گذاشته و از استعدادهای بالقوه‌ای که خدای سبحان در وجود او به ودیعه نهاده است؛ بهترین و بیشترین استفاده را ببرد. انسان توانمند قدرت کسب همه کمالات و فضائل را دارد.

 

در رکاب ولی‌عصر (عج) افراد توانمند حضور دارند

 

شیعه منتظر، توانمند است و خود را برای زمان ظهور آماده نموده تا با تمام توان در محضر ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه قرار گیرد. در زیارت آل‌یس به محضر امام زمان ارواحنا فداه عرضه می‌داریم:

«نُصرَتی مُعدّةٌ لَکُم»[1]

«یاری‌ام برای شما آماده است»

این عبارت نشان می‌دهد مکتب تشیع، افراد را توانمند پرورش می‌دهد و اگر کسی ناتوان باشد؛ از توفیق همراهی با امام باز می‌ماند.

 

یکی از تذکرات مهم قرآنی، یادآوری توانمندی هایی است که در وجود انسان بوده لکن پرده‌ای غفلت آن را پوشانده است. قصد داریم این مبحث را در بخش پایانی قرآن کریم مورد بررسی قرار دهیم:

–        چه اموری موجب توانمندی انسان است؟

–        چه اموری نشانه توانمندی انسان است؟

در برخی آیات، علامت و عامل توانمندی از صریح یا ظاهر آن برداشت می‌شود اما در برخی آیات دیگر، با توجه به قانون «یُعرفُ الاشیاءُ بأضدادها» از مفهوم مخالف آن به مطلوب خویش می‌رسیم.

قوانین نظام عالم، تغییرپذیر نیست. عوامل توانایی و ناتوانی در زمان‌های گوناگون و در افراد مختلف یکسان است به همین دلیل با شناسایی توانمندان و ناتوانان، عوامل مؤثر در توانمندی را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

عامل ناتوانی؛

 

صلح و مسامحه با جبهه کفر

 

«فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن یتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ»[2]

«(ای مؤمنین) سست نشوید و (دشمنان را) به صلح (ذلت بار) دعوت نکنید در حالی که شما برتر هستید و خداوند با شماست و چیزی از اعمال‌تان نمی‌کاهد!»

در این آیه خدای سبحان به مؤمنین تأکید می‌کند که نباید در برابر جبهه کفار سست شده و آنان را به صلح و سازش ذلت‌بار دعوت کنند؛ زیرا صلح و مسامحه با جبهه کفر، نماد ضعف و سستی است.

به بیان دیگر، خداوند به اهل ایمان هشدار می‌دهد که نباید ناتوان و عاجز شوند؛ زیرا خداوند به آنان برتری بخشیده و همراه‌شان است.

 

عامل توانمندی اهل ایمان؛

 

علت آن که احساس ضعف و ناتوانی برای مؤمنین جایز نیست؛ دو امر می‌باشد: «أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ» و «اللَّهُ مَعَكُمْ»

 

  • خودباوریِ دینی

 

«أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ»

به اذن الهی، اهل ایمان در جایگاه برتری نسبت به دیگران قرار دارند:

«یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ… درجاتٍ»[3]

«خداوند مراتب اهل ایمان را بالا برده است»

مؤمن از علوّ رتبه برخوردار است و زمانی که این حقیقت را باور کند هرگز احساس ضعف نخواهد داشت. البته این رفعت الهی، هرگز موجب کبر و عجب و غرور مؤمن نشده و او را از مسیر بندگی و ایمان خارج نمی‌نماید.

 

  • یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟!

 

«اللَّهُ مَعَكُمْ»

یکی از عوامل مهم توانمندی آن است که انسان باور کند خداوند در هر لحظه همراه اوست. اگر مؤمن این حقیقت را درک نماید که «خدای سبحان اهل ایمان را رها نمی‌کند» هرگز احساس عجز و ناتوانی نخواهد داشت. مگر می‌شود قدرتی بیکران در کنار آدمی باشد اما او احساس ضعف نماید؟!

کودکی که بداند در هر شرایط، دستش در دست پدری تواناست هرگز احساس ناتوانی نمی‌کند و در مقابل زورگویان ترسی به دل راه نخواهد داد. بنده نیز اگر همراهی پروردگار خویش را با خود باور کند؛ در مقابل جبهه باطل و کفر مقاومت خواهد کرد.

اگر فرد همراهی خداوند را با خویش باور داشته باشد؛ ادب محضر او را نیز رعایت می‌کند: نه تنها در مقابل او معصیت نکرده بلکه فکر گناه و غفلت را نیز در سر نخواهد داشت و سعی می‌کند ظاهر و باطن خویش را هماهنگ سازد.

 

جدالی در وجود انسان

 

همان‌گونه که در ظاهر، جبهه حق و باطل در ستیز هستند در وجود انسان نیز ستیز جبهه حق و باطل وجود دارد. نشانه انسان ناتوان آن است که تسلیم جبهه باطلِ درونی شده و با آن مصالحه نماید. برای مثال، فردی گرفتار بدخلقی یا بخل است؛ اگر دست از مبارزه با آن برداشته و گمان کند این رذائل از بین رفتنی نیست؛ ناتوانی خود را به نمایش گذاشته است.

تمام رذائل، نواقص و غفلت‌های آدمی به حول و قوه الهی قابل رفع است؛ زیرا قدرت بیکران الهی با او همراه است و جبهه حق در وجود او جایگاه والایی دارد؛ مشروط به آن که خود خواهان رفع عیوب خویش باشد.

 

عامل توانمندی؛

 

انفاق

 

«هَا أَنتُمْ هَؤُلَاء تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن یبْخَلُ وَمَن یبْخَلْ فَإِنَّمَا یبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِی وَ أَنتُمُ الْفُقَرَاء وَ إِن تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیرَكُمْ ثُمَّ لَا یكُونُوا أَمْثَالَكُمْ»[4]

«آرى، شما همان گروهى هستید كه براى انفاق در راه خدا دعوت مى‏‌شوید؛ بعضى از شما بخل مى‌‏ورزند و هر كس بخل ورزد، نسبت به خود بخل كرده است. خداوند بى‏‌نیاز است و شما همه نیازمندید. هر گاه سرپیچى كنید، خداوند گروه دیگرى را جاى شما مى‌‏آورد پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق مى‏‌كنند)!»

 

قرآن کریم افراد را به انفاق دعوت می‌کند. از آن جا که انفاق نشانه تواناییِ «پرداخت» و «بخشش به دیگران» و بخل، نشانه ناتوانی است لذا قرآن کریم در این آیه، افراد را به توانمندی دعوت کرده و از ناتوانی برحذر می‌دارد.

انفاق بیش از آن که برای گیرنده نافع باشد؛ برای پرداخت کننده سودمند است زیرا منفعت حقیقی آن به خود شخص باز می‌گردد.

در مقابل، اگر فردی بخل ورزیده، دارایی‌اش را برای خویش نگه دارد و از انجام انفاق پرهیز کند؛ ضررش به خودش باز می‌گردد. بخیل در زمره ناتوانان قرار دارد؛ زیرا از توانایی «پرداخت» محروم است.

 

انواع انفاق

 

با آن که کلمه انفاق، ظهور در پرداخت دارائی مادی دارد اما توصیه انفاق به همه افراد شده است؛ بنابراین گویا قرآن کریم به همگان توصیه می‌کند حتی اگر از دارائی قابل توجهی برخوردار نیستند؛ به وسیله انفاق، خود را دارا و توانمند نشان دهند.

با دیدگاهی دیگر به این نتیجه می‌رسیم انفاق منحصر به پرداخت مالی نیست و پرداخت علمی، عاطفی، آبرویی و … را نیز در بر می‌گیرد. اگر فردی از دارائی مالی برخوردار نیست؛ می‌تواند با انفاق علمی، توانی، محبتی و… در زمره انفاق‌کنندگان قرار گیرد.

از سوی دیگر، اگر فردی ولو در یکی از این زمینه‌ها از پرداخت امتناع وزرد؛ باز هم عنوان «بخیل» را دارد. برای مثال سلام کردن، یکی از مصادیق پرداخت عاطفی است زیرا به وسیله سلام، عاطفه و انرژی به دیگران منتقل می‌شود.

در روایتی از امام حسین علیه‌السلام به صراحت بیان شده کسی که از افشای سلام امتناع وزرد؛ بخیل است:

«الْبَخِیلُ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلَامِ»[5]

«بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد»

برخی افراد در ابراز محبت به اطرافیان و برخی دیگر، در دعا کردن بخیل هستند به طوری که گویا تمام کمالات و توفیقات را مختص به خویش می‌دانند!

 

نکته مهم

 

عبارت «اللَّهُ الْغَنِی وَ أَنتُمُ الْفُقَرَاء» نشان می‌دهد که خدای سبحان نیازی به انفاق بندگان ندارد بلکه این افراد هستند که نیاز دارند انفاقی داشته باشند تا در زمره توانمندان قرار گرفته و پاداشی از سوی خدای سبحان دریافت نماید.

 

عامل توانمندی؛

 

تهدید

 

قرآن کریم پس از دعوت افراد به انفاق و توانمندی، با لسان تهدید، انگیزه انفاق را در وجودشان ایجاد می‌کند: «وَ إِن تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیرَكُمْ ثُمَّ لَا یكُونُوا أَمْثَالَكُمْ»

با توجه به این معنا نتیجه می‌گیریم؛ گاه عامل توانمندسازی «تهدید» است. خدای سبحان افراد را تهدید می‌کند که اگر از انفاق خودداری کرده و بخل ورزند؛ اشخاص دیگری را جایگزین‌شان می‌کند که مانند آن‌ها بخیل نبوده و اهل انفاق مخلصانه می‌باشند. در این میان، کسی که متضرر می‌شود فرد بخیل است؛ زیرا به دست خویش، خود را از توفیق انفاق و ثمرات آن محروم ساخته است.

شاید بتوان گفت انفاق از باب مثال بیان شده و آیه قابل تعمیم است یعنی هر زمان که افراد از انجام وظیفه و عمل خیر خودداری نمایند؛ در زمره ناتوانان قرار گرفته و خدای سبحان گروه دیگری را جایگزین‌شان می‌نماید که برخلاف آن‌ها، اهل‌عمل هستند. انجام وظیفه و مسئولیت نیز مطلق بوده و شامل امور عبادی، خانوادگی، اجتماعی و… می‌شود.

 

تهدیدِ خویش، محرک درونی!

 

لسان تهدید، مُحرّکی قوی برای انجام عمل صحیح است. گاه این تهدید از جانب خدای سبحان صورت گرفته و گاه خود فرد می‌تواند با تهدید کردن خویش، زمینه توانمندی‌اش را فراهم سازد. برای نمونه، شخص به خود نهیب زند: «حال که فیض الهی می‌بارد و فضای انجام عمل خیر وجود دارد؛ اگر تو از انجام آن سرباز زنی، متضرر خواهی شد و فرد دیگری توفیق انجام آن را پیدا می‌کند!»

  • عملی که مطلوب خدای سبحان است نهایتا انجام خواهد شد؛ اگر به لطف خداوند قرعه به نام کسی افتاد اما به عمد یا به دلیل سهل‌انگاری از انجام عمل الهی امتناع ورزید؛ شخص دیگری توفیق انجام آن را پیدا خواهد کرد.

خیرات در هر لحظه نازل می‌شود و افراد باید برای کسب آن دوندگی و سبقت از یکدیگر داشته باشند:

«وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»[6]

«به سوی مغفرتی از جانب پروردگارتان بشتابید»

 

«سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم»[7]

«به سوی مغفرتی از سوی پروردگارتان از یکدیگر سبقت بگیرید»

 

بنابراین یکی از عوامل توانمندسازی خویش، ایجاد محرک درونی با لسان تهدید است.

 

نماد توانمندی

 

  • استقامت در مسیر حق

 

«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ»[8]

«همانا کسانی که گفتند: «پروردگار ما الله است» و سپس استقامت ورزیدند؛ نه ترسی بر آنان است و نه غمگین می‌شوند»

 

در این آیه به علامت توانمندی و در آیه بعد به عامل توانمندی اشاره شده است.

خدای سبحان در توصیف مؤمنین و موحّدان، ویژگی استقامت آنان را مورد تمجید قرار می‌دهد.

استقامت در مسیر حق و انجام کار خیر نماد توانمندی است. فرد توانمند علی‌رغم ملامت‌ها، تهدیدها و وساوس شیاطین درونی و بیرونی –که همگی تلاش دارند او را از مسیر حق منحرف کنند-؛ بر انجام عمل حقانی و صحیح پافشاری و استقامت داشته و ذره‌ای تردید و تزلزل به خود راه نمی‌دهد.

در مقابل، فرد ناتوان، به سرعت تحت تأثیر محیط یا افراد ناسالم قرار گرفته و از اعتقادات سالم و مسیر حق فاصله می‌گیرد با وجود آن که به حقانیت آن آگاهی دارد.

نکته قابل توجه آن که «استقامت» از باب استفعال است که در آن معنای طلب نهفته است؛ بدان معنا که مقاومت امری تصادفی نیست بلکه فرد خود باید خواستار پایداری و مقاومت و باقی ماندن در مسیر حق باشد.

 

  • شادابی و آرامش خاطر

 

علامت دیگر توانمندی در این آیه از عبارت «فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ» به دست می‌آید. یکی از خصوصیات فرد توانا آن است که نگرانی از آینده و اندوه گذشته بر او حاکم نیست. بنابراین، کسی که همواره غصه گذشته را به دل داشته و نگران آینده است؛ ناتوان می‌باشد.

فرد توانمند بر احساسات و افکار خویش از جمله اندوه و نگرانی مسلط است، او با مشاهده الطاف ربانی و اعتماد بر حول و قوه الهی آینده را روشن و گذشته را قابل جبران می‌بیند.

او همواره خواستار عافیت کامل از پروردگار خویش است:

«اللهم… أَذِقْنِی‏ طَعْمَ‏ الْعَافِیةِ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِی‏»[9]

«بارالها! تا پایان عمر طعم عافیت را بر من بچشان!»

و اگر حادثه‌ای در مسیر زندگی‌اش رخ دهد بی‌تاب و بی‌قرار نشده و به مقدرات الهی اعتماد می‌کند.

اعتماد بر خداوند، انسان را از احساسات ناخوشایند مانند غصه و نگرانی رها می‌سازد.

 

در آیه بعد عامل توانمندی موحّدان مشخص می‌شود:

 

 عامل توانمندی؛

 

فعالیت پیوسته

 

«أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاء بِمَا كَانُوا یَعْمَلُونَ»[10]

«آن‌ها اهل بهشتند و جاودانه در آن مى‏‌مانند. این پاداش اعمالى است كه پیوسته انجام مى‌‏دادند»

 

عامل استقامت و توانمندی، فعالیتی همیشگی است. ترکیب فعل کان با فعل مضارع در عبارت «كَانُوا یعْمَلُونَ» پیوستگی و دائمی بودن فعالیت آنان را نشان می‌هد.

در سایر آیات و روایات مؤید این امر مشاهده می‌شود. برای مثال خدای سبحان، نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را به بندگی دائم تا پایان عمر توصیه نموده و می‌فرماید:

 

«وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یأْتِیكَ الْیقین»[11]

«و تا زمانی که مرگ سوی تو آید بندگی پروردگارت را به جای آور!»

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در فرمایشی افراد را از مرخصی دادن به خود برحذر داشتند زیرا موجب سستی می‌شود:

«وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَتُدْهِنُوا»[12]

«به خودتان مرخصی ندهید(از خود سلب مسئولیت نکنید) زیرا سست می‌شوید!»

بر خلاف افکار جامعه، استراحت موجب افزایش توانایی نمی‌شود بلکه عامل توانمندی این است که انسان در هر حال و در هر شرایطی  خود را به انجام مسئولیتی مشغول سازد (به اصطلاح عامیانه «از خود کار بکشد»).

 

علامات توانمندی؛

 

«… حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلَى وَالِدَی وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی…»[13]

«و (زمانی که) به چهل سالگى بالغ گردد مى‏‌گوید: «پروردگارا! مرا توفیق ده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم دادى بجا آورم و كار شایسته‌‏اى انجام دهم كه از آن خشنود باشى و فرزندان مرا صالح گردان! من به سوى تو بازمى‌‏گردم و توبه مى‏‌كنم،و من از مسلمانانم!»»

 

آیه نص در توانمندی است و به صراحت علائم توانمندی را بیان می‌کند.

عدد چهل، عدد کمال و چهل سالگی نشانه اوج توانمندی انسان است. قرآن کریم بیان می‌کند فردی که به سن چهل سالگی می‌رسد؛ در نجوای خویش با پروردگار درخواست‌هایی مطرح می‌کند که نشانه توانمندی اوست. در ادامه به تشریح خواسته‌های وی می‌پردازیم:

 

  • اظهار نیاز در محضر پروردگار

 

عبارت «ربِّ» نشان می‌دهد هرچه توانمندی انسان افزایش یابد؛ اظهار نیاز در محضر حق شدیدتر شده و بیش از پیش به دعا و استغاثه می‌پردازد زیرا خود را محتاج قدرت مطلق می‌داند. آنان که قوی‌ترند، در بارگاه الهی محتاج‌ترند.

ترتیب موضوعات مورد درخواست نشان می‌دهد دغدغه ابتدایی فردِ توانمند، اصلاح خود است سپس خانواده و فرزندان(دو درخواست اول درباره خود و درخواست آخر مربوط به ذریه است). بیشتر افراد بیش از آن که در فکر اصلاح و هدایت خویش باشند دغدغه فرزندان یا خانواده را دارند در حالی که قرآن کریم به مؤمنین توصیه می‌نماید:

«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیكُمْ أَنْفُسَكُم…»[14]

«ای کسانی که ایمان آوردید مراقب خود باشید!…»

 

  • شُکر بسیار

 

عبارت «أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ» نشان می‌دهد هر چه توانمندی فرد افزایش یابد؛ درمی‌یابد که برای بقا، حفظ و تداوم نعمات و توانمندی‌اش شکر بیشتری لازم و ضروری است؛ بنابراین همواره توفیق شکر را از خدای سبحان درخواست می‌کند. او علاوه بر شکرگزاری به جهت نعمات خویش، شاکر نعماتی است که خداوند به پدر و مادر او عطا نموده است.

شکرگزاری توفیقی است که باید از جانب خدای سبحان به بندگان عطا شود به همین دلیل می‌بایست همواره آن را درخواست کرد. فرد توانمند، با درخواست توفیق شکر بیشتر، در زمره شاکرین قرار گرفته و توانمندی و نعمات او افزون می‌شود[15].

فردی که از نظر فکری ناتوان است گمان می‌کند وجود نعمات امری عادی است و همواره پایدار می‌ماند به همین دلیل به جهت حفظ و افزایش آن خود را ملزم به شکرگزاری نمی‌کند. او از این حقیقت غافل است که وجود هر نعمت، مسئولیت‌هایی به دنبال دارد و حفظ نعمات نیازمند تلاشی است که در قالب شکر زبانی، عملی و قلبی به نمایش گذاشته می‌شود.

 

  • دغدغه درستکاری و کسب رضایت الهی

 

«أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ» این درخواست نشان می‌دهد که انسان توانمند دغدغه انجام عمل صالح و مورد پسند خداوند را دارد.

به بیان دیگر، فرد توانا با این دعا بیان می‌کند که قدرت انجام عمل صالح را در توان و وُسع خویش می‌بیند. پسندِ خداوند برای فرد توانمند اهمیت دارد و او قدرتِ تحقّقِ مطلوبِ خداوند را دارد و پسندِ الهی را در اولویت قرار می‌دهد؛ بنابراین تمام توان خویش را برای انجام آن به کار می‌گیرد هر چند عملِ الهی او مورد پسند دیگران واقع نشود.

 

کدام عمل مورد رضایت خداوند است؟

 

عمل مطلوب خداوند، عملی است که در وهله اول، مطابق موازین شرعی باشد.

ویژگی بعدی عمل صالح، اخلاص است. عمل خالصانه آن است که فرد، علاوه بر پرهیز از ریا، انجامش را از ناحیه خود و نتیجه توانمندی خویش نبیند بلکه ابتدا تا انتهای آن را تنها توفیقی از جانب پروردگار بداند.

زمانی که بنده، خالصانه عمل مورد رضایت الهی را انجام می‌دهد انبساط درونی می‌یابد. بنابراین فرد توانمند، به دلیل قدرت بر انجام عمل صالح، از انبساط و نشاط درونی برخوردار است.

 

 

تاریخ جلسه: 1399.10.21 ـ جلسه نوزدهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] مفاتیح الجنان، زیارت آل‌یس

[2] سوره مبارکه محمد، آیه 37

[3] سوره مبارکه مجادله، آیه 11

[4] سوره مبارکه محمد، آیه 38

[5] تحف العقول، النص، ص 248

[6] سوره مبارکه آل‌عمران، آیه 166

[7] سوره مبارکه حدید، آیه 21

[8] سوره مبارکه احقاف، آیه 13

[9] صحیفه سجادیه، دعای 48، فراز 14

[10] سوره مبارکه احقاف، آیه 14

[11] سوره مبارکه حجر، آیه 99

[12] الكافی (ط – الإسلامیة)، ج‏ 1، ص 45

[13] سوره مبارکه احقاف، آیه 15

[14] سوره مبارکه مائده، آیه 105

[15] «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزیدَنَّكُم»، سوره مبارکه ابراهیم، آیه 7

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *