توانمندی ـ بخش هجدهم

مقدمه

 

انسان، به عنوان خلیفه الهی ذاتا توانمند آفریده شده است. خدای سبحان استعدادها و توانمندی‌های گوناگونی را در وجود او به ودیعه نهاده است لکن او در گذر روزگار از توانمندی خویش غافل شده و ناتوانی بر او عارض می‌شود. انسان به عنوان خلیفه الهی، باید تجلی‌گاه نام قدیر و قویّ خداوند باشد. پس ناتوانی با ذات انسان ناسازگار است.

توانمندی مطلوب، آن است که انسان با اخلاص و سرعت بیشتری در عرصه بندگی گام گذاشته و از استعدادهای بالقوه‌ای که خدای سبحان در وجود او به ودیعه نهاده است؛ بهترین و بیشترین استفاده را ببرد. تمامی آموزه‌های شریعت، بر مبنای حفظ و افزایش این نوع توانمندی است.

بنده تمام توانمندی خویش را در طبق اخلاص گذاشته و در محضر پروردگار تقدیم می‌کند؛ هر چند می‌داند توانایی‌های او در برابر قدرت الهی، ضعف جلوه می‌نماید. بنابراین عاجزانه درخواست می‌کند که ضعف‌های او جایگزین نیروی الهی شود.

توانمندی، مانند نهری جاری آثار خود را در گوشه گوشه زندگی فرد بر جای می‌گذارد و برکات فراوانی به دنبال دارد.

در مقابل، ناتوانی موجب می‌شود انسان، از خویش گله‌مند و ناراضی شده و احساس نشاط و رضایتمندی نداشته باشد؛ هر چند دنیایی از ثروت و شهرت و قدرت در اختیار داشته باشد.

یکی از تذکرات مهم قرآنی، یادآوری توانمندی هایی است که در وجود انسان بوده لکن پرده‌ای غفلت آن را پوشانده است. قصد داریم این مبحث را در بخش پایانی قرآن کریم مورد بررسی قرار دهیم:

–        چه اموری موجب توانمندی انسان است؟

–        چه اموری نشانه توانمندی انسان است؟

در برخی آیات، علامت و عامل توانمندی از صریح یا ظاهر آن برداشت می‌شود اما در برخی آیات دیگر، با توجه به قانون «یُعرفُ الاشیاءُ بأضدادها» از مفهوم مخالف آن به مطلوب خویش می‌رسیم.

قوانین نظام عالم، تغییرپذیر نیست. عوامل توانایی و ناتوانی در زمان‌های گوناگون و در افراد مختلف یکسان است به همین دلیل با شناسایی توانمندان و ناتوانان، عوامل مؤثر در توانمندی را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

«إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا»[1]

«به راستی کسانی که با تو بیعت کردند (در حقیقت) فقط با خداوند بیعت نمودند. دست خدا بالای دست آنان است؛ پس هر کس پیمان‌شکنی کند تنها به زیان خود پیمان شکسته است. آن كس كه نسبت به عهدى كه با خدا بسته وفا كند، به زودى پاداش عظيمى به او خواهد داد»

 

در این آیه نماد و عامل توانمندی بیان شده است.

عبارت «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» نماد توانمندی است. «ید» نماد قدرت است و «یدالله» حکایت از قدرت خدای سبحان دارد. زمانی که قدرت خدای سبحان همراه جمعی باشد محال است که آن جمع ضعیف و ناتوان بمانند.

عبارت دیگری که نشانگر توانمندی این افراد است «فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» می‌باشد. اجر عظیم، اجری است که خدای سبحان با اعطای آن عظمت ربوبی خویش را به نمایش می‌گذارد. فردی که صلاحیت دریافت پاداش گسترده الهی را دارد؛ مسلماً از ظرفیت فراوانی برخوردار است. بنابراین دریافت اجر عظیم، نشانگر توانمندی است.

 

عوامل توانمندی؛

 

  • بیعت با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله

 

عامل توانمندی، بیعت با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است. بیعت با ایشان، به منزله بیعت با خدای سبحان و عامل بهره‌مندی از قدرت الهی و دریافت اجر عظیم می‌باشد.

از آن جا که حضرات معصومین علیهم‌السلام در طول وجود مقدس نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله هستند؛ بیعت با آنان نیز به منزله بیعت با باری تعالی است.

در این آیه، عبارت «يُبَايِعُونَكَ» آمده است نه «یطیعونَک» «آنان که از تو اطاعت کنند»، زیرا لازم است افراد پیش از آن که وارد عرصه اطاعت و فرمانبرداری شوند؛ بیعت نموده و پیمان وفاداری ببندند.

 

بیعت با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، بیعت با خداوند است

 

بیعت مترادف بیع و شراء و معامله است؛ وقتی کسی با نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بیعت می‌کند گویی وجود خویش را با ایشان معامله نموده و خود را در خدمت ایشان قرار می‌دهد. حقیقت و باطنِ معامله با ختمی مرتبت، معامله با خدای سبحان است بنابراین خدمت به ایشان به منزله خدمت به پروردگار است.

سر خدمت تو دارم، بخرم، به هیچ مفروش!

کسی که با مقام نبوت بیعت می‌کند؛ گویا دست خویش را در دست خداوند قرار داده است به همین دلیل قدرت بی‌نهایتی همراه اوست. بنابراین در هیچ عرصه‌ای اعم از علم، اخلاق، عبادت، ارتباطات اجتماعی و… ضعف و عجز نخواهد داشت.

 

بیعت با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، تجدید عهد با پروردگار

 

یکی از مفسرین می‌گوید: بیعت با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در راستای پیمانی است که افراد در عهد الست با خدای سبحان بستند. آنجا که خداوند فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟!» و بندگان بدون درنگ پاسخ دادند: «آری!»[2] بیعت با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در راستای تحکیم و پایداری بر آن عهدالهی است؛ به همین دلیل در آیه بیان شده است: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ»

 

بیعت، نشانه سلامت فطرت و تداوم عاشقی

 

فطرتِ اولیه بندگان پایبند به عهد الهی بوده و بیعت با معصوم دلیلِ سلامتِ فطرت است. در دنیایی که انواع بیماری‌های اعتقادی و اخلاقی افراد را تهدید می‌کند، آنان که با فرستاده خداوند پیمان می‌بندند؛ سلامت فطرت خویش را حفظ کرده و در زمره توانمندان قرار می‌گیرند.

به بیان دیگر، افراد از قدیم حبّ به خداوند و معصومین را در دل داشتند؛ حال بیعت با آنان در دنیا، نشانه تداوم عاشقی و محبت پیشین است.

 

  • تجدید بیعت

 

مضارع بودن فعل «يُبَايِعُونَكَ» لزوم استمرار و دوام این بیعت را می‌رساند. بنابراین یکی از عوامل توانمندی، تجدید بیعت دائم با حضرات معصومین علیهم‌السلام است که قدرت بیکرانی به فرد می‌بخشد.

حضرات معصومین، در رأس توانمندان قرار دارند و این توانمندی را در تمام جنبه‌های زندگی به نمایش گذاشته‌اند.

به عنوان مثال امام صادق علیه‌السلام در توصیف امیرالمؤمنین فرمودند:

«إِنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي آخِرِ عُمُرِهِ كَانَ يُصَلِّي‏ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ أَلْفَ رَكْعَة»[3]

«به راستی که علی علیه‌السلام در پایان عمرشان در هر شبانه‌روز هزار رکعت نماز می‌خواندند»

در زمان مرحوم علامه امینی رحمةالله‌علیه، عده‌ای شبهه کردند که چگونه ممکن است کسی در شبانه‌روز هزار رکعت نماز بخواند؟ علامه امینی مدت‌ها هر شب هزار رکعت نماز خواند تا به همگان ثابت کند: زمانی که انسان به قدرت بیکران الهی متصل باشد؛ زمان و توان او وسیع شده و هیچ امر غیرممکنی برایش وجود ندارد!

ارتباط با معصومین و بیعت با آنان، قدرت و توان را افزایش می‌دهد. یکی از مصادیق بیعت با این بزرگواران، قرائت صبحگاهی دعای عهد است.

 

عامل ناتوانی؛

 

توجیهات واهی

 

«سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ…»[4]

«از اعراب، آن‌هايى كه از حركت با تو سرپیچی كردند به زودى (به جهت عذرخواهى) خواهند گفت: «اموال و خانواده ما را از شركت در جهاد بازداشت! از خدا برايمان طلب مغفرت كن» ولى اين سخنى است كه به زبان خود مى‏‌گويند و دل‌هايشان چيز ديگر مى‌‏گويد!»

 

شأن نزول آیه؛  آیه در ارتباط با زمانی است که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به قصد جنگ به سوی مکه حرکت کردند که نتیجه این سفر صلح حدیبیه بود. عده‌ای از منافقان با ایشان همراهی نکردند و هنگامی که حضرت از سفر بازگشتند؛ آنان نزد ایشان آمده و عدم همراهی با لشکر اسلام را این گونه توجیه نمودند: «ما گرفتار خانواده و امور اقتصادی بودیم!» و در کمال تعجب از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله درخواست کردند برایشان طلب مغفرت نمایند!

اما خدای سبحان از باطن منافقان پرده‌برداری کرده و می‌گوید اینها هیچ مشکل معیشتی و خانوادگی نداشتند بلکه علتِ عدم حضور آنان در جنگ، شک در حقانیت نبوت و احتمال شکست سپاه اسلام بود.

این منافقان ناتوان بودند زیرا توفیق شرکت در جنگ و همراهی با معصوم را از دست دادند.

علت ناتوانی آنان چه بود؟ -توجیهات واهی برای اعمال نادرست خویش!

 

عذر بدتر از گناه

 

منافقین کار اشتباهی انجام داده بودند ولی عذر بدتر از گناه آوردند تا عمل نادرست خود را صحیح و مناسب جلوه دهند؛ غافل از آن که نتیجه توجیهات واهی، ناتوانی است.

برای مثال، برخی افراد بداخلاقی و کمبود سعه‌صدر خود را با توجیهاتی مانند «مشکلاتم زیاد است» موجه جلوه می‌دهند در حالی که برخی از افراد مشکلاتی بسیار پیچیده‌تر و تلخ‌تر از او دارند لکن به خود اجازه عبوس بودن و تندخویی با دیگران را نمی‌دهند.

و یا برخی اشخاص علت عدم انجام اعمال خیر را کمبود وقت بیان می‌کند در حالی که در سخت‌ترین زمان‌های زندگی، انسان می‌تواند سخت‌ترین کارها را به حول و قوه الهی انجام دهد مشروط به آن که خود بخواهد! خدای سبحان به کسانی که اعمال شایسته و صحیح انجام دهند وعده نصرت[5] و هدایت[6] داده است؛ اگر کسی از توفیق انجام خیرات محروم است علت آن امر دیگری است!

با تأمل بیشتر در می‌یابیم افراد پیش از آن که عمل نادرست خود را نزد دیگران موجه سازند؛ ابتدا آن را برای خود توجیه می‌کند.

امر عجیب آن که افراد اهل توجیه از دیگران می‌خواهند آنان را دعا کنند تا مشکلات‌شان مرتفع شود غافل از آن که تا زمانی که خود نخواهند؛ امری اصلاح نخواهد شد همچنان که منافقین از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خواستند آن‌ها را دعا کنند اما دعای نبی در حق کسی مستجاب است که خود خواهان اصلاح باشد و اعمال نادرست خویش را توجیه نکند.

کسانی که اهل توجیه هستند به خویش ظلم می‌کنند زیرا خود را از توانمندی محروم می‌سازند. البته برخی توجیهات، نوعی دروغ محسوب می‌شوند و از این جهت نیز آسیب‌رسان هستند.

با توجه به مفهوم مخالف این آیه، یکی از عوامل توانمندی، پرهیز از توجیه اشتباهات و اعمال نادرست است.

 

عامل ناتوانی؛

 

فرافکنی و تهمت به دیگران

 

«سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِن قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا»[7]

«هنگامى كه شما براى به دست آوردن غنايمى حركت كنيد، متخلّفان (حديبيه) مى‏گويند: «بگذاريد ما هم در پى شما بيایيم!» آن‌ها مى‏خواهند كلام خدا را تغيير دهند؛ بگو: «هرگز نبايد به دنبال ما بياييد اين گونه خداوند از قبل گفته است!» آن‌ها به زودى مى‏گويند: «شما نسبت به ما حسد مى‏ورزيد!» ولى آن‌ها جز اندكى نمى‏فهمند»

 

در ادامه آیه پیشین که در ارتباط با منافقینی بود که در ماجرای فتح مکه شرکت نکردند؛ در این آیه به خصوصیت دیگر آن‌ها پرداخته می‌شود.

بیشتر مفسرین معتقدند این آیه به ماجرای «جنگ خیبر» اشاره دارد؛ پس از صلح حدیبیه، خدای سبحان به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خبر از وقوع جنگ دیگر و پیروزی مؤمنین را در آن داد. آنان که در جنگ قبل، به دلیل ترس از شکست و عدم باور نسبت به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مشارکت نداشتند؛ با شنیدن مژده پیروزی، مشتاقانه برای شرکت در جنگ خیبر حضور یافتند اما به دستور خدای سبحان، کسانی که در جنگ قبل (یعنی ماجرای فتح مکه) از همراهی لشکر اسلام خودداری نمودند؛ حق شرکت در این جنگ را نداشته و به تبع، بهره‌ای از غنیمت نمی‌بردند.

منافقان دنیاپرست، مؤمنین را به حسادت متهم نموده و گفتند: «شما برای آن که غنیمتی نصیب ما نشود؛ مانع شرکت ما در جنگ شدید!»

در پایان آیه خداوند به ناتوانی فکری و ضعف ادراک آنان اشاره می‌کنند: «كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا» این افراد درک و تحلیل صحیحی از زندگی و امورات ندارند.

عامل ناتوانی این گروه آن است که در عوض آن که محرومیت فعلی را نتیجه عملکرد نادرست گذشته خویش بدانند؛ فرافکنی کرده و به دیگران تهمت می‌زنند.

برخی از افراد ناکامی‌ها و محرومیت‌های خویش را نتیجه حسادت، بدخواهی و کارشکنی دیگران می‌دانند غافل از آن که آثار و نتیجه اعمال نادرست خود را نظاره‌گر هستند. از سوی دیگر، در بیشتر موارد این گونه نسبت‌ها به دیگران تهمت است. در هر حال، این نوع دیدگاه موجب ناتوانی و ناکامی بیشتر خواهد شد.

پرهیز از فرافکنی و تهمت به دیگران عامل توانمندی است. فرد توانا محرومیت‌ها و ناکامی‌های خویش را از ناحیه خود دانسته و از خداوند می‌خواهد او را در رفع آن‌ها یاری نماید:

«رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي‏ فَاغْفِرْ لي»[8]

«پروردگارا! من به خویش ستم کردم پس مرا بیامرز»

 

عامل توانمندی؛

 

معیّت با حضرات معصومین علیهم‌السلام

 

«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ… ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ َ لِيَغِيظَ بهِمُ الْكُفَّار…»[9]

«محمد(ص) رسول خداست و کسانی که همراه او هستند مثال‌شان در تورات و انجیل مانند زراعتی است که جوانه‌های خود را خارج ساخته سپس به تقویت آن و بر پای خود ایستاده است به گونه‌ای که کشاورز را به شگفتی وا می‌دارد! این برای آن است که کفار را به خشم آورد…»

 

در این آیه چگونگی معرفی همراهان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در تورات و انجیل آمده است. در این دو کتاب، یاران رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله به گیاهی تشبیه شدند که ابتدا جوانه زده، سپس رشد می‌کند و ساقه خویش را محکم می‌سازد تا آن‌جا که بر ساقه خویش استوار می‌شود. قدرت و استقامت این گیاه به حدی است که موجب شگفتی کشاورزان می‌شود!

استحکام و توانمندی مسلمین مانند این گیاه شگفت‌انگیز است و موجب خشم کفار می‌شود اما اگر آنان توانمند نباشند؛ جبهه کفر از جبهه اسلام هراسی نخواهد داشت. بنابراین یکی از اهمیت‌های توانمندی، ایستادگی در مقابل جبهه کفر و باطل است.

که بستگانِ کمندِ تو، رستگارانند!

علت توانمندی مسلمانان، معیّت و همراهی با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است: «وَ الَّذِينَ مَعَهُ» همراهی با مقام نبوت، رشد و توانمندی زیادی نصیب فرد می‌کند.

معیّت با معصوم، آرمانی است که زائر در هر یک از مشاهد مشرفه در زیارت جامعه کبیره بیان می‌کند:

«فمَعکُم مَعکُم لا مَع غَیرکُم»[10]

«پس با شماییم با شماییم نه با غیر شما!»

با بیان این عبارت، زائر توفیق معیّت با اهل‌بیت را درخواست می‌کند تا بتواند در زمره اعوان و انصار حضرت ولیعصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه قرار گیرد:

«و اجعَلنی مِن انصارِه و اشیاعِه»[11]

«پروردگارا مرا در زمره یاران و دفاع کنندگان حضرتش قرار ده!»

البته یاری و همراهی با معصوم نیازمند توانمندی است بنابراین معیت با حضرات معصومین از یک سو نماد توانمندی و از سوی دیگر عامل افزایش توانمندی می‌باشد.

 

عامل توانمندی؛

 

یاری دین خداوند

 

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ»[12]

«ای کسانی که ایمان آوردید اگر (دین) خدا را یاری کنید؛ خداوند شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌سازد»

 

در این آیه عامل و علامت توانمندی بیان شده است.

خدای سبحان به مؤمنین دستور می‌دهد توان‌شان را در راه خدا و برای خدا مصرف نمایند. اطلاق این امر نشان می‌دهد که کمی یا زیادی توان تفاوتی ندارد؛ آن چه مهم است مصرف آن در مسیر الهی می‌باشد. بدین جهت، هر کس به هر مقداری که می‌تواند لازم است برای خداوند و در مسیر الهی کاری از پیش بَرَد؛ مانند گنجشکی که آب به منقار داشت تا آتش پیرامون حضرت ابراهیم علیه‌السلام را خاموش کند، وسع او اندک بود اما به همان میزان انجام وظیفه کرد.

خداوند، فردی را که در مسیر ارتقاء دین الهی گام بردارد؛ افزون کرده و او را در مسیر دین ثابت قدم می‌نماید؛ توفیقاتش را تداوم بخشیده و او را از هر لغزشی حفظ می‌نماید.

  • این یک چرخه صحیح است: توانایی خود را برای خداوند پرداخت کن؛ او توانمندی‌ات را افزون می‌کند!

در مقابل، کسی که دین خدا را یاری نکرده و توان خود را در مسیر الهی مصرف نمی‌نماید؛ از نصرت الهی محروم بوده و ثبات قدم در دین نخواهد داشت. این افراد به راحتی تحت تأثیر محیط ناسالم و رفتار غلط دیگران قرار گرفته و از مسیر حق منحرف می‌شوند. همچنین، در برابر دشمنان دین، یارای مقابله نداشته و احساس ضعف می‌کنند.

 

چگونه دین خدا را یاری کنیم؟

 

نصرت دین خدا شیوه‌های گوناگون دارد: قلبی فکری، زبانی و عملی.

یکی از روش‌های یاری دین خدا، اظهار تدین همراه با افتخار و سربلندی است. برخی افراد گاه دیانت خود را پنهان کرده و تنها در گوشه‌ای از زندگی خویش به آن می‌پردازند و گاه با شرمندگی و از سر عجز و بدبختی آن را اظهار می‌کنند؛ در این صورت از نصرت الهی محروم شده و به مرور دیانت خویش را از دست می‌دهند. اما ناصرِ دین الهی، با افتخار شریعت را اظهار کرده و ثبات قدم در دیانت را از الطاف الهی می‌داند؛ به همین جهت روز به روز دیانت در وجود او تقویت و توانمندی او افزون خواهد شد.

  • باید توجه نمود: به دست آوردن توانمندی، بدون تلاش و هزینه میسّر نیست باید شرط آن را محقق ساخت!

 

نکته مهم

 

دین خدا هرگز نیازمند یاری افراد نیست و خداوند به هر روشی می‌تواند دین خود را تقویت نماید. در روایت نبوی آمده است:

«إنّ اللَّهَ لَيُؤيّدُ هذا الدّينَ بالرّجلِ الفاجرِ»[13]

«همانا خداوند حتما این دین را توسط مردی فاجر تقویت می‌کند!»

خداوند سبحان دین را با فرد فاسق هم تایید و تقویت می‌کند و احتیاج به حضور مؤمنین ندارد اما افراد نیازمند نصرت الهی و ثبات قدم هستند که شرط برخورداری از آن، کمک به دین خداست. بر همین اساس لازم است «نصرت دین خدا» در برنامه زندگی فرد قرار گیرد.

 

عامل توانمندی؛

 

پذیرش هدایت الهی

 

«وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ»[14]

«کسانی که هدایت الهی را پذیرفتند خداوند هدایت آنان را افزون کرده و به آنان تقوا ارزانی می‌دارد»

 

فعل «اهتدوا» از باب افتعال است که یکی از معانی آن پذیرش می‌باشد. هدایت الهی در هر لحظه و بر همه افراد عرضه می‌شود آن چه مهم است قبول و پذیرش آن می‌باشد. آن کس که پذیرای هدایت الهی باشد؛ هدایت و کمالات بیشتری دریافت خواهد کرد. بنابراین قبول هدایت الهی، انسان را توانمند می‌سازد.

زمانی که انسان از پذیرش هدایت و عنایات الهی امتناع وزرد و به حد اندکی از آن قناعت کند؛ ظرفیت وجودی خویش را محدود ساخته، باب خیرات و کمالات به روی او بسته می‌شود و در مسیر ناتوانی قرار خواهد گرفت.

بنابراین هر فرد، در توانمندی و عدم توانمندی خود نقش اصلی را ایفا می‌کند.

 

 

تاریخ جلسه: 1399.10.20 ـ جلسه هجدهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مبارکه فتح، آیه 10

[2] سوره مبارکه اعراف، آیه 172

[3] كافی (ط – دار الحدیث)، ج ‏7، ص 615

[4] سوره مبارکه فتح، آیه 11

[5] «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُرْكُمْ»، سوره مبارکه محمد، آیه 7

[6] «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا»، سوره مبارکه عنکبوت، آیه 69

[7] سوره مبارکه فتح، آیه 15

[8] سوره مبارکه قصص، آیه 16

[9] سوره مبارکه فتح، آیه 29

[10] مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره

[11] مفاتیح الجنان، زیارت حضرت حجة(عج) بعد از نماز صبح

[12] سوره مبارکه محمد، آیه 7

[13] نهج الفصاحة، ص 315

[14] سوره مبارکه محمد، آیه 17

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *