مقدمه
انسان ذاتا توانمند آفریده شده است. خدای سبحان استعدادها و توانمندیهای گوناگونی را در وجود او به ودیعه نهاده است لکن او در گذر روزگار از توانمندی خویش غافل شده و ناتوانی بر او عارض شده است.
توانمندی مطلوب، آن است که انسان با اخلاص و سرعت بیشتری در عرصه بندگی گام برداشته و از استعدادهای بالقوهای که خدای سبحان در وجود او به ودیعه نهاده است؛ بهترین و بیشترین استفاده را ببرد.
انسان، نیازمند توانمندی بینهایتی است که در دنیا به موفقیت رسیده و در آخرت نیز از سعادت ابدی بهرهمند شود. او خواستار آن توانمندی است که در همه ابعاد زندگی جریان داشته باشد، در برقراری ارتباط او با خالق و مخلوق بروز نموده و وی را بر نفس خویش مسلط سازد. انسان توانمند در جزئیات زندگی خویش برنامه دارد و به محض اراده امری، نسبت به انجام آن اقدام میکند.
ارتباط توانمندی با احکام شریعت
در نگاهی اجمالی، تمام معاصی و آلودگیهای عقیدتی، اخلاقی و رفتاری ریشه در ناتوانی فرد دارد؛ خواه این ناتوانی در فکر یا در اراده و نیت او… باشد. در هر حال انسان ناتوان، در عرصه بندگی موفق نبوده و مرتکب اشتباهات و گناهان میشود.
در مقابل، توانمندی در ابعاد گوناگون، منجر به انجام واجبات و اعمال صالح شده و خیر دنیا و آخرت را در پی خواهد داشت. کسی میتواند در عرصه عبودیّت و بندگی موفق باشد که از توانمندیهای گوناگون خویش استفاده کند.
ممکن است انسان از جهت فکری و علمی ناتوان باشد، یا در اراده و نیت و یا در مقام اجرا عجز داشته باشد. در هر حال، ناتوانی او ولو در یک بُعد، منجر به ارتکاب گناهان و اشتباهات میشود. از سوی دیگر، توانمندی در ابعاد گوناگون مذکور، موجب انجام واجبات و خیرات شده و خیر دنیا و آخرت را در پی خواهد داشت.
دستی به دعا بردار!
لازم است بنده برای توانمندی خویش دست دعا به بارگاه الهی دراز کرده و عرض حاجت کند. در ذات انسان، احتیاج به خداوند قرار دارد و نیازمندی بنده به پروردگار ابدی است:
«یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه»[1]
«ای مردم! همه شما نیازمند خدای سبحان هستید»
فقیر عاجز است و احتیاجش، او را به سوی درخواست از غنی و قدیر مطلق سوق میدهد؛ پس در بطن این عجز، قدرت نهفته است. ناگفته نماند که درخواست کردن نیازمند نیز نمادی از توانایی اوست. انسان توانمند، توانایی عرضه نیاز خود را در محضر کمال مطلق دارد و با اجابت هر درخواست او، بر تواناییاش افزوده میشود.
یکی از تذکرات مهم قرآنی، یادآوری توانمندیهایی است که در وجود انسان بوده لکن پردهی غفلت آن را پوشانده است. قصد داریم این مبحث را در بخش پایانی قرآن کریم مورد بررسی قرار دهیم:
- چه اموری موجب توانمندی انسان است؟
- چه اموری نشانه توانمندی انسان است؟
علامت توانمندی؛ تصدیق کمالات
«وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى»[2]
«و حُسنی را تصدیق نماید»
در جلسه گذشته به شرح این آیه پرداخته شد. اکنون با دید دیگری آن را بررسی میکنیم:
در این آیه یکی از علامات توانمندی ذکر شده است.
با توجه به روایات، «حُسنی» به معنای اعتقادات حقه، عمل صالح و به طور کلی به معنای کمالات، فضائل و زیباییهاست. تصدیق این امور نیز زمانی اتفاق میافتد که فرد کمالات و فضائل را شناخته و برای آنها ارزش خاصی قائل است. او زمینه دستیابی به آنها را در وجود خویش و دیگران تصدیق کرده و میپذیرد. تصدیق وجود امور حقه و امکان دستیابی به آنها از علامات توانمندی است.
به عنوان مثال؛
- به افراد اجازه درخواستهای متعالی داده شده است:
«و اجعَلنی مِن… أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیك»[3]
«پروردگارا مرا در زمره کسانی قرار ده که در نزدیکترین جایگاهها نسبت به تو بوده و از خاصترین رتبه را نزد تو دارا هستند»
این نوع درخواستها نشاندهنده آن است که هر بندهای قابلیت رشد و تعالی و رسیدن به بالاترین مقامات معنوی را دارد.
- اگر در دعای عهد به بنده اجازه داده شده که دیدار آن ماهطلعت را از خدای سبحان درخواست کند و بگوید:
«اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ…»[4]
«پروردگارا آن جمال با رشادت را به من نشان ده…»
نشان دهنده آن است که هر فردی قابلیت دیدار امام زمان عجلاللهتعالیفرجه را دارد. اگر این امکان وجود نداشت؛ هرگز اجازه درخواست آن به افراد داده نمیشد.
انسان توانمند وجود این امور را تصدیق کرده و باور دارد کمالاتی در عالم وجود داشته و دستیابی به آنها میسّر است. پس مجدّانه در راه طلب آنها گام برداشته و به همین دلیل با کسب موفقیتها، روز به روز بر توانایی او افزوده میشود. پس تصدیق وجودِ کمالات و امکان دستیابی به آنها در ابتدا علامت توانمندی و سپس عامل توانمندی است.
انسان توانمند مسیر رشد و ترقی را در هر زمان برای خویش هموار دیده و معتقد است به حول و قوه الهی توانایی رسیدن به مقامات خاص معنوی را دارد؛ زیرا:
«إن اللهَ علی کلّ شیءٍ قدیرٌ»[5]
«به راستی که خدای سبحان بر هر امر تواناست»
در حقیقت، پشتوانه توانمندی وی، عقیده صحیح نسبت به قدرت الهی است. او با مطالعه تاریخ بارها مشاهده کرده است که در برخی افراد مانند حُر بن یزید ریاحی، یکباره تحول بنیادین صورت گرفته است.
لکن اگر فردی وجود این قبیل قابلیتها را انکار کند (در سخن و یا تنها در فکر و ذهن خویش) و مسیر رشد و پیشرفت معنوی را برای خویش مسدود ببیند؛ در حقیقت ناتوانی خویش را به نمایش گذاشته است. از سوی دیگر، نتیجه این تکذیب و انکار، ناتوانی روز افزون است؛ زیرا انکار خوبیها، مانعی جدی در مسیر خوب شدن و خوب ماندن بوده و در واقعیت نیز دستیابی به کمالات برای فرد غیرممکن خواهد شد.
آن کس که طیِّ مسیر رشد و ترقی را برای خویش ناممکن میداند در حقیقت شناخت صحیحی از خدای سبحان ندارد و قدرت الهی را محدود تصور میکند.
با توجه به فعل «صَدَّق» میتوان گفت بنده باید باور قلبی داشته باشد که دستیابی به همه کمالاتی که در قرآن و لسان معصومین ذکر شده و مورد توصیه اولیاء بوده، برای ایشان ممکن است. لکن اگر وی آن را ممتنع بداند، امکان وجود آن را از بین برده و زمینه ناتوانی خویش را به دست خود ایجاده کرده است. در نگاه دیگر، انکار کمالات و تکذیب امکانِ دستیابی به آنها از مصادیق ظلم به نفس است؛ زیرا فرد خود را از کمالات محروم میکند و چه ظلمی بالاتر این؟!
عوامل ناتوانی؛
«وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ * كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْیتِیمَ * وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ * وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَّمًّا»[6]
«زمانی که خداوند او را مبتلا کند رزق را بر اوتنگ میسازد و او میگوید: «پروردگار به من اهانت کرده است!» * نه این چنین نیست(خداوند به شما اهانت نکرده است)! بلکه شما(به خود اهانت کردید) یتیم را اکرام نمیکنید * و یکدیگر را بر اطعام نیازمندان تشویق نمیکنید * و میراث خود را یکجا و به تنهایی میخورید(مصرف میکنید)»
در این آیات گروهی از انسانها توصیف شدهاند که به مجرد قرار گرفتن در عرصه ابتلاء و تنگنای روزی مادی و معنوی، به محضر خداوند شکایت کرده و بر این باورند خدای سبحان به ایشان اهانت کرده و آنها را عاجز ساخته است!
لکن در آیات بعدی، خداوند این مسئله را تبیین مینماید که پروردگار هیچگاه بندهای را عاجز و خوار نمیکند بلکه اعمال نادرست افراد زمینه ذلت و ضعف آنان را ایجاد میکند. به بیان دیگر، عامل ناتوانی آنها، سوءمدیریت خودشان است و کسی غیر از خودشان به آنان اهانت نمیکند. خدای سبحان منزه از آن است که بنده را خوار و تواناییهایش را سلب کند. زیرا او خدایی است که فرموده است:
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی آدَم…»[7]
«به تحقیق ما آدمیان را اکرام نمودیم…»
در حقیقت، منشاء درد و درمان یک جاست. مشکل از انسان است و راهحل نیز به دست اوست:
از همانجا که رسد درد، همانجاست دوا![8]
پس انسان در بازیابی تواناییهای از دست رفته، نیازمندِ فرد دیگری نیست، بلکه باید خود ریشههای ناتوانی را شناسایی کرده و اقدام به رفع آنها کند.
نادیده گرفتن توان عاطفی
«لا تُکرِمونَ الیَتیمَ» عدم اکرام یتیمان یکی از عوامل ناتوانی است. یتیم، نماد فقیر عاطفی است و کسی است که نیاز به دریافت عواطف و احساسات دارد. کسی که توان عاطفی خویش را نادیده گرفته و در برخورد با افراد از ابراز احساسات دریغ میورزد؛ اقدام به ناتوانی خویش کرده است و در گذر زمان ضعیف و عاجز خواهد شد.
نادیده گرفتن توان تاثیر گزاری
«وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ» عدم تشویق دیگران برای انجام امور خیر عامل دیگر ناتوانی است. در این آیه، بیان نشده که «خود اطعام کنید» بلکه میفرماید «یکدیگر را به اطعام تشویق کنید»؛ این عبارت نشان میدهد که کلام، اثر دارد و افراد با سخنان صحیح خویش میتوانند در دیگران تأثیرگذار باشند. اگر فردی از توانِ تاثیرگزاریِ مثبتِ خود در دیگران استفاده نکند؛ در دراز مدت ناتوان و ذلیل خواهد شد.
تنهاخوری
«وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَّمًّا» عامل دیگر ناتوانی، پرهیز از مصرف توانمندی خویش برای دیگران میباشد. در این قسمت از آیه اشاره میشود که این افراد مال ارثی خویش را یکجا و به تنهایی مصرف کرده و هیچ قسمتی از آن را در اختیار دیگران قرار نمیدادند. «ارث» نماد دارائی و توانمندی است و انحصار مصرف کردن آن برای خود، عامل ناتوانی! فردی که تواناییهای خویش را در مسیر صحیح و به نفع دیگران مصرف نکند به خود اهانت کرده و این مصرف ناصحیح، موجب ناتوانی و خفت او خواهد شد.
درایت در آیه: عامل توانمندی
مصرف صحیح استعدادها
همه این عوامل، حکایت از آن دارد که اگر شخص به هنگام توانمندی، از توانایی خویش بهره کافی و صحیح نبرد و دیگران را از آن بهرهمند نسازد؛ خداوند تواناییاش را سلب خواهد نمود. عامل ناتوانی، عدم مصرف صحیح از استعدادها و توانمندیهاست و در مقابل عامل توانمندی، استفاده صحیح و مناسب از توانمندیهای مالی، عاطفی، اعتباری، جسمی و… میباشد.
در نتیجه اگر انسان خواستار توانمندی میباشد لازم است درخواستِ «مصرف صحیح و بابرکت» را نیز داشته باشد.
شکرگزاری از منعم
یکی دیگر از عواملی که موجب سلب توانمندی میشود؛ مشغول شدن به نعمت و عدم توجه به منعم است. به بیان دیگر، همانطور که کفران هر نعمتی موجب از بین رفتن آن میشود؛ عدم شکرگزاری قلبی، عملی یا زبانی، نعمتِ توانمندی را نیز از انسان سلب میکند. در مقابل، اگر نعمت توانمندی، فرد را به خویش مشغول نسازد و موجب غفلت او از منعم نشود و فرد در زبان، عمل و قلب شکرگزار نعمت پروردگار باشد -یعنی تواناییاش را تنها از جانب خدای سبحان دانسته و از وجود آن خوشنود بوده، آن را در مسیر صحیح مصرف میکند و در لسان ثناگوی حضرت حق میشود-؛ توانمندی او حفظ شده و روزافزون خواهد بود.
عامل ناتوانی؛ شکایت از خداوند
ویژگی دیگری که برای فرد ناتوان در آیه مطرح شده، جزع و فزع و شکایت از خدای سبحان است:
«فَیقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ»
انسان توانمند شاکر است نه شاکی! او جریان لطف الهی را در زندگی خویش مشاهده کرده و بر این باور است که نقصانی در عطایای الهی وجود ندارد و اگر خسارت و کمبودی وجود دارد نتیجه عملکرد خود اوست؛ بنابراین جایی برای شکایت نمیبیند. حتی اگر فردی نزد انسان توانمند زبان به شِکوه بگشاید؛ او سعی میکند با یادآوری نعمات و الطاف الهی، وی را به سوی شکرگزاری رهنمون شود. لازم به یادآوری است که در بسیاری از مواقع، علت ناشکری افراد، فراموش کردن و یا عدم شناسایی نعمات و تمرکز بر مشکلات زندگی است.
عوامل ناتوانی؛
«عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ»[9]
«افرادی که بسیار کار کرده و خسته هستند»
در متن آیه، علامت ناتوانی بیان شده و در توضیح آن به ریشههای ناتوانی پرداخته میشود.
در آیه سخن از افرادی است که در قیامت در زمره جهنمیان قرار میگیرند. ویژگی آنان خستگی است؛ یعنی تنها ثمره اعمال آنها خستگی و رنج است. این افراد نماد ناتوانان هستند.
افراد ناتوان، از انجام کارهای خویش لذت نبرده و تنها رنج کار را به جان میخرند؛ زیرا اعمال آنان صحیح و در مسیر شریعت و طاعت نیست و ایشان با انجام عمل غیرالهی تنها قوه و نیروی خویش را از دست میدهند بدون آن که نتیجه مطلوبی کسب کنند.
اشخاص مذکور در آیه چه کسانی هستند و نوع عملکردی دارند؟
معصیت
برخی از این افراد کسانی هستند که توان خویش را در راه معصیت به کار میگیرند؛
برای مثال اگر فرد سخنرانی، گفتار خویش را به دروغ و خرافه بیالاید؛ صورت باطنی دروغ نه تنها برای او توان مضاعفی ایجاد نمیکند بلکه قسمت زیادی از نیروی او را از بین میبرد لذا او از انجام این کار احساس نشاط و خرسندی باطنی نخواهد داشت.
توفیقات را به خود نسبت دادن
گروه دیگر، در ظاهر، طاعت و عمل نیکو انجام میدهند اما باز هم نتیجه مطلوب را کسب نکرده و خسته و درمانده خواهند شد؛ زیرا آنها انجام عمل صالح را از جانب خویش دانسته نه نتیجه حول و قوه الهی! به بیان دیگر، در انجام طاعت، فاعلیت را به خود نسبت داده در حالی که تمامی توفیقات انسان از جانب پروردگار میباشد. همین امر سبب خستگی و عجز او خواهد شد زیرا قوه بشری محدود است و انجام انواع طاعات الهی -آن طور که باید و شاید- از عهده وجودی محدود خارج میباشد و بنده، تنها به حول و قوه رب، توانایی انجام طاعت و اعمال صالح را دارد:
«وَ ما تَوفیقی الا بالله»[10]
«موفقیت من تنها از جانب خداوند است»
«بحَول الله و قوّتِه أقومُ و أقعُد»
«به حول و قوه او برمیخیزم و مینشینم»
فاعل حقیقی خیرات خداوند است. اگر بنده کار خداوند را به خودش نسبت دهد؛ روح او دچار فرسودگی و خستگی خواهد شد.
در نتیجه عامل ناتوانی و عجز، علاوه بر معصیت، نسبت دادن توفیقات به خویش میباشد.
از مفهوم مخالف این آیه به این نتیجه میرسیم که عامل توانمندی آن است که فرد ضمن انجام طاعت و اعمال صالح، توفیق و توان انجام آن را از جانب خدای سبحان بداند؛ در این صورت، توانمند گشته و از نتیجه اعمال خود مسرور است:
«لِسَعْیها راضِیة»[11]
«برای سعی و تلاش خویش خشنود است»
اگر بنده فاعل خیرات را خداوند میداند پس چرا احساس کسالت و خستگی کند؟ او خود را تنها مسیری برای جریان قدرت الهی و طریقی برای انجام عمل صالح میداند.
علامت توانمندی او، نشاط و سروری است که همگان شاهد آن هستند. او خوشحال است که خدای سبحان او را برای انجام طاعت و اعمال خیر انتخاب نموده و از پروردگار خویش میخواهد:
«لا تَستَبدِل بی غَیری»[12]
«پروردگارا! بنده دیگری را جایگزین من مساز!»
انسان توانمند زمام امور خویش را به دست خدای سبحان میداند و باور دارد در هر مسیری که خدای سبحان او را قرار دهد به یقین بهترین مسیر خواهد بود.
عامل توانمندی؛ تزکیه و اصلاح عیوب
«قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى»[13]
«به راستی آن کس که خود را تزکیه نمود، به رستگاری رسید»
در این آیه یکی از عوامل توانمندی بیان شده است.
«تَزَکّی» از باب تفعّل به معنای پذیرش پاکی است و عامل توانمندی میباشد. در هر جای قرآن که سخن از «فلاح» است؛ پیش از آن و یا بعد از آن یکی از عوامل توانایی ذکر شده است.
تزکیه، پیرایشی است که توسط خدای سبحان بر وجود بنده اِعمال میشود. اگر او با تمام وجود، این تزکیه را بپذیرد و عیوب خویش را اصلاح کند؛ به فلاح و رستگاری دست پیدا میکند، در غیر این صورت محکوم به شکست و خسران خواهد بود.
گاه دیگران موجب تزکیه فرد میشوند و این عمل از طریق سخن آنها صورت میگیرد.
برای مثال اگر عملکرد فردی، مورد انتقاد محترمانه دیگران قرار گیرد و او به راحتی نقد آنان را بپذیرد و در صدد رفع نواقص کار خویش برآید؛ این رفتار موجب توانمندی اوست. لکن شخصی که در برابر انتقادات دیگران پذیرشی نداشته، عملکرد خویش را ولو ناقص و نادرست، توجیه میکند و سخن حق را نمیپذیرد؛ موجبات ناتوانی خویش را فراهم ساخته است.
گاهی اوقات تزکیه نه از طریق افراد، بلکه در بحبوحه مشکلات و فراز و نشیبهای زندگی صورت میگیرد و بنده به این امر واقف میشود که به دلیل وجود عیب خاصی، مشکلات فعلی به وجود آمده است. او هرگز عیوب و نواقص خود را توجیه نمینماید بلکه خدا را شاکر است که پیش از تمام شدن عمرش، توفیق اصلاح آنها را پیدا کرده است. در نتیجه، اصلاح عیوب و نواقص، موجب توانمندی او خواهد شد. لکن اگر فردی در عرصه مشکلات، بر عیوب خویش واقف شود اما آنها را توجیه نموده و به خود حق دهد که دارای چنین عیوبی است؛ تحولی در وی ایجاد نشده و باقی ماندن عیوب و نواقص، او را به سوی ناتوانی سوق میدهد.
تاریخ جلسه: 1399.10.7 ـ جلسه 5
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه فاطر، آیه 15
[2] سوره مبارکه لیل، آیه 6
[3] مفاتیح الجنان، دعای کمیل
[4] مفاتیح الجنان، دعای عهد
[5] سوره مبارکه بقره، آیه 20
[6] سوره مبارکه فجر، آیه 16 و 17 و 18 و 19
[7] سوره مبارکه اسراء، آیه 70
[8] مولوی
[9] سوره مبارکه غاشیه، آیه 3
[10] سوره مبارکه هود، آیه 88
[11] سوره مبارکه غاشیه، آیه 9
[12] مفاتیح الجنان، اعمال ماه مبارک رمضان، دعاهای شبهای ماه مبارک رمضان
[13] سوره مبارکه اعلی، آیه 14