مقدمه
انسان، به عنوان خلیفه الهی ذاتاً توانمند آفریده شده است. او از گذشته دارای توانمندی بوده و آنگاه که منادی، افراد را به ایمان فراخواند؛ او بیدرنگ حق را پذیرفته و ایمان خویش را اظهار نمود:
«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً ینادی لِلْإیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا…»[1]
«پروردگارا! به راستی ما صدای منادی ایمان را شنیدیم که میگفت: «به پروردگار خود ایمان آورید!» و ما ایمان آوردیم!»
خدای سبحان استعدادها و توانمندیهای گوناگونی را در وجود انسان به ودیعه نهاده است لکن او در گذر روزگار از توانمندی خویش غافل شده و ناتوانی بر او عارض میشود. پس ناتوانی با ذات انسان ناسازگار است.
ناتوانی جنبههای متعدد دارد؛ از جمله ناتوانی در تفکر و تصمیمگیری، ناتوانی در برقراری ارتباطات صحیح، ناتوانی در ابراز احساسات و… . ناتوانی موجب میشود انسان، از خویش گلهمند و ناراضی شده و احساس نشاط و رضایتمندی نداشته باشد.
توانمندی، هدف است یا وسیله؟
توانمندی، هدف نیست بلکه انسان، توانمندی را برای رسیدن به هدف والایی نیاز دارد. هدف او بندگی خدای سبحان و آبادی سرای آخرت است.
توانمندی مطلوب، آن است که انسان با اخلاص و سرعت بیشتری در عرصه بندگی گام برداشته و از استعدادهای بالقوهای که خدای سبحان در وجود او به ودیعه نهاده است؛ بهترین و بیشترین استفاده را ببرد.
انسان، سفری طولانی به سوی سرای باقی در پیش دارد که باید توشه آن را در دنیا جمعآوری نماید. توشه اخروی، هر چه زیاد باشد باز هم کم است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام با آن که در جایگاه والایی قرار دارند؛ باز هم نگران توشه اخروی خویش هستند:
«آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَر…»[2]
«آه! از کمی توشه و طولانی بودن راه و دوری سفر!»
بنابراین برای جمعآوری توشه اخروی، انسان به توان بسیار نیاز دارد.
افراد توانمند در رکاب ولیعصر (عج) حضور دارند
شیعه منتظر، توانمند است و خود را برای زمان ظهور آماده نموده تا با تمام توان در محضر ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه قرار گیرد.
در زیارت آلیس به محضر امام زمان ارواحنا فداه عرضه میداریم:
«نُصرَتی مُعدّةٌ لَکُم»[3]
«یاریام برای شما آماده است»
این عبارت نشان میدهد مکتب تشیُّع، افراد را توانمند پرورش میدهد.
در دعای عهد نیز از خدای سبحان درخواست میکنیم:
«و اجعَلنا مِن انصارِه و أعوانِه»[4]
«ما را از یاران و خدمتگزاران حضرتش قرار ده!»
شیعه، هرگز ناتوانی و عجز را نپسندیده و از خدای خویش توانمندی فوق العادهای درخواست میکند تا بتواند معین و یاور امام خویش باشد.
به بیان دیگر، ثمره تربیت مکتب تشیع، فردی است که ضمن برخورداری از توانایی بسیار، آن را در مسیر صحیح و برای اعتلای دین و یاری ولایت مصرف مینماید.
مرد را دردی اگر باشد خوش است!
زمانی که انسان درد را احساس کند؛ در پی درمان حرکت خواهد نمود. ناتوانی، دردی است که اگر انسان بر آن واقف گردد و در پی درمان باشد؛ نیمی از مشکل را حل نموده است و قطعا به مطلوب خویش دست خواهد یافت. اما تا زمانی که فرد خود را دردمند نیافته است؛ چگونه درمان برسد؟
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق، لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟![5]
یکی از تذکرات مهم قرآنی، یادآوری توانمندیهایی است که در وجود انسان بوده لکن پردهای غفلت آن را پوشانده است. قصد داریم این مبحث را در بخش پایانی قرآن کریم مورد بررسی قرار دهیم:
– چه اموری موجب توانمندی انسان است؟
– چه اموری نشانه توانمندی انسان است؟
در برخی آیات، علامت و عامل توانمندی از صریح یا ظاهر آن برداشت میشود اما در برخی آیات دیگر، با توجه به قانون «یُعرفُ الاشیاءُ بأضدادها» از مفهوم مخالف آن به مطلوب خویش میرسیم.
قوانین نظام عالم، تغییرناپذیر است. عوامل توانایی و ناتوانی در زمانهای گوناگون و در افراد مختلف یکسان است به همین دلیل با شناسایی توانمندان و ناتوانان، عوامل مؤثر در توانمندی را مورد بررسی قرار میدهیم.
مصداق توانمندان؛
مقربان
«عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ مُّتَّكِئینَ عَلَیهْا…»[6]
«آنها (مقرّبان) بر تختهایى که به هم پیوسته و جواهرنشان است قرار دارند و بر آنها تکیه زدهاند…»
در سوره مبارکه واقعه، سه گروه از افراد تحت عناوین اصحاب الشمال، اصحاب الیمین و سابقون معرفی میشوند. اصحاب الشمال، نماد افراد ناتواناند و اصحاب الیمین و سابقون در زمره توانمندان قرار دارند با این تفاوت که سابقون در اوج قدرت قرار دارند.
سابقون، افرادی هستند که در عرصه بندگی و خیرات بر همگان پیشی گرفتند. نام دیگر سابقون، مقربون است که در آیات مذکور به وصف آنان و جایگاهشان در بهشت پرداخته شده است.
در آیه پانزدهم، یکی از علامات توانمندی آنان مطرح شده است: «آنان بر تختهای زیبا و به هم پیوسته تکیه زدهاند!»
تختنشین بودن، نماد قدرت و توانمندی میباشد. چه امری عامل توانمندی این افراد شده است؟ با بررسی آیات پیش رو به عامل توانمندی مقربان دست مییابیم:
عامل توانمندی؛
شنیدههای صحیح
«لَا یسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا»[7]
«مقربان در بهشت سخن لغو و گناه آلود نمیشوند. تنها چیزی که میشنوند؛ سلام است؛ سلام!»
یکی از اموری که تأثیر بسزایی در میزان توانمندی افراد دارد؛ شنیدههاست؛ زیرا گوش، دروازه قلب است و هر چه به گوش فرد برسد مستقیم وارد قلب او میگردد. قلب نیز مرکز فرماندهی وجود است و به هر سو متمایل شود؛ فرد به همان سو متمایل خواهد شد.
امام سجاد علیهالسلام در رساله حقوق خویش به اهمیت قوه سامعه اشاره نمودند:
«وَ أَمَّا حَقُّ السَّمْعِ… فَإِنَّهُ بَابُ الْكَلَامِ إِلَى الْقَلْب»[8]
«در باب حق گوش، به راستی که آن دربِ ورود سخنان به قلب است»
بنابراین شنیدهها یکی از امور اثرگذار در قوت و ضعف افراد میباشد.
در این آیه اشاره میشود که بهشتیان در بهشت سخنان لغو و بیهوده یا سخنان گناهآلود نمیشنوند.
با توجه به آن که قیامت، امتداد دنیاست؛ این افراد در دنیا نیز گوش به سخنان پوچ نمیسپردند و قوه سامعه خود را مدیریت میکردند. نمیشود کسی در دنیا گوش جان به سخنان ناروا سپرده باشد اما در آخرت به گونهای دیگر روزگار بگذراند!
آیه قبل نیز این امر را تأیید میکند:
«جَزَاءً بِمَا كاَنُواْ یعْمَلُون»[9]
«این (بهشت و نعمات آن) پاداشی است در برابر اعمالی که انجام میدادند!»
مقربان، در دنیا اعمالی منسجم و دائمی دارند که به سبب آنها مستحق ورود به بهشت میشوند (فعل مضارع «کانوا یعملون» نشاندهنده استمرار این اعمال است). یکی از آن اعمال مراقبه قوه سامعه است.
بنابراین عامل توانمندی مقربان، مدیریت شنیدههاست. آنها اجازه نمیدهند هر امری به راحتی به گوش آنها رسیده و وارد قلبشان شود.
سخن لغو چیست؟
سخن لغو؛ سخن بیفایده و بیهودهای است که سود دنیوی و اُخروی ندارد. بسیاری از پرسشهای کنجکاوانه افراد از قبیل این سخنان است.
تاثیم به چه معناست؟
- تأثیم به معنای سخن گناهآلود مانند دروغ، غیبت و… میباشد.
- معنای دیگری نیز برای «تأثیم» در نظر گرفته شده است. تأثیم از باب تفعیل است که یکی از معنای آن نسبت دادن میباشد لذا تأثیم به معنای «نسبت گناه به یکدیگر دادن» است که در ادبیات امروزی «فرافکنی» نامیده میشود.
برخی افراد اشتباهات و ناکامیهای خویش را به گردن دیگری میاندازند و خود از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند. اما متقین و مقربین فرافکنی نداشته و خطاهای خویش را به گردن دیگری نمیاندازند. آنها در ناکامیها و اشتباهات همواره خود را مقصر میدانند:
«… إِنِّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمین»[10]
«به راستی که من از ظالمین بودم!»
به موجب این دیدگاه، خدای سبحان ایشان را مورد التفات قرار داده و راه نجات را به روی آنان میگشاید:
«فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ»[11]
«پس دعایش را اجابت کردیم و او را از غم نجات دادیم! آری ما اینگونه مؤمنین را نجات میدهیم!»
حضرت آدم علیهالسلام و حوا نیز، با وجود آن که به دلیل وسوسه شیطان، از امر خداوند سرپیچی نمودند لکن انگشت اتهام را به سوی خویش گرفته و اشتباه خویش را پذیرفتند و در محضر پروردگار عرضه داشتند:
«قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا…»[12]
«آن دو گفتند: «پروردگارا! ما به خود ظلم نمودیم!»
به همین دلیل، سرانجام خدای سبحان توبه آنان را پذیرفت:
«…فَتابَ عَلَیه…»[13]
«پس خداوند، لطف و توجه خود را بر او بازگرداند»
در نتیجه، بسیاری از اوقات، راهکار برونرفت از مشکلات و بنبستهای زندگی، پذیرش خطاها و اشتباهات خویش است. زمانی که انسان از فرافکنی دست بردارد؛ الطاف خداوند به سوی او جاری خواهد شد.
بهشتیان، چه میشنوند؟
پس از آن که بیان شد سخن ناروایی به گوش بهشتیان نمیرسد؛ در آیه بعد میفرماید آنان تنها یک سخن میشوند: «سَلَامًا سَلَامًا»
- سلام، به معنای دعا برای سلامتی جسم و روح است.
بهشتیان –در دنیا و آخرت- همواره برای یکدیگر دعای خیر کرده و از خدای سبحان طلب مرتفع شدن عیوب (سلامت روح) یکدیگر را خواستارند.
- سلام کردن، نماد سرور باطنی فرد نیز میباشد.
بهشتیان، بهجت و سرور دارند و حس نشاط درونی خویش را با «سلام کردن» به یکدیگر به نمایش میگذارند.
به بیان دیگر، سلام کردن، راهی برای انتقال حس مثبت به دیگران است. بهشتیان در ارتباطات خویش و سلامگویی به یکدیگر، احساسات مطلوب خویش را به اشتراک میگذارند.
شدت ادب بهشتیان
یکی از مفسرین معتقد است این آیه، شدت ادب بهشتیان را نشان میدهد. آنها در دنیا و آخرت، ادب حضور در محضر حق را رعایت کرده و جز کلام حق، به سخن دیگری گوش نمیسپارند.
در حقیقت آنان قوه سامعه خویش را تنها در اختیار خدای سبحان قرار دادند و نمیگذارند امری خلاف رضای او به گوششان برسد.
مصداق توانمندان؛
اصحاب الیمین
در سوره مبارکه واقعه گروهی دیگر از توانمندان به نام اصحاب الیمین معرفی شدند؛ اگرچه میزان توانمندیشان به اندازه مقربان نیست اما از توان بالایی برخوردارند.
در توصیف پاداش و نعمات بهشتی آمده است:
«لَّا مَقْطُوعَةٍ وَ لَا مَمْنُوعَةٍ»[14]
«(این نعمات) قطع و ممنوع نمیشوند»
در دنیا گاه برخی افراد اموال زیادی دارند اما موقتی است و گاه دارائی فراوانی در اختیار دارند اما از تصرف در آن منع شدهاند. ولی موجودی اصحاب الیمین همیشگی و در تصرف خودشان قرار دارد (عبارت «لا مقطوعه» اشاره به جاودانگی و عبارت «لا ممنوعه» اشاره به در اختیار بودن موجودی آنان دارد) این امر حکایت از توانمندی بسیار بالای این افراد دارد.
شیعیان، اصحاب الیمین هستند
داستانی از شیخ جعفر مجتهدی رحمةاللهعلیه وجود دارد که نقل به مضمون میشود:
«زمانی من در معنای «اصحاب الیمین» متحیر ماندم. در جستجوی پاسخ این سؤال، در مکاشفهای به محضر مولایم علیبنابیطالب مشرف شدم و ایشان به من فرمودند: «شیخ جعفر شما که اهل حساب کتاب هستید؛ چطور کلمه یمین را حساب نکردید؟» من به فرمایش مولا عمل کرده و مشاهده کردم ابجد یمین، 110 و برابر ابجد نام زیبای «علی» است؛ اصحاب الیمین یعنی اصحاب علی!»
این معنا نیز اشاره به توانمندی این افراد دارد. شیعیان، پیرو امامی هستند که قدرةالله و یدالله است و به همین دلیل از ضعف و عجز کاملا به دورند.
عوامل توانمندی؛
علت توانمندی این افراد در آیات سابق یافت میشود:
اعمال پیراسته از آفات
«فِی سِدْرٍ مَّخْضُودٍ»[15]
«بهشتیان در سایه درخت سدری بدون خار هستند»
سدر، درخت مبارکی است. در دنیا درخت سدر، خارهای فراوان دارد اما این آیه میفرماید که سدر بهشتی بدون خار است و آسیبی نمیرساند.
درخت سدر در بهشت، نمود و تجسم اعمال اصحاب الیمین در دنیاست. اعمال افراد ممکن است دارای شائبههایی مانند فخرفروشی، عجب و… باشد که مانند خار موجب آزار فرد و اطرافیان او شود؛ اما اعمال بهشتیان از هر گونه شائبهای به دور است؛ به همین دلیل، درخت سدر آنان در بهشت، بدون خار است.
به بیان دیگر، اگر عمل انسان آمیخته با امور ناپسند باشد؛ همچون خاری به او آسیب رسانده و توانایی او را کاهش میدهد بنابراین، عملی که از تمامی آفات و رذائل پیراسته بوده و صلاحیت عرصه به محضر مولا داشته باشد؛ موجب توانمندی فرد خواهد بود.
یک خار، در برابر عظمت درخت به چشم نمیآید اما با همان کوچکیاش آسیبرسان است. ریا، کبر، تفاخر و سایر آفات اخلاقی نیز هر چند اندک باشند آسیبرسانند و سلوک فرد را دچار اختلال میکنند.
یکی از مفسرین معتقد است؛ وجود خار، شمایل ظاهری گیاه را نازیبا میکند از همین رو درخت سدرِ بدون خار که تجسم اعمال بهشتیان است؛ بسیار زیبا میباشد؛ زیرا اعمال آنان در اصل زیبا بوده است.
یکی از اموری که عمل صالح انسان را نازیبا میکند؛ تعریف و تمجید از عملِ خود و نسبت دادن آن به قوه خویش است.
بهشتیان، موفقیتها و اعمال صالح خود را به خویش نسبت نمیدهند بلکه معتقدند:
«وَ ما تَوْفیقی إِلاَّ بِاللَّه»[16]
«و توفیق من تنها از جانب خدای سبحان است»
به همین دلیل، بهشتیان توانمندند.
نظم و ساماندهی امور
«وَ طَلْحٍ مَّنضُودٍ»[17]
«بهشتیان در سایه درخت موزی هستند که میوههایش کنار هم چیده شده است»
درخت موز نیز تجسم اعمال بهشتیان است. همانگونه که در یک دسته موز، همه میوههای آن به شکل متناسب و منظم کنار یکدیگر قرار گرفتهاند؛ اعمال اصحاب الیمین نیز با یکدیگر تناسب داشته و منظم است. انجام امورات به صورت ساماندهی شده و متناسب عامل توانمندی است.
صفت «منضود» اشاره به چیدمان منظم و متناسب اعمال دارد. گاهی اوقات اعمال افراد با یکدیگر تناسب ندارد؛
برای مثال شخصی در امور عبادی بسیار فعال و کوشاست اما در روابط اجتماعی ناموفق است و یا همه زمان خویش را به کسب علم پرداخته اما از اداره امور منزل غافل است. بهشتیان، اعمال متناسبی داشته و همه جنبههای زندگی را مورد توجه قرار میدهند.
در زندگی بهشتی، نظم حاکم است. امور ظاهری و باطنی، امور شخصی و اجتماعی، امور عبادی و اقتصادی و… این افراد ساماندهی شده است.
انجام طاعت همراه با رغبت و اشتیاق
موز، میوه نسبتاً شیرینی است که خوشخوراک و موردپسند بسیاری از افراد میباشد. اعمال بهشتیان نیز مانند موز، شیرینی و حلاوت دلنشینی دارد؛ زیرا آنان وظایف خویش را با رغبت و اشتیاق انجام داده و به طاعت الهی با دید تکلف نگاه نمیکند؛ زیرا آنان حلاوت طاعت الهی را چشیدهاند.
همانگونه که در دنیا، موز میوهای مقوی است؛ انجام طاعت همراه با لذت و رغبت نیز توان را افزایش میدهد. در عرصه ترک محرمات نیز زمانی که فرد از سر رغبت و اشتیاق به پاداش الهی، گناه را ترک کند؛ از ترک حرام لذت میبرد و این امر او را توانمند میسازد.
در همین راستا، برخی از بزرگان، سن تکلیف را با عنوان «سن تشریف» نامگذاری نمودند؛ زیرا شرافت بندگی نصیب فرد شده است و شایسته است او واجبات خویش را با لذت انجام دهد نه از سر اجبار و تکلّف!
تاریخ جلسه: 1399.10.16 ـ جلسه چهاردهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه آلعمران، آیه 193
[2] نهج البلاغه، خطبه 74
[3] مفاتیح الجنان، زیارت آلیس
[4] مفاتیح الجنان، دعای عهد
[5] حافظ
[6] سوره مبارکه واقعه، آیه 15 و 16
[7] سوره مبارکه واقعه، آیه 25 و 26
[8] تحف العقول، النص، ص257
[9] سوره مبارکه واقعه، آیه 24
[10] سوره مبارکه انبیاء، آیه 87
[11] سوره مبارکه انبیاء، آیه 88
[12] سوره مبارکه اعراف، آیه 23
[13] سوره مبارکه بقره، آیه 37
[14] سوره مبارکه واقعه، آیه 33
[15] سوره مبارکه واقعه، آیه 28
[16] سوره مبارکه هود، آیه 88
[17] سوره مبارکه واقعه، آیه 34