جلسه تفسیر ماه رمضان جز دوم ـ 7 اردیبهشت 99

آداب حضور در محضر قرآن

 

یقین و باور

 

در ادامه بحث آداب ماه مبارک رمضان به آداب حضور در محضر قرآن می‌پردازیم:

اوّلا یقین داشته باشیم که ضیافتی که در آن، میزبان، خدای سبحان است، کامل‌ترین پذیرایی از مهمان به عمل می‌آید، و این کامل‌ترین پذیرایی، جلوه‌گری خدای سبحان در کلام خود در قالب قرآن است؛ به همین جهت هر زمان که در حضور قرآن قرار می‌گیریم باید باور کنیم که ضیافتی والاتر از آن وجود ندارد و این پذیرایی همه زوایای وجود را در بر می‌گیرد و همه نیازهای انسان را مرتفع می‌کند.

ثانیاً باور کنیم عطش ما به واسطه این پذیرایی مرتفع می‌شود و بهار قلوب ما جلوه‌گر می‌گردد، و راه سلوک به ما نشان داده می‌شود. درمان کننده دردهای ما عروةالوثقای خود را در اختیار ما قرار داده و سلامت کامل به ما هدیه شده و مرکب سلوک در اختیار ما قرار گرفته است. و اجمالاً آنچه مافوق تصور است از طریق این پذیرایی به انسان عطا می‌شود. شاید دلیل مسرور بودن مهمان در این ضیافت، همین است که هیچ خللی در پذیرایی میزبان وجود ندارد.

 

حضور به عنوان شاگرد

 

اگر در مورد بهشتیان می‌خوانیم: «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيد»[1] به جرأت عرض می‌کنم: در همین عالم، در این ضیافت، این پذیرایی با حضور در محضر قرآن ملاحظه می‌شود؛ به همین جهت در روایتی از فرمایشات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌خوانیم:

«إِنْ أَرَدْتُمْ عَيْشَ السُّعَدَاءِ وَ مَوْتَ الشُّهَدَاءِ وَ النَّجَاةَ يَوْمَ الْحَسْرَةِ وَ الظَّلَلَ يَوْمَ الْحَرُورِ وَ الْهُدَى يَوْمَ الضَّلَالَةِ فَادْرُسُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ كَلَامُ الرَّحْمَنِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ رُجْحَانٌ فِي الْمِيزَانِ»[2]

«اگر زندگی نیکبختان و مرگ شهیدان و استفاده صحیح از زندگی و آرامش در هنگامه‌ای که همه نگران هستند را طالب هستید، اگر خواستار هدایت در زمانی هستید که همه گرفتار گمراهی شدند، قرآن را بیاموزید زیرا: «فَإِنَّهُ كَلَامُ الرَّحْمَنِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ رُجْحَانٌ فِي الْمِيزَانِ».

بنابراین اولین ادب حضور ما در این ضیافت این است که همه به عنوان شاگرد حق حاضر شویم و غرض ما صرفاً قرائت در سفره‌خانه قرآن نباشد بلکه علاوه بر قرائت، آموختن مضامین نورانی کلام وحی را خواستار باشیم.

 

رهاورد حضور در محضر قرآن

 

  • تکریم

 

نکته دیگر آن که اگر باور کنیم طبق بعضی از روایات[3] «اکرم العباد» نزد خدای سبحان بعد از انبیاء، حاملان قرآن می‌باشند، در آن صورت با اذن حضور در محضر قرآن، تکریم خاص، از یکایک ما به عمل می‌آید، تکریمی که بیش از آن را نمی‌توان درخواست نمود؛ زیرا بالاتر از آن وجود ندارد:

«الْقُرْآنُ غِنًى لَا غِنَى دُونَهُ وَ لَا فَقْرَ بَعْدَه‏»[4]

«قرآن به گونه‌ای انسان را بی‌نیاز می‌کند که غیر از آن، بی‌نیازی متصور نیست.»

 

  • صیانت

 

در مقابل این غنا، هر بی‌نیازی دیگری نیازمندی محسوب می‌شود؛ به همین جهت در روایتی از قول پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده است:

«قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ فِي الصَّلَاةِ أَفْضَلُ مِنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فِي غَيْرِ الصَّلَاةِ وَ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ فِي غَيْرِ الصَّلَاةِ أَفْضَلُ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ ذِكْرُ اللَّهِ تَعَالَى أَفْضَلُ مِنَ الصَّدَقَةِ وَ الصَّدَقَةُ أَفْضَلُ مِنَ الصِّيَامِ وَ الصِّيَامُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار»[5]

«خواندن قرآن در نماز بهتر از خواندن آن در غير نماز است. و خواندن قرآن در غير نماز بهتر از ذكر خداى متعال است، و ذكر خداى متعال بهتر از صدقه دادن است، و صدقه دادن بهتر از روزه گرفتن است، و روزه سپرى در برابر آتش است.»

اعتبار روزه به آن است که موجب مصونیت از آتش می‌شود، اعتبار صدقه به تصریح پیامبر بالاتر از روزه می‌باشد، اعتبار ذکر، بالاتر از صدقه بوده و اعتبار قرائت قرآن در غیر نماز، افضل از اعتبار ذکر است. بنابر این با جمع بندی این روایت می‌توان دریافت: قرائت قرآن به جهت اعتبار عظیمی که دارد صیانت و حفاظتی وافر برای قاری ایجاد می‌کند و موجب تکریم او می‌شود.

حداقل تأثیر قرائت قرآن، آن است که همانند روزه، سپری از آتش معصیت است.

 

  • مرتفع شدن موانع قرب

 

در روایت دیگری پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله به سلمان می‌فرمایند:

«يَا سَلْمَانُ عَلَيْكَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ كَفَّارَةٌ لِلذُّنُوبِ وَ سِتْرٌ فِي النَّارِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْعَذَابِ وَ يُكْتَبُ لِمَنْ يَقْرَؤُهُ بِكُلِّ آيَةٍ ثَوَابُ مِائَةِ شَهِيدٍ …»[6]

 به تعبیر حضرت، ثواب قرائت هر آیه با معرفت، به میزان ثواب صد شهید است. همانگونه که برای شهید، حُجُب مرتفع شده و او به شهود رسیده است و خود را در محضر رب الارباب حاضر می‌بیند؛ هر آیه از قرآن می‌تواند با قوّت و قدرت، موانع حضور را از سر راه قاری مرتفع نموده و قاری را «في‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر»[7] قرار دهد؛ به همین جهت واردِ به این ماه باور دارد که بالاترین پذیرایی در این ضیافت، حضور در محضر قرآن است، حضوری که به تعبیر امیرالمومنین علیه‌السلام سفر را بر سالک آسان می‌کند، موانع قرب مرتفع می‌شود و وصلی را که همیشه منتظر آن بود، می‌یابد.

 

  • حکیم شدن

 

در روایت دیگری اثر این حضور را حکیم شدن فرد معرفی می‌کنند: «‌الْحِكْمَةُ الْقُرْآن‏»[8]

«أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ ص لِيُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ فَانْتَهَى إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ فَقَالَ يَكْفِينِي هَذَا وَ انْصَرَفَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص انْصَرَفَ الرَّجُلُ وَ هُوَ فَقِيهٌ»[9]

فردی در محضر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مشرّف شد تا قرآن را بیاموزد، تنها دو آیه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ[10]» را آموخت، در هنگام بازگشت او پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «با آموختن این دو آیه او کارشناس دین شد»؛ یعنی دو آیه، از عمق کلام حق برای او پرده‌برداری می‌کند و او فقیه محسوب می‌شود.

به عنوان مثال در تاریخ می‌خوانید باباطاهر یک شبه به بسیاری از علوم راه یافت و جذبه‌ای نصیب او شد که ره صد ساله را یک شبه پیمود.اما چگونه؟! با حضور در محضر قرآن، این معنا برای یکایک ما میسّر می‌شود؛ به همین جهت در روایتی از  ابن عباس در ذیل آیه 269 سوره مبارکه بقره ذکر شده است:

«فِي قَوْلِهِ تَعَالَى يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً قَالَ الْحِكْمَةُ الْقُرْآن‏»[11]

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: «مقصود از حکمت، قرآن است»؛ یعنی به هرکس قرآن داده شد، کوثری بی‌نهایت عطا شده که تا قیامت او را تأمین نموده است.

با توجه به این روایات می‌توانیم بگوییم: ادب حضور در محضر قرآن، شور، شوق، انبساط، سرور، فرح و نشاطی است که قاری و حاضر در محضر را مست نموده  با خود زمزمه می‌کند:

چه مستی است ندانم که رو به ما آورد؟

که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

 

  • جلوه گری خدای سبحان

 

در هر ضیافتی، هنگامی عیش کامل می‌شود که میزبان در حضور بوده و غایب نباشد، اگر سفره رنگینی برای ما چیده شود اما میزبان را زیارت نکنیم، لذت این مهمانی برای ما کامل نیست.

با حضور در محضر قرآن، خدای سبحان، به فرموده امام صادق علیه‌السلام از خود رونمایی می‌کند:

«لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُونَ»[12]

«خداوند تجلی کرد برای خلقش در قرآن ولی مردم نمی‌بینند»

از روز اول ماه ذی الحجه هنگامی که پرده خانه کعبه آهسته آهسته بالا می‌رود و در روز عرفه کعبه را بی‌پرده مشاهده می‌کنیم، این شهود را برای خویش امتیازی می‌دانیم؛ حال اگر جلوه‌گری خدای سبحان در آیات قرآن ادراک شود، چه لذتی نصیب قاری و زائر می‌گردد!

رمضان به مثابه کوه طوری است برای یکایک ما و در این وادی همه ما کلیم شده‌ایم و او با هر یک از ما به گونه‌ای سخن می‌گوید؛ اما جالب اینجا است که در قرقگاهی وارد شده‌ایم که هر فردی نمی‌تواند وارد شود.

 

قرقگاه‌های خداوند

 

ابن عباس می‌گوید:

«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُرُمَاتٍ ثَلَاثاً لَيْسَ مِثْلَهُنَّ شَيْ‏ءٌ كِتَابُهُ وَ هُوَ نُورُهُ وَ حِكْمَتُهُ وَ بَيْتُهُ الَّذِي جَعَلَهُ لِلنَّاس قِبْلَةً لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ أَحَدٍ وَجْهاً إِلَى غَيْرِهِ وَ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّدٍ»[13]

خدای سبحان سه قرقگاه بی‌نظیر دارد:

1- کتاب او قرقگاهی است که هر فردی نمی‌تواند وارد آن شود؛ «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون‏»[14]؛ این کتاب همان نور و حکمت الهی است.

2- دومین قرقگاه که مشرکین نمی‌توانند وارد آن شوند، خانه او است که قبله مسلمین است، خدای سبحان قبله دیگری را برای مسلمین قبول نمی‌کند.

3- سومین قرقگاه عترت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است.

اگر این سه قرقگاه در اختیار فردی قرار گیرد مست می‌شود و احساس نزدیکی و قرب به حق را دارد. در ماه مبارک رمضان این سه قرقگاه نصیب انسان می‌شود، نور علی نوری که وصف ناشدنی است؛ به همین جهت هر روز در این ماه مبارک دعای حج را می‌خوانیم، این دعا نشان می‌دهد که در این ضیافت، در زمره خواص قرار گرفته‌ایم؛ زیرا تنها خواص می‌توانند به این سه قرقگاه، راه یابند.

با ادبیاتی دیگر بزرگترین نعمت حق در این ماه نصیب ما شده است.

وجود مقدس پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند:

«مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى عَبْدٍ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ أَفْضَلَ مِنَ الْعِلْمِ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ الْمَعْرِفَةِ بِتَأْوِيلِهوَ مَنْ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِكَ حَظّاً ثُمَّ ظَنَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ يُفْعَلْ بِهِ مَا فُعِلَ بِهِ وَ قَدْ فَضَلَ عَلَيْهِ فَقَدْ حَقَّرَ نِعَمَ اللَّهِ عَلَيْه‏ ِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي قَوْلِهِ تَعَالَى يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»[15]

بعد از ایمان نعمتی بالاتر از معرفت قرآن به بنده عطا نشده است و اگر کسی سهمی از این نعمت داشت اما گمان کرد لطف حق در او کامل نشده و امتیاز کاملی به او پرداخت نشده، بزرگترین نعمت الهی را کوچک پنداشته است؛ به همین جهت خدای سبحان می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[16]

در آغاز رمضان بخشنامه‌ای به همه مهمانان این ضیافت داده می‌شود که به جهت حضور در محضر قرآن صامت و ناطق، شادمان باشید و لذت خاص را دریافت کرده و اظهار کنید؛ به همین جهت در دعاهای هر روز ما از کسالت و بی‌حالی به خدای سبحان پناه می‌بریم.

 

  • بیشترین آسیب شیطان

 

با حضور در محضر قرآن علاوه بر اعلام انبساط و سرور باید باور کنیم که این حضور برای شیطان بسیار دردآور است،  به مجرد این که چشم ما بر خط قرآن می‌افتد، شیطان بیشترین آسیب را می‌بیند.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

«لَيْسَ شَيْ‏ءٌ عَلَى الشَّيْطَانِ أَشَدَّ مِنَ الْقِرَاءَةِ فِي الْمُصْحَفِ نَظَراً وَ الْمُصْحَفُ فِي الْبَيْتِ يَطْرُدُ الشَّيْطَانَ»[17]

همانگونه که سجده، ناله شیطان را بلند می‌کند، زمان حضور در مقابل قرآن نیز شیطان به همین میزان آسیب می‌بیند. علی الظاهر من و شما در محضر کلام حق قرار گرفته‌ایم؛ اما فی‌الواقع ساجد در مقابل خدای سبحان هستیم و در حجله وصل او حضور پیدا کرده‌ایم و امر دیگری به چشم ما نمی‌آید.

در محضر قرآن احساس استغناء، موجب امنیّت می‌شود و آرامش خاصی را برای قاری ایجاد می‌کند. آرامشی که از آن طریق، هم اجازه ورود گرفتاری‌های دنیا بر او داده نمی‌شود و هم از گرفتاری‌های آخرت مصون می‌ماند؛ یعنی «فِی ظِلٍّ مَمدُود» است، همان سایه گسترده‌ای که بر بهشتی سایه افکنده است؛ به همین جهت نگران هیچ امری نیست. هنگامی که دوست به او اجازه حضور داده نه نگران خود است نه نگران دیگران. در این حجله وصل تنها یک تقاضا دارد و آن ادامه حضور است؛ به همین جهت ملائک، طبق روایات برای دوست شدن با قاری قرآن، از یکدیگر سبقت می‌گیرند.[18] اما نه دوستی معمولی بلکه می‌خواهند خلیل قاری قرآن شوند و بال خویش را بر سر و صورت قاری بکشند. نه تنها بر او درود می‌فرستند بلکه برای او استغفار می‌کنند و همراه با صدای استغفار ملک، حتی ماهی در دریا، وحوش در بیابان و ستارگان آسمان برای قاری استغفار می‌کنند.    گرچه ظاهراً در محضر قرآن قرار گرفته‌ایم اما گویا از ملکوت این قرائت و از ژرفا و تأثیر ویژه‌ای که در زندگی ظاهری ما به جای می‌گذارد، آگاه نیستیم.

من که امروزم بهشت وصل حاصل می شود

وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟

 در روایتی ذکر شده است:

«جَاءَ أَبُوذَرٍّ إِلَى النَّبِيِّ (ص) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ أَتَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَ لَا أَعْمَلَ بِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يُعَذِّبُ اللَّهُ قَلْباً أَسْكَنَهُ الْقُرْآنَ»[19]

 ابوذر خدمت پیامبر مشرف شد و نگرانی خود را به جهت تعلّم بدون عمل اینگونه اعلام کرد: نگران هستم همه یافته‌های قرآنی در زندگی من نشان داده نشود! پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در پاسخ فرمودند: «اگر قرآن در قلبی جای گرفت برای همیشه از عذاب الهی دور است.» به عبارتی دیگر پس از مدتی، توفیق عمل نیز نصیب قاری شده و حسرت عمل نکردن هم از زندگی او دور می‌شود.

با این همه نمی‌دانیم با چه لسانی از خدای سبحان تشکر کنیم که نه تنها ما را در ماه رمضان وارد نموده بلکه اذن حضور در محضر قرآن را عطا کرده است.

 

استعاذه؛ از آداب قرائت قرآن

 

البته در آداب این قرائت می‌خوانیم که ابتدا باید استعاذه باشد یعنی من، من نیستم. ادب این ضیافت آن است که بدون ظرف وارد مهمانی شوید؛ زیرا ظرف ما کوچک است، و اگر با ظرف خود وارد شویم، بهره‌برداری لازم به عمل نمی‌آید. انسان باید از نفسانیت خود رها گردد و در هنگام قرائت با استعاذه به خدای سبحان از اعداء عدوّ خود که نفس است به خدای سبحان پناهنده شود که در این صورت دیگر بیگانه‌ای در بین نیست، مجلس خودی است، و خدای سبحان از حقایق به نحوی پرده برداری می‌نماید که قابل تصور نیست.

 

تفسیر

 

بی‌خردان چه کسانی هستند؟

 

خداوند سبحان در سوره مبارکه بقره، آیه 182 می‌فرماید:

«سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتي‏ كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏»

«بزودى بى‌خردان از مردم، خواهند گفت: چه چيزى آنها (مسلمانان) را از (بيت‌المقدّس،) قبله‌اى كه بر آن بودند برگردانيد؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست، هركه را بخواهد به راه راست هدايت مى‌كند.»

 در آیه مبارکه بحث تغییر قبله بیان شده است. این تغییر برای سفهاء دردناک بوده است؛ به همین جهت زبان به اعتراض گشودند و دلیل این امر را جویا شدند و حقیقت خویش را آشکار کردند. پاسخ خدای سبحان این است: «قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» گرچه همه جهات مخصوص خدا است، اما «يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم». هركه را بخواهد به راه راست هدايت مى‌كند.

بی‌خردان تغییرات ارتقایی را نمی‌پذیرند، همواره خواستار اقامت در یک امر هستند و باور ندارند امکان تغییر وجود دارد. پس از سالیان سال رو به بیت المقدس نماز خواندن، بازگشت به سوی کعبه بین دو نماز، برای گروهی امری غیر قابل هضم است. اما قرآن این افراد را ناقص العقل می‌نامد: «سفهاء».

اگر زمام امور خویش را به خالق خود بسپارید، قبله را به نحوی تغییر می‌دهد که مورد پسند او و شماست. نه تنها قبله تغییر می‌کند بلکه ارتقاء وجودی دریافت می‌کنید. بنابراین اگر فردی صاحب عقل سلیم باشد و تغییرات ارتقائی را امری عادی در مسیر سلوک مشاهده کند، می‌داند «يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم».

ما در ماه رمضان هرگونه ارتقایی را نماد میزبانیِ میزبان می‌بینیم و نه تنها عجیب نمی‌پنداریم بلکه می‌گوییم اگر کسی خواستار این تحوّل باشد و استدعای لازم را داشته باشد؛ به راه مستقیم هدایت می‌شود: «يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم»

چنین فردی هرگز این امر را ممتنع و محال نمی‌داند زیرا معتقد است: «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَة»[20]

 

در محضر فرازی از از دعای ابوحمزه ثمالی

 

قرار بر این است که در لحظات پایانی هر روز در محضر حضرت امام سجاد علیه‌السلام قرار گیریم و بعضی از فرازهای دعای گرانقدر ابوحمزه را مرور کنیم:

          «بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْكَ وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْت‏»

مولای من! خودت خود را به من شناساندی، نه اکنون! که از قدیم آن چنان خود را به من معرفی کردی که تو را به عنوان یار آشنا می‌شناسم.

آن زمانی که هنوز نبودم خود را به من معرفی کردی. در این ضیافت با تجلی تو در کلامت تجدید خاطره می‌شود. عهد سابق یادآوری می‌شود، همان زمانی که در حضور پرده‌برداری شد نه با پیام و ارسال نامه و کتاب: «بِكَ عَرَفْتُكَ‏».

ضمیر مخاطب است: «وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْكَ» خود، مرا به خود راهنمایی کردی! و گرنه  این خس بی سرو پا کجا به خود اجازه حضور در محضر تو را می‌داد؟

«وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ» تو دلیلِ راهم شدی، نه در شب قدر عمرم که در شب قدر دوران فطرت، از یکایک اسمائت برای من پرده‌برداری کردی و دعای جوشن کبیر را نه خواندی که به من نشان دادی!

خدایا! در این مهمانی خود را طفیلی و اضافه نمی‌بینم. برای هر یک از ما کارت دعوتی جداگانه صادر کردی: «وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْكَ». من را به خود دعوت کردی و اگر تو نبودی من تو را نمی‌شناختم. بنابر این عرفه ما از عهد الست آغاز شده است و  اکنون بیشتر در می‌یابم که چرا در هر روز از این ضیافت به کرّات اعلام می‌کنیم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَام‏»[21] گاه «اَن تَرزُقَنی» می‌گویم، گاه «اَن تَکتُبَنی».

عجب صحرای عرفاتی است و عجب خلوتی بین ما و او.

در خلوت‌ترین لحظات زندگی و در نزدیک‌ترین صحنه‌های قرب ما، باید وجودی حاضر باشد که بدون او این خلوت صورت نمی‌گیرد :«السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْن‏». سجده بالاترین حالت قرب ما است اما تربت حسین علیه‌السلام باید در این خلوت حضور داشته باشد تا سجده، سجده شود؛ به همین جهت در صحرای عرفات هم دعای امام حسین علیه‌السلام در روز عرفه را زمزمه می‌کنیم؛ زیرا که بدون حسین علیه‌السلام نه ماه رمضان معنا دارد و نه شب قدر و نه حضور در ضیافت قرآن می‌تواند نورانیّت خاص خویش را داشته باشد. اگر کنار حسین علیه‌السلام قرار بگیری و به خیمه گاه او سری بزنی، اگر دل را روانه کربلای حسین علیه‌السلام کنی و به قتلگاه او نزدیک ‌شوی، می‌توانی معنای ضیافت رمضان و شب قدر و قرآن را درک کنی.

بنابر این باید هر روز خود را به یک بخش نزدیک نموده و سلام داد. امروز می گوییم: «السَّلَامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضِيب‏» امروز به محاسن خضاب شده به خون سلام می‌دهیم. امروز یاد حنابندان حسین علیه‌السلام در کربلا می‌افتیم که نمی‌دانیم این خون، خون علی‌اصغر است که چهره پدر را خضاب کرده است یا خون علی اکبر، آن هنگام که صورت را بر صورت او گذاشت. یا این خضاب را کنار علقمه انجام داده است؟!

اما شاید این خضاب، خضاب فوران خون رگهای بریده‌ای است که که فاطمه سلام الله علیها را برای همیشه داغدار کرده است. به هر جهت قرآن را بدون حسین علیه‌السلام نخوانید: «السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ»

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

 شاید با اشک بر اباعبدلله جلوه‌گری خدای سبحان در قرآن را نیز به گونه‌ای دیگر مشاهده کنیم. اقتران ماه مبارک رمضان و محرم الحرام ثبت شده گرچه علی الظاهر این دو ماه از هم جدا هستند.

«السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين‏»

 

 

تاریخ جلسه؛ 1399.2.7 ـ جلسه 2

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]  سوره مبارکه ق، آیه 35

«براى اهل بهشت در آنجا هر چه بخواهند آماده است و نزد ما افزون (بر آن چه خواهند، موجود) است»

[2] بحارالانوار، ج89، ص19

[3] بحارالانوار، ج 89 ،ص18

[4] بحارالانوار، ج 89، ص19

[5] همان

[6] بحارالانوار، ج89، ص 17

[7] سوره مبارکه قمر، آیه 55

[8]بحارالانوار، ج89، ص 106

[9]  بحارالانوار، ج 89، ص107

[10] سوره مبارکه زلزال، آیه 7

[11]  بحارالانوار، ج 89، ص 106

[12]  بحارالانوار، ج 89، ص 107

[13]  بحارالانوار، ج89، ص12

[14] سوره مبارکه واقعه، آیه79

[15] بحارالانوار، ج 89، ص 183

[16] سوره مبارکه یونس، آیات 57و58

[17] بحارالانوار، ج89، ص201

[18] بحارالانوار، ج 89، ص 183

[19] بحارالانوار، ج89، ص184

[20]  مفاتیح الجنان دعای ابوحمزه «و قطعاً مسافر به سوی تو مسافتش نزدیک است»

[21]  اقبال ج1 ص24

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *