از امام صادق (ع) روایت است که امیرالمؤمنین (ع) بسیاری از مواقع میفرمودند:
«نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ وَ جَافِ عَنِ اللَّیلِ جَنْبَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ رَبَّكَ»[1]
«دل خود را به اندیشه کردن آگاه کن و پهلوی خود را از شب دور کن و نسبت به خدای خود تقوا داشته باش»
با دقت در مضمون حدیث در مییابیم که در آن سه توصیه وجود دارد:
1-توصیه به تفکّر
۲- توصیه به نماز شب
۳- توصیه به تقوا
در ابتدای حدیث واژه «تفکّر» به کار رفته است که به بررسی آن میپردازیم.
تعریف تفکّر
تفکّر به این معنی است که انسان یک سلسه از امور معلوم را در کنار یکدیگر قرار دهد، تا از آنچه برایش مجهول است، پرده برداری شود و به شناخت آن مجهول دست پیدا کند. چنین تعریفی از تفکر عام است و شامل تمام تفکّرات انسان میشود.
اما مرحوم خواجه عبدالله انصاری (ره) تعریف دیگری از تفکر دارد که نسبت به تعریف اولی (که امام (ره) از تفکّر نمودند) خاص است. ایشان در این تعریف میفرمایند: «تفکّر به معنی جستجوی بصیرت قلب برای درک مطلوب خود است و چون مطلوب قلوب معرفت است، لذا مقصود از «تفکّر»ی که در روایت آمده است، رسیدن به معرفت است» یعنی قلب از ما میخواهد كه برایش از غیب پردهبرداری شود و حقایق بیشتری برای او آشکار شود. تعریفی که خواجه از تفکّر نموده، نسبت به تعریف حضرت امام (ره) خاص است، زیرا این تعریف تنها شامل معرفت میشود.
تعریف قلب در اصطلاحات مختلف
کلمهی «قلب» نیز که در روایت امام صادق (ع) بیان شده، در اصطلاح پزشکان، عارفان، حکیمان و عامه مردم متفاوت است.
قلب نزد پزشکان و عوام مردم، به تکه گوشت صنوبری شکلی اطلاق میشود که درون سینه جای دارد و محل خونرسانی به بدن و مرکز تولید روح حیوانی است؛ که هر زمان از کار بیفتد انسان از دنیا میرود.
اما قلب از نظر حکما، به عضو مادی اطلاق نمیشود بلکه به بعضی مراتب نفس گفته میشود که اگر نَفس انسان بتواند به مراحل بالای خود برسد و به سوی حق گام بردارد، به مقام شهود خواهد رسید و حقایق را درک خواهد کرد.
در قرآن کریم و روایات ائمه اطهار نیز به هر دو معنای اصطلاحی قلب (قلب در اصطلاح اطبا و قلب در اصطلاح حکما) اشاره شده است. چنانچه در توصیف وضعیت انسانِ محتضر، اشاره به معنای متعارف قلب نزد عوام و نزد اطبا شده است:
«إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الحَناجِر»[2]
«زمانی که قلبهایشان(از شدت ترس) در دهانهایشان میآید»
در جای دیگر اشاره به قلب مصطلح نزد حکما شده است:
«لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یفْقَهُونَ بِها»[3]
«ایشان قلبهایی دارند که با آن چیزی نمیفهمند»
یعنی بعضی افراد در ظاهر دارای قلب هستند ولی با آن چیزی درک نمیکنند و به شهود حق نمیرسند.
در آیهایی دیگر به معنای متعارف قلب نزد عرفا اشاره کرده و میفرماید:
«إِنَّ فىِ ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كاَنَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِید»[4]
«قران برای کسی که دلی داشته باشد یا گوشی شنوا، مایه پند است درحالیکه گواه است»
معانی کلمه «قلب» در حدیث مذکور
تاکنون معانی مختلف قلب نزد اطبا، حکما، عرفا و عامه مردم را ملاحظه کردیم و با توجه به آنچه بیان نمودیم، میتوان گفت «قلب»ی که در حدیث دوازدهم در کنار «تفکّر» مورد اشاره قرار گرفته است، با معنای اصطلاحی قلب نزد عرفا سازش و همخوانی ندارد. زیرا هنگامی انسان به تفکّر میپردازد که برای او چیز مجهولی وجود داشته باشد، ولی کسی که اهل شهود باشد (یعنی از نظر عرفا قلبی داشته باشد که به شهود خدای سبحان رسیده باشد) دیگر مجهولی برای او وجود ندارد تا نیاز به تفکّر داشته باشد. بنابراین «قلب»ی که در روایت آمده است حتما شامل معنای قلب اصطلاحی عرفا نمیشود، بلکه منظور از «قلب» در روایت، قلب اصطلاحی نزد حکماست.
تفکّر، راه کسب فضائل و مقدمه سلوک الی الله
حضرت امام (ره) در بیان فضیلت تفکّر بیان میدارند: تفکّر مفتاح تمام معارف و کلید کسب تمامی گنجینه علوم و کمالات است. یعنی اگر انسان بخواهد به معرفت خدای سبحان دست پیدا کند، تنها با تفکر، چنین امری برای او ممکن میشود. یا اگر بخواهد از گنجینه علومی که در عالم وجود دارد بهرهمند شود و به کمالاتی که انسان در پی آن است دست یابد، باید تفكّر كند.
خاصیت دیگر تفكّر آن است كه اگر كسی بخواهد در مراحل سلوك قدم بگذارد، باید مقدمه آن را طی كند؛ كه بدون طی مقدمه هرگز به درجات سلوك راه نمییابد. تفكر مقدمه سلوك الی الله است، زیرا برای هر حركت كمالی و سلوكی ابزاری لازم است و آن ابزار تفكّر است.
تفکّر در بیان قرآن کریم و روایات
در روایتی، تفكّر بالاتر از یک سال عبادت دانسته شده:
«فِكْرُ سَاعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة»[5]
و در روایت دیگری بالاتر از شصت سال عبادت:
«تَفَكّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سِتینَ»[6]
و در روایت دیگری، بالاتر از هفتاد سال عبادت:
«تَفَکّرُ ساعَةٍ خیرٌ مِن عَمَلِ سَبعینَ سَنةً»[7]
اگر در روایات مربوط به تفكّر اختلافی مشاهده میشود از آن جهت است كه امر تفكّر در افراد متفاوت است.
قرآن كریم نیز بارها به فضیلت تفكّر اشاره كرده و ترك كننده آن را مورد سرزنش قرار داده است.
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است:
«أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِی اللَّهِ وَ فِی قُدْرَتِهِ»[8]
«برترین عبادات تداوم تفکر در خداوند و قدرت اوست»
هر تفکّری ما را به نتیجهای میرساند و اثر خاص خود را در بردارد. وقتی انسان در اسماء و صفات حق تفکّر میکند، تمام عالم را جلوه این اسماء میداند. مثلاً افراد عالِم جلوه نام «عالِم» خدای سبحان هستند. افراد حلیم جلوه نام «حلیم» خداوند سبحان هستند. افراد صبور جلوه نام «صبور» خدای سبحان هستند. اگر افراد صاحب تفكّر باشند، باور دارند كه تحت عنایت حضرت حق به این درجات از كمال نائل آمدهاند.
برترین نوع تفکّر، تفکّر در اسماء و صفات الهی
والاترین نوع تفکّر، تفکّر در اسماء، صفات و افعال خدای سبحان است. چرا که انسان با تفکّر در اسماء و صفات خداوند به وجود او علم پیدا میکند و به تبع این علم، به تجلیات خداوند در عالم نیز واقف میشود و پی میبرد خداوند علت تمام این تجلیات است. این نوع تفکّر از توان افراد عامی خارج است. البته نه به این معنا که آنها توانایی شناخت خدای سبحان را ندارند، بلکه این درجه از شناخت خداوند سبحان، به براهین خاص خویش نیازمند است که تنها صدیقین عالم به این جایگاه دست مییابند، زیرا به لطف خداوند سبحان اذن شهود حضرت حق به آنها داده شده است.
انسانها در امر شناخت بر دو نوعاند: گروهی به وسیله خداوند همه چیز را میشناسند و گروهی دیگر با هر چه در عالم میبینند، خدا را میشناسند.
«أَمیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) بِمَ عَرَفْتَ رَبَّكَ؟ قَالَ بِمَا عَرَّفَنِی نَفْسَه»[9]
«از امیرالمومنین (ع) پرسیده شد: به چه وسیلهایی پروردگار خود را شناختی؟ ایشان فرمودند: «من خدا را به وسیله خودش شناختم»
فرمایش حضرت به این جهت است که خداوند متعال که در همه عالَم تأثیرگذار و مؤثر است و خالق همه چیز و نور محض است، لازم است از مخلوقاتش، ظاهرتر باشد. زیرا مخلوقات با فرمان و اراده او پا به عرصه وجود نهادند و نور وجود را از حضرت حق دریافت کردند.
تفکّر ممنوع، کدام نوع تفکّر است؟
حضرت امام (ره) در ادامه میفرمایند: تفكر در حق بر دو نوع است:
1- تفكر ممنوع: تفكّر در كنه ذات خدای سبحان و چگونگی آن است.
2-تفكر ممدوح: تفكّر در خدائی خداوند سبحان یعنی تفكّر در صفات، اسماء و تجلیات حضرت حق است.
در ارتباط با تفکّر ممنوع، احادیث فراوانی وارد شده است:
«مَنْ نَظَرَ فِی اللَّهِ كَیفَ هُوَ هَلَكَ»[10]
«هر كس درباره چگونگی خداوند بیندیشد، هلاك شود»
در روایتی از امام باقر (ع) آمده است:
«تَكَلَّمُوا فِی خَلْقِ اللَّهِ وَ لَا تَتَكَلَّمُوا فِی اللَّهِ فَإِنَّ الْكَلَامَ فِی اللَّهِ لَا یزْدَادُ صَاحِبَهُ إِلَّا تَحَیراً.»[11]
«از آفریدههای خداوند سخن گویید و از ذات خدا سخن نگوئید، زیرا سخن از ذات خدا مایه سرگردانی بیشتر گوینده است»
سخن گفتن در رابطه با ذات خدای سبحان نه تنها كمكی به برطرف كردن جهل بشر نمیكند، بلكه حیرت و سرگردانی او را افزون میكند. اما سخن گفتن در اثبات خدائی خدا و یا بیان كمالات و صفات والای حضرت حق نه تنها هیچ تحیّری را در پی ندارد، بلكه باعث میشود كه افراد هر چه بیشتر پروردگارشان را بشناسند و با او آشنا گردد.
روایت دیگری از امام باقر (ع) وارد شده كه حضرت فرمودند:
«إِیاكُمْ وَ التَّفَكُّرَ فِی اللَّهِ وَ لَكِنْ إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عَظِیمِ خَلْقِهِ»[12]
«در ذات خدای سبحان تفكّر نكنید بلكه هنگامی كه خواستید به عظمت خدای سبحان بنگرید، به عظمت خلق او بنگرید (استدلال كنید از عظمت خلق بر عظمت حق تعالی)»
لازم است این نكته را یادآوری كنیم كه عظیمترین مخلوق خداوند سبحان در عالم وجود مقدّس پیامبر اكرم (ص) است و با توجه به آنچه در حدیث بیان شده است ما در مورد پیامبر اكرم (ص) كه كاملترین جلوه اسماء الهی است، اجازه تفكّر را داریم.
در روایت دیگری از امام صادق (ع) آمده است:
«أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِی اللَّهِ وَ فِی قُدْرَتِهِ»[13]
«بهترین عبادت پیوسته اندیشیدن درباره خداوند و قدرت اوست»
بنابراین فكر كردن در قدرت و صفات خدای متعال نه تنها مورد نهی واقع نشده بلكه برترین عبادات است.
در كتاب شریف كافی آمده است:
«سُئِلَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع عَنِ التَّوْحِیدِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ یكُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآیاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِیدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَكَ»[14]
«از امام سجاد (ع) از توحید سوال شد حضرت فرمودند: خدای سبحان میدانست در آخر الزمان افراد ژرفاندیشی میآیند، از این رو سوره قل هو الله احد و آیات سوره حدید تا آنجا که فرموده است و هو علیم بذات الصدور را نازل کرد پس هر که برای خداشناسی جز این جوید هلاک است»
در اوایل سوره حدید خدای سبحان میفرماید:
«سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ… هُوَ الْأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِكلِّ شىْءٍ عَلِیمٌ»[15]
«آنچه در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مىگویند … اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوست و او به هر چیز داناست»
در كل نظام عالم معرفت حاكم است، چرا كه تمام عالمیان به تسبیح خداوند سبحان مشغولند. گفتهاند مسبّحین خداوند سبحان، عارفین به او هستند.
حضرت امام (ره) در پایان این بحث میفرمایند: چه كسی برای توصیف خدای سبحان و جلوههای او بیانی بهتر از آیات ابتدائی این سوره را دارد؟ به جان دوست قسم كه اگر برای حقّانیت قرآن آیهای جز این آیه شریفه نبود برای اهل دل كفایت میكرد.
تاریخ جلسه: 86/11/3- جلسه 25
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
» ادامه حدیث 12- تفکّر در احوالات نفس
» ادامه حدیث 12- فضیلت نماز شب
» ادامه حدیث 12- تقوا و درجات آن
[1] اصول کافی، ج2، ص54
[2] سوره مبارکه غافر، آیه 18
[3] سوره مبارکه اعراف، آیه179
[4] سوره مبارکه ق، آیه37
[5] مصباح الشریعة، ص171
[6] بحارالانوار، ج66، ص293
[7] اسرار الشریعة و اطوارالطریقة و انوار الحقیقة، ص207
[8] اصول کافی، ج2، ص55
[9] اصول کافی، ج1، ص86
[10] اصول کافی، ج1، ص93
[11] اصول کافی، ج1، ص92
[12] اصول کافی، ج1، ص93
[13] اصول کافی، ج2، ص55
[14] اصول کافی، ج1، ص91
[15] سوره مبارکه حدید، آیات 1-3