حدیث 23: انواع طالبان علم

«عن أبی عبد اللّه، علیه السّلام، قال:« طَلَبَةُ الْعِلْمِ ثَلَاثَةٌ فَاعْرِفْهُمْ بِأَعْیانِهِمْ وَ صِفَاتِهِمْ صِنْفٌ یطْلُبُهُ لِلْجَهْلِ وَ الْمِرَاءِ وَ صِنْفٌ‏ یطْلُبُهُ‏ لِلِاسْتِطَالَةِ وَ الْخَتْلِ‏ وَ صِنْفٌ یطْلُبُهُ لِلْفِقْهِ وَ الْعَقْلِ فَصَاحِبُ الْجَهْلِ وَ الْمِرَاءِ مُوذٍ مُمَارٍ مُتَعَرِّضٌ لِلْمَقَالِ فِی أَنْدِیةِ الرِّجَالِ بِتَذَاكُرِ الْعِلْمِ وَ صِفَةِ الْحِلْمِ قَدْ تَسَرْبَلَ بِالْخُشُوعِ وَ تَخَلَّى مِنَ الْوَرَعِ فَدَقَّ اللَّهُ مِنْ هَذَا خَیشُومَهُ وَ قَطَعَ مِنْهُ حَیزُومَهُ وَ صَاحِبُ الِاسْتِطَالَةِ وَ الْخَتْلِ ذُو خِبٍّ وَ مَلَقٍ یسْتَطِیلُ عَلَى مِثْلِهِ مِنْ أَشْبَاهِهِ وَ یتَوَاضَعُ لِلْأَغْنِیاءِ مِنْ دُونِهِ فَهُوَ لِحَلْوَائِهِمْ هَاضِمٌ وَ لِدِینِهِ حَاطِمٌ فَأَعْمَى اللَّهُ عَلَى هَذَا خُبْرَهُ وَ قَطَعَ مِنْ آثَارِ الْعُلَمَاءِ أَثَرَهُ وَ صَاحِبُ الْفِقْهِ وَ الْعَقْلِ ذُو كَآبَةٍ وَ حَزَنٍ وَ سَهَرٍ قَدْ تَحَنَّكَ فِی بُرْنُسِهِ وَ قَامَ اللَّیلَ فِی حِنْدِسِهِ یعْمَلُ وَ یخْشَى وَجِلًا دَاعِیاً مُشْفِقاً مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ عَارِفاً بِأَهْلِ زَمَانِهِ مُسْتَوْحِشاً مِنْ أَوْثَقِ إِخْوَانِهِ فَشَدَّ اللَّهُ مِنْ هَذَا أَرْكَانَهُ وَ أَعْطَاهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَمَانَهُ»[1]

 «حضرت صادق (ع) فرمودند: طلب‌كنندگان علم سه‏ دسته‌اند. پس بشناس آن‌ها را به شخصیات و صفات‌شان. صنفی طلب مى‏‌كنند علم را براى جهل و جدال. و گروهی آن را براى رفعت جستن و فریب دادن طلب مى‏‌كنند. و گروه دیگر آن را براى دانش و بینش می‌طلبند.

 پس (گروه  اول) آنکه داراى جهل و جدال آزار دهنده است و جدل‌كُن است و متعّرض گفتگوهایى است در جمع مردم به گفتگوى دانش و توصیف بردبارى، پیراهن فروتنى را پوشیده است و از پرهیزگارى تهى گردیده. از این رو خداوند بینى او را بكوبد، و كمر او را خم كند.

(گروه دوم) آنکه دارای بلندپروازى و فریب و چاپلوسى است، بر مثل خود از شبیهان خویش بلندى جوید، و بر دارایان از غیر خود فروتنى كند. پس او هضم كننده حلواى آنان است  و شكننده دین خود است. خداوند از این جهت بینایى او را كور كند و نشانه او را از نشانه‌‏هاى دانشمندان جدا كند.

(گروه سوم) آنکه داراى دانش و بینش است ، داراى شكستگى و اندوه و شب زنده‌داری است، حنك بندد بر كلاه خود، و در تاریكى شب برخیزد، عمل مى‌‏كند و مى‌‏ترسد، خواننده‌ای است بر حذر، روآورنده است بر شأن خویشتن، مردم زمان خود را می‌شناسد، از موثقترین برادران خود می‌ترسد. خداوند از این روى پایه‏هاى او را محكم كند و به او در روز رستاخیز امان خود را ببخشاید.»

 

انواع طالبان علم

 

در این حدیث اصناف طالبان علم مطرح شده‌اند:

  1. «صنف ٌ یطلبُه للجهلِ و المراءِ» یك گروه طالب علم‌ هستند اما علم را برای نادانی و جدل كردن با دیگران طلب می‌كنند.
  2. «صِنْفٌ یطْلُبُهُ لِلِاسْتِطَالَةِ وَ الْخَتْلِ» گروهی علم را طلب می‌كنند تا به وسیله علم خود را مطرح کنند و در حقیقت قصدشان از تعلیم علم قدرت‌نمایی (طَول : قدرت) و نیرنگ زدن به دیگران است (خَتل: فریب و نیرنگ).
  3. «صِنْفٌ یطْلُبُهُ لِلْفِقْهِ وَ الْعَقْلِ» دسته‌ای دیگر علم را طلب می‌كنند به جهت فقاهت، یادگیری دقیق و ادراك وسیع.

 

·         ویژگی گروه اول

 

۱- افرادی كه علم را به جهت نادانی (علم برای نادانی و جدل كردن) می‌آموزند صفت جهل آن‌ها دائم دیگران را اذیت می‌كند. این افراد در یادگیری مشكل ندارند، بلکه مشكل آن‌ها در اجرا است. دیگران از آن‌ها در اذیت هستند زیرا در اجتماعات مرتب قیل و قال دارند. (مُمارٍ: مِراء و جدال دائم -أندیه: جمع نادی، محل اجتماع) و می‌خواهند به هر نحوی نظر خود را مطرح كنند. اینان در اجتماعات، عالمانه سخن می‌گویند تا دیگران گمان به عالم بودن‌شان کنند ولی در حقیقت نه عالم هستند و نه اهل علم.

قَدْ تَسربَل: (سربال: لباس) این فرد ظاهراً لباس خشوع را تن كرده ولی باطن او از پرهیزكاری و تقوی خالی است.

حضرت امام صادق (ع) به چنین فردی نفرین می‌كنند: «خداوند او را بکوباند» بینی به خاك مالیدن حكایت از ضعف و بیچارگی و بدبختی دارد.

حضرت امام (ره) می‌فرمایند: ممكن است این كوباندن در دنیا و آخرت محقق شود به این معنا که هر قدر فرد در دنیا علم بیاموزد باز هم ذلیل و خوار است و این ذلت در آخرت نیز ادامه داشته باشد و ممکن است این کوباندن تنها در عالم آخرت باشد.

«قَطَعَ مِنْهُ حَیزُومَهُ.» (حَیزوم: كمر) خداوند كمر چنین فردی را قطع كند یعنی نتواند با این علمش سر پا بایستد و در نتیجه سربار دیگران می‌شود.

 

·         ویژگی گروه دوم

 

كسی كه علم را برای گردن فرازی و نیرنگ زدن می‌آموزد: «ذُو خِبٍّ وَ مَلَقٍ» (خِبّ: نیرنگ). این فرد باطنش خبیث است و درونش آلوده و مغشوش، نیرنگ باز و اهل تملق است. این فرد نسبت به هم‌طرازهای خود گردن فرازی دارد اما برای اغنیاء حتماً خودش را متواضع می‌كند و از آنان چاپلوسی می‌نماید تا شاید از آن‌ها چیزی به او برسد. این فرد حلوای اغنیاء را استفاده می‌کند یعنی زندگی او با پول آن‌ها تأمین می‌شود (منظور از اغنیا، اغنیاء بی‌دین هستند) اما به قیمت از بین رفتن دینش حلوای اغنیاء را می‌خورد. یعنی اگر اغنیا مرتکب خلافی شوند او خلاف‌های اغنیا را توجیه می‌كند و دین را برای اغنیاء آسان و راحت می‌گیرد زیرا اگر به اغنیاء ایرادی بگیرد دیگر او را قبول نمی‌کنند. امام صادق (ع) به این فرد نفرین كردند که: «خدا نابینا كند خبیر بودن او را» یعنی خداوند تیزبینی و بصیرت دینی چنین فردی را از وی بگیرد و او را گرفتار سطحی‌نگری کند و اثر او را از میان علماء از بین ببرد، نوشته‌ها و گفتارش باقی نماند و هیچ تأثیری برای كلامش وجود نداشته باشد.

یكی از ثروتمندان ایران به عراق رفته بود و وجوهات زیادی به حضرت امام (ره) داده بود بعد به ایشان گفت: اگر ممكن است (در عوض این وجوهات) رساله‌ای به من بدهید. امام (ره) فرمودند: رساله را از بیرون بخر!» حضرت امام (ره) با این کار خواستند بی‌نیازی خود را از ثروت آن فرد اعلام کنند.

 

·         ویژگی گروه سوم

 

فردی كه صاحب فقه و عقل است. درون او محزون (كَآبَةٍ) است و شب زنده‌داری (سَهَرٍ) دارد.

«قَدْ تَحَنَّكَ فِی بُرْنُسِهِ»  (بُرْنُسِه: كلاهی كه علماء می‌گذاشتند.) این فرد دائم تحت الحنك انداخته است، یعنی دائم مشغول عبادت است.

«قَامَ اللَّیلَ فِی حِنْدِسِهِ» (حندس: تاریكی شب) در تاریکی و زمانی كه عموم مردم از عبادت غافل‌‌اند، او سعی در بندگی دارد. اهل عمل است اما در عین حال خشیّت دارد، یعنی نگران است كه مبادا عملش مطابق شریعت نباشد.‌ دیگران را به حق دعوت می‌كند. نسبت به دیگران دلسوز می‌باشد و نگران است مبادا دیگران به جایگاه کمالی كه باید برسند، نرسند. به جایگاه خودش عارف است: (جایگاه او«وَجِلًا دَاعِیاً مُشْفِقاً» است.) و به جایگاهی که دیگران برای او می‌پسندند توجهی ندارد. نیاز مردم در این زمانه را می‌شناسد. به هیچ كس اعتماد كامل ندارد به عنوان مثال نگران است كه مبادا فلان برادر دینی‌اش دستوری خلاف دین بدهد. به همین جهت دائم نظر افراد را بررسی می‌كند و به این حساب که چون فلانی این نظر را داده پس صد در صد درست است آن را بدون تحقیق رها نمی‌کند چون ممكن است در نظر دادن لحظه‌ای گرفتار لغزش شده باشد.

حضرت فرد صاحب فقه و علم را دعا می‌کنند و می‌فرمایند: «فَشَدَّ اللَّهُ…» خدا قوت دهد به او و به واسطه این کار، ركن‌های او را محكم و توانا قرار دهد و در روز قیامت كه همه نگران هستند خداوند به این فرد امان نامه بدهد.

 

تاریخ جلسه: 87/11/16- جلسه 54

این جلسه ادامه دارد…

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

» ادامه حدیث 23- القائات روحانی و شیطانی در آموختن

» ادامه حدیث 23- مفاسد مجادله و دشمنی

» ادامه حدیث 23- ویژگی‌های گروه دوم از طالبین علم

» ادامه حدیث 23- ضرورت خلوص نیّت در فراگیری علم

 


[1] اصول کافی، ج1، ص49

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *