وسوسه و تردید از القائات شیطانی است
در خدمت حدیث بیست و پنجم اربعین حدیث بودیم. عبداللهبنسنان ميگويد: از مردى نزد امام صادق عليهالسلام ياد كردم كه در وضو و نمازش گرفتار وسواس است و گفتم كه او مردى عاقل است. حضرت فرمود: چه عقلى دارد كه فرمانبرى شيطان مىكند؟ عرض كردم: چگونه فرمانبرى شيطان مىكند؟ فرمود: از او بپرس وسوسهاى كه به وى دست مىدهد از چيست؟ قطعاً به تو خواهد گفت: كار شيطان است[1].
امام(ره) در مقدمه این روایت مطلبی را ذکر میکنند و میفرمایند: وسوسه، تردید و تزلزل جزئی از القائات شیطانی است؛ همانگونه که به عکس آن، طمأنینه، یقین و ثبوت جزء القائات ملکی است. وقتی به اذن حق، مَلَک در قلب تصرف کند، در آن طمأنینه و یقین و ثبوت قرار میدهد و اگر شیطان نفوذ کند تزلزل و وسوسه و شک ایجاد میکند.
قلب انسان
قلب انسان دو وجه دارد:
- حد وسطی بین عالم ماده و عالم معنا؛
- حد وسطی بین عالم مُلک و ملکوت.
یک وجه دل به عالم ماده است و وجه دیگر دل به عالم معنا. با آن وجهی که به عالم ماده دارد، مادیات را تأمین و نسبت به آن اقدام میکند و با آن وجهی که به عالم معنا دارد، معنویات را میسازد.
به تعبیر امام(ره) قلب انسان یک آیینه دو رو است. که یک روی آن صورتهای معنوی و مقامات اخروی را نشان میدهد و روی دیگر آن، صورتهای مادی و لذات دنیوی را منعکس میکند. هر کدام از این دو وجه بیشتر تقویت شود، صورتهای مربوط به آن، در قلب بیشتر نمایان میشود.
برای توضیح مطلب امام(ره) میفرمایند: اگر توجه ما به عالم ماده افزون شد، صُوَر لذات مادی در قلب شکل میگیرد و پررنگ میشود، تا جایی که تمام همّ و غم فرد، عالم ماده میشود. اما وسواس کجای این قسمت میگنجد؟
توجه به عالم ماده یعنی توجه به مسائل ظلمانی
امام(ره) نکته جالبی مطرح میکنند: شما وقتی به عالم ماده توجه کردید؛ یعنی به مسائل ظلمانی توجه کردهاید؛ چون عالم ماده، عالم سفلی و پایینترین عالم است، میزان نور در آن به شدت کم است. هر چه توجه به مادیات بیشتر شد، سلطه شیطان بر انسان قویتر میشود؛ زمانی که سلطه شیطان قویتر شد، اوهام و خیالات بیجا در قلب فرد جایگزین میشود. در قلب افعالی صورت میگیرد که ساخت و ساز شیطان است و یکی از آنها، وسوسه است. این وسوسه که در انسان ایجاد میشود به این جهت است که فرد، خیلی اهل دنیاست و گرایش به مادیات دارد. اگر گرایش به دنیا نداشت، شیطان تا این میزان در دلش نفوذ نمیکرد، قلبش را در اختیار نمیگرفت و وسوسهای در دل او ایجاد نمیکرد.
اما اگر این قلب رو به عالم بالا داشته باشد، میشود قلب مطمئن که با عالم ملکوت و ساکنان عالم اعلی و نفوس طیّبه تناسب پیدا میکند.
توجه دل به آبادسازی آخرت و تناسب با عالم اعلی
امام (ره) در اینجا توضیح ندادند؛ اما من اجازه میخواهم که مسئله را کمی توضیح دهم: وقتی دل، توجه بیشتری به عالم اعلی دارد، به خودی خود با آن تناسب پیدا میکند؛ زیرا ساکنان عالم اعلی ملائکهای هستند که دارای نفوس طیّبهاند (که آلودگی در آن راه ندارد) و مأمورند، و از هر مأموریتی که به آنها واگذار شود، لذت میبرند؛ به عنوان مثال ملکی که مأمور نزول باران است لذت میبرد، نمیگوید: کاش مأمور چیز دیگری بودم!
اما فرد وسواسی از موقعیتی که در آن است دائم در اذیّت است و از آن بهره و لذت نمیبرد؛ یعنی با نفوس طیّبه سعیده حداقل ارتباط را دارد.
اگر فردی که وظایفش را در محدوده شرع انجام میدهد و اضافاتی به احکام شرع ندارد، مدتی با افراد وسواسی ارتباط داشته باشد از آنها اثر میپذیرد.
امام(ره) میفرمایند: اگر دل متوجه آبادسازی آخرت باشد، باید با سکنه عالم اعلی تناسب پیدا کند؛ یکی از تناسبها این است که در سکنه عالم اعلی دائم، القائات رحمانی است، بنابراین در دل این فرد هم القائات رحمانی است. هرگز وسوسه شیطان در دل او راه پیدا نمیکند؛ حتی به اسم عبادت و وضو و نماز. هرگز شک نمیکند، به انجام هر عملی اشتیاق و در انجام آن طمأنینه دارد.
فرد وسواسی از اینکه قرار است وضو بگیرد غصهدار است. وقتی فرد، ده مرتبه برای انجام یک نماز وضو میگیرد، چه لذتی از وضو میبرد؟ وقتی دائم در عبادتها شک میکند، چه لذتی از آن میبرد؟
واردات فرد وسواسی، شیطانی است
امام(ره) میفرمایند: واردات فرد وسواسی، شیطانی است و القائات ملکی و رحمانی و الهی نیست. بلکه وسوسه ابلیس بر او وارد میشود.
روایتی را در این زمینه ذکر میکنند:
امام صادق علیهالسلام از قول پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
«مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِي جَوْفِهِ أُذُنٌ يَنْفُثُ فِيهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ يَنْفُثُ فِيهَا الْمَلَكُ فَيُؤَيِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَكِ»[2]
«هيچ مؤمنى نيست، مگر اين كه دلش دو گوش درونى دارد: گوشى كه وسواس خنّاس در آن مىدمد و گوشى كه فرشته در آن مىدمد. پس خداوند، مؤمن را به وسيله فرشته تقويت مىكند.»
خدا مؤمن را با دمیدن ملک تأیید و تقویت میکند
خدا برای مؤمن آن گوشی را که مَلَک در آن میدمد باز گذاشته است، و آن گوشی را که خنّاس در آن میدمد، بسته است. خدا مؤمن را با دمیدن ملک تأیید و تقویت میکند؛ یعنی هرچقدر شیطان در گوش من بدمد من عاجز، ضعیف و ناتوان میشوم.
فرد وسواسی نزد فرزندان خود هم اعتبار ندارد. هر چقدر هم علی الظاهر مؤمن و دارای مدرک و مدارج عالی باشد، فرزندانش روی او حساب نمیکنند. خدا میخواهد مؤمن عزیز باشد.
در ذیل همین روایت آیهای از قرآن را میآورند: «و أيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ[3]» آن روحی که مؤمن را تقویت میکند دَم ملک است در قلب انسان. مَلک، دائم در گوش دل انسان حقایقی را القا میکند که موجب طمأنینه و یقین مؤمن میشود.
روایتی دیگر:
«يُرِيدُ الشَّيْطَانَ عَلَى قَلْبِ ابْنِ آدَمَ لَهُ خُرْطُومٌ مِثْلُ خُرْطُومِ الْخِنْزِيرِ يُوَسْوِسُ ابْنَ آدَمَ إِذَا أَقْبَلَ عَلَى الدُّنْيَا وَ مَا لَا يُحِلّ اللَّهُ…»[4]
«شیطان بینیاش را بر دل فرزند آدم قرار میدهد، بینیِ شیطان مثل بینی خوک است، فرزند آدم را وسوسه میکند که به دنیا و آنچه که خدا حلال نکرده است، توجه کن.»
اسراف را خدا حلال نکرده، اما فرد وسواسی اسراف میکند، شیطان مرتب بینی خود را بر دل آدم قرار میدهد، میخواهد وسوسه کند که کاری که خدا حلال نکرده است تو انجام بده.
وسوسه از القائات شیطان است
امام(ره) میفرمایند: ما میخواهیم اثبات کنیم که وسوسه از القائات شیطان است؛ یعنی گمان نکنید فرد وسواسی متدیّن است وسواسی هیچ انگیزه دینی ندارد. قطعاً بازیچه و ملعبه دست شیطان است. وسواس او مخالف روایات است. در روایت آمده است که وضوی پیامبر با مقدار اندکی آب بوده است؛ یک مشت آب برای صورت، یک مشت دست راست و یک مشت دست چپ.
امام(ره) میفرمایند: یک مشت آب برای صورت، یک مشت آب برای دست راست و یک مشت آب برای دست چپ کافی است. بعضیها گفتهاند دو مشت مستحب است، اما جای تأمل دارد، همان یک مشت کافی است. ما درباره استحباب دو مشت آب شهرت داریم، اما افضلیت یک مشت آب بعید نیست. سه بار شستن حتماً حرام است و مُبطِل وضو. البته وسواسیها کلاه شرعی میگذارند که من اینها را به نیّت شستوشوی دوم میریزم! احکام را هم میداند ولی میگوید: نیت شرط است، 5 تا مشت میریزم به نیت دومی! امام میفرمایند: سه بار شستن به طوری که آب همه جا را فرا بگیرد، بدعت است و همه بدعتها حرام است. نماز فرد باطل است چون وضوی او باطل است؛ یک عمر نماز بیوضو میخواند. و اینکه در روایت داریم همه اهل بدعت در آتش هستند؛ یعنی این فرد با وسواس، به جهنم میرود.
این فرد جاهلِ وسواسی ده بار آب و آبکشی میکند و اگر بگویند: فلانی اینقدر آب و آبکشی ندارد، میگوید: او مقیّد و متعهّد نیست. این شخص بیست سال وضوی باطل خود را به حساب قداست و طهارت گذاشته، با خود گفته؛ چون من خیلی مقدس هستم اینگونه وضو میگیرم، نمیداند که تمام این سالها نفس اماره بالسوء او را فریب داده است. مشکل او این است که همه را خطاکار میداند و تنها خودش را درستکار میداند.
امام(ره) میفرمایند: چطور وسواسی برای خمس دادن وسواس ندارد که سالی چندبار خمس بدهد؟! مثلا بگوید: من امروز صدقه مستحب دادم، کار از محکم کاری عیب نمیکند بگذار تا ظهر سه بار دیگر هم صدقه بدهم! اگر به او بگویید: صدقه بده، میگوید: دادم، اول صبح هم دادم، دیگر حاضر نیست صدقهاش را تکرار کند؛ اما وضویش را ده مرتبه انجام داده است. کدام وسواسی را دیدهاید که در رابطه با شبهات مالی وسواس داشته باشد؟! حتی ممکن است چانه هم بزند و بگوید که خمس به من تعلّق نمیگیرد! خمس را هم قسطی میدهد. کدام وسواسی را سراغ دارید که سالی چندبار حج برود؟ چندبار زکات بدهد؟ از غذای شبههناک پرهیز کند؟ به غذا که میرسد میگوید: اصالة الحلیة را جاری میکنیم، اصل این است که «کل شیء لک حلال». اما از آن طرف هم داریم: «کل شیء لک طاهر»، اگر قرار است همه چیز را حلال بدانیم، قاعده داریم که همه چیز طاهر است، مگر اینکه نجاست آن یقینی شود.
امام(ره) میفرمایند: در باب اجتناب از شبهه این همه روایت داریم که ورع اقتضا میکند که از امر مشتبه پرهیز کنیم؛ اما هیچوقت نداریم که شما در آب اسراف کنید. افراد وسواسی میگویند: ما اسراف در آب نداریم، میگوییم اسراف در وقت چطور؟ آن را که دارید. مگر این وقت فقط متعلق به شماست؟
چرا افراد از دین فراری میشوند؟! مادر، سه ساعت وضو میگیرد و چند ساعت نماز میخواند! واضح است که فرزند فراری شود. این مادر، به جهت وقت زیادی که به جهت وسواس تلف میکند، فرصت ارتباط با فرزند را ندارد.
امام(ره) میفرمایند: بعضی از معصومین وقتی میخواستند دستشویی بروند پایشان را خیس میکردند که اگر ترشحی شود بگویند ترشح نبوده! حال این فرد وسواسی ترشح نشده، بارها آب میکشد. مگر این فرد ادعا نمیکند که من به فلان امام اقتدا کردم و او را قبول دارم، چطور در احکام دین به فلان امام مراجعه نمیکند؟! وقتی میخواهد غذا بخورد به اصالة الطهارة تمسک میکند و وقتی غذایش را خورد و میخواهد دستش را بشوید، میگوید: همه چیز نجس است! موقع شستشو نجس است و موقع خوردن همه چیز پاک!
فرد وسواسی جاهل است
این فرد عالِم است یا جاهل؟ یقیناً عالِم نیست؛ زیرا ممکن نیست عالِم، وسواسی باشد. علم نور است و نور را مَلَک القا میکند نه شیطان. مگر میشود انسان عالم باشد و تحت وسوسه شیطان؟! این دو با هم جمع نمیشوند، چون جمع متضادین محال است.
وقتی به او میگوییم: چرا اینقدر آبکشی میکنی؟ میگوید: میخواهم با طهارت واقعی نماز بخوانم!؛ یعنی همه اولیای دین و همه حضرات معصومین بیطهارت واقعی نماز خواندهاند؟ فقط او میخواهد با طهارت نماز بخواند؟ پیامبر که در وضو گرفتن آسانگیر بودند.
فرد وسواسی تحت تدلیس شیطان قرار گرفته است.
انواع وسواسها
وسواس در نماز
بدتر از همه وسواس در نماز است؛ در نیت میگوید: نمیدانم نیّت کردم یا نه؟! نمازش را میشکند. دوباره میگوید: نمیدانم حواسم بود یا نه؟! شکستن نماز حرام است. نیّت یعنی اینکه اگر از او بپرسی که چه میخواند؟ فوراً حضور قلب داشته باشد و بگوید. نیّت یک عمل اختیاری است.
گاهی آنقدر وسواس به خرج میدهد که وقت نماز میگذرد و نمازش قضا میشود. افراد وسواسی این امور را به حساب قداست میگذارند!
شروع وسواس خیلی ظریف است، شیطان گام به گام وارد میشود. ابتدای کار میگوید: سه بار وضو بگیر یا غسل کن و به تدریج بر وسوسههای خود میافزاید تا جایی که یک وضو یا غسل زمان زیادی را به خود اختصاص میدهد.
البته گاهی که جسم دچار ضعف میشود، شیطان بر انسان حکومت میکند و قوه خیال او را تحت تصرف قرار میدهد که منجر به وسواس میشود.
وسواس اگر از ابتدا کنترل شود، قابل درمان است؛ اما اگر پیشرفت کند، تنها قابل مهار میشود و قابل درمان نخواهد بود. علم پزشکی نمیتواند وسواس را معالجه کند.
وسواس در انتخاب امام جماعت
امام(ره) میفرمایند: یکی از اقسام وسواس این است که کسانی را که به حکم نص و فتوا محکوم به عدالت هستند، عادل ندانیم و در نماز جماعت به آنها اقتدا نکنیم. افرادی که صالحاند و اعمال شریعت را انجام میدهند، لازم نیست جستجو کنیم که آیا در منزل هم عادل است یا نه؟ اگر بخواهیم احتیاط کنیم و بگوییم به دلم نیست که پشت سرش نماز بخوانم، این یکی از شئون وسواس است. میرود گوشهای از مسجد که به همه بفهماند که من مقید هستم و شما لاابالی.
اگر به این فرد بگویند شما امام جماعت بشوید! با طیب خاطر میپذیرد؛ حال به چنین فردی باید گفت: چطور در مأموم بودن وسواس به خرج دادی و مراقب هستی که مأموم هر امامی نشوی! امامت جماعت شدن که بسیار مشکلتر از مأموم بودن است!؛ چون امام جماعت، بارَ نماز عدهای را به دوش میکشد؛ اما او امامت را قبول میکند، خوشحال هم میشود؛ ولی برای مأموم بودن احتیاطاً نماز نمیخواند.
وسوسه در قرائت نماز
یکی از انواع وسوسه، وسوسه در قرائت است. گاهی اوقات آنقدر دقت بیجا در ادای حروف به کار میگیرد که در انتها، چیز دیگری تلفظ میشود. مثل کج نمودن چشم و دهان در هنگام تلفظ مدّ «والضالین». خدا که اینقدر سخت نگرفته است.
ما یک مشکلی داریم که افراد وقتی میخواهند به حج مشرّف شوند، یادشان میافتد که قرائت خود را درست کنند! گویا قرائت فقط برای نماز طواف باید صحیح باشد! در همه نمازها باید قرائت صحیح باشد و در این جای بحث نیست؛ اما اینکه در ادای کلمات وسواس داشته باشیم، جای بحث است.
وسوسه اعتقادی
امام(ره) میفرمایند: اگر وسوسه پیش برود گاهی اوقات به وسوسه در عقاید تبدیل میشود.
تا اینجا وسوسههایی که مطرح شد، وسوسه در اعمال بود؛ وقتی شیطان میبیند ظرف وجودی او ظرفی است که میتواند دائم در آن شک القا کند، شروع به وسوسه اعتقادی میکند، به عنوان مثال میگوید: اصلا خدایی هست؟ اگر هست آیا واقعاً سمیع است؟ اگر میشنود، چرا ده سال است که جواب تو را نداده؟ در او نسبت به سمیع بودن خدا ایجاد شک میکند.
و یا میگوید: چه کسی گفته خدا قدیر است؟! میتوانست فلان کار را بکند چرا نکرده؟
با این وسوسهها ما را از دین خارج میکند. و گاه موجب میشود فرد وسواسی مرتد از این دنیا برود. باید معالجه کرد.
امام(ره) به وضوح، فرد وسواسی را معرفی میکنند و معتقد هستند این بیماری اگر پیش برود قیامت فرد را هم خراب می کند.
وسواسی پروری
گاهی اوقات شاید وسواسی نباشیم، اما وسواسی پرور هستیم! چگونه؟ وقتی از فردی تعریف میکنید و میگویید: خیلی خوش اخلاق و حلیم است و بعد از این تعریفها میگویید: خیلی وسواسی است و این را جزو فضیلتهای او حساب میکنید، همین تعریف نابجا موجب وسواس پروری میشود.
امام(ره) میفرمایند: یکی از دلایلی که موجب ایجاد وسواس برای انسان میشود آن است که وقتی افراد میخواهند از تقوای کسی تعریف کنند، تقوای او را به وسواسی بودن میدانند.
من از همین فرد دروغ و غیبتهایی شنیدم؛ اما به آنها کاری ندارم و علامت متقی بودن او را در چند مرتبه وضو گرفتن و چندین مرتبه نماز خواندن میدانم! با وجود اینکه وسواس ربطی به دین ندارد؛ بلکه مخالف دین، و از جهل است؛ فرد وسواسی جاهل است و گرنه اینقدر آب و وقت و انرژی را مصرف نمیکرد.
بچهها در سن بلوغ وسواسی میشوند، خصوصاً پسرها. وسواسی بودن مرد از زن بسیار بدتر است. مادرها هم به آن بها میدهند و این وسواس برای آنها باقی میماند. به جای اینکه مادرها سرزنش کنند تعریف و تمجید میکنند!، همین امر باعث میشود او خودش را کامل بداند. گمان کند چون وسواسی است، نسبت به دیگران معتقدتر است! نمیدانند با این تعریفی که کردند او را بازیچه شیطان میکنند و او را از ساحت قدس حق دور کردهاند.
علاج وسواس
امام(ره) معالجه را یاد میدهند: اولین امر این است که فرد وسواسی خود را بیمار بداند و وسواس را نه تقدس بداند نه تزکیه. همانگونه که بیماری جسمیِ ظاهری داریم، فرد وسواسی هم بیماری باطنی دارد؛ شیطان در همین قدم اول هم بسیار موفق است؛ زیرا نمیگذارد وسواسی، باور کند که بیمار است و به او القا میکند که: تو مقدس هستی و دیگران نمیفهمند.
برای علاج باید باور کند که بیمار است؛ زیرا هیچ عالمی، هیچ پیامبری و هیچیک از اولیاء الهی وسواس نداشتهاند.
امام از دو طریق علاج را ذکر میکنند:
1.طریق نظری؛
2.طریق عملی و کاربردی.
بنشیند و تفکر کند که نظرات فقها و مراجع تقلید از روی روایات و آیات است بنابراین وقتی مراجع در مورد وضو و نماز اینگونه نظر دادهاند، حال اگر با نظرات آنان مخالفت کنم، در واقع با آیات و روایات مخالفت کردهام.
نکته دیگر آنکه اگر فرد وسواسی نزد فقیه گزارش بدهد، هرگز او را تأیید نمیکند و رفتار او را خلاف شرع میداند. بنابراین باید سعی کند از وسواس جدا شود. و باید باور کند که شیطان بر عقل او مسلط شده است.
امام(ره) میفرمایند: بسیاری از ما گمان میکنیم وسواسی نیستیم؛ اما اگر کار خود را با نظر فقها محک بزنیم، مییابیم که دچار وسواس هستیم. گاهی اوقات به وسواس دیگران ایراد میگیریم اما از وسواس خود غافلیم. ممکن است در طهارت و نجاست وسواسی نباشیم اما در شستشوی ظروف وسواسی باشیم.
امام(ره) میفرمایند: برای اینکه بدانیم راه صحیح چیست، دائم خود را بر نظرات فقها عرضه کنیم، ببینیم آیا کاری که انجام میدهیم با نظر آنها یکی است؟ اگر اضافه داشت وسواسی هستیم، اگر اضافه نداشت واضح است به لطف خدا به این بیماری مبتلا نیستیم.
اما بعد از اینکه دانستم بیمار هستم و تحت القائات شیطان قرار گرفتهام باید وارد مرحله عمل شوم. اگر مبتلا به وسوسه در وضو است به شیطان بگوید: تو میگویی ده بار وضو بگیر، اما من یک مشت آب بیشتر برای وضو مصرف نمیکنم! با شیطان مبارزه کند.
شیطان میگوید: وضوی تو صحیح نیست؛ اما باید به خود القا کند که آیا وضوی مراجع هم که با یک مشت آب وضو میگیرند صحیح نیست؟ اگر عمل آنها باطل باشد، عمل من هم باطل است- این در صورتی است که ما مقلد باشیم- . اما اگر خود فرد مجتهد باشد به شیطان میگوید: من از طریق اجتهاد به اینجا رسیدم که خدا مرا مؤاخذه نمیکند.
اگر شیطان بگوید: تو فلان کتاب را ندیدی! شاید به گونهای دیگر گفته باشد که تو از آن غافلی! به قول او اعتنا نکن. چند مرتبه که به قول شیطان اعتماد نکردی دست بر میدارد و از تو مأیوس میشود، قطع طمع میکند و وقتی او قطع طمع کرد، معالجه قطعی این بیماری است.
تاریخ جلسه: ۸۸/۱/26- جلسه 60
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] کافی، ج۱، ص۲۹، ح۱۰
[2] کافی، ج3، ص267
[3] سوره مبارکه مجادله، آیه 22
[4] تفسیر قمی، ج 2، ص 450