امام صادق علیهالسلام از قول پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل میکنند:
«من سلک طریقا یطلب فیه علما، سلک الله به طریقا إلی الجنّة. و إنّ الملائکة لتضع أجنحتها لطالب العلم رضا به. و إنّه یستغفر لطالب العلم من فی السّماء و من فی الأرض حتّی الحوت فی البحر. و فضل العالم علی العابد کفضل القمر علی سائر النّجوم لیلة البدر. و إنّ العلماء ورثة الأنبیاء، إنّ الأنبیاء لم یورّثوا دینارا و لا درهما، و لکن ورّثوا العلم، فمن أخذ منه، أخذ بحظّ وافر»
«اگر کسی مسیری را طی کند به جهت کسب علم، خداوند او را در مسیر بهشت به حرکت در میآورد. ملائکه به جهت خشنودیی که از او دارند، بالهایشان را برای طالب علم فرود میآورند. حتما همه موجودات آسمانی و همه موجودات زمینی برای طالب علم استغفار میکنند؛ حتی ماهی در دریا. برتری عالم نسبت به عابد مانند برتری ماه شب چهارده بر بقیه ستارگانی است که در آن شب نورافشانی دارند؛ درخشش عالِم قابل مقایسه با دیگران نیست؛ دیگران نور کمی دارند اما نور عالم، ناخودآگاه همه را متوجه خود کرده است. علما علمشان را از انبیا ارث میبرند. انبیا درهم و دیناری را به ارث نگذاشتند، ولی انبیا، علم به ارث گذاشتند. اگر کسی حتی بعض از علم را دریافت کند بهره و سهم زیادی را دریافت کرده است.»[1]
امام(ره) میفرمایند: الفاظ روایت واضح است، بنابراین به شرح قسمتهای مختلف روایت میپردازیم:
اقسام علم
در یک تقسیم بندیِ ابتدایی علوم بر دو قسمند:
- علوم دنیوی
- علوم اُخروی
یک دسته از علوم مقصدشان صرفاً رسیدن به دنیاست. و دستهای دیگر ما را به آخرت میرسانند و مقامات معنوی را در اختیار ما قرار میدهند. اگرسوال شود مابه الامتیاز این دو چیست؟ از کجا بفهمیم این علم دنیوی است یا اخروی؟
امام(ره) میفرمایند: پیش از این اشاره شد که غالباً امتیاز این دو نحوه علم به امتیاز نیّات و قصود است؛ یعنی قصد من از این علم چیست؟ گاهی علمی را آموزش میگیریم که ظاهراً باید به قصد اخروی باشد اما نیّت ما دنیوی است. اینکه علم را به دنیوی و اخروی تقسیم کردهاند؛ به این معناست که در یادگیری این علوم نیّت خیلی مهم است.
اقسام علوم اّخروی
قبلا اشاره شد که علوم اخروی سه قسم هستند:
- علوم اعتقادات؛ یعنی شناخت مبدأ و معاد.
- اخلاقیات
- احکام
در اولین جمله پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «اگر کسی راهی را برای طلب علم طی کند، در حقیقت راه ورود به بهشت را پیموده است.»
امام(ره) در توضیح این جمله میفرمایند: آخرت فقط با این سه علم ساخته میشود؛ اعتقادات، اخلاق، احکام. در حقیقت سه جنّت برای ما در نظر گرفته شده است:
اقسام جنّت
جنّت ذات
به میزانی که معرفت ما افزایش یابد به جنّت ذات میرسیم که برای فرد خودی، وجود ندارد: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» [2]
جنّت صفت
که به وسیله کسب اخلاق فاضله نصیب انسان میشود. همین که در وجود خود، صفت جود، کرم، حلم و عفو و … را جای دادید خدای سبحان شما را به جنت صفت میرساند؛ جنتی که دائماً شما از مشاهده صفات حق لذت میبرید.
جنّت اعمال
به میزانی که احکام شریعت را صحیح اجرا کنید، جنّت الاعمال برای شما ساخته میشود. این جنت، پایینترین نوع بهشت است.
امام(ره) میفرمایند: این جنات یک زمین صاف است و ساخت و ساز در این جنات، با اعمالی که از ما سر میزند، اخلاقی که از ما نمایان میشود و اعتقاداتی که عملکرد قلب ماست، صورت میپذیرد.
اگر ما در جهت آبادیِ این جنّات حرکت نکنیم، مثلا بهشت ذات را که با معارف الهیه و اعتقادات حقه آباد میشود، آباد نکنیم، از جنة اللقاء بهرهای نخواهیم برد.
اگر باطن خود را از آلودگیها تطهیر نکرده و آراسته به زینتهای مختلف نکنیم، به آن جنت متوسط که جنت اسماء و صفات است راه پیدا نمییابیم.
اگر احکام را انجام ندهیم و قیام به بندگی نداشته باشیم و افعال و حرکات ما افعال و حرکات عبد نباشد، به جنت اعمال که پایینترین بهشت است راه نخواهیم یافت.
پایین ترین بهشت جنة الاعمال است و بالاتر از آن، جنة الصفات و بالاترین بهشت، جنت ذات است. در این پایینترین بهشت(جنة الاعمال)، هر آنچه که میل داشته باشید و هر آنچه که از دیدن آن لذت میبرید، وجود دارد.
ثمره علمی که ایجاد معرفت میکند
در ابتدای بحث در روایتی که عنوان شد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرموده بودند:
«اگر کسی مسیری را برای طلب علم طی کند، خدای سبحان او را به سوی بهشت میبرد.»
امام(ره) میفرمایند: علم به میزانی که برای انسان معرفت ایجاد کند، موجب وصول به لقاء و وصول به بهشت میشود. علم، مطلقا طریق به عمل است؛ هر علمی اگر واقعاً علم باشد، راه عمل صحیح را به ما آموزش میدهد و ما را به بهشت اعمال میرساند.
با یادگیری صحیح، عمل صحیح میشود و به بهشت اخلاق میرسیم و پس از رسیدن به بهشت اخلاق، به بهشت ذات راه مییابیم، که در آن تنها او را مشاهده میکنیم؛ یعنی برای خود هیچ وجودی قائل نیستیم.
ثمره قدم گذاشتن در مسیر علم
امام(ره) در نگاهی دقیق به روایت میفرمایند: اگر کسی گام در مسیر علم بگذارد، خدای سبحان او را به مسیر بهشت سوق میدهد.
اما چرا مسیر علم را خدا، به ما نسبت میدهد و ما را فاعل میداند؛ در حالیکه در بحث بهشت خود را فاعل میداند؟
در پاسخ میفرمایند: آنجا که صحبت از مسیر علم است، عالم کثرت مطرح است، و همه ما به سمت او در حرکت هستیم و خدای سبحان در عالم کثرت، فاعلیت ما را به نمایش میگذارد، اما هنگامی که صحبت از بهشت به میان میآید، عالم وحدت مطرح است و خداوند خود را مالک و حاکم علیالاطلاق معرفی میکند. این خودِ بنده است که سلوک الی الجنة دارد. هنگامی که در مسیر علم حرکت میکند، در واقع خود، به بهشت رفتن را انتخاب کرده.
باطن حرکت علمی، بهشت است. بهشت؛ یعنی دیگران از او اذیت نمیشوند. خود او هم در اذیت نیست؛ زیرا به دارالسلام وارد شده است. میخواهد عبد محض باشد و از اوامر مولا تخطی نکند.
باطن مسیر علم بهشت است
امام(ره) درباره علت اینکه باطن مسیر علم بهشت است، میفرمایند:
«وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً[3]»
آن طرف خط، افراد، همه اعمال خود را مشاهده میکنند و مییابند که چه اعمالی را انجام دادهاند. طی مسیر، همین عمل است. و از آن رو که این عمل برای رسیدن به علم است در باطن آن جنتی ساخته میشود.
به آیه دیگری هم اشاره میکنند:
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»[4]
«پس هر کس هموزن ذرّهای کار خیر انجام دهد آن را میبیند!»
مسیر علمی که فرد طی میکند اگر ذرهای خیر در آن هست: «يَرَهُ» گویا بهشتاش را میبیند. اما واقفیم که هر چه خیر است از خداست، او توفیق سلوک در این مسیر را به ما داد؛ به همین جهت در عبارت دوم پیامبرصلیاللهعلیهوآله فرمودند: «سلک الله به طریقا الی الجنة» خدا او را به بهشت سلوک میدهد.
من از امام اجازه میگیرم و توضیحی را عرض میکنم: در حرکت علمی – اگر علم واقعا علم باشد- گمان میکنیم خودمان قدم اول را برداشتهایم؛ اما هر چه پیش میرویم در مییابیم که این خداست که قدمهای ما را پیش میبرد. ابتدا گمان میکنیم ما انتخاب کردیم و تصمیم گرفتیم؛ اما علم اگر علم واقعی باشد، هر چه جلوتر میرویم، حول و قوه خدا را مشاهده میکنیم و در مییابیم که خداست که ما را میبَرد.
من به سر چشمه خورشید نه خود بردم راه
ذرهای بودم و لطف تو مرا بالا برد
اصلا من نبودم، مرا بردند. پس هر چه کار خیر است منسوب به اوست.
آیا بهشت و جهنم وجود خارجی دارند؟
ملاصدرا نظریهای را ارائه میدهد که امام(ره) برآن نقد وارد میکنند و آن را نمیپذیرند. ملاصدرا میگوید: همین که شما چیزی را مطابق با فطرت خود دریافت میکنید، خودش بهشت است و آنچه را که مزاحم با فطرتتان است، همان جهنّم است. به همین جهت او معتقد است که علم خودش بهشت است؛ چون با نفس ملایم است، با انسانیت سازگاری دارد. اما جهل، خودش جهنم است؛ چون با نفس ناسازگار است و انسان از آن تنفر دارد.
امام(ره) میفرمایند: مشابه این نظر را غزالی داشته و معتقد بوده که وجود عینی برای بهشت و جهنم نیست، بلکه هرچه شما لذت میبرید؛ یعنی بهشت و هر درد ماندگاری، جهنم است. وجود عینی نیست که بگوییم اینجا بهشت و آنجا جهنم است. اما ملاصدرا، زمانی، نظر غزالی را رد کرده و گفته است: ما امامیه معتقدیم که اتفاقا در عالم خارج بهشت و جهنمی موجود است.
امام(ره) میفرمایند: من تعجب میکنم که ملاصدرا زمانی نظر غزالی را رد کرد، اما میگوید: آنچه سازگار با طبع است بهشت است و اگر مخالف طبع باشد، جهنم است.
امام(ره) میفرمایند: من نظر مرحوم ملاصدرا را در زمینه قبول ندارم.
اما ما یک رایزنی بین نظریه ملاصدرا و غزالی کرده و به امام عرض میکنیم: شاید ملاصدرا بهشت عینی را قبول دارد؛ اما در عین حال میخواهد بگوید لازم نیست انسان بمیرد تا وارد بهشت شود، بلکه همین که انسان علمآموزی دارد و از آن لذت میبرد و همه دردهای خود را فراموش میکند، گویا در بهشت است؛ نه اینکه او منکر بهشت خارجی باشد. همان زمانی که نفس من چیزی را نمیداند در عذاب است و گویا در جهنّم است.
لذت یادگیری چنان بر انسان مسلط میشود که دردهایش را فراموش میکند و گویا در بهشت به سر میبرد.
فرش طالب علم، بال ملائکه است
در ادامه روایت پیامبرصلیاللهعلیهوآله فرمودند:
طالب علم آنقدر فضیلت دارد که ملائکه دائما بالهای خود را با همه گستردگی برای طالب علم پهن میکنند؛ یعنی رضایت خود را اینگونه اعلام میکنند. طالب علم را میپسندند و او را قبول دارند. فرش طالب علم، بال ملائکه است.
اقسام ملائکه
امام(ره) به تقسیم بندی ملائکه که در نهج البلاغه و در صحیفه سجادیه آمده است، اشاره میفرمایند:
ملائکه صنوف متعددی دارند که فقط خدای علام الغیوب از تعداد و انواع آنها آگاه است. یک دسته از ملائکه، ملائکه «مهمین مجذوبین» هستند و از روزی که خلق شدند تنها غرق در بندگی حق هستند، به هیچ چیز توجهی ندارند و حتی هنوز مطلع نیستند که آدم، زمین و آسمان آفریده شده است! اصلا مخاطب این قضیه قرار نگرفتند. حرف «ن» را ملاحظه بفرمایید، نیم دایره در اطراف نقطه، هیچ گاه روی خود را به این طرف و آن طرف نکرده است؛ این ملائکه تنها توجه به این نقطه داشتند لاغیر. هیچ توجهی به جای دیگر نداشتند. بعضی از مفسرین معتقدند: حرف نون در آیه«ن و القلم و ما یسطرون[5]» اشاره به همین قسم از ملائکه دارد. «مهیمن»؛ یعنی در هیمنه قرار دارند، دائم جذب حقاند و هیچ چیز دیگر نمیدانند.
دسته دوم، ملائکه مقربین هستند که هرکدام وظایف خود را دارند؛ هر وظیفهای به عهده یک گروهی گذاشته شده و گروه دیگر آن وظیفه را ندارند. وظایف آنها مربوط به عالم ما نیست و به عالم ماده کاری ندارند.
طایفه دیگر ملائکه در ملکوت اعلی هستند. ما دو ملکوت داریم:
- ملکوت اعلی
- ملکوت اسفل.
ملکوت اعلی نزدیک به عالم جبروت و عالم ملائکه مقربین است. ملکوت اسفل، نزدیک به عالم ماده است. گروهی از ملائکه در ملکوت اعلی، دائم در حال بندگی هستند. و گروهی از ملائکه موکل عالم برزخاند. گروهی دیگر موکل این عالم هستند: ملک موکل باران، ملک موکل برف، موکل رزق، موکل نماز، موکل همراهی با من که هر روز این دو ملک عوض میشوند تا من و شما را همراهی کنند.
آیا همه ملائک بال دارند؟
آیا همه ملائکه از ملک مهیمن تا ملک این عالم، بال دارند و بالشان را برای طالب علم پهن میکنند؟
امام(ره) میفرمایند: خیر، در بعضی از عوالم برای ملائکه اصلا بالی تصور نمیکنیم. ملک موجودی مجرد است و هیچ جزئی و مقداری و اعضایی برای ملائکه در نظر نمیگیریم؛ اما از عالم مثال که پایین میآییم که همان ملکوت اسفل میشود، میتوانیم برای ملائکهای که مربوط به عالم ماده هستند اجزائی را تصور کنیم، اما ماده ندارند. برای ملائک عالم سفلی و عالم ماده میتوان بال تصور کرد همانگونه که قرآن فرموده است:
«أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ[6]»
«(و فرشتگان را) دارای دو و سه و چهار بال قرار داد،»
همین ملائکه عالم سفلی و عالم ماده بالهایشان را زیرپای طالب علم پهن میکنند.
تاریخ جلسه: 1388.2.2- ادامه جلسه ۶1
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] اصول کافی، ج 1، ص 34 – کتاب فضل العلم، باب ثواب العالم و المتعلم، حدیث 1
[2] سوره مبارکه حدید آیه 3
[3] سوره مبارکه کهف آیه 49
[4] سوره مبارکه زلزال آیه 7
[5] سوره قلم آیه 1
[6] سوره مبارکه فاطر آیه 1