یکی از درخواستهای بنده از خدای سبحان در روز عرفه این است:
«فَأَحْینِی حَیاةً طَیبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِیدُ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَیثُ لَا آتِی مَا تَكْرَهُ، وَ لَا أَرْتَكِبُ مَا نَهَیتَ عَنْهُ، وَ أَمِتْنِی مِیتَةَ مَنْ یسْعَى نُورُهُ بَینَ یدَیهِ وَ عَنْ یمِینِه»
«خدایا! مرا زنده بدار بر آن زندگانی پاکیزهای که به آنچه میخواهم پیوسته شود و به آنچه دوست دارم برسد در صورتیکه آنچه را نمیپسندی به جانیاورم و مرتکب آنچه که از آن نهی کردهای؛ نشوم و مرا بمیران (مانند) میراندن کسی که نور و روشنائیاش در پیش رو و از سمت راستش میرود»
بنده در این فراز یک زندگی پاک و نورانی و به دنبال آن یک مرگ نورانی را از خداوند درخواست میکند.
در این جلسه ویژگیهای حیات طیبه را مورد بررسی قرار میدهیم.
تفاوت کلمه طیِّب و طاهر
معنای کلمه طیب با کلمه طاهر متفاوت است هر چند در زبان فارسی هر دو به معنای پاکیزه میباشد. طاهر یعنی نبود نجاست اما طیِّب یعنی علاوه بر نبود نجاست، آلودگی و کدورت نیز وجود نداشته باشد. یک وسیله ممکن است از نظر شرعی پاک باشد اما تمیز نباشد.
با توجه به این معنا، بنده از خداوند خواستار زندگی لذتبخشی است که عاری از نجاست دروغ و حسادت و تردید و در عین حال آراسته به انواع خوبیهاست.
شاید علت نکره آمدن کلمه «حیاة»، آن است که لذتبخش بودن این نوع زندگی برای عموم افراد ناشناخته است اما اهل ایمان و معرفت آن لذت را درک میکنند. برای مثال شخصی در زندگیاش مشکلی دارد که در نظر دیگران بدبخت است اما او خود را خوشبختترین فرد در مسیر سلوک میبیند.
قانع نبودن در مادیات، یکی از علل لذت نبردن از زندگی است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«وَ سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى- فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً فَقَالَ هِی الْقَنَاعَة»[1]
«از حضرت درباره حیات طیب سؤال شد؛ حضرت فرمودند: «زندگی طیب همان قناعت است»»
کسی که در مادیات قناعت داشته باشد؛ از زندگی خود لذت خواهد برد اما کسی که زیادهخواه در مادیات است؛ هیچگاه از زندگی و دارائیهای خود لذت نمیبرد هرچند دارائی بسیار داشته باشد؛ زیرا نگاهش همیشه به داشتههای کسانیست که از نظر مادی از او بالاترند.
ویژگیهای حیات طیبه
خصوصیت این زندگی در کلام امام، با نگاه تفصیلی به چهار مورد و با نگاه اجمالی به دو مورد تقسیم میشود:
ارادههای منظم
- «تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِیدُ»
برخی از مفسرین ضمیر «تَنْتَظِمُ» را «هیَ» و مرجع آن را «حیاة» در نظر گرفتهاند؛ بنابراین معنای جمله چنین میشود: «آن زندگی چنین باشد که در آن ارادههای من چیدمان درست و منظمی داشته باشد»
اراده، طلبیست که مستحکم شده است.
نظم در اراده، یعنی فرد امور پست را اراده نمیکند. دنیا، یکی از امور پستی است که نتیجه اراده کردن آن، اندوه و حسرت است.
هر کس باید ارادههای خویش را بازنگری کند تا بداند حقیقتا طالب چه امریست؟ دنیاطلب است یا مولاطلب؟ کسی که مولاطلب باشد یقینا دنیا و آخرتش تأمین است.
برخی از مفسرین برای تنتظم ضمیر «أنتَ» و مرجع آن را «خداوند» در نظر گرفتهاند؛ بنابراین معنای جمله چنین میشود: «خداوندا! (حیاتی به من ارزانی دار که) تو در آن نظمدهنده به ارادههای من بوده و چیدمان آنها را در دست داشته باشی»
بنده میداند تنظیم امور زندگی کار سختیست که اگر خود به دست گیرد ممکن است بهمریختگی بسیاری ایجاد کند اما این امر برای خداوند بسیار آسان است. ضمن آن که فرد یقین دارد همه امور صحیح به فعلیت خواهد رسید ولو این فعلیت در عالم دیگر واقع شود. برای مثال شخصی در دنیا خواستار استادی در مسیر سلوک بوده و به دلایلی به خواسته خویش نرسیده است اما چون سیرش صحیح بوده؛ مطمئنا در برزخ حضرات معصومین آموزش او را به عهده گرفته و سیر او را تکمیل میکنند. البته برزخ دارالتکلیف نیست اما عرض افراد عریض میشود.
در حقیقت بنده از خدای خویش میخواهد ساماندهی برنامه زندگی او را به صورتی به عهده گیرد که امور روزمره او، به بندگیاش صدمهای وارد نکند و بین اراده و عمل او هماهنگی باشد. گاهی بین اراده و عمل فرد هماهنگی وجود ندارد یعنی فرد اراده یک امر مطلوبی را کرده اما عمل او در راستای ارادهاش واقع نشده است. برای مثال فردی قصد طلبگی را دارد اما نوع پوشش و گویش او سنخیتی با مشی طلبگی ندارد و یا کسی اراده ترک معصیت کرده اما این اراده او در عملش نمودی ندارد.
وقتی عمل و اراده فرد ناهماهنگ باشد؛ زندگی برای او لذتبخش نخواهد بود. حیات طیبه، زندگیایست که در آن مادیات و معنویات، ظاهر و باطن و نیت و عمل فرد با هم هماهنگ است.
بسیاری از اوقات، بدحالی فرد به دلیل ناهماهنگی بین امور است. برای مثال اگر وسایل خانهای بسیار لوکس و گرانقیمت باشد اما سراسر فضای آن خانه حشره زندگی کند چقدر منزجر کننده است؛ همانطور که اگر فردی بسیار فرهیخته و بافرهنگ باشد اما در قلبش ذرهای حسادت جا گرفته باشد؛ این فرد هرگز احساس مطلوبی از زندگی خود نخواهد داشت.
هرچقدر انسان الهیتر شود؛ ارادههای صحیح او در همین عالم ظهور پیدا خواهد کرد.
کامیابی
- «وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ»
برخی از مفسرین فاعل «تبلغُ» را، «خدا» در نظر میگیرند؛ بنابراین معنای جمله چنین میشود: «… خدایا در آن زندگی مرا به چیزهایی که دوست دارم برسانی»
یعنی در حیات طیّبه، امور و افرادی محبوب فرد است که او در آینده از دوست داشتنشان پشیمان نمیشود.
گاهی محبوب افراد امور دنیوی ست:
«زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا…»[2]
«عشق و علاقه به زنان و فرزندان پسر و اموال زیاد از طلا و نقره و اسبان ممتاز و چهارپایان و كشتزارها كه همه از شهوات و خواستههاى نفسانى است، در نظر مردم جلوه یافته است، (در حالى كه) اینها بهرهاى گذرا از زندگانى دنیاست…»
اما محبوب مؤمنین، چیزی فراتر از امور دنیویست:
«حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإیمان…»[3]
«خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده…»
ایمان، اعتقاد به وحدانیّت خدای سبحان و نبوّت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام میباشد.
برای رسیدن به حیات طیّبه، فرد ابتدا باید محبوبهای خویش را مورد بررسی قرار دهد. بنده مؤمن، امور و افراد فناپذیر و ناکارا را محبوب خود قرار نمیدهد؛ محبوب او خداوند و اولیاءالهی هستند؛ بنابراین از زندگی خود لذت میبرد. اما انسان مادیگرا، گاهی تکهای جواهر را محبوب خود قرار داده و چه بسا برای رسیدن به آن حرام خدا را نادیده بگیرد و در عین حال علت بدحالی و لذت نبردن از زندگی خویش را نداند!
نکته قابل توجه آن است که بنده در این فراز از خدای خویش میخواهد که «خداوند» او را به محبوبهای صحیحش برساند نه آن که با تلاش خود به آنها برسد. زیرا در این صورت، منیّتی از فرد باقی نخواهد ماند.
اگر فاعل «تبلغُ» را «هیَ» و مرجع آن را «حیاة» در نظر بگیریم؛ معنای جمله چنین میشود: «… که آن زندگی مرا به چیزهایی که دوست دارم میرساند»
یعنی در یک زندگی لذتبخش و صحیح، فرد هیچوقت ناکام نیست زیرا حتما به محبوبش میرسد. چه آن محبوب عقیده صحیح باشد چه اولیاءالهی، حتما وصال نصیب بنده خواهد شد.
نکتهایی قابل توجه در عبارت اول و دوم وجود دارد و آن اینکه هر دو فعل «أحبُّ» و «أریدُ» مضارع بوده و فعل مضارع دلالت بر حال و آینده دارد؛ در نتیجه زندگی زمانی لذتبخش است که ارادههای فرد و محبوبهای او در گذر زمان پایدار و صحیح و کامل بمانند. گاهی محبوب فرد، ثروت است و اراده او به دست آوردن آن؛ اما در گذر زمان و با ناکامیهای پیاپی متوجه میشود که صرف ثروت ماندگار و کارآمد نیست.
تاریخ جلسه: 97/10/3- جلسه 8
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه فیض السلام، حکمت 221
[2] سوره مبارکه آلعمران، آیه14
[3] سوره مبارکه حجرات، آیه7