خانواده در قرآن ـ بخش ششم

اهمیت اولویت‌بندی در خانواده

 

یکی از اموری که در خانواده از اهمیت بسزایی برخوردار است، اولویت‌بندی در انجام وظایف است. حتی در بحث احترام نیز این اولویت مطرح می‌شود.

«وَ قَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا. وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا. رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُورًا. وَ آتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا»[1]

«و خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و دربارۀ پدر و مادر نیکویی کنید و چنانکه یکی از آن­ها یا هر دو در نزد تو پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت تو باشند) زنهار کلمه‌ای که رنجیده خاطر شوند مگو و بر آن­ها بانگ مزن و آن­ها را از خود مران و با ایشان به اکرام و احترام سخن‌گو. و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، چنانکه پدر و مادر، مرا از کودکی (به مهربانی) بپروردند تو در حق آن­ها رحمت و مهربانی فرما. خدایتان به آنچه در دل­های شماست داناتر است، اگر همانا در دل، اندیشۀ صلاح دارید خدا هر که را با نیّت پاک به درگاه او تضرع و توبه کند البته خواهد بخشید. و (ای رسول ما) تو خود حقوق خویشاوندان و ارحام خود را ادا کن و نیز فقیران و رهگذران بیچاره را به حق خودشان برسان و هرگز (در کارها) اسراف روا مدار.»

 

شأن نزول آیات

 

عده‌ای از افراد شترهایشان را می­‌کشتند و سپس روی آن قمار می­‌کردند؛ در نتیجه شترشان را بیهوده از دست می‌دادند. این آیه نازل شد تا آن‌ها از این اعمال نابجا دست بردارند. قرار نیست با مال خود قمار کنیم. باید ثروتمان را درست خرج کنیم. اولین درسی که امروز از محضر قرآن می‌آموزیم آن است که حق  خویشاوندان را در اختیارشان قرار دهیم و تصور نکنیم که سکوت آنان به معنای بی‌نیازی آنهاست.

 

 

اولویت‌بندی در ادای حقوق

 

در این آیات ابتدا بحث والدین مطرح شده است: برخورد مؤدبانه با والدین، خضوع در برابر آنان، دعا کردن و داشتن نیت خیر برای آن­ها. سپس می­‌فرماید:«حقوق همۀ نزدیکانتان را به آن­ها برسانید، سپس به سراغ مساکین و ابن‌­السبیل[2] بروید.» دربارۀ ذی‌القربی، قرآن می‌­فرماید فرقی نمی‌کند نیاز داشته باشند یا خیر؛ باید وظیفۀ خود را در برابر آنان انجام دهیم. سپس حقوق مساکین را در اختیارشان قرار دهیم و بعد از آن به غریبان و درراه ماندگان رسیدگی کنیم.

بذرپاشی بی‌جا

 

پس از این سه حق، خدای سبحان عبارت عجیبی را مطرح می‌کند و می­‌فرماید:«لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا». «تبذیر» از مادۀ «بذر» است. بذری که در گلدان یا باغچه پاشیده می‌شود. اگر این بذرپاشی، بی‌جا باشد؛ یعنی مثلاً در لابه‌لای سنگ­ها بذرپاشی انجام بگیرد؛ به این بذرپاشی و مصرف بی­جا «تبذیر» گفته می‌شود. باید دقت کنیم که بذرپاشی بی­جا نداشته باشیم. خدای سبحان برای ما اولویت­‌بندی قرار داده است. اگر این اولویت­‌بندی را رعایت نکنیم، بذرهایمان را اشتباه پراکنده‌ایم.

گاهی ما به اشتباه از سر صدق، مهر و لطف، توان و محبت خود را برای کسی که در اولویت اول قرار ندارد، خرج می‌­کنیم. قرآن اصالت را برای خویشاوند قائل شده است. در درجۀ بعدی مساکین و سپس ابن‌السبیل قرار دارند. اگر حقوقی که باید پرداخت کنیم را اشتباه بین افراد تقسیم کنیم، اطرافیانمان را دین‌زده و آنان را از خداوند دور می­‌کنیم؛ زیرا با این کار، عملکردی شبیه شیطان داریم: «كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ».

 

مصداق تبذیر

 

ابتدا فرمود ذی‌القربی، سپس مسکین و بعد از آن، ابن‌السبیل. حال اگر ما بذرهای محبت، توانایی، عطوفت و… را به جای آن که به خویشاوندان بدهیم، برای غریب و درراه‌مانده خرج کنیم، اولویت‌­بندی را رعایت نکرده‌­ایم. اگر معتقد باشیم که بستگان نزدیک، فرزندان و همسر ما نیازی به این امور ندارند؛ دچار تبذیر شده‌ایم. نباید بذری که از آنِ شخص خاصی است، برای فرد دیگری خرج کنیم.

طبق فرمودۀ قرآن تبذیرکنندگان، برادران شیاطین هستند:«إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ»[3] اگر بذرپاشی اشتباه داشته باشیم، اولویت‌ها را رعایت نکرده‌ایم. بنابراین از نظر شرارت، همانند شیطان هستیم که در مقابل مربی خود، بسیار کتمان­‌کننده و اهل معصیت است:«كَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا»[4]. شیطان اولویت‌ها را رعایت نمی­‌کند و نظر خود را اعمال می­‌کند. اگر ما برای فرد غریب، بیشتر از خانوادۀ خودمان توان خرج کنیم، باید بدانیم که شیطان این جابه­‌جایی‌ها و بذرپاشی­‌های اشتباه را در زندگی ما ایجاد کرده است. اگر حق خانوادۀ خود را صرف فرد دیگری کنیم که از نظر خودمان اولویت بیشتری دارد؛ خود ما تبدیل به شیطان می­‌شویم؛ چون نقش ما وصل اطرافیان ما به خداوند سبحان بود؛ اما با این بذرپاشی­های اشتباه و بی­جا، خانوادۀ خود را از خدا دور و در واقع فصل ایجاد می‌کنیم.

برای مثال بعضی خانم­ها می‌­گویند:«ما مدت زیادی با تلفن صحبت می‌­کنیم، اما فرزندان ما اعتراضی نمی­کنند. همسرمان هم روزنامه می‌خواند و تلویزیون می­بیند، بدون اینکه ذره­ای شکایت کند. خانوادۀ ما بسیار نجیب هستند.» غافل از آنکه ادای حقوق واجب اطرافیان، منوط به درخواست آنان نیست، بلکه ما باید حق آن‌ها را پرداخت کنیم، گرچه مطالبه هم نداشته باشند. قرار نیست آنان کمبود محبت را ابراز کنند، ما خود باید حقوق اعضای خانواده­ را در اختیارشان قرار دهیم: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ»«تو خود حقوق خویشاوندان و ارحام خود را ادا کن.»

 

دادن وعده‌های زیبا در هنگام مشکلات

 

«وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُورًا»[5]

«و اگر به انتظار رحمتى از پروردگارت كه به آن اميدوارى، از آنان اعراض مى‌كنى، پس با آنان سخنى نرم بگو.»

هنگامی که به دلایلی امکان کمک مالی به ذی‌القربی، مساکین و ابن‌السبیل نداریم، حداقل ارتباط زبانی  شایسته‌ای با آنان داشته باشیم و با خشونت با آنان برخورد نکنیم. با گفتار زیبا می­‌توانیم ناتوانی­‌های خود را تا حدی جبران کنیم. گاهی ممکن است همان ناتوانی­ها، فشار زیادی به ما وارد کرده و عاطفۀ ما را خدشه­دار کند؛ اما نمی‌توانیم از حق اطرافیانمان به‌راحتی بگذریم. حتی اگر دست‌مان تهی است و منتظر عطای خدای سبحان هستیم، نباید فضا را خالی بگذاریم، بلکه با گفتار زیبا و وعده‌های نیکو از آنان پذیرایی کنیم.

برای مثال گاهی مشغول کاری هستیم؛ اما به خانوادۀ خود وعده ­دهیم که پس از پایان این کار، در خدمت آن­ها باشیم؛ این وعده‌­ها باعث می­‌شود تا اطرافیان شرایط فعلی ما را بپذیرند. گاهی مشاهده می‌شود، فردی در تمام طول روز در خانه است؛ اما با فرزندش قهر است؛ در واقع این فرد در خانه باشد یا خیر، تفاوت چندانی ندارد؛ اما گاهی فردی در طول روز فقط سه ساعت در خانه حضور دارد؛  ولی در همین مدت کوتاه با تمام وجود در خدمت اعضای خانواده است و با آن­ها گرم و صمیمی است به‌گونه‌ای که این سه ساعت، خدمت سی‌ساعت را برای آن‌ها انجام می­‌دهد.

گفتار ما باید به گونه‌ای باشد که زندگی برای خانواده­ آسان سپری شود و سختی­ها از آنان دور شود. البته در آیات بعدی می­فرماید که در اسلام قرار است همه چیز حد و مرز مشخصی داشته باشد؛ در نتیجه میزان مال و عاطفه­‌ای که خرج می­‌کنیم نباید بسیار کم یا بسیار فراوان باشد. باید حد میانه­‌ای از هر چیز را در اختیار اطرافیانمان قرار دهیم.

 

انجام وظایف قبل از درخواست

 

ما نباید منتظر روزی بمانیم که اعضای خانواده‌­مان بخواهند حقشان را از ما وصول کنند. ممکن است آن روز، ما نزدیک مرگ یا در هنگام عبور از پل صراط باشیم و حتی اگر تمام موجودی خود را هم به آن­ها بدهیم، نمی‌توانیم حق آنان را پرداخت کنیم. نباید از نجابت اطرافیانمان سوءاستفاده کنیم. باید خودمان حق خانواده­ را پیش از درخواست آنان پرداخت کنیم.

 

گفتار شایسته

 

اگر مشغله­‌ای داریم و امکان خدمات‌رسانی به خانواده را نداریم، با وعده­‌های زیبا خانواده را راضی کنیم. مثلاً کسی که عزیزش را از دست داده است تا دوره‌ای کوتاه نمی‌تواند خدمات‌رسانی خوبی به خانواده­اش داشته باشد؛ اما می‌تواند با زبان، وعده‌های زیبایی به آنان بدهد. برای مثال مادری که فرزندش را در اثر سرطان از دست داده بود، پس از گذشت مراسم هفت فرزندش او را با لباس رنگی دیدم. وقتی تعجب مرا دید، گفت:«من به خاطر  همسرم لباس رنگی می‌­پوشم!  او در طول روز تدریس دارد؛ بنابراین باید با چهره‌ای گشاده با دانشجویان خود مواجه شود! من باید برای دردهای همسرم التیام باشم.» حال فرض کنید که فردی نمی‌­تواند به این سرعت لباسش را رنگی کند؛ اما توانایی گفتار زیبا را که دارد! می­‌تواند به خانواده‌­اش وعده بدهد که چند روزی به او فرصت دهند تا با موضوع کنار بیاید؛ نباید گفتارمان را هم در هنگام  هجوم مشکلات و مصیبات، مسدود کنیم.

 

شیطان، دشمن قسم خوردۀ خانواده

 

«قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَٰذَا الَّذِی كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا»[6]

« گفت: با من بگو آیا این آدم خاکی را بر من فضیلت و برتری دادی؟ (ای خدا) اگر اجل مرا تا قیامت به تأخیر افکنی به جز قلیلی (چون معصومین و خواص مؤمنین) همۀ اولاد آدم را مهار می‌کنم (و به دار هلاک می‌کشانم)»

ما باید خودمان را عضو یک خانوادۀ بزرگ بدانیم که حضرت آدم علیه­السلام در رأس این خانواده است. شیطان دربارۀ این خانواده قسم خورد که «خدایا! به من مهلت بده تا آنان را هلاک کنم. اجازۀ زندگی به آنان نمی­دهم. آن­ها را ریشه‌کن خواهم کرد؛ مگر تعداد اندک.»

«وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ ۚ وَ مَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا»[7]

« هر کدام از آن­ها را می‌توانی با صدایت تحریک کن! و لشکر سواره و پیاده‌ات را بر آن­ها گسیل دار! و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوی! و آنان را با وعده‌ها سرگرم کن! ولی شیطان، جز فریب و دروغ، وعده‌ای به آن­ها نمی‌دهد.»

خدای سبحان به شیطان می‌­فرماید:«به تو فرصت می­‌دهم تا هر کدام را که توانستی، به حرکت در بیاوری.» چگونه؟ آنان را صدا بزن و دعوتشان کن، با سواره نظام و پیاده‌نظام؛ یعنی از نیروهای قوی و ضعیف استفاده کن. در اموال و فرزندان بنی‌آدم شریک شو. شریک شدن شیطان در اموال؛ یعنی مال حلال و حرام در هم آمیخته شود؛ و اما شراکت در ولد از نظر تفاسیر ظاهری یعنی به دنیا آمدن فرزند از راه زنا.

انعقاد نطفه یک مرحله است و مرحلۀ بعدی مسیر تربیت فرزند است. همۀ ما یک دشمن داریم که مقصد او نابود کردن خانوادۀ بنی‌آدم است. خدای سبحان چند مجوز به او داده است؛ اما طبیعتاً نمی­تواند این مجوزها را برای همۀ انسان­ها به کار بگیرد. کید و نقشه‌­های شیطان بسیار ضعیف است.

نقشه‌های شیطان برای کسی مؤثر است که او را بپذیرد. یکی از نقشه­‌های شیطان این است که در مسیر تربیت فرزند وارد می‌­شود. شیطان از خداوند دور است؛ در نتیجه می­‌خواهد ما هم فرزندی پرورش دهیم که از خدا دور باشد. خود از درگاه خدای متعال رانده شده، معترض به حق و اهل قیاس است و بندگی نمی­‌کند؛ در نتیجه می­‌خواهد فرزند ما هم همین ویژگی­ها را داشته باشد. هرگز فراموش نکنیم که در مسیر تربیت، یک دشمن قسم خورده در کمین نشسته است که می­‌خواهد با ما شریک شود. خدای سبحان هم دست او را باز گذاشته است. اما در آیۀ بعد می‌خوانیم:

«إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَ كَفَىٰ بِرَبِّكَ وَكِيلًا»[8]

«همانا تو را بر بندگان (خاص) من تسلط نیست و تنها محافظت و نگهبانی خدای تو (ای رسول، از شیطان آن­ها را) کافی است»

خدای سبحان به شیطان می­‌فرماید:«من همۀ اختیارات را به تو دادم؛ اما تو بر کسانی که بندۀ من هستند، نمی­توانی مسلط شوی. تسلط تو تنها بر کسانی است که بندگی مرا نمی­پذیرند.»

دشمن قسم خوردۀ خانواده می‌خواهد در اعتقادات، اخلاقیات و افعال فرزند ما شرکت کند و اجازه ندهد تا ما محصول سالمی داشته باشیم. اگر می‌خواهیم از گزند او در امان بمانیم، تنها راه حل این است که عبد خدای سبحان شویم:«إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» شیطان نمی‌تواند بر عباد خداوند مسلط شود. او می‌خواهد وسوسه‌هایی در ما ایجاد کند که فرزندمان را این گونه تربیت کنیم و مدرن باشیم، آنان را آزاد بگذاریم، اگر یک پوشش خاص را نداشته باشند! اشکالی نگیریم و اگر دین ناقصی داشته باشند هم بی‌تفاوت باشیم! در واقع دائماً ما را وسوسه می­‌کند که سخت­گیری غیر مجاز داریم. حتی ممکن است گاهی این وسوسه‌ها موقتاً در ما اثرگذار باشند!

نکتۀ ماندگاری که از قرآن آموختیم این است که اگر می­‌خواهیم خانواده‌­مان در امان باشند، وکالت امورشان را خدا بسپاریم. در مقابل آن دشمن قسم خورده، خدای سبحان به عنوان وکیل وارد میدان می‌شود و از دشمنی او جلوگیری می­کند؛ بنابراین:

  1. اگر می‌خواهیم شیطان در اولاد ما مشارکتی نداشته باشد، باید عبد خدای سبحان شویم؛
  2. در تمام امور زندگی به خدای سبحان توکل کنیم.

اکثر اوقات گمان می‌­کنیم سخت‌گیری‌های به جایی داشته­‌ایم؛ اما پس از مدتی متوجه می‌شویم که بسیار بی­جا عمل کرده‌ایم. همچنین زمانی که از نظر خود، آسان­گیری­های به جایی داشته‌ایم؛ اما پس از مدتی آشکار می‌شود که بسیار بی­جا بوده­‌اند. ما باید در همۀ امورمان وکیل داشته باشیم، برنامه‌ریزی تربیتی برای فرزندانمان را هم از او بخواهیم، سلیقه و نظر خود را اِعمال نکنیم.

 

امیدواری، حتی هنگام فراهم نبودن اسباب

 

در سورۀ مریم، چند خانواده  معرفی می­‌شوند. اولین آن­ها، خانوادۀ حضرت زکریا علیه­السلام است که برای سلامت فرزندشان چند درخواست دارند.

«قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا»[9]

«گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده و شعلۀ پیری تمام سرم را فراگرفته؛ و من هرگز در دعای تو، از اجابت محروم نبوده‌ام.»

در این آیه، دعای حضرت زکریا علیه­‌السلام مطرح می­‌شود که در عین کهولت سن و وجود آثار پیری بر موهایش، هرگز ناامید نیست. اولین نشانۀ خانوادۀ موفق، طبق این آیات، دعا کردن است. باید همیشه با مربی خود در ارتباط باشیم. دومین نشانه، داشتن امید است. حضرت زکریا علیه­‌السلام همواره در تضرع مبالغه داشت و به ثمربخشی آن هم امیدوار بود. گاهی ما می‌گوییم مدت زیادی از دعا کردن ما گذشت؛ اما نتیجه‌ای حاصل نشد! در حالی که بعضی از امور با یک یا دوسال دعا کردن برطرف نمی‌شود و نیاز به یک عمر، تضرع در پیشگاه خدای سبحان دارد.

 

تکیه بر مسبب‌الاسباب

 

نکتۀ سومی که از این آیه برداشت می­‌کنیم این است که حضرت زکریا علیه‌­السلام نگرانی­‌هایش را با خدای سبحان مطرح می‌کند:

«وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِی وَ كَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا»[10]

«و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسداری از آیین تو را نگاه ندارند)! و (از طرفی) همسرم نازا و عقیم است؛ تو از نزد خود جانشینی به من ببخش.»

حضرت زکریا علیه‌­السلام پسرعموهایی داشت که افراد خوب و موجهی نبودند. حضرت نگران بود که جانشین او یکی از آن­ها باشد و اثر کارهای خوب و صحیحش از بین برود؛ به همین دلیل عرض می­‌کند:«نگران کسانی هستم که اطراف من هستند.» حضرت می­‌خواهد خوبی­هایش دنباله‌­دار باشد نه ابتر. از طرف دیگر همسرش نازاست؛ یعنی اسباب فراهم نیست؛ اما حضرت ناامید نمی‌شود و با تضرع تام از خدای سبحان درخواست دارد. ما حق نداریم ناامید باشیم، حتی اگر به گمان ما اسباب هم فراهم نباشد. فیض خدای سبحان عام است و رحمت و فضلش واسع، چنانکه بدون فراهم بودن اسباب هم می‌تواند دعای ما را به اجابت برساند.

 

گستردگی سفرۀ دعا

 

حضرت زکریا علیه‌­السلام از خدای سبحان ادامه‌دار بودن نسل خود را تقاضا کرد:« فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا» خَلَف صالحی که او هم پیغمبر باشد. خاصیت آن ولیّ، گسترده بودن است. باید به یاد داشته باشیم که وقتی می­‌خواهیم در فضای خانواده دعا کنیم، سفرۀ دعایمان را وسیع پهن کنیم:

«يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»[11]

«که وارث من و دودمان یعقوب باشد و او را مورد رضایتت قرار ده.»

حضرت زکریا علیه‌­السلام  از خدای سبحان درخواست کرد که وارث او دارای چنین ویژگی‌هایی باشد:

  1. « يَرِثُنِی» خوبی­های مرا به ارث ببرد؛
  2. « يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ» از جایگاه خیرات خانوادۀ حضرت یعقوب علیه‌­السلام ارث ببرد ( آن­ها نبوت داشتند، فرزند من هم نبی شود)؛
  3. با توجه به سلطنت حضرت یوسف علیه­‌السلام، او هم سلطان شود؛
  4. آن­ها اموال زیادی داشتند، فرزند من هم ثروتمند شود؛
  5. « وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» طوری باشد که مورد پسند تو قرار بگیرد.

 

ناامیدی ممنوع

 

در خانواده هرگز حق ناامید شدن نداریم. اگر قرار است از حضرت زکریا علیه­‌السلام و در واقع از اولیای الهی درس بگیریم، باید بدانیم که در هیچ موردی حتی اگر اسباب آن هم فراهم نیست، نباید ناامید شویم. دعا کردن ما حتماً باید همیشگی باشد. گرچه ممکن است میان دعا و اجابت، سالیان سال فاصله بیفتد. وقتی از خداوند تقاضای ادامۀ نسل داریم، پیش زمینۀ آن، خوب  و صالح بودن خود ماست. سپس از خدای سبحان بخواهیم که فرزند ما نه تنها  از جهت معنوی، اخلاقی و روحی ارث ببرد، بلکه  خوبی‌های اجداد ما را هم به ارث ببرد.

 

 

تاریخ جلسه: 87/5/8 ـ جلسه 6

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»     

 

 


[1]. سورۀ اسراء، آیۀ  23 تا 26

[2]. ابن‌­السبیل کسی است که در راه مانده و غریب است.

[3]. سوره اسراء، آیه 27

[4]. سوره اسراء، آیه 27

[5]. سوره اسراء، آیۀ 28

[6]. سوره اسراء، آیۀ 62

[7]. سوره اسراء، آیۀ 64

[8]. سوره اسراء ، آیۀ 65

[9]. سورۀ مریم، آیۀ 4

[10]. سورۀ مریم، آیۀ 5

[11]. سوره مریم، آیۀ 6

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *