در محضر آیاتی از سوره مبارکه فصلت

سوره مبارکه فصلت، آیه33

 

«وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»

«و كيست ‏خوش‌گفتارتر از آن كس كه به سوى خدا دعوت نمايد و كار نيك كند و گويد من [در برابر خدا] از تسليم‏‌شدگانم»

 

«وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ»

 

خوش گفتارترین‌ها

 

خدای سبحان در این آیه بهترین‌ها و زیباترین‌ها را از جهت گفتار معرفی می‌کند و ویژگی‌های این گروه را چنینی بیان می‌کند:

  • فقط دعوت به خدا می‌کنند نه دعوت به خود، (دَعَا إِلَى اللَّهِ)
  • دعوت به نام جامع خدای سبحان (الله) یا به عبارتی دعوت به همه خداییِ خدا می‌کند تا با این نام تمامی نیازهای بنده مرتفع شود نه بخشی از نیازمندی‌های او.
  • آن‌کس که دیگران را به نام جامع خدای سبحان فرا می‌خواند باید خود اهل بندگی باشد و رابطه میان او و خدای سبحان کاملا اصلاح شده باشد، و باید اعتراف کند و اظهار نماید و افتخار کند که من یکی از مسلمانان هستم. (وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ)

 

در رابطه با کاربرد آیه باید گفت:

1.اگر مایلیم گفتار زیبا داشته باشیم باید «دَعَا إِلَى اللَّهِ» باشیم، و نباید منیتی در میان باشد. اگر به این درجه یا مقام دست یافتیم نباید رد یا قبول مردم برای ما تعیین کننده باشد، سخنان ما باید خدا پسندانه باشد نه جوان پسندانه یا مردم پسند.

2.از جمله‌ی «دَعَا إِلَى اللَّهِ» استنباط می‌شود که نباید منیتی در کار باشد تا ما نظر خود را به نظر خدا ضمیمه کنیم بلکه آنچه باید گفته شود سخن خداست. کسی‌که دعوت کننده به سوی حق است باید صاحب معرفت باشد؛ زیرا دعوت بی‌معرفت بی‌معنا است. اگر ما به کسی آدرس مکانی را می‌دهیم باید در ابتدا خود آن مکان را بشناسیم. پیش نیاز دعوت، معرفت است، از همین رو مفسرین گفته‌اند علما بر سه قسم هستند:

  • دسته‌ای خدا را می‌شناسند اما اوامر الهی را نمی‌شناسند.
  • دسته‌ای اوامر الهی را می‌شناسند اما خدا را نمی‌شناسند.
  • دسته سوم هم خدا را می‌شناسند هم اوامر الهی را می‌شناسند.

دسته اول که معرفۀ الله دارند اما اوامر را نمی‌شناسد کسانی هستند که در دلشان شناختی نسبت به خدا هست، اما  برای فراگیری احکام اقدامی نمی‌کنند و شناخت احکام را برای دین ضروری نمی‌دانند؛ در حالی که یادگیری احکام  از ضروریات دین می‌باشد و واجب است.

دسته دوم احکام را  به طور کامل  فراگرفته‌اند واجب و مستحب را کامل می‌شناسند، اما علم و معرفت بالله ندارند دینشان قشری و ظاهری است و عمقی ندارد.

 دسته سوم هم علم به خدای سبحان دارند هم علم به احکام دارند، چون معرفت دارند عاشق‌اند و چون عاشق‌اند باید و نباید‌ها را نه تکلیفی که عاشقانه اجرا می‌کنند، آنان در کمال میل و رغبت به جزییات توجه دارد، به زور و زحمت و با کلفت و دشواری امری را انجام نمی‌دهند در رأس این گروه انبیاء و اولیا هستند. به میزانی که در طول این گروه قرا گیریم زیر مجموعه آنان خواهیم بود.

 

 دعوت به خدا طیف وسیعی دارد

 

یکی از مفسرین می‌گوید دعوت به خدا در اشکال مختلف صورت می‌گیرد؛ گاه انسان با دین ظاهری داعی الی الله است، گاه با اخلاق یا حُسن خلق داعی الی الله است، گاه با امانت داری، گاه با نماز اول وقت.

سخن این است که داعی‌الی‌الله بودن طیف بسیار وسیعی را در برمی‌گیرد، بلال موذن پیامبر بود اما چون پوستی سیاه داشت یهودیان او را کلاغ می‌نامیدند اما چندان حُسن خلق داشت که توانست گروهی از کفار را با همان حُسن خلق به اسلام دعوت کند.

 

مقاومت داعی الی الله

 

برای داعی الی الله بودن باید هزینه پرداخت کرد؛ زیرا بسیار اتفاق می‌افتد که داعیان الی الله مورد تهمت و آسیب‌های فراوانی از سوی مردم  قرار می‌گیرند آنان باید مقاوم بوده و در مقابل آسیب‌های این راه صبر و مقاومت داشته باشند.

 

مخاطبین آیه، طالب زیبایی‌های دائم‌اند

 

انسان طالب زیبایی است اما گاه درجستجوی زیبایی‌های موقت است و گاه در جستجوی زیبایی‌های دائم. اگر ما در پی زیبایی‌های دائم هستیم باید خود را مخاطب آیه بدانیم.

 

«وَ عَمِلَ صَالِحًا»

 

داعی الی الله، اولین گرونده به دعوت الهی

 

از عبارت «وَعَمِلَ صَالِحًا» درمی‌یابیم هرگاه ما دعوت کننده به خدای سبحانیم باید خود اولین گرونده به دعوت خدای سبحان باشیم و اولین کسی باشیم که در لباس عمل به آن دعوت، جامه عمل پوشانده‌ایم.

اگر کسی خود دروغ بگوید نمی‌تواند دعوت به دروغ نگفتن کند، کسی که دعوت به حق می‌کند باید  دارای عمل صالح باشد.

اگر سخن کسی برای فرزندانش خریدار ندارد باید عملکرد خود را بررسی کند که به یقین گفتار او دعوت به حق نبوده که اثر مثبت را در رفتار فرزندانش مشاهده نمی‌کند.

 

توحید در خمیره عمل صالح نهفته است

 

در ماده عمل صالح و در خمیره آن توحید نهفته است. یعنی کاری که صد درصد برای خدا انجام می‌شود؛ زیرا ممکن است کاری پسندیده و خوب باشد اما خالصانه نباشد و برای خدا صورت نگیرد این عمل در شمار عمل صالح نیست؛ زیرا انگیزه غیر الهی دارد و فرد آن را برای رضایت دل خویش انجام داده است.

 

پیامد عمل صالح

 

پیامد عمل صالح عزت فردی و اجتماعی است چنانچه سخنی که ما می‌گوییم یا عملی که انجام می‌دهیم مایه ذلت و سرافکندگی باشد هر چند ظاهراً از نظر مردم پسندیده است اما عمل صالح به حساب نمی‌آید.

 

«وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»

 

پایبندی به اصول اعتقادی

 

«وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ» گاه ما در جمعی زندگی می‌کنیم که اکثریت آن پای بند به اصول اعتقادی نیستند، مثلاً جمعی که اکثریت غیر محجبه هستند، اگر ما در آن جمع به عنوان یک محجبه به چادر افتخار می‌کنیم و چادر را برازنده خود می‌دانیم نشانگر اعتقاد درست و صحیح بودن مبنای کار ماست؛ زیرا عقیده از کلمه عقد گرفته شده و عقد گره محکمی است که انسان از آن جدا نمی‌شود.

اما گروهی نه بر مبنای عقیده سالم بلکه صرفاً برای تلبیغ و یا حفظ موقعیت خویش حفظ حجاب می‌کنند که میان دو گروه ذکر شده تفاوت فاحشی است.

از این رو گفته شده اگر سخنان شما بر اطرافیانتان مؤثر نیست شاید به جهت آن است که میان شما و دینتان عقد قلبی برقرار نیست و به آن افتخار نمی‌کنید اگر دین موجب عزت شما باشد نزدیکانتان فخر شما را فخر دینی می‌بینند نه افتخار به مدرک و حسب و نسب و ارزش شما را با دین  می‌سنجند.

اگر من اعلام می‌کنم که من یک مسلمانم حقیقتا اعلام کرده‌ام که در مقابل دین خویش تسلیمم و هیچ نظر شخصی اعمال نخواهم کرد؛ زیرا کمترین نظر شخصی ما را از عنوان آیه خارج می‌کند. زیرا طیف گسترده‌ایی از مردم خود را مسلمان می‌دانند درحالی‌که آنان در برابر همه دین تسلیم نیستند بلکه در برابر بخشی از دین تسلیم‌اند.

 

ظهور دیانت در باطن و ظاهر

 

قرآن با آوردن حرف «إِنَّ» در عبارت «إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ» تأکید می‌کند که من یکی از مسلمین هستم و این تأکید بیان می‌دارد من چندان به این دیانت افتخار می‌کنم که این افتخار مایه شجاعتم در دین می‌گردد از این رو دین در گوشه گوشه زندگی‌ام مطرح است و فقط یک باور قلبی نیست بلکه در ظاهرم جریان دارد .

از بکار بردن عبارت «الْمُسْلِمِينَ» معلوم می‌شود همچنان که گفته شد دین در ظاهر و باطن باید جاری باشد؛ زیرا اگر دین یک باور قلبی بود خدای سبحان می‌توانست در قرآن از عبارت «إِنَّنِي مِنَ المُؤمِنین» استفاده کند.

 

سوره مبارکه فصلت، آیه 34

 

«وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ»

«و نيكى با بدى يكسان نيست [بدى را] آنچه خود بهتر است دفع كن آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است گويى دوستى يكدل مى‏‌گردد»

 

«ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»

 

صدور فعل أحسن از داعی الی الله

 

قرآن در آیه 33 از داعی الی الله سخن گفت و در این آیه خصوصیات دیگری از آنها را بیان می‌دارد با توجه به آیه باید گفت: داعی الی الله  باید قدرت حل مشکلات را داشته باشد؛ زیرا مخاطب  او حقیقتاً حق‌پذیر نبوده و ممکن است در مقابلش مقاومت کند و فعل این دو مقابل یکدیگر قرار گیرد. داعی الی الله نباید با او مقابله کند و یا جسارت و بی‌ادبی نماید، بلکه باید بدی را با خوبی پاسخ دهد؛ زیرا تنها یک گزینه روبروی او باز است اینکه بدی‌ها را با خوبی‌ها پاسخ دهید.

با مثالی می‌توان توضیح بیشتری داد اگر من داعی الی الله باشم و کسی با توهین آبروی مرا ببرد شاید گمان کنم که بخشیدن او کار هنرمندانه‌ای است اما بخشش کافی نیست بلکه باید با اخلاق و رفتار حسنه و کلام نیکو او را جذب دین کرد، این یک مهارت است.

قرآن از داعی الی الله فعل حَسَن نمی‌خواهد بلکه فعل احسن را طلب می‌کند، داعیان الی الله باید مردم شناس باشند تا بدانند چه  امر اخلاقی و دینی مخاطبشان را خوشحال می‌سازد به اصطلاح عامیانه رگ خواب مخاطبشان چیست؟، برای داعی الله بودن صبوری و علم کافی نیست، بلکه درجه بالاتر می‌خواهد که فرد قدم پیش بگذارد و  منتظر هیچ درخواستی از سوی دیگران نشود.

مفسرین می‌گویند برای داعی الی الله بودن باید دست به اموری زد که برای نفس سخت است؛ از این رو فقط افراد مقاوم می‌توانند در این جایگاه قرار گیرند.

 

پیشگیری و درمانِ مشکلات مخاطبین

 

مفسرین «ادْفَعْ» را در دو معنای دفع و رفع بکار برده‌اند.

 دفع به معنای پیشگیری کردن و رفع به معنای درمان کردن است .

در دفع، داعی الی الله باید چندان خوبی کند که اصلاً بدی از مخاطبش سر نزند، وقتی عکس العمل او پسندیده باشد، خلقیات نادرست ازطرف مقابلش بروز نمی‌کند، او باید چندان توانا باشد که با برخوردهای مناسب بتواند دشمن را دوست کند،

اما در رفع،  مخاطب داعی الی الله گرفتار مشکلات اخلاقی یا اعتقادی است و او باید بتواند مشکلات مخاطب خویش را با کلام نیکو و حسن خلق درمان کند. مثلاً اگر مخاطب او گرفتار مشکلی شده یا دچار کمبودهای عاطفی و خانوادگی و … گشته آنها را  با حسن کردار خویش جبران کند.

 

سوره مبارکه فصلت، آیه 35

 

«وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ »

«و اين [خصلت] را جز كسانى كه شكيبا بوده‏‌اند نمى‌‏يابند و آن را جز صاحب بهره‌‏اى بزرگ نخواهد يافت »

 

صبر و شکیبایی در تبلیغ دین

 

داعی الی الله باید در عرصه تبلیغ دین مقاوم باشد، آنقدر صبوری کند تا مخاطبش نه تنها او را بپذیرد بلکه در دفاع از وی سخن بگوید، البته برای رسیدن به این جایگاه نباید انتظار نتیجه‌ای سریع داشت.

«إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» آنانکه از الطاف الهی بهره‌مندند باید پرداخت‌های وسیعی داشته باشند؛ زیرا آنان خود لحظه به لحظه از الطاف حضرت حق بهره‌مندند و آنکس که از سوی خدای سبحان بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد باید پرداخت‌های وسیع داشته باشد. اگر کسی به آنان آسیبی می‌رساند بخشش او کافی نیست بلکه باید با بهترین روش با وی برخورد کند تا آنچه از ثمره این کار باقی می‌ماند احساس رضایتمندی باشد که در داعی الی الله خود‌نمایی می‌کند؛ چون او رضایت  خدا را در این امر می‌بیند.

اهل دل می‌گویند بعضی از کارهای مستحب (مثل طواف مستحبی) را به نیابت از کسانی انجام دهید که شما از آنان آزار دیده‌اید، بعد آن عمل سبکی خاصی را احساس خواهید کرد چنین عملی بالاتر از بخشش است.

 

سوره مبارکه فصلت، آیه 36

 

«وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»

«هر گاه وسوسه هایی از شیطان متوجّه تو گردد ، از خدا پناه بخواه که او شنوده و داناست!»

 

پناهندگی به خدا 

 

داعی الی الله ممکن است گرفتار وسوسه های شیطان شود، این وسوسه‌ها می‌تواند از سوی مردم بر او بار شود، این اتفاق زمانی پیش می‌آید که  داعی الی الله برای خویش خودی قائل باشد، از این رو ممکن است بگوید من مورد احترام فلان کس واقع نشدم یا فلانی سخن نامناسبی به من گفت و یا پیشنهاد نامناسبی به من داد، این اتفاق زمانی است که شیطان در برنامه داعی الی الله نفوذ کند. قرآن هشدار می‌دهد به خدا پناهنده شوید؛ زیرا بهترین پناهنده او است.

مفسرین می گویند شیطان مهمان بی دعوت نیست بلکه زمانی وارد می‌شود که فضایی برای ورودش باز باشد، اگر همه وجود داعی الی الله با خدا پر باشد جایی برای نفوذ شیطان نیست.

اگر قرآن در آیه قبل از عبارت «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» استفاده می‌کند، این عبارت تنها برای دشمنان بیرونی نیست بلکه داعی الی الله را متوجه می‌سازد که تو باید دشمن درونی خود نفس اماره بالسوء را دفع کنی و اجازه حمله کردن و غافلگیر کردن خود را به او ندهی.

 

نیّت‌ خالصانه، تیری در مقابل نفس اماره

 

«هِيَ أَحْسَنُ» نیت‌های خالصانه‌ای است که می‌تواند چون تیر در مقابل نفس اماره به کمک داعی الی الله بیاید، او هر چه بر نیت‌های خالصانه خویش و عملکرد خالصانه توجه داشته باشد فضایی برای خودنمایی نفس اماره پیدا نمی‌شود؛ زیرا نفس مطمئنه همان نفس اماره‌ای است که تربیت شده است و داعی الی الله این کار را برای خویش باید انجام دهد. او باید تمام خصایص اخلاقی مثبت خود را بکار گیرد.

بعضی از مفسرین می‌گویند همه این خصایص زیر مجوعه صبر است؛ زیرا اگر انسان صابر باشد توانا میشود و اگر توانا باشد بخشش و گذشت و مدارای با خلق دارد  و چون به این اوصاف مزین شود  لباس شکر بر تن می‌کند و شکر شاه کلید بندگی است.

 

تاریخ جلسه : 98/3/9 ـ جلسه 21

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *