در محضر آیاتی از سوره مبارکه مائده

سوره مبارکه مائده، آیه 20

 

شمارش نعمتهای الهی، مقدمه‌ای بر اجرای اوامر الهی

 

«وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ جَعَلَ فِیكُمْ أَنْبِیاءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَآتَاكُمْ مَا لَمْ یؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ»

«به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکّر شوید هنگامی که در میان شما، پیامبرانی قرار داد؛ (و زنجیر بندگی و اسارت فرعونی را شکست) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد؛ و به شما چیزهایی بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود!»

 

این آیه پیامبر را مورد خطاب قرار می‌دهد که بیاد آورد هنگامی را که موسی به قوم خویش می‌گفت که نعمتهای الهی را به یاد آورند و بدانند نعمت پیامبر و پیام رسان الهی نعمتی عظیم از سوی خدای سبحان است. نعمت وجود پیامبر نعمت عظیمی است که باید مورد توجه و شکرگزاری قرار گیرد.

این آیه متذکر این مطلب است که داشتن پیامبر و در خدمت بزرگتر فكری بودن نخستین نعمتی است که حضرت موسی آن را به بنی اسرائیل یاد‌آوری می کند؛ زیرا خداوند برای هیچ قومی همانند بنی اسرائیل  انبیای فراوان نفرستاده است(إِذْ جَعَلَ فِیكُمْ أَنْبِیاءَ).

این یادآوری توحیدی وظیفه و مأموریت بزرگتر هر قومی است؛ زیرا نقش او نقش پیام‌رسان الهی است. بنابراین حضور عالِم و بزرگتر دینی در جامعه و ارتباط با عالم برای هر خواهانی از نعمات خداوند محسوب می‌شود که به شکر خاص نیاز دارد.

مفسری می فرماید:  ضمیرمخاطب «كُم» در «فیکم» اشاره به این مطلب دارد که انبیاء در درون شما هستند به عبارتی خویشاوند شما هستند، نزدیکی و قرابت به  پیامبر خود نعمت عظیمی است.

یکی از نعمتهای الهی بر انسان قرابت فکری یا نسبی با عالِم و یا بزرگتر دینی است که این امر سرچشمه سعادت بشر است.

حضرت موسی حضور بزرگتر فكری و توفیق درك محضر او را به قومش یاد‌آوری می‌کرد که وجود بزرگتر و عالِم دینی نعمت عظیمی است که این نعمت بخشی گویای لطف منعم است.

 

«وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا»

 

«خداوند شما را ملک قرار داد»

 

حکومت، دومین نعمتی است که حضرت موسی به بنی اسرائیل یادآوری می‌کند.

در تعبیر قدرت و اقتداری که خداوند برای بنی اسرائیل قرار داده بود چند احتمال بیان شده است:

  1. خداوند نعمت آزادی و حریت را به شما عطا كرد و شما دیگر برده نیستید.
  2. بنی اسرائیل به زندگی آرام همراه با آسایش که امورات روزانه فرد به سهولت اداره می‌شود ملک می‌گوید که چنین زندگی از مصادیق نعمات خداوند است كه باید مورد شكرگزاری قرار گیرد.

همچنین حضرت موسی در این بخش متذکر می شود که پیوست با انبیاء و حرکت در جاده شریعت که زندگی انسان را سازماندهی می‌کند از نعمات خداوند محسوب می‌شود.

  1. نعمت سوم بنی‌اسرائیل این است که خداوند به برکت نبوت حضرت موسی نعماتی را نصیب آنها کرد که بهره دیگران نشد (وَآتَاكُمْ مَا لَمْ یؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ) مانند شکافته شدن دریا و نجات از نیل و جوشیدن چشمه‌های متعدد آب از سنگ و فرود آمدن مائده آسمانی.

اکنون در قبال نعمات الهی وظیفه و نقش انسان مطرح می‌شود که  آیه بعد متذکر این مطلب است.

 

سوره مبارکه مائده، آیه 21

 

تلازم بین نعمت و اجرای اوامر الهی

 

«یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ»

«ای قوم! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود»

خدای سبحان از بنی اسرائیل خواست تا نعمت سرزمین مقدس را بیاد آورند. بكارگرفتن صفت مقدس در كنار «ارض» نشانگر نگاه زیبابینی است كه می‌توان به امور داشت.

تقدیس در اصل به معنای تطهیر است یعنی سرزمینی که از شرک مبرا و پاك است. خداوند سبحان از بنی اسرائیل ورود به این سرزمین را خواست؛ زیرا آنان بعد از آنکه خود از فرعون و آل فرعون نجات یافتند مأمور به نجات ستم‌دیدگان سرزمین دیگر شدند و برای جهاد باید به سرزمین مقدس وارد می‌شدند، این سرزمین از آن رو مقدس نامیده شد كه قبل از حضرت موسی قدم‌گاه و مدفن انبیاء و اولیاء الهی قرار گرفته بود و خداوند به واسطه حضور و مشهد انبیاء این مکان را مقدس قرار داده است.

شرف هر جایگاهی به افرادی است که در آن مکان سکنی دارند و در اصل مدفن و مشهد آنها بوده است (شَرَفُ المَکانِ بِالمَکین).

خداوند بعد از شمارش و اعطای نعمات فراوان به بنی اسرائیل، ورود به سرزمین مقدس را برای آنان مقدر کرد و عدم ارتداد را شرط ورود به آن سرزمین نمود؛ زیرا ارتداد از دین، خسارت دنیا و آخرت را در پی دارد و ارتداد بنی اسرائیل و سركشی آنان در مقابل بزرگترِ فكری خود سبب شد تا آنان چهل سال در بیابان سرگردان شوند.

اگر به آیه نگاه كاربردی داشته باشیم خواهیم گفت اکنون ما در زمان غیبت امام زمان عجّل‌الله‌فرجه زندگی می‌كنیم که وجود امام باید در لحظه لحظه زندگی حس شود و مشهود باشد. امام حقیقتاً هر لحظه استفاده از نعمات و بهره‌مندی از آنان را به ما یادآوری می‌كند. این نعمات الهی گاه بواسطه الهامات قلبی توسط امام حاضر و ناظر یادآوری می‌شود و گاه علمای دینی متذکر و یادآور نعمات می‌شوند و آن‌كس كه توجه خویش را به یادآوری نعمات معطوف دارد و در مقابل امام زمان عجّل‌الله‌فرجه سرتسلیم فرود آورد قرب به امام نصیبش می‌شود كه پیامد آن قدرتمندی وتوان افزون است؛ زیرا انسان به میزان پیوست به امام قدرتمند و توانا می‌گردد و قدرت حکومت بر نفس اماره را پیدا می‌کند.

امام، قدرت الله است و قرب به وی قدرت و توان انسان را افزایش می‌دهد و سبب می‌شود كه فرد به اذن حق قدرت كنترل نفس خویش را به دست آورد. قدرت کفّ نفس، نعمت عظیمی است که امام زمینه آن را برای فرد مهیا کرده و انسان را اماده دریافت نعمات معنوی از قبیل ماه مبارک رمضان و پای‌بندی به تکالیف الهی و … می‌كند.

مفسرین عرفانی می‌گویند: بعد از بهره‌مندی از نعمات و یادآوری آنها به خویش ورود به سرزمین مقدس (دل و قلب) محقق می‌شود. این سرزمین از قدیم مقدس بوده و از رذیله شرک تطهیر شده بود؛ زیرا سرزمین وجودی انسان از بدو تولد قدم‌گاه انبیاء و اولیاء الهی بوده،

در روایت آمده است:

«الْقَلْبُ‏ حَرَمُ‏ اللَّهِ‏ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیرَ اللَّهِ»[1]

«دل حرم خداوند است، پس در حرم خدا كسى غیر از خداوند را جاى ندهید»

برای حفظ این سلطنت و حکومت الهی باید در جمع خوبان عالم  وارد شد تا با حول و قوه الهی افکار منفی و شیطانی از وجود انسان فاصله گیرد، دوری از افكار غیرالهی توان خاص به فرد می‌بخشد.

وقتی انسان با قدرت الهی وارد میدان مبارزه با نفس و وسواس شیطانی شود ترس و عقب‌گرد ندارد بلکه عزت و عاقبت به خیری پیامد آن است، قرآن در این آیات یادآور می‌شود كه نعمت بهره‌مند شدن از اولیای الهی را به خود یادآور شوید.

 

سوره مبارکه مائده، آیه 22

 

مدیریت دیدگاه

 

«قَالُوا یا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ»

«گفتند: ای موسی! در آن (سرزمین)، جمعیّتی (نیرومند و) ستمگرند؛ و ما هرگز وارد آن نمی‌شویم تا آنها از آن خارج شوند؛ اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد»

 بنی اسرائیل صریحاً سر پیچی خود را در مقابل حضرت موسی  اعلام داشتند.

درآیه پیشین حضرت موسی از قومش درخواست كرد تا به سرزمین مقدس وارد شوند و از امر خداوند سرپیچی نکنند و در این آیه پاسخ قومش بیان شده که حکایت از سر پیچی آنان می‌کند.

ادب توحیدی اقتضا می‌کند که انسان باید در مقابل فرمان مولای خویش خشیت و تواضع داشته باشد اما بنی اسرائیل در مقابل خشیت الهی از جبارین سرزمین مقدس ترس و نگرانی و هراس در دل داشتند.

در ابتدا هراس و ترس از جبارین بر بنی اسرائیل حاکم شد و همین امر سبب شد تا آنان از سرزمین مقدس به سرزمینی كه جبارین زورگو برآن حاكم‌اند یاد كنند (إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ)

سرپیچی از فرمان الهی و روی گردانی از سخن بزرگتر دینی، انسان را به سوی بدبینی و چشم دوختن به نواقص سوق می‌دهد.

مفسرین عرفانی كاربرد آیه را چنین بیان می‌كنند: دل، حرم الله است و سرزمین مقدس دل محل تردد ملائکه است ونزد خداوند سبحان از اعتبار خاصی بهره مند است اما اگر بدبینی و نواقصی از قبیل حسادت و کینه و… بر آن حاكم شود پاكی وطهارتی برای آن باقی نمی‌ماند وملائك در آن ترددی نخواهند داشت و چنین اتفاقی سبب می‌شود تا انسان امنیت وآرامشی كه زاییده حرم الله بود، از دست بدهد وچون بنی اسرائیل سرزمین مقدس را مقدس و پاكیزه نبیند.

بنابراین زیبابینی ثمره و نتیجه دیدگاه الهی و توحیدی است؛ زیرا فرد باور دارد تدابیر خدای حكیم برای او بهترین تدابیر است. اما توجه به نواقص و نازیبایی‌ها ریشه در دیدگاه نفسانی و شیطانی دارد كه یكی از مهمترین ثمرات نامطلوب آن اینست كه به فرد این جسارت را می‌بخشد كه در مقابل بزرگتر دینی خود زبان به اعتراض بگشاید و چشم بر زیبابینی فروبندد.

 

سوره مبارکه مائده، آیه 23

 

صرف نعمتهای الهی در جهت بندگی

 

«قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمَا ادْخُلُوا عَلَیهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ  وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»

(ولی) دو نفر از مردانی که از خدا می‌ترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامی که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید»

همواره در هر سرزمینی مردان الهی و علمای ربانی وجود دارند که سخن خدا و پیغمبر را می‌پذیرند این مردان الهی دغدغه دین را دارند و دین داری آنان  دلیلی بر قوت و توان آنها است.

«قَالَ رَجُلَانِ …» درمیان بنی اسرائیل دو نفر بنامهای یوشع و کال بن یوفنا قیام کردند تا حجت بر خلق باشند و نعمت هدایت را  در مسیر حق به کار برند.

ویژگی این دو مرد الهی:

  1. «یخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمَا» این دو مرد خدا ترس بودند و خوف در مقابل خدای سبحان نعمتی است که مردان الهی از آن بهره‌مندند، چنین خوفی سازنده است؛ زیرا فرد خود را در محضر حق مقصر می‌بیند و همین امر سبب می‌شود تلاش خود را در بندگی افزون کند.
  2. با توجه به آیه اعتماد و توکل بر خداوند سبحان ویژگی دوم این مردان الهی بود که گفتند «وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا». حرف استعلا «عَلَى» اشعار به این مطلب دارد که در ورود به سرزمین مقدس با قدرت و قوه الهی وارد شوید که نهایت قدرت و توان بشر است.

 در مسیر بندگی و اطاعت از بزرگتر دینی باید کلیه تاکتیکها و اسباب بکار گرفته شود اما بر هیچ‌یک از آنها نباید مستقلاً اعتماد کرد بلکه همواره باید برخداوند تکیه و توکل داشت.

  • وقتی در میدان مبارزه با نفس اماره سلاح ذکر و عبادات جسمانی را بحول و قوه الهی استفاده می‌کنید نفس در قفس خود زنجیر شده و جرأت ورود به میدان برای تاختن را ندارد.
  1. ویژگی سوم این گروه «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» بود؛ یعنی آنان نسبت به خالق هستی معرفت داشتند آنها ایمان داشتند که خداوند صادق الوعد است و وعده پیروزی خداوند حتماً محقق می‌شود البته شرط تحقق توکل و معرفت را در وجود انس ان، ایمان دائم دانستند.

«ادْخُلُوا عَلَیهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ» این دومرد الهی در مقابل جمع بنی اسرائیل ایستادند و به آنها سفارش کردند که به سرزمین مقدس وارد شوید و وعده پیروزی را به آنان بشارت دادند.

 

سوره مبارکه مائده، آیه 24

 

تلازم گفتار و عمل در هویت انسان

 

«قَالُوا یا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِیهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»

«(بنی اسرائیل) گفتند: «ای موسی! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشسته‌ایم»

 

قوم بنی اسرائیل هدایت و نصیحت آن دو مرد الهی را نپذیرفتند و با داخل نشدن به سرزمین مقدس اعراض خود را از دعوت الهی با جمله نفی و تاکید «إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا» اعلام داشتند.

حرف «لن» (تأکید نفی است) اگر با کلمه ابداً همراه شود استمرار تمرد و جسارت را بیان می‌کند و  رفاه طلبان بنی اسرائیل با تأکید اعلام کردند که هرگز وارد سرزمین مقدس نمی‌شوند.

اینان پاسخ موسی را با جسارت بیان کردند و گستاخه به حضرت موسی گفتند «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ» مخاطبین آیه به جای آنکه در مقام بندگی فرمان پذیر باشند در اثر گستاخی فرمانروا شدند و به خداوند و حضرت موسی دستور جنگ و پیکار دادند که در پی این سخن نابجا ۴۰ سال در بیابان سرگردان شدند.

کار برد آیه در زندگی ما آن است که هر گاه گرفتار کینه و افکار پلید و ناروا و … شویم در شمار جبارین قرار می‌گیریم و اراده خیر و انجام توفیقات فراوانی از ما سلب می‌شود.

 

سوره مبارکه مائده، آیه 25

 

اثر تمرد انسان  

 

«قَالَ رَبِّ إِنِّی لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَینَنَا وَبَینَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»

«(موسی) گفت: پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیّت گنهکار، جدایی بیفکن»

حضرت موسی تمرد قوم رفاه طلب بنی اسرائیل را به خداوند عرضه داشت و در ادامه گفت : پروردگارا من تنها  اختیار خود و برادرم را دارم، تو میان ما و این جمعیت گنه‌کار جدایی بیفکن.

در آیه پیشین بیان شد که قوم بنی اسرائیل صریحاً دستور حضرت را سر پیچی کردند و حضرت حکم خصومت را به خدا سپرد و عرض کرد که  بین ما و آن قوم فاسق داوری کن.

این قوم در اثر نپذیرفتن سخن پیغمبر خدا منحرف شده و مستحق عذاب خدا گشته و متصف به صفت فسق شدند.

عرب به خرمای از پوسته جدا شده «فسق» می‌گویند چوا در معرض خراب شدن است همچنین فسق انسان را از پوسته انسانیت خارج کرده و بسوی کفر سوق می دهد.

تمرد عمدی از دعوت پیامبر و بزرگتر دینی نه تنها عنوان فاسق را بر انسان بار می‌کند بلکه او را مشمول نفرین و عذاب الهی می‌سازد، همچنان‌که موسی از خدای سبحان درخواست کرد: «فَافْرُقْ بَینَنَا وَبَینَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»

 

تاریخ جلسه: 98/2/22 ـ جلسه 6

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] بحارالأنوار، ج67، ص25

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *