سوره مبارکه هود، آیه36
«وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ»
«و به نوح وحى شد كه از قوم تو جز كسانى كه [تاكنون] ايمان آوردهاند هرگز [كسى] ايمان نخواهد آورد پس از آنچه مىكردند غمگين مباش»
اقلیت مومن
بعد از آنکه حضرت نوح قریب هزار سال قومش را دعوت کرد آنان از دعوت او سرباز زدند و تنها اقلیتی دعوتش را پذیرفتند. به حضرت نوح وحی شد در میان قومت فقط کسانیکه از قبل ایمان آوردهاند مؤمن به تو هستند و دیگران به تکذیب تو ادامه میدهند و ایمان نخواهند آورد، به جهت تکذیب آنان محزون نشو.
ویژگی بزرگتر
بزرگتر هر قومی علیرغم آنکه تمام تلاش خود را به کار میگیرد اما باید متحمل و صبور باشد و به جهت بیدینی و تکذیب افراد و آزار و اذیت آنان و سرباز زدنشان از حقیقت نباید محزون شود و از بزرگی و بزرگواری خود دست بردارد همچنانکه حضرت نوح نهصد و پنجاه سال آزار قوم را تحمل کرد و بعد از آن بابت تکذیب آنان محزون شد.
در روایت از وجود مبارک پیامبر صلّیاللهعلیهوآله آمده: قوم نوح هر زمان حضرت نوح تبلیغ دین را میکرد او را میزدند تا حدی که به حالت غش و ضعف میافتاد اما زمانیکه به هوش می آمد از دعا برای قوم دست برنمی داشت و میفرمود:
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُون»[1]
«خدایا قومم را هدایت کن به درستیکه آنان نمیدانند»
حضرت نوح عامل تکذیب قوم را جهالتشان میدانست و حتی زمانی که قوم را نفرین کرد خواهان رحمت برای قوم بود؛ زیرا هرقدر قوم به تکذیب خود بیشتر ادامه میدادند بر عذابشان افزوده میشد.
از آنجا که در آیه سخن از پایان یافتن ایمان آورندگان به حضرت نوح است، خداوند فعل را با ضمیر متکلم عنوان نمیکند و نمیفرماید: «اوحینا» بلکه مجهول بیان میکند و میفرماید: «أُوحِيَ»
نفس
برخی تفاسیر از قوم نوح به عنوان نفس اماره تعبیر کردهاند و معتقدند اگر نفس اماره سوء بخواهد به روند سیئ بودن خود ادامه دهد مورد عذاب قرار می گیرد، تنها گزینه برای در امان ماندن او آن است که تحول و تغییری در آن ایجاد شود همچنانکه از قوم نوح آنان که تکذیب دین را کردند عذاب شدند و آنان که دین را پذیرفتند از عذاب مصون ماندند.
سوره مبارکه هود، آیه 37
«وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ»
«و زير نظر ما و [به] وحى ما كشتى را بساز و در باره كسانى كه ستم كردهاند با من سخن مگوى چرا كه آنان غرق شدنىاند»
تبعیت از رسول
مرحوم آیت الله حائری شیرازی در ذیل این آیه میفرمودند حضرت نوح با وجود آنکه آن زمان در خشکی قرار داشت و دریایی نبود کشتیسازی میکرد به همین جهت قوم او را دیوانه میپنداشتند چرا که اگر کشتی را میخواستند روانه دریا کنند حمل آن تا دریا نیازمند هزینهای سنگین است، اما بعد از آنکه طوفان شد و عذاب نازل شد حکمت ساخت کشتی را متوجه شدند.
این اتفاق برای هریک از ما نیز ممکن است رخ دهد، ما نیز ممکن است کارهایی را که رسول میکند در نظرمان امری غیر معقول جلوه کند و به همین جهت شروع به اعتراض کنیم، در این صورت باید منتظر عذابی الهی باشیم.
آرامش خاطر
قرآن درارتباط با ساخت این کشتی از واژه «بِأَعْيُنِنَا» به معنی در مقابل دید ما استفاده کرده است به این معنی که کشتی را در مقابل دید ما بساز در این صورت ما ارامش خاطر تو را تأمین میکنیم و سرزنش دیگران موجب آزارت نخواهد شد.
زمانیکه انسان خود را در مقابل خداوند لحاظ کند سرزنشهای دیگران آسیبی به او وارد نمیکند و تحت مراقبت خدای سبحان قرار میگیرد.
ظالمین
قرآن در ارتباط با تکذیب کنندگان از واژه «کفروا» استفاده نکرده بلکه تعبیر به «ظلموا» کرده است و میفرماید در ارتباط با ظالمین با من (خداوند) سخن نگو.ظالمین خود را در جایگاه انسانیت قرار ندادند و با سوء اختیار خود ظلمت را برگزیدند. آنان محکوم به غرق شدند هستند زیرا غرق شدن را انتخاب کردند.
ظلمت نفس
نفس اگر به حال خود رها شود ظالم و غرق در مادیات و عالم ماده میشود. تنها چیزی که باعث نجات نفس از غرق شدن در عالم ماده است شریعت است اما اگر تحت شریعت قرار گیرد شریعت او را از ظالم بودن خارج میکند، قوم نوح تحت شریعت قرار نگرفتند به همین جهت در تاریکی رذالتها باقی ماندند.
سوره مبارکه هود، آیه 40
«حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ»
«تا آنگاه كه فرمان ما دررسيد و تنور فوران كرد فرموديم در آن [كشتى] از هر حيوانى يك جفت با كسانت مگر كسى كه قبلا درباره او سخن رفته است و كسانى كه ايمان آوردهاند حمل كن و با او جز [عده] اندكى ايمان نياورده بودند»
نوح از جانب حق مأمور کشتی سازی بود زمانی که ساخت کشتی تمام شد خدای سبحان فرمود: اگر دیدی از تنور به جای آتش آب میجوشد وقت عذاب است به مؤمنین دستور بده سوار کشتی شوند.
یکی از همسران نوح به او خبر داد که از تنور آب میجوشد، و این از دلایل آغاز عذاب بود.
باورهای صحیح نجات دهنده است
روزهایی که نوح کشتی میساخت خانم سالداری از کنار نوح عبور کرد وگفت چه میکنی؟ گفت کشتی میسازم قرار است عذاب نازل شود. زن گفت من از خانه بیرون نمیآیم هر زمان قرار شد سوار کشتی شوم به من خبر بده، عذاب یکباره نازل شد و نوح از خاطر برده بود که آن زن را خبردار کند اما زمانیکه آب فروکش کرد پیرزن از نوح پرسید: چگونه مرا از عذاب خبر نکردی؟ سئوال او نشانه زنده بودنش بودو اینکه باور صحیح میتواند منجی انسان باشد.
نکات کاربردی آیه:
اینکه نوح ابتدا حیوانات و بعد خانواده و سپس مؤمنینی که تعدادشان اندک بود سوار بر کشتی کرد «قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ»، مفسرین عرفانی میگویند این نوع سوار کردن نشان میدهد که نوح از همه موجودات (حیوان که پایین ترین درجه و مؤمن که بالا ترین در جه میباشد ) همه را سوار بر کشتی کرد.
اینکه گفته میشود نوح از هر حیوانی جفتی سوار کرد در حقیقت نشانه از آن دارد که از هر صفتی جفت جفت سوار کرد (به عبارتی ضدین را سوار کرد) به طور مثال شهوت با عفت، حرص و قناعت، بخل و سخاوت، غضب و حلم، کینه و سلامت نفس، عداوت و محبت، تکبر و تواضع، درنگ و عجله، را سوار کرد.
حرکتهای سالم نیاز به جفتهایی در تضاد دارد اما باید کنار هم قرار گرفتن آنان مدیریت شود تا هرچیز سرجای خود قرار گیرد.
- آخرین حیوانی که بر کشتی سوار شد حمار بود. شیطان با بدست گرفتن دم او او سوار بر کشتی شد و چون نوح دید حمار با شیطان وارد کشتی شده است به ابلیس گفت چرا بیاجازه وارد کشتی شدی؟ ابلیس گفت تو به حمار گفتی با همراهت بیا، همراه جهالت شیطنت است یعنی زوج جهالت شیطنت است؛ زیرا حمار نماد و سنبل نفهمی است.
- خداوند به نوح گفت: شیر و گرگ و کبوتر و همه را جفت جفت بیاور! نوح عرض کرد: اینها با هم سازگار نیستند. خدای سبحان فرمود: «یا نوح من القا بینهم العداوه» ای نوح چه کسی بین اینها دشمنی ایجاد کرده است؟ نوح گفت: خدای سبحان، خداوند فرمود:«انی الف بینهم حتی تتراضی» من که میان آنان ناسازگاری قرار دادم میتوانم دلهایشان را به هم نزدیک کنم. این نشان میدهد در کشتی نوح علی رغم این که جناحها مختلف بود اختلاف و تنازعی نبود، در حقیقت پیوست را خدای سبحان میان آنان برقرار کرده است.
- «اهلک» خانواده ات را وارد کن طبق قولی نوح دو همسر داشت یکی از آنان مؤمن و دیگری کافر بود. و بر مبنای اقوال دیگر گفته شده همسر دائم نوح مؤمن بود.
اخلاق بدون دین
مفسرین عرفانی کشتی نوح را کشتی شریعت میگویند و معتقدند که صفات انسان بدون قرار گرفتن در کشتی شریعت سامان نمییابد درتوضیح گفته میشود افراد بیدین هر چند اخلاق مدار و وجدانی باشند اما پایبند به ظواهر شریعت نبوده دربحرانها و زمانهای خاص رذیلههای اخلاقی شان بروز میکند؛ زمانیکه پای منافع در میان باشد حاضرند خیانت و دزدی و تجاوز به دیگری داشته باشند. تزکیه نفس بدون حضور در کشتی شریعت ممکن نیست انسانها هرچند اخلاقی زندگی کنند اما گاه ضد اخلاق عمل میکند. دین تعدیل کننده است و صفات انسانی را ساماندهی میکند.
مفسرین میگویند: اگر کسی می خواهد خودش، خودش را اصلاح کند افراطی و تفریطی میشود مسیر صحیح را انسان نمیتواند به تنهایی و بدون حضور ولایت طی کند. ما هر زمان سر خود بدون این که زیر نظر بزرگتر دینی اقدام کنیم اقداماتمان یا افراطی یا تفریطی است.
- آنچه در این آیه بیش از همه قابل توجه است این است که خدا به نوح فرمان میدهد تو اینها را سوار بر کشتی کن! «احْمِلْ فِيهَا» گفته نشد اینان خود سوار بر کشتی شوند این اشاره معلوم میدارد در شریعت حضور ولایت الزامی است و جزییات زندگی انسان شریت مدار بدون نقش ولایت ممکن نیست، ولایت بزرگتر فکری در گوشه گوشه زندگی باید ظهور و بروز داشته باشد.
سوره مبارکه هود، آیه 41
«وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ»
«و [نوح] گفت در آن سوار شويد به نام خداست روانشدنش و لنگرانداختنش بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است»
در متن شریعت باشیم
در آیه 40 خداوند سبحان با فعل «احمل» به نوح فرمان داد که موجودات را سوار بر کشتی کند و نوح با این فرمان اجازه سوار کردن موجودات را گرفت و به آنان گفت سوار بر کشتی شوید! «ارْكَبُواْ فِيهَا» به نوح گفته نشده «ارْكَبُواْ عَلَیها» تفاوت میان ایندو عبارت نشان میدهد انسان باید در متن شریعت قرار گیرد تا از آسیبها در امان بماند همچنانکه موجودات باید در درون کشتی جای گیرند تا از طوفان در امان بمانند زیرا «عَلَی» به معنای برتری و قرار گرفتن در نقطه بالاست که در کشتی شامل عرشه آن میشود نوح موجودات را در عرشه کشتی قرار نداد تا گرفتار طوفان شوند. مفسرین عرفانی در این رابطه میگویند عرشه قسمتی از کشتی است اگر کسی در آنجا باشد در متن شریعت نیست و به یقین از آسیبها در امان نخواهد ماند.
بسم الله از آغاز تا پایان
«بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا»
«بسم الله» فقط برای شروع نیست، این کشتی به اسم خدا شروع به حرکت میکند و جریان مییابد و به اسم خدا استقرار پیدا میکند. از آغاز ورود موجودات به این کشتی تا پایان راه کشتی تحت نام خدای سبحان حرکت کرده و مهر و علامت الهی بر آن زده شده است. هر چیزی که با نام خدا در حرکت باشد مبارک است و کشتی نشینان از برکت خاصی بهرهمند بودند.
«إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ»
آنان که وارد این کشتی شدند نباید گمان کنند که استحقاق این ورود را داشتند بلکه خدا آنان را مورد مغفرت قرار داده تا توفیق ورود به این کشتی نصیبشان شده، نباید گرفتار فخرفروشی شوند که از مهلکه جستند بلکه فضل خدا نصیبشان شده تا از عذاب در امان بمانند.
مفسری میگوید اگر انسان بما هو انسان مد نظر خدای سبحان بود قبل از او حیوانات را وارد کشتی نمیکرد و همین امر باید انسان را از اوج و خود بزرگ بینی و فخر فروشی باز دارد.
اگر خدای سبحان رحیم را درکنار غفور قرار میدهد به دلیل آن است که به انسان بگوید عیوب شما را من مستور میکنم و اگر کمالی نصیبتان میشود از سوی من است (رحیم به معنای کمال رسانده)
اگر این کشتی کشتی شریعت باشد باید بدانیم در دنیا دائما طوفانهایی برپاست. طوفانهای عالم طبیعت و عالم ماده آسیب زننده و تخریب کنندهاند و تنها کسانی از شیطنت این طوفانها در امان میمانند که به اذن ولی خدا و تحت نظر ولایت سوار بر کشتی شوند نباید گمان همه سوار شدگان بر کشتی نجات خواهند یافت. ابلیس سوار بر کشتی شد اما نجات نیافت؛ زیرا ابلیس بیاجازه و بیادبانه وارد شد و از بزرگتر این کشتی اجازه نگرفت. یعنی سرنشینان کشتی شریعت زمانی از عذاب عالم ماده خلاص میشوند که مؤدب به آداب باشند و برای ولیّ حرمت خاصی قائل باشند همه امورشان را تحت نظر ولایت انجام شود، از این قسمت از آیه میتوان چنین برداشت کرد و گفت آنان که تقلیدی وارد جاده شریعت میشوند دین برای آنها سودی ندارد و چون تقلیدی عمل میکنند مثل حیوانات که دین برای آنان فایدهای ندارد.
به همین جهت منافقین با اینکه سابقه مسلمانی داشتند هیچگاه نجات پیدا نمیکنند چون از ترس و با تردید وارد دین شدند اما در باطن ولایت پذیر نبودند از این رو بعد از پیامبر به جایگاه اصلی خویش رجعت کردند به عنوان آخرین جمله میتوان گفت تنها کسانی در کشتی شریعت رستگار میشوند که در مقابل ولایت تسلیم باشند.
سوره مبارکه هود، آیه 42
«وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ»
«وآن [كشتى] ايشان را در ميان موجى كوه آسا مىبرد و نوح پسرش را كه در كنارى بود بانگ درداد اى پسرك من با ما سوار شو و با كافران مباش»
موجهای سهمگین کشتی را حرکت میداد اما کشتی نشینان در آرامش بودند.
مفسرین عرفانی در رابطه با این قسمت از آیه به چند نکته اشاره دارند:
1- آنانکه در کشتی شریعت سوار شوند در آرامشند .
2- سکنه کشتی زحمتی نمیکشند بلکه ناخدا (ولایت) آنها را سیر میدهد.
3- کشتی نشینان انتخاب صحیح داشتند.
4- کمالاتی که کشتی نشینان دریافت میکنند به واسطه ناخداست او آنها را بر ترک معاصی و انجام طاعت وامیدارد .
5- آنچه مهم است این است که انسان در زندگی سیر کمالی داشته باشد و توقف نکند و این سیر باید با امنیتی که به واسطه ولی خدا ایجاد میشود صورت گیرد.
پسرکم با ما بیا (معنا)
نوح پسرش را صدا زد در حالی که او عزلت گرفته بود، به وی گفت: پسرکم با ما بیا ( از این عبارت معلوم میشود که پسر نوح تا آنزمان با پدرش همراه نبوده که نوح از او تقاضای همراه شدن با جمع صادق را میکند)، نوح از پسرش خواست که با صادقین همراه باشد؛ زیرا تنها در کنار صادقین قرار گرفتن کافی نیست و انسان را به رستگاری نمیرساند بلکه باید در جمع آنان قرار گرفت و از آنان شد. پسر نوح سالها در کنار نوح اما از آنان نشد از این رو پدرش از او تقاضای همراهی با صالحین را کرد.
«يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ» پسرکم با ما سوار بر کشتی شو و با کافرین مباش از این عبارت معلوم میشود مصاحبت بسیار مؤثر است چندان که میتواند از یک فرد انسان شقی یا سعید بسازد در جوار هرکس قرار بگیریم رنگ و بوی او را خواهیم گرفت.
در این آیه دو بار از حرف «مع» استفاده شده 1-«معنا» ؛2- «مع الکافرین» و به کار بردن این دو ضد دلیل آن است که انتخابها تعیین کنندهاند آنکس که در جمع خوبان قرار میگیرد رنگ و بوی آنان را میگیرد و آنکس که با کافرین همراه شود به رنگ آنان در میآید.
تاریخ جلسه:98/2/28 ـ جلسه 10
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] مجموعۀ ورام، ج1، ص99