سوءبرداشت از رفتارهای صحیح معصوم
روایت شده است:
«قَالَ رَجُلٌ لِلْحُسَینِ ع إِنَّ فِیكَ كِبْراً فَقَالَ كُلُّ الْكِبْرِ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَ لَا یكُونُ فِی غَیرِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»[1]»[2]
«مردی به امام حسین علیهالسلام گفت: به راستی که تو متکبر هستی! . امام فرمودند: همه کبر از آن خداست و در غیر او نیست. خداوند متعال فرموده است: «و عزت برای خدا و برای پیامبرش و برای مؤمنین است».»
حضرت اباعبدالله چون رحمةاللهالواسعه بودند؛ افراد گمان میکردند هر زمان که بخواهند میتوانند با ایشان ارتباط برقرار کنند یا همیشه درخواستهایشان مستجاب میشود و اگر زمانی این انتظارشان برآورده نمیشد گمان میکردند –العیاذبالله- ایشان متکبر هستند.
نکتهای که در این روایت به چشم میخورد آن است که این فرد، زمینه را برای اینگونه ارتباط فراهم دیده است!
با وجود آن که این فرد به حضرت توهین کرد؛ اما حضرت با آرامش موضوع را برای او تبیین میکنند و میفرمایند: «آن چه که در من دیدهای کبر نیست؛ بلکه عزت است!»
کبر با عزت تفاوت دارد؛ کبر تنها ویژه خداوند است و مؤمنین عزت دارند. اگر کسی تفاوت این دو امر را درک نکند ممکن است رفتارِ باعزت بزرگی را به تکبر تفسیر کند.
- در زمان آیتالله بروجردی(ره) یک شخص بازاری از بروجرد به نجف رفت. درآن زمان رسم بود وقتی افراد بازاری به نجف میرفتند؛ یک برنامه «تقسیم» داشتند یعنی آمار طلاب را از مسئول مربوطه گرفته و به هر یک مقداری پول میدادند.
این شخص، بعد از بررسی آمار طلاب، به همگی فراخوان داد که بیایند و مبلغ خود را دریافت کنند؛ اما یکی از طلبهها نیامد. این شخص خیلی برایش عجیب بود که چرا این طلبه برای دریافت پول به او مراجعه نکرد با وجود آن که فقر شدیدی داشت به طوری که پول روغن چراغ نداشت و برای مطالعه از چراغ دستشویی استفاده میکرد.
این فرد بازاری، این رفتار طلبه را حمل بر تکبر او کرد. پس به دنبال او رفت و او را یافت. از او پرسید: «چرا نیامدی که پولت را بگیری؟» طلبه پاسخ داد: «درسم خیلی برایم مهمتر است از اینکه وقت بگذارم تا بخواهم دنبال پول بروم! اگر روزی من باشد به من خواهد رسید و اگر روزی من نباشد؛ دنبال آن هم بروم به دستم نخواهد رسید» با شنیدن این پاسخ، آن فرد بازاری دوبرابر بقیه طلاب به او پول داد.
این طلبه عزت داشت که حاضر نبود به خاطر پول جلوی کسی سر خم کند.
نکوهش مجادله(بگومگو)
روایت شده است:
«فردی نزد حضرت اباعبدالله علیه السلام آمد و گفت:«بشین با هم درباره دین مناظره کنیم!» حضرت فرمودند: «فلانی! من دین خودم را می شناسم و بر من واضح است که در مسیر هدایت قرار دارم. اگر تو جاهل به دینت هستی برو و آن را طلب کن! مرا چه به مجادله کردن؟! به راستی که شیطان انسان را وسوسه کرده و با او نجوا میکند و میگوید: «با مردم در مسائل دینی مناظره کن برای اینکه گمان نکنند جاهلی و ناتوان از جواب دادن هستی!»
هر مجادلهای از چهار حالت خالی نیست: یا تو و مخاطبت درباره چیزی که میدانید مجادله میکنید؛ پس به تحقیق هر دوی شما به خاطر این کار، خیرخواهی را ترک کرده و طالب رسوایی طرف مقابل هستید که در این صورت آن علم را ضایع میکنید.
یا هر دوی شما نسبت به امری جهل دارید؛ که در صورت مجادله جهل هر دوی شما اظهار میشود و جاهلانه با هم دشمنی میکنید.
یا اینکه تو درباره آن امر علم داری و طرف مقابلت جاهل است؛ که در این صورت ظلم به طرف مقابل میکنید چرا که لغزش او را آشکار خواهید کرد(جهل او معلوم میشود)
یا اینکه تو نمیدانی و او میداند؛ که در این حال اگر مناظرهای باشد؛ تو حرمت او را نادیده گرفته و او را در جایگاه واقعی خود قرار ندادی(جایگاه عالم).
همه این چهار حالت محال(ممنوع) است و کسی که انصاف داشته باشد و حق را بپذیرد و مجادله(بگومگو) را ترک کند؛ به تحقیق ایمانش را محکم و همنشینی با دین را نیکو و عقلش را حفظ کرده است!»»[3]
با مجادله دینی، نه تنها هیچ یک از طرفین به نتیجه مطلوبی نمیرسند بلکه ضرر خواهند کرد. زمانی که دو عالم درباره علمی مجادله میکنند؛ تنها نتیجهای که این عمل دارد؛ تباه شدن آن علم است. ضمن آن که هر کس به دنبال مطرح کردن خود است پس رابطه مودتآمیز آن دو مکدر میشود.
در حالتی که فرد آگاه و طرف مقابلش جاهل است؛ میتوان با کنایه، در قالب یک داستان یا خاطره، مطلب موردنظر را به به طرف مقابل خود گوشزد کرد. در صورت مجادله، جاهل احساس تحقیر کرده و فضای تحقیر، فضای یادگیری نخواهد بود. یادگیری در فضای محبت ممکن است.
در حالتی که فرد جاهل و طرف مقابلش آگاه است؛ از جهت احترام به عالم، نباید با او مجادله کند.
جدال دینی موجب سستی عقاید، از دست دادن دین و زوال عقل است.
تاریخ جلسه: 88/1/17 ـ جلسه 2
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه منافقون، آیه8
[2] بحارالانوار، ج44، ص198
[3] بحارالانوار، ج2، ص135