در محضر امام رضا (ع) ـ بخش چهل و نهم

علت وجوب پنج تکبیر در نماز میت

 

«فردی از امام رضا علیه‌السلام می‌پرسد: «چرا در نماز میت، پنج مرتبه تکبیر گفته میشود؟» حضرت می‌فرمایند: «چنین روایت شده است که این پنج تکبیر از نمازهای پنجگانه یومیه اقتباس شده است؛ اما این ظاهر حدیث است لکن در نگاه دیگر، خدای سبحان بر بندگان پنج امر را واجب کرده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. بنابراین به ازای هر واجبی، یک تکبیر بر میت گفته می‌شود. اگر کسی ولایت را پذیرفته باشد(شیعه باشد) پنج مرتبه بر او تکبیر گفته می‌شود و کسی که ولایت را قبول نکرده(اهل‌تسنن باشد)؛ چهار تکبیر بر او گفته می‌شود. به همین دلیل شما شیعیان پنج تکبیر می‌گویند و آنان که با شما مخالف هستند(غیرشیعه) چهار تکبیر!»»[1]

 

ماجرای گاو بنی‌اسرائیل

 

بزنطی از قول امام رضا علیه‌السلام نقل می‌کند:

«مردی از بنی‌اسرائیل یکی از نزدیکان خود را به قتل رساند و جنازه او را سر راه بهترین نوادگان بنی‌اسرائیل انداخت(تا قتل به گردن ایشان بیفتد). پس از مدتی، خانواده مقتول برای خونخواهی نزد موسی آمده و گفتند: «فلان قبیله، فلانی را به قتل رسانده؛ پس تو به ما خبر بده که قاتل(واقعی) کیست؟» حضرت موسی پاسخ داد: «گاوی برای من بیاورید!» آن گروه گفتند: «آیا ما را مسخره می‌کنی؟(گاو چه ارتباطی به قتل دارد؟)» حضرت فرمود: «پناه می‌برم به خدا از اینکه جاهل باشم!»[2]

اگر این گروه همان وقت هر نوع گاوی را آورده بودند؛ کفایت می‌کرد لکن آنان برای انتخاب گاو سخت گرفتند و خدا نیز بر ایشان سخت گرفت: «آن‌ها (به موسی) گفتند: «پروردگارت را بخوان تا برای ما تبیین نماید آن گاو چگونه باشد؟» موسی پاسخ داد: «خداوند می‌گوید: «نه از کار افتاده باشد و نه جوان» یعنی نه بزرگ باشد و نه کوچک، «بلکه بین این دو و میان‌سال باشد»[3]»
اگر این گروه همان وقت هر نوع گاوی را آورده بودند؛ کفایت می‌کرد لکن آنان برای انتخاب گاو سخت گرفتند و خدا نیز بر ایشان سخت گرفت: « آن‌ها (به موسی) گفتند: «پروردگارت را بخوان تا برای ما تبیین نماید آن گاو چه رنگی باشد؟» موسی پاسخ داد: «خداوند می‌گوید: «گاوی زرد رنگ، که رنگش موجب مسرت بینندگان شود!»»[4]

اگر این گروه همان وقت هر نوع گاوی را آورده بودند؛ کفایت می‌کرد لکن آنان برای انتخاب گاو سخت گرفتند و خدا نیز بر ایشان سخت گرفت: «آن‌ها (به موسی) گفتند: «پروردگارت را بخوان تا برای ما تبیین کند آن چه گاوی است؟ زیرا این گاو بر ما مشتبه شده(نمی‌توانیم آن را تشخیص دهیم) و (پس از این) اگر خدا بخواهد از هدایت شدگان خواهیم بود»[5] موسی پاسخ داد: «خداوند می‌گوید: آن گاوی است که نه چنان رام است که زمین را شخم زند و نه کشتزاری را آبیاری نماید و هیچ لکه‌ای در (رنگ) آن نیست!» قوم موسی گفتند: «اکنون حق را آوردی!»[6]»

پس در جستجوی گاو رفته، آن را نزد جوانی از بنی‌اسرائیل یافتند. مالک گاو گفت: «من این گاو را نمی‌فروشم مگر آن که (پس از کشتن آن) پوستش را پر از طلا کنید!» قوم موسی این سخن را به موسی اطلاع داده و او دستور به خرید آن گاو داد.
پس از خرید گاو و ذبح آن، موسی دستور داد دم گاو را به مقتول بزنند. چون چنین کردند؛ مقتول زنده شد و گفت: «ای پیامبر خدا! پسرعمویم مرا کشت نه آن کسی که قتل من به گردن او انداخته شده!» بدین ترتیب قاتل شناخته شد.

سپس موسی خطاب به یکی از یارانش فرمود: «در این گاو حکایتی است!» پرسید: «چه حکایتی؟» رسول خدا پاسخ داد: «جوانی(مالک گاو) از  بنی‌اسرائیل نسبت به پدرش بسیار نیکوکار بود. روزی او گوساله‌ای خریداری نمود و نزد پدرش آمد. (پدرش در خواب بود) جوان دید که کلیدهای محل نگهداری گوساله زیر سر پدر است. جوان از بیدار کردن پدر خودداری نمود و (چون درب محل نگهداری گوساله بسته بود) گوساله را رها کرد. پس از آن که پدر از خواب بیدار شد؛ پسر داستان را برای او تعریف کرد. پدرش او را تحسین نموده و گاوی را در عوض آن گوساله به وی هدیه نمود.
سپس موسی فرمود: «بنگرید که نیکی (به خانواده) انسان را تا کجا می‌برد!»»[7]

 

برجسته‌ترین نکته در این روایت آن است که انسان می‌بایست در برابر کلام و سخن ولی‌خدا –پیامبر، امام یا بزرگان اهل‌دین-تسلیم محض بوده و اوامر او را بدون چون و چرا اجرا نماید. طبق صریح فرمایش امام رضا علیه‌السلام اگر بنی‌اسرائیل، در همان ابتدای امر، فرمایش پیامبر خویش را پذیرفته بوده و گاوی را ذبح کرده بودند؛ به سرعت به مطلوب خود دست می‌یافتند و دیگر پرداخت هزینه گزافی برای خرید آن گاو خاص لازم نبود.به یقین،اولیاءالهی نسبت به هر یك از افراد آگاهی بیشتری داشته و مصلحت را بهتر می‌داننداز این رو اظهار نظر در مقابل ایشان نوعی بی‌ادبیو موجب خسران است. بنابراین، پذیرش فوری نظر و صلاح‌دید ولی‌خدا، مشکلات را به سرعت مرتفع می‌کند.

نكته دوم آن كه هنگامی کهولی‌خدا امری را تبین می‌نماید،لازم است افراد از ریزبینی و خرده‌گیریچشم‌پوشی نمایند زیرا ریزبینی بیهوده، امر را دشوارتر و انسان را گرفتار قیود و شروط می‌نماید. لازم است افراد توجه داشته باشند که ولی‌خدا هر آنچه لازم باشد بگوید؛ بر زبان می‌آورد لذا لزومی ندارد اشخاص با کنکاش و پرسش بیهوده از امورات بیان نشده سخن بگویند. گاه افراد خود خواهان سختی و دشواری امری هستند که در نهایت به خواست خویش رسیده و امر دشوار می‌شود.

در ادامه، با بیان داستان صاحب گاو، مشاهده شد که آن جوان به دلیل احترام و محبت به پدر خویش، اعتبار یافته و به ثروت عظیمی دست پیدا کرد. پس اعمال مؤدبانه و نیکی به خانواده جایگاه انسان را رفعت بخشیده و امورات دنیایی را سامان می‌بخشد. رضایت و خرسندی والدین زمینه‌ساز خوشبختی و عاقبت‌بخیری فرزند می‌شود.

احترام آن جوان در مقابل پدر خویش، در ظاهر عملی عظیم و شگفت‌انگیز نبود لکن گاه تنها انجام یك عمل خیر می‌تواند عاقبت و سرنوشت انسان را تغییر دهد. خداوند سبحان پاسخ‌گو و جبران كننده لطف پسر شد؛ همان خدایی که در مقابل كار اندك بندگان، بی‌نهایت و كثیر می‌بخشد.

 

معنی صلوات

 

در روایتی آمده است:

«فردی از امام رضا علیه‌السلام درباره معنای درود خداوند، فرشتگان و مؤمنین به پیامبر اکرم می‌پرسد(اشاره به آیه 56 سوره مبارکه احزاب: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» «به راستی خداوند و فرشتگان بر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله درود می‌فرستند؛ پس ای مؤمنین، شما نیز بر او صلوات و درود بفرستید!»)
حضرت می‌فرمایند: «درود خداوند رحمتی است از جانب او بر پیامبرش و درود ملائکه نسبت دادن طهارت و پاکی(تزکیه) به ایشان است و درود مؤمنین نیز به معنای دعا برای ایشان است!»»[8]

 

شاید این سؤال در ذهن ایجاد شود که دعای مؤمنین برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به چه منظور است؟ پاسخ آن است که مؤمنین از خدای سبحان درخواست می‌کنند که درود و تحیت الهی بر نبی اکرم افزوده شود.

 

تاریخ جلسه: 87/2/9 ـ جلسه بیست و پنجم

برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی

 


[1] «قُلْتُ لِلرِّضَا ع مَا الْعِلَّةُ فِی‏ التَّكْبِیرِ عَلَى‏ الْمَیتِ‏ خَمْسَ‏ تَكْبِیرَاتٍ قَالَ رَوَوْا أَنَّهَا اشْتُقَّتْ مِنْ خَمْسِ صَلَوَاتٍ فَقَالَ هَذَا ظَاهِرُ الْحَدِیثِ فَأَمَّا فِی وَجْهٍ آخَرَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ فَرَضَ عَلَى الْعِبَادِ خَمْسَ فَرَائِضَ‏ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصِّیامَ وَ الْحَجَّ وَ الْوَلَایةَ فَجَعَلَ لِلْمَیتِ مِنْ كُلِّ فَرِیضَةٍ تَكْبِیرَةً وَاحِدَةً فَمَنْ قَبِلَ الْوَلَایةَ كَبَّرَ خَمْساً وَ مَنْ لَمْ یقْبَلِ الْوَلَایةَ كَبَّرَ أَرْبَعاً فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ تُكَبِّرُونَ خَمْساً وَ مَنْ خَالَفَكُمْ یكَبِّرُ أَرْبَعاً» عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، ج‏ 2، ص 82

[2] سوره مبارکه بقره، آیه 67

[3]سوره مبارکه بقره، آیه 68

[4]سوره مبارکه بقره، آیه 69

[5]سوره مبارکه بقره، آیه 70

[6]سوره مبارکه بقره، آیه 71

[7]«إِنَّ رَجُلًا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ قَتَلَ قَرَابَةً لَهُ ثُمَّ أَخَذَهُ وَ طَرَحَهُ عَلَى طَرِیقِ أَفْضَلِ سِبْطٍ مِنْ أَسْبَاطِ بَنِی إِسْرَائِیلَ ثُمَّ جَاءَ یطْلُبُ بِدَمِهِ فَقَالُوا لِمُوسَى ع إِنَّ سِبْطَ آلِ فُلَانٍ قَتَلُوا فُلَاناً فَأَخْبِرْنَا مَنْ قَتَلَهُ قَالَ ایتُونِی بِبَقَرَةٍ قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ‏ وَ لَوْ أَنَّهُمْ عَمَدُوا إِلَى أَی‏ بَقَرَةٍ أَجْزَأَتْهُمْ وَ لَكِنْ‏ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَیهِمْ‏ قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ یبَینْ لَنا ما هِی قالَ‏ إِنَّهُ یقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ یعْنِی لَا صَغِیرَةٌ وَ لَا كَبِیرَةٌ عَوانٌ بَینَ ذلِكَ‏ وَ لَوْ أَنَّهُمْ عَمَدُوا إِلَى أَی بَقَرَةٍ أَجْزَأَتْهُمْ وَ لَكِنْ‏ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَیهِمْ‏ قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ یبَینْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ یقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ‏ وَ لَوْ أَنَّهُمْ عَمَدُوا إِلَى أَی بَقَرَةٍ لَأَجْزَأَتْهُمْ وَ لَكِنْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَیهِمْ‏ قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ یبَینْ لَنا ما هِی إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَینا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ قالَ إِنَّهُ یقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِیةَ فِیها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِ‏ فَطَلَبُوهَا فَوَجَدُوهَا عِنْدَ فَتًى مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالَ لَا أَبِیعُهَا إِلَّا بِمِلْ‏ءِ مَسْكِهَا ذَهَباً فَجَاءُوا إِلَى مُوسَى ع فَقَالُوا لَهُ ذَلِكَ فَقَالَ اشْتَرُوهَا فَاشْتَرَوْهَا وَ جَاءُوا بِهَا فَأَمَرَ بِذَبْحِهَا ثُمَّ أَمَرَ أَنْ یضْرَبَ الْمَیتُ بِذَنَبِهَا فَلَمَّا فَعَلُوا ذَلِكَ حَیی الْمَقْتُولُ وَ قَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ ابْنَ عَمِّی قَتَلَنِی دُونَ مَنْ یدَّعَى عَلَیهِ قَتْلِی فَعَلِمُوا بِذَلِكَ قَاتِلَهُ‏ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ إِنَّ هَذِهِ الْبَقَرَةَ لَهَا نَبَأٌ فَقَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ إِنَّ فَتًى مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ كَانَ بَارّاً بِأَبِیهِ وَ إِنَّهُ اشْتَرَى تَبِیعاً فَجَاءَ إِلَى أَبِیهِ وَ رَأَى أَنَّ الْمَقَالِیدَ تَحْتَ رَأْسِهِ فَكَرِهَ أَنْ یوقِظَهُ فَتَرَكَ ذَلِكَ الْبَیعَ فَاسْتَیقَظَ أَبُوهُ فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ لَهُ أَحْسَنْتَ خُذْ هَذِهِ الْبَقَرَةَ فَهِی لَكَ عِوَضاً لِمَا فَاتَكَ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع انْظُرُوا إِلَى الْبِرِّ مَا بَلَغَ بِأَهْلِهِ»، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ‏2، ص 13

[8]«قُلْتُ مَا مَعْنَى صَلَاةِ اللَّهِ وَ صَلَاةِ مَلَائِكَتِهِ وَ صَلَاةِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ صَلَاةُ اللَّهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ لَهُ وَ صَلَاةُ الْمَلَائِكَةِ تَزْكِیةٌ مِنْهُمْ‏ لَهُ‏ وَ صَلَاةُ الْمُؤْمِنِینَ دُعَاءٌ مِنْهُمْ لَه‏…»، جامع الأخبار(للشعیری)، ص 62

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *