در محضر امام رضا (ع) ـ بخش چهل و پنجم

علت سکوت 25ساله امیرالمؤمنین علیه السلام

 

هیثم بن عبدالله رمّانی نقل می‌کند:

«از علی بن موسی الرضا علیه‌السلام‌ سؤال كردم: «چرا امیرالمؤمنین علیه‌السلامبعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 25 سال با دشمنان خود پیکار نکردند (و سکوت نمودند) و سپس در زمان حکومت خود با آنان جنگیدند[1]؟!»

حضرت فرمودند: «زیرا ایشان به سیره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اقتدا کردند، آن حضرت نیز بعد از بعثت خود، پیکار با مشرکین را به مدت 13 سال در مکه و 19 ماه در مدینه ترک کردند به دلیل آن که یاران ایشان (برای مبارزه) کم بودند. همچنین علی علیه‌السلام پیکار با دشمنان را به جهت اندک بودن یاران، ترک نمود.

پس همان‌طور که نبوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله،به جهت ترک جهاد باطل نشد؛ ولایت علی علیه‌السلام نیز به دلیل سکوتش باطل نشده؛ چرا که علت ترک جهاد هر دوی ایشان یک امر بوده است»»[2]

 

درایت در روایت:

  1. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله حدود 15سال اقدام به نبرد با مشرکین ننمودند به دلیل آن که گرچه تعداد مسلمین کم نبود لکن آماده پیکار نبوده و توانایی جنگ نداشتند.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز در این امر به رسول خدا اقتدا کرده و به جهت کمبود معین و یاور اقتدا به جنگ با دشمنان نکردند.

  1. امام معصوم در هر زمان و در هر جایگاهی امامِ زمان عصر خود بوده و ولایت ایشان بر دیگران مسجل است.
  2. این روایت، قابل تعمیم در دوره غیبت حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه می‌باشد. چه بسا یکی از دلایل طولانی شدن غیبت ایشان «قِلة المُعین» یعنی کمبود یار و یاور حقیقی، افرادی که خالصانه مشتاق کمک‌رسانی به ایشان با جان و مال خود باشند؛ است.

 

علت اعراض مردم از امیرالمؤمنین علیه السلام چه بود؟

 

علی بن فضال نقل می‌کند:

«از امام رضا علیه‌السلام پرسیدم: «چرا مردم (بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت به علیعلیه‌السلام بی‌رغبت‌ شدند در حالی که از سابقه درخشان و فضیلت ایشان نسبت به دیگران مطلع بوده و نسبت به جایگاه او نزد رسول خدا آگاهی داشتند؟»

حضرت فرمودند: « با وجود آگاهی از فضیلت و جایگاه علی علیه‌السلام؛ تنها به این دلیل افراد رو به دیگری آوردند که حضرت در گذشته، بسیاری از پدران، پدربزرگان، برادران، عموها، دایی‌ها و نزدیکان ایشان را که دشمن خدا و رسول او بودند کشته بودند و به این علت کینه حضرت در دل آن‌ها بود و دوست نداشتند که علی علیه‌السلام بر آنان ولایت داشته باشد لکن این کینه نسبت به دیگری در دل آنان نبود؛ زیرا رفتار دیگری در غزوات مانند رفتار علی علیه‌السلام نبود؛ به همین دلیل از حضرت عدول کرده و به دیگری روی آوردند».»[3]

 

سؤالی که در این روایت مطرح شده است؛ بسیار مهم و کلیدی می‌باشد. سؤال‌کننده خود معترف است که ریشه اعراض مردم از علی بن ابی طالب علیه‌السلام، کمبود معرفت و عدم شناخت نبوده است.همگان علی شناس بوده و از سابقه ایشان آگاهی داشتند: علی بن ابی طالب علیه‌السلام وزیر، وصیّ و داماد پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و اولین مسلمان بودند؛ چه شد که مردم ایشان را 25 سال خانه‌نشین نمودند؟ مگر می‌شود نور معرفت، حق را از باطل جدا نکند و تأثیری بر اندیشه، عملکرد و انتخاب فرد نداشته باشد؟!

حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام به شایستگی به این پرسش اساسی پاسخ دادند:

زمانی که در درون فرد احساسات غیرالهی بر معرفت او نسبت به حق، ترجیح داده شود؛ آن معرفت هیچ اثری بر اندیشه و عملکرد فرد نداشته و مانع انتخاب‌های نادرست او نخواهد شد.

در آن زمان، محبت افراد به بستگان کافرشان بیش از محبت‌شان به امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود و به دلیل آن که حضرت در جنگ‌های گذشته اقوام آنان را کشته بودند؛ همین امر مانع از آن شد که حضرت را به عنوان مولا و رهبر خود بپذیرند. در دعای ندبه آمده است:

«…وَ أَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَاداً بَدْرِیةً وَ خَیبَرِیةً وَ حُنَینِیةً وَ غَیرَهُن‏ فَأَضَبَّتْ عَلَى عَدَاوَتِهِ…»[4]

«پس کینه جنگ بدر و خیبر و حنین و غیره را به دل‌ گرفتند و دشمنی با او را (حضرت علی علیه‌السلام) در خود جای دادند»

در حقیقت تفكر و معرفت آنان، تفكر و معرفت دینی نبود بلكه تفكر قومی‌ و اجدادی بود. در تفكرهای قومی اولویت‌،نظر و رضایت خداوند سبحان نیست بلكه اولویت، خانواده و بستگان است و عقاید حقه در جایگاه بعدی قرار دارد. در حالی که در تفکر دینی، اولویت نظر خداوند و رضایت اوست.

در مکتب اسلامی حبّ و بغض و به طور کلی، احساسات بر پایه‌ دین و شریعت است.

از این روایت نتیجه گرفته می‌شود که گاهی اوقات، معرفت انسان او را به سوی انتخاب صحیح پیش نمی‌برد و آن چه بر تصمیم‌گیری‌های فرد اثرگذار است؛ احساسات پنهان قلبی می‌باشد.

ناگفته نماند که معرفت زمینه‌ساز محبت خواهد بود مادامی که خود فرد نیز پذیرش آن محبت را داشته باشد.

 

این فرمایش حضرت، هشداری برای امروز ما نیز می‌باشد:

صرف کسب معرفت درباره امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه و مطالعه کتاب‌ها و شنیدن سخنرانی در این زمینه، موجب پذیرش ولایت و حکومت مهدوی در زمان ظهور نخواهد شد بلکه باید این شناخت و معرفت در قلب فرد نفوذ کرده و زمینه‌ساز محبت او به حضرت شود تا جایی که امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه اولویت زندگی‌اش شود.

در روایات آمده است که در زمان ظهور، حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه حقیقت دین اسلام را عرضه کرده و برخی افراد با وجود آن که شناخت کافی نسبت به حضرت دارند؛ از پذیرش آن سرباز زده و در زمره دشمنان ایشان قرار می‌گیرند و این تنها به دلیل آن است که اولویت زندگی‌شان چیزی جز نظر و رضایت خداوند و ولیّ او بوده است.

 

تاریخ جلسه: 87/1/26 ـ جلسه بیست و سوم

برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی

 


[1]حضرت در مدت 5 سال حکومت خود، 3 جنگ جمل، صفین و نهروان را داشتند

[2]«سَأَلْتُ عَلِی بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع فَقُلْتُ لَهُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ لِمَ‏ لَمْ‏ یجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ‏ خَمْساً وَ عِشْرِینَ‏ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ جَاهَدَ فِی أَیامِ وِلَایتِهِ فَقَالَ لِأَنَّهُ اقْتَدَى بِرَسُولِ اللَّهِ ص فِی تَرْكِهِ جِهَادَ الْمُشْرِكِینَ بِمَكَّةَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ بِالْمَدِینَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً وَ ذَلِكَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیهِمْ وَ كَذَلِكَ عَلِی ع تَرَكَ مُجَاهَدَةَ أَعْدَائِهِ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیهِمْ فَلَمَّا لَمْ تَبْطُلْ نُبُوَّةُ رَسُولِ اللَّهِ ص مَعَ تَرْكِهِ الْجِهَادَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً كَذَلِكَ لَمْ تَبْطُلْ إِمَامَةُ عَلِی ع مَعَ تَرْكِهِ الْجِهَادَ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً إِذْ كَانَتِ الْعِلَّةُ الْمَانِعَةُ لَهُمَا مِنَ الْجِهَادِ وَاحِدَةً»؛ عیون اخبارالرضا، ج 2، ص81

[3]«سَأَلْتُهُ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع كَیفَ مَالَ النَّاسُ عَنْهُ إِلَى غَیرِهِ وَ قَدْ عَرَفُوا فَضْلَهُ وَ سَابِقَتَهُ وَ مَكَانَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ إِنَّمَا مَالُوا عَنْهُ إِلَى غَیرِهِ وَ قَدْ عَرَفُوا فَضْلَهُ لِأَنَّهُ قَدْ كَانَ قَتَلَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَجْدَادِهِمْ وَ إِخْوَانِهِمْ وَ أَعْمَامِهِمْ وَ أَخْوَالِهِمْ وَ أَقْرِبَائِهِمُ الْمُحَادِّینَ‏ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ عَدَداً كَثِیراً فَكَانَ حِقْدُهُمْ عَلَیهِ لِذَلِكَ فِی قُلُوبِهِمْ فَلَمْ یحِبُّوا أَنْ یتَوَلَّى عَلَیهِمْ وَ لَمْ یكُنْ فِی قُلُوبِهِمْ عَلَى غَیرِهِ مِثْلُ ذَلِكَ لِأَنَّهُ لَمْ یكُنْ لَهُ فِی الْجِهَادِ بَینَ یدَی رَسُولِ اللَّهِ ص مِثْلُ مَا كَانَ لَهُ فَلِذَلِكَ عَدَلُوا عَنْهُ وَ مَالُوا إِلَى سِوَاهُ»،عیون اخبارالرضا، ج 2، ص81

[4]مفاتیح الجنان(شیخ عباس قمی)، دعای ندبه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *