مکتب توحید رضوی
خداوند از حرکات مخصوص بندگان منزه است
روایتی است از قول حسن بن علی بن فضال که ایشان از پدرشان نقل کردهاند. پدر او میگوید: درباره آیه «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا»[1]؛«و پروردگارت فرا رسد و فرشتگان [نیز] صف در صف [بیایند]» از حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام سؤال کردم.
حضرت در پاسخ فرمودند:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا یوصَفُ بِالْمَجِیءِ وَ الذَّهَابِ تَعَالَى عَنِ الِانْتِقَالِ إِنَّمَا یعْنِی بِذَلِكَ وَ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ الْمَلَكُ صَفّاً صَفّا»[2]
«به درستی که خدای سبحان با آمدن و رفتن وصف نمیشود و او برتر از انتقال و جابهجایی است. بلکه منظور از این آیه تنها آن است که فرمان پروردگارت صادر شد در حالیکه فرشتگان صف به صف بودند.»
- در توضیح این آیه باید گفت قرآن برای نوع بشر نازل شده است و باید این كلام آسمانی برای همگان قابل فهم باشد. بسیاری از افعال و اوصاف به کار رفته در قرآن برای تقریب به ذهن بندگان است؛ مثلاً وقتی خداوند سبحان بهشت را توصیف میکند؛ در این توصیف از عبارات و اصطلاحاتی استفاده میکند که انسان در این دنیا با آن عبارات آشناست درحالیکه زیباییهای بهشت به وصف درآمدنی نیست؛ اما خداوند آن را در قالب الفاظ و کلمات تا حدودی برای انسان قابل درک میكند.
خداوند از افعال قبیح منزه است
در ادامه روایت، حسن بن علی بن فضال از قول پدرشان نقل می کند: درباره آیات «سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ»[3]، «اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ»[4]، «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ»[5] و «یخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ»[6] از حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام سؤال کردم.
حضرت فرمودند:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَسْخَرُ وَ لَا يَسْتَهْزِئُ وَ لَا يَمْكُرُ وَ لَا يُخَادِعُ وَ لَكِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يُجَازِيهِمْ جَزَاءَ السُّخْرِيَّةِ وَ جَزَاءَ الِاسْتِهْزَاءِ وَ جَزَاءَ الْمَكْرِ وَ الْخَدِيعَةِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً كَبِيراً».[7]
«به درستی که خداوند سبحان نه مسخره میکند؛ نه استهزاء؛ و نه مکر و فریب به کار میبرد، بلکه مطابق عمل مسخره و استهزاء و نیرنگ و فریبِ آنان به آنها جزاء میدهد، خداوند بسیار بسیار برتر از آن چیزهایی است که ظالمین میگویند و میپندارند.»
- راوی از چند آیه در قرآن، که در آنها افعال قبیحی به خداوند نسبت داده شده است؛ سؤال کرده است؛ زیرا این آیات برایش مبهم بودند.
البته قرآن از آن جهت که مبیّن و آشکار است هیچ آیهی مبهمی ندارد، اگر آیهای از نظر بندگان مبهم و نامفهوم است به جهت حجابهایی است که نوع بشر گرفتار آن حجابهاست، گاهی غبارهای عالم ماده راه دستیابی به حقیقت آیات را بر بندگان سد میکنند.
- افعال ذکر شده افعال مذمومی هستند که به یقین خدای حکیم و علیم از انجام این افعال منزه است ولیکن خداوند کسانی را که این افعال مذموم را انجام میدهند؛ با عمل خودشان مجازاتشان کرده و عمل آنها را به خودشان باز میگرداند.
اگر خداوند سبحان چنین روش تربیتی را برای افراد در نظر میگیرد از آن جهت است که اولا عمل زشت آنها بر دیگران اثر نگذارد؛ بلکه اثر این عمل به خود آنان بازگردد. ثانیا اینکه شاید این گروه بعد از مشاهده اثر عمل زشت خویش به خود آیند و دست از چنین اعمالی بردارند.
علت درماندگی
چرا برخی افراد دچار درماندگی در زندگی میشوند تا جایی که درخواست مرگ میکنند؟
حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام از قول امام موسی بن جعفر علیهالسلام نقل میکنند:
روزی فردی به خدمت پدرم جعفر صادق علیهالسلام آمد درحالیکه میگفت: «از زندگى سیرم و از خداوند مرگ مىطلبم»
حضرت در پاسخ او فرمودند:
«اى مرد! از خدا طلب عمر كن تا او را طاعت كنى نه براى نافرمانى، پس اگر زنده باشى و طاعت خدا كنى براى تو نیكوتر از آنست كه بمیرى، تا نه معصیت او كرده باشى و نه طاعتش را»[8]
- در زندگی روزمره گاهی گرفتاریها و مشکلات توان افراد را از آنان میگیرد و چنان آنها را دچار ضعف و ناتوانی میکند که تقاضای مرگ میکنند.
حضرت در این روایت عامل اصلی ناتوانی افراد را اطاعت نکردن خدای سبحان ذکر میکند. «اطاعت» از ریشهی «طوع» است و طوع به معنای انجام عمل با رغبت است؛ هر عملی که با سختی و بیرغبتی انجام شود طاعت نیست.
- حضرت این فرد را به طاعت دعوت میکنند؛ زیرا اگر هر کس اعمال خود را با رغبت و میل انجام دهد؛ به یقین لذتی که از این کار میبرد؛ مانع از آن میشود که فرد ناامید و درمانده شود تا جایی که فرد تقاضای مرگ کند.
- اگر هر یک از ما به زندگی شخصی خود نگاهی داشته باشیم به وضوح و روشنی سخن حضرت پی میبریم؛ زیرا هرگاه دچار خستگی و کسالت و یا ملالت روحی میشویم؛ به یقین در انجام طاعت سهلانگاری و کوتاهی داشتهایم.
سهلانگاری و کسالت شایسته بندگی نیست. اگر طاعت قربة الی الله انجام شود امکان ندارد بنده را خسته و ناتوان سازد؛ زیرا میل و رغبت نسبت به عبادات نعمتی از نعمات حضرت حق است که این نعمت در پی خلوص در عبادات به بنده میرسد و چون این نعمت فرد را در برمیگیرد او نه تنها آرزوی مرگ را نمیکند بلکه هر لحظه خود را برای بندگی و انجام عمل صالح در بارگاه الهی آمادهتر میبیند.
پاداش شاد کردن دیگران
در راستای روایت ذکر شده روایت دیگری را بیان میکنیم؛ هر چند از جهت محتوا هماهنگ با روایت اخلاقی ذکر شده نیست اما به گونهای این دو روایت به یکدیگر گره میخورند.
روایتی که مطرح خواهد شد اشاره به این موضوع دارد که هر كدام از ما در مقابل یکدیگر مسئولیم و هر کس که دل برادر دینی خود را شاد کند و همّ و غم و غصه و ناراحتی او را مرتفع سازد نزد خدای سبحان از جایگاه ویژهای برخوردار است.
یکی از القاب مخصوص علی بن موسی الرضا علیهالسلام «فرحةالقلوب» است. اگر کسی در شاد کردن دل ناامیدی قدم بردارد؛ به یقین از جلوه فرحةالقلوبی حضرت بینصیب نخواهد ماند.
امام رضا علیهالسلام به نقل از امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
«أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِلَى دَاوُدَ ع إِنَ الْعَبْدَ مِنْ عِبَادِی لَیأْتِینِی بِالْحَسَنَةِ فَأُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ قَالَ یا رَبِّ وَ مَا تِلْكَ الْحَسَنَةُ قَالَ یفَرِّجُ عَنِ الْمُؤْمِنِ كُرْبَتَهُ وَ لَوْ بِتَمْرَةٍ قَالَ فَقَالَ دَاوُدُ ع حَقٌّ لِمَنْ عَرَفَكَ أَنْ لَا ینْقَطِعَ رَجَاؤُهُ مِنْكَ.»[9]
«خداوند به داود علیهالسّلام وحى نمود: «چه بسا یك بنده از بندگانم كار نیكى انجام دهد و به خاطر آن كار بلافاصله وى را به بهشت برم» حضرت داود علیهالسّلام گفت: «خدایا، آن كار نیك چیست؟» فرمود: «برطرف كردن غم مؤمن و لو با یك خرما.» داود علیه السّلام عرضه داشت:«هر كس تو را بشناسد، حقّ است كه نباید از تو ناامید شود»»
- قید «بلافاصله» با توجه به حرف «فاء» سر «أدخله» بیان شد؛ زیرا هرگاه این حرف بر سر جزای شرط بیاید؛ فوریت وقوع آن امر را میرساند.
- خداوند شاد کردن دل دیگران را امری آسان و بدون زحمت بیان میکند. برای خوشحال کردن دیگران لازم نیست افراد خود را به زحمت بیاندازند و یا از توان مالی بالایی برخوردار باشند؛ بلکه لازم است تنها همت شاد کردن دیگران را داشته باشند. خدماترسانی به دیگران با توانمندی مالی و جسمی ارتباطی دوطرفه ندارد؛ زیرا گاهی برای شاد کردن دل افراد یک نگاه محبتآمیز کافی است.
حمایت همه جانبه از اطرافیان، مانع ناامیدی آنها میشود
با کنار هم قرار دادن دو روایت اخیر به این نتیجه میرسیم چنانچه فردی چندان از رحمت حق ناامید شود که گاهی تقاضای مرگ خویش را بکند؛ اگر از سوی دوستان و آشنایان خود مورد محبت قرار گیرد و تحت لطف آنها واقع شود، به زندگی دلگرم خواهد شد. از این رو قرآن برای کمکرسانی به دیگران قید خاصی را مشخص نکرده است:
«وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»[10]
«و حقّ نزدیكان را بپرداز، و(همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مكن»
- خداوند سبحان قید نیازمند مالی یا نیازمند جسمی بودن را برای ذالقربی بیان نمیکند؛ زیرا نیاز افراد همیشه مالی یا توانی نیست بلکه گاهی عاطفی، گاهی اخلاقی و گاهی محبتی است و اگر به امام صادق علیهالسلام ما به اندازه دانه خرمایی محبت، عاطفه، لطف و… به آنان کمک کنیم در بسیاری از مواقع مشکل آنان مرتفع میشود.
- در همین جا متذکر میشویم قانونگذاریهای خداوند سبحان با قانونگذاریهای بشر متفاوت است. اگر این قانون از سوی بشر وضع میشد چه بسا ابتدا مساکین و بعد ابنسبیل و بعد ذالقربای مستحق را مطرح میکرد و در آخرین مرحله سخن از ذالقربایی میکرد که بدون قید و شرط است. درحالیکه خداوند سبحان بدون هیچ قید و شرطی ابتدا توجه به ذالقربی را بیان میکند. اگر انسان بنا به شادکردن و انفاق به دیگران را دارد، باید ابتدا از نزدیکان خود این کار را شروع کند.
شادمان کردن دیگران، موجب شادمانی خود فرد است
در روایت دیگری، اهمیت شاد کردن افراد و ارزش آن را نزد خداوند سبحان درمییابیم.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در حدیثی فرمودند:
«يُعَيِّرُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيَقُولُ: عَبْدِي، مَا مَنَعَكَ إِذْ مَرِضْتُ أَنْ تَعُودَنِي فَيَقُولُ: سُبْحَانَكَ، أَنْتَ رَبُّ الْعِبَادِ لَا تَأْلَمُ وَ لَا تَمْرَضُ! فَيَقُولُ: مَرِضَ أَخُوكَ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ تَعُدْهُ، وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِي عِنْدَهُ، ثُمَّ لَتَكَفَّلْتُ بِحَوَائِجِكَ فَقَضَيْتُهَا لَكَ، وَ ذَلِكَ مِنْ كَرَامَةِ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ، وَ أَنَا الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ»[11]
«خداوند يكى از بندگان خود را روز قيامت مورد عتاب و سرزنش قرار مىدهد و مىفرمايد: «من بيمار شدم چرا از من عيادت نكردی؟» بنده گويد: «بار خدايا تو خداوند بندگان هستى و مريض و دردمند نمىشوی!» خداوند متعال مىفرمايد: برادر مؤمنت بيمار شد و تو از آن عيادت نكردى، به عزت و جلال خودم سوگند اگر به عيادت او مىرفتى مرا در آنجا مشاهده مىكردى، و بعد هر چه از من مىخواستى به تو مىدادم، و اين به خاطر شرافت و اعتبار بنده مؤمن در نزد من مىباشد و من بخشنده و آمرزنده هستم.»
- این روایت تنها نشان از اهمیت شاد کردن دل افراد دارد. وقتی فردی خوشحال شود گویا خدا خوشحال شده است و خداوند سبحان به یقین شاد کردن دل افراد را بی پاسخ رها نمیکند؛ وگرنه حضرت حق مستغنی و بینیاز از توجه افراد نسبت به خویش است.
- خداوند در وحی خود به داوود علیهالسلام فرمود: «فَأُدْخِلُهُ الْجَنَّة» این فرد را داخل در بهشت میکنم. ایجاد انبساط خاطر برای دیگران، برای خود شخص انبساط خاطر میآورد و بهشتی از رضایت و شادمانی را در همین عالم برای او فراهم میسازد و در قیامت نیز او را از نعمات بهشت برخوردار میکند.
- اگر هر یک از ما بپذیریم خیرات صادر شده از ما، بیش از آنکه به نفع دیگران باشد به نفع خود ماست؛ در این صورت هیچگاه از کار خیر دست برنخواهیم داشت.
تاریخ جلسه: 86/8/28
برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی
[1] سوره مبارکه فجر، آیه22
[2] عیون اخبارالرضا، ج1، ص125
[3] سوره مبارکه توبه، آیه57 : «خدا آنها را مسخره کرد»
[4] سوره مبارکه بقره، آیه15: «خداوند آنها را استهزاء میکند»
[5] سوره مبارکه آل عمران، آیه54: «آنها فریبکاری و مکر به کار بستند و خدا نیز مکر به کار برد»
[6] سوره مبارکه نساء، آیه142: «همانا منافقان با خدا مكر و حیله مىكنند در حالى كه خداوند با آنان مكر مىكند»
[7] عیون اخبارالرضا، ج1، ص126
[8] عیون اخبارالرضا، ج2، ص3 : «عَنِ الرِّضَا ع عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الصَّادِقِ ع فَقَالَ قَدْ سَئِمْتُ الدُّنْيَا فَأَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الْمَوْتَ فَقَالَ تَمَنَّ الْحَيَاةَ لِتُطِيعَ لَا لِتَعْصِيَ فَلَأَنْ تَعِيشَ فَتُطِيعَ خَيْرٌ لَكَ مِنْ [أَنْ] تَمُوتَ فَلَا تَعْصِيَ وَ لَا تُطِيعَ».
[9] عیون اخبارالرضا، ج1، ص313
[10] سوره مبارکه اسراء، آیه26