راهکارهای اصلاح خانواده ـ بخش دوم

مقدمه

 

به خاطر حُسن انتخاب شما، جهت احساس نیاز به آموزش و پندگرفتن در هر مرحله از زندگی معنویتان؛ تبریک عرض می کنم؛ امید است با این اعلام نیاز عملی، گشایش‌های خاصی در زندگی تك تك شما واقع ‌شود.

در این رابطه در کلام خداوند گفته شده است:‌

«وَ مَنْ یهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً كَثیراً وَ سَعَةً»[1]

«و هر كه در راه خدا هجرت كند، در زمین اقامتگاه‏هاى فراوان و گشایش‌ها خواهد یافت.»

 هر کس حرکت صحیحی را در راه خدا آغاز کند با برکت و وسعت خاصی مواجه می‌شود، پس اقدام او به یادگیری ستودنی است؛ از این جهت که به آموخته‌‌های سابق خود اکتفا نمی‌کند و نیاز به یادآوری و آموختن در او مشاهده می‌شود. آموزش باید در مسیر زندگی جریان داشته باشد؛ تا درختان پرثمر در زندگی رویش پیدا کنند.

هدف از این مباحث آموزش راهکارهای اصلاح خانواده است. چه بسا افرادی راه‌حل‌های مختلفی را در این جهت به كار برده‌‌اند؛ ولی به نتایج مطلوب نرسیده‌اند. گاه در درستی راهكارها، اجرای کمی و کیفی آموزش‌ها و حتی در اصل قضیه مورد گفتگو، تردید حاصل شده است و گاه به راه و مسیرمورد انتخاب شک می‌شود. البته در این كلاس برای اصلاح و بازسازی خانواده راهکارهایی‌ آموزش داده می‌شود. در درجه اول در این مسیر، باید خودسازی صورت بگیرد. اگرفرد اصلاحات لازم را قبول نكند؛ قادر به پیراستن دیگران نیست و دیگران نیز پذیرشی برای بهتر شدن ندارند. به طور مثال فردی که خود به پیرایش و نظافت نیازمند است، چگونه توقع دارد؛ دیگران هشدارها و تذکرات او را در این زمینه بپذیرند؟

 

ضرورت خوداصلاحی

 

نزدیک‌‌ترین، راحت‌ترین، سریع‌ترین، اساسی‌ترین راه برای اصلاح خانواده اصلاح خود فرد است. زیرا بین هر فرد و خودش فاصله‌‌ای نیست، پس اختیار خود را دارد. او قدرت دارد دربارۀ خود تدبیرهایی را فرا گیرد و آن‌ها را اجرا کند.

یادآوری این مطلب ضروری است که بازسازی و اصلاح خانواده از پیرایش خود ما شروع می‌شود. نکته مهم این‌که گاه پس از خودسازی هم قادر به پیراستن رفتار دیگران نیستیم؛ زیرا گاه طرف مقابل قابلیت اصلاح را ندارد؛ اما نباید ناامید شد.

راهکار، متهم کردن طرف مقابل نیست، باید مشکل را در مرحلۀ اول در خود جستجو کرد. آیا افراط یا تفریط، برای فرد اصلاح‌کننده حاصل شده  است یا مشکل، نبودن تعادل، بصیرت نداشتن و یا بی‌تدبیری است؟ همۀ مشکلاتی که به نوعی به فرد مربوط است به لطف حضرت حق قابل درمان است.

 

دیدگاه اسلام درباره خوشی و لذت

 

دین اسلام دارای دستوراتی است که تکیه بر خوشی‌های پایدار، عمیق و جاری دارد. این خوشی‌ها، موقت و سطحی و مقطعی نیستند. در مسیر صحیح، خود به خود ناخوشی‌ها بر انسان حرام و راه خوشی‌ها بر روی او گشوده می‌شود.

درقرآن کریم خداوند سبحان فرموده است:

«وَ یحِلُ‏ لَهُمُ‏ الطَّیباتِ‏ وَ یحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبائِثَ»[2]

«(پیامبرى كه) آنچه را پاكیزه و پسندیده است برایشان حلال مى‌كند و پلیدى‌ها را بر ایشان حرام مى‌كند.»

خداوند سبحان در معرفی پیامبر خود می‌فرماید: از کارهای پیامبر صلی‌الله علیه‌و‌آله این است که پیامبر، امور لذیذ و گوارا را به‌وسیلۀ شریعت برای انسان حلال و امور خبیث و پلیدی که موجب ناگواری زندگی است، ممنوع کرده است. این آیه می‌گوید که  در مسیر شریعت فضای لذت و خوشی فراهم شده است. طبق دستورات دینی باید خانواده‌ در فضای خوشی‌های مشروع قرار بگیرد و رابطۀ کلامی زوجین با یکدیگر، با فرزندان، با والدین و بالعکس به ‌صورت صحیح و لذت‌بخش باشد.

 

عوارض تبعیت نکردن از دین

 

اگر در زندگی ناگوارای‌ها، پلیدی‌ها، دل‌تنگی‌ها و كدورت‌هایی مشاهده می‌شود، محصول دین و شریعت نیست. گاه به دلیل تبعیت نکردن صحیح از دین، این موارد به‌وجود آمده‌اند. از دستورات دینی، ممنوعیت ورود امور نفرت‌انگیز به زندگی فرد است. هر آن‌چه که مورد تنفر فطرت صحیح است مانند: جدل، خیانت، دروغ و… ممنوع هستند. هیچ فطرت صحیحی این موارد را به علت ناسازگاری با فطرت انسانی نمی‌پسندد و از آن‌ها گریز دارد.

درعرصۀ زندگی خانوادگی و اجتماعی فضای مورد تأیید شریعت به گونه‌ای است ‌که انسان‌ها از کنار هم بودن لذت می‌برند. در قرآن کریم، دربارۀ گروه «مطیعین»، کلمۀ «خالدین» ذکر شده و در بارۀ اهل معصیت کلمه «خالداً» آمده است. پاداش انسان‌های مطیع جاودانگی در بهشت است است. مفسرین می‌‌گویند: اهل اطاعت با روابط سالم، سازگار و با حسن خلق، در دنیا وابسته به هم هستند و از در کنار هم بودن لذت می‌برند؛ به همین جهت در آیه، کلمه «خالدین» به صورت جمع به کار رفته است:

«السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً»[3]

«و نخستین پیشگامانِ از مهاجران و انصار و كسانى‌كه با نیكوكارى آنان را پیروى كردند، خداوند از آنها راضى است و آنان نیز از خدا راضى، و براى آنان باغ‌هایى فراهم ساخته كه نهرها از پاى (درختان) آن جارى است، همیشه در آن جاودانه‌اند.»

 

و درباره اهل معصیت می‌گوید:

«وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیتَعَدَّ حُدُودَهُ یدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ»[4]

«هر که نافرمانی خدا و رسول او کند و تجاوز از حدود و احکام الهی نماید او را به آتش درافکند که همیشه در آن (معذّب) است و همواره در عذاب خواری خواهد بود.»

اهل معصیت، گرچه در جمع، تک‌رو هستند؛ امّا هر كس به دلیل خودخواهی خود خواهان اخراج دیگران است و تنها به بقای خود می‌اندیشد. برای اهل طاعت بنیان خانواده که یكی از اجتماعات انسانی است، عزت دارد و همه خیرات را برای هم می‌خواهند. در مقابل اهل معصیت فقط به منافع خود توجه دارند،  تنها به خود اهمیت می‌دهند و دائم نگران خسارت‌های احتمالی هستند؛ به همین جهت گرچه در ظاهر در کنار یکدیگرند، اما از هم گریزانند.

 

راهکارهای اصولی اصلاح خانواده

 

راهکار اول

 

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید:

«إِذَا رَأَیتَ‏ فِی‏ غَیرِكَ‏ خُلُقاً ذَمِیماً فَتَجَنَّبْ مِنْ نَفْسِكَ أَمْثَالَهُ»[5]

وقتی در کسی خُلق نکوهیده دیدید فوراً شبیه آن اخلاق را از خود دور کن.  مثلاً طرف مقابل متکبر، مغرور، بددهن، دارای سوءخُلق و  خودباوری زیاد است، چاره چیست؟ برای اصلاح آن صفات چه باید کرد؟ طبق فرمایش حضرت  باید آن اخلاق را از خود دورکرد. اگر در خانواده و اطرافیان صفت ناپسندی دیده شد، اصل اول این است که از آن صفت دوری گزید.

«فَتَجَنَّبْ» باب تَفَعَّل است. باب تَفَعُّل، تکلف و اجبار را نشان می‌دهد. باید انسان به زحمت و اجبار خود را از آن اخلاق ناشایست و امثال آن صفت دور نگه دارد. توجه به این نکته مهم است: مسیری اشتباه است که در آن خُلق زشت دیگران دیده شود و همت فرد برای اصلاح دیگران باشد. نباید همۀ تلاش ما در بازسازی نقص‌ها و عیب‌های دیگران باشد و از خود و کاستی‌های خود غافل بمانیم، بلکه باید به اصلاح رفتار و گفتار خود نیز بپردازیم. شاید اخلاق نادرست دیگران، عکس‌العمل و انعكاسی از اعمال، رفتار و اخلاق  ناشایست ما باشد. گاه عملکرد ناصحیح، باعث این عکس‌العمل نادرست شده است.

تصور اشتباه عامۀ مردم، در مقابل گرفتاری‌ها این است که رفتار و اخلاق بد اطرافیان را از امتحان‌های الهی می‌دانند، در صورتی که گاه رفتار نادرست دیگری نسبت به فرد؛ نتیجه و عکس‌العمل کار ناصحیح خود اوست. شاید انسان در بررسی‌ها به نتیجه‌ای دلخواه نرسد و بداخلاقی را در خود نیابد؛ البته گاه در ابتدا هر خلافی که در خانواده مشاهده می‌شود، نتیجۀ یك عكس‌العمل رفتاری است که از سالیان دور اثر خود را به‌جا گذاشته است.

گاهی مواردی مشابه نیز با یك فاصلۀ زمانی طولانی از فرد صادر شده است؛ اکنون بازتابش را مشاهده می‌کند. بازتاب رفتار ممكن است اثر عملکرد ده سال پیش از این باشد که از لایه‌ها‌ی زمانی عبور کرده است و در زندگی انسان خود را نشان می‌دهد. اصل مهم، آغاز برای اصلاح و خودسازی فردی است؛ پس باید از خود شروع کند.

مولوی در بحث عمل و عكس‌العمل می‌گوید:

می‌رود از سینه‌ها در سینه‌ها

از ره پنهان صلاح و كینه‌ها

در باب کینه نیاز به اعلام و نشان دادن کدورت نیست، گرچه جای آن، فقط در سینه است؛ اما مسلماً کینه‌ها از سینه به سینه منتقل می‌شوند. افراد خود به خود با هم در ارتباط‌اند و در رفتار هم تأثیر می‌گذارند. رفتار‌ها بیانگر گفتارهای ناگفتۀ ما هستند.

 

راهکار دوم

 

«لَا یكُونَنَ‏ أَخُوكَ‏ عَلَى الْإِسَاءَةِ إِلَیكَ أَقْوَى مِنْكَ عَلَى الْإِحْسَانِ إِلَیه‏»[6]

«بریدن برادرت از تو از پیوستن تو با او، و بدى كردنش از نیكى تو نباید افزون‌تر باشد

گاه اطرافیانی که در خانواده با آن‌ها مواجه هستیم، رفتار بسیار بدی دارند و این عمل‌کرد بد آن‌ها معمولی نیست. برای اصلاح این بدی زیاد، باید خوبی‌های بسیاری توسط ما به میدان بیایند. خوبی معمولی و متوسط کارساز نیست. اگر گاهی بدی‌های بزرگ برطرف نشده، شاید خوبی‌های بزرگ و زیاد اجرا نشده است. به‌طور مثال: با یک استکان، حتی یک لیوان و یا یک پارچ آب، مکانی را که با خون بسیار آلوده شده است، نمی‌توان پاک کرد، چه بسا با این کار خون پخش شود وعمل ما نه تنها فایده‌ای نداشته است، بلکه آلودگی بیشتر شود.

اگر گاهی اوقات، تلاش‌های ما به ثمر نمی‌نشیند، به این دلیل است که میزان لطف و احسان اعمال شده، به اندازه مناسب، درخور و شایسته نبوده است. حدّ مناسب باید رعایت شود. در مقابل رفتار بسیار بد، میزان مناسبی از خوبی را باید اعمال کرد. حتی در خوردن دارو نیز اندازۀ مناسب، تأثیر لازم را به همراه دارد. تاکید  معصوم با کلمۀ«لَا یكُونَنَّ‏» به این معناست که اگر می‌خواهید، بدی‌ها به خوبی تبدیل شوند، نه‌تنها به همان اندازه خوبی بلکه بسیار بیشتر، خوبی نیاز است.

سعی کنید خوبی‌ها بر بدی‌ها غالب شود. حتماً رفتار خوب باید بر عمل بد غلبه پیدا كند. در روال معمول، در زمان احسان به افرادی که ما را مورد آزار قرار داده‌اند؛ به اندازۀ کم و اندک نیکی اجرا می‌شود؛ اما حضرت می‌فرماید، باید بسیار نیکی کنید. این چرخه‌ای است که به خود ما برمی‌گردد. این راه اشتباهی نیست، از این جیب برداشتن و در جیب دیگر گذاشتن است. اتفاق عجیبی نیست، خسارتی هم نصیب  ما نمی‌شود.

اگر خانواده‌ اصلاح شود، وضعیت معنوی ما، منزل اخروی و در نهایت جامعه درست می‌شود. در اصل دوم قرار بر این است که لطف‌های ما نسبت به اطرافیانی که با آن‌ها درگیری داریم، کم نباشد. یک جریان آب فشار قوی، خون‌های بسیاری را پاک می‌كند. گاهی اوقات یك شوك محبتی لازم است؛ انجام لطف زیادی که مسلماً توان انجامش را خداوند در ما نهادینه کرده است. در این میان  ا باید الطاف و اعمال خود را ندیده بگیریم و یقین داشته باشیم که قبل از ما بسیاری از بانوان فداکار، برای اصلاح خانوادۀ خود، خیررسانی‌های فراوان، انجام داده‌اند. اگر لطف‌ها و خیررسانی‌ها در نظر ما جلوه می‌کند؛ به این دلیل است كه دایرۀ دید و نظر ما بسیار محدود است.

«أَحْسِنْ‏ یحْسَنْ‏ إِلَیكَ‏ ارْحَمْ تُرْحَمْ قُلْ خَیراً تُذْكَرْ بِخَیرٍ… صِلْ رَحِمَكَ یزِدِ اللَّهُ فِی عُمُرِكَ»[7]

«خوبى كن تا با تو خوبى شود، رحم كن تارحمت كنند، خوب بگو تا به خوبى یادت كنند صلۀ رحم كن تا خدا عمرت رابیفزاید.»

قطعاً، بازگردان خوبی، سریع و فوری است. شاید گفته شود: چه زمان‌های بسیار که بازگردان اعمال، در هنگام اجرا مشاهده نشده است؛ اما باید دانست، در نگاه فردی که شما را اذیت کرده است نیکوکار شناخته می‌شوید؛ با این‌که رسماً اعتراف نمی‌کند و ظاهراً به زبان نمی‌آورد، چه بسا در زمان خاصی، دربارۀ شما سخنانی می‌گوید که نشان می‌دهد؛ در دید او شما اصلاح‌گر شناخته شده‌اید. اگر به دلایل مختلفی فعلاً‌  نظر خود را دربارۀ شما مطرح نمی‌كند، در بایگانی ذهن او سابقۀ درخشانی برای شما رقم زده می‌شود.

 

راهکار سوم

 

اصل سومی که در بارۀ اصلاح خانواده مطرح می‌شود این است که گاه انسان نیکو‌کاری، در مقام صدق و درستی است. او راستگوست و البته حق با اوست؛ گرچه دیگران نپذیرند، حق نفرین کردن ندارد. در تاریخ از این نمونه‌ها بسیار بوده است. پیامبران خدا نمونه‌ای از این موارد هستند. قرآن می‌گوید: «أَخُوهُمْ‏ نُوح‏» ، «أَخُوهُمْ‏ هُود»، «أَخُوهُمْ‏ صالِح‏» این پیامبران همگی با اطرافیان خود صمیمیت خاصی داشتند؛ ولی این اطرافیان، آن‌ها را نمی‌پذیرفتند. آنان افرادی بسیار درست‌کار و صادق بودند که اطرافیانشان آن‌ها را در هر شرایطی تكذیب، استهزاء و تحقیر می‌‌کردند. در هر شرایطی خواهان آسیب به ایشان بودند؛ اما در میان همۀ پیامبران، تنها یک پیغمبر قوم خود را نفرین کرد و یک پیغمبر نیز از قوم خود قهر كرد. حضرت نوح قومش را نفرین کرد:

«رَبِ‏ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرینَ‏ دَیاراً إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبادَكَ‏ » [8]

«خدایا! روی زمین هیچ كافری را نگذار ؛چون این‌ها را زنده بگذاری بقیۀ مردم را هم گمراه می‌كنند.»

از میان صد و بیست و چهار هزار پیامبر، که قرآن به تابعین آن‌ها هشدار می‌دهد که شما از یک خانواده هستید تنها حضرت نوح، خانواده گمراهش را نفرین کرد؛ که بعد از این، مقام شفاعت هم از او گرفته شد. نوح دیگر قادر به  شفاعت نیست.

یونس نیز قهر کرد، در مورد او همین بس كه هر شب در نماز غفیله، یادی از قهر و غضب او می‌شود:

«وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»[9]

«و ذوالنون را [یاد كن] آنگاه كه خشمگین رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداریم تا در [دل] تاریكی‌ها ندا درداد كه معبودى جز تو نیست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم .»

اگر حق با فرد راستگو و درست‌کار باشد، راهکارهای مناسب را برای اصلاح خانواده به کار برده‌ باشد، سعه صدر لازم را داشته و از همه تدبیرهایش استفاده کرده‌ باشد؛ هرگز نباید طرف مقابل را نفرین کند.

همۀ پیامبران در جواب بی‌مِهری و ناسپاسی‌های قومشان، با لسان نرم پاسخ‌گو بودند. در بررسی‌های بسیار، با دید بازسازی خانواده، در ادبیات‌ها و در زمان‌های مختلف؛ مشاجره و جدلی بین پیامبران با اقوامشان مشاهده نمی‌شود. حتی تکذیب، مقابله به مثل و استهزا‌یی نیز از آنان دیده نشده است. هیچ پیامبری حتی تصور مقابله به مثل، با دشمنان خود نداشته است. سعۀ صدر پیامبران در نهایت عزت و حلم، در تاریخ به‌جا مانده است.

با توجه به این‌که پیامبران با اقوامشان یک خانواده‌ محسوب می‌شدند و خدمات یک طرفه، از جانب پیامبران به این خانواده می‌رسید؛ در مقابل این لطف، تکذیب، استهزاء و رد‌کردن از طرف مقابل مشاهده می‌شد، همۀ این موارد نباید موجب آن شود که از برخورد درست، غافل و از شیو‌ه‌های صحیح به دلیل نادرستی رفتار اطرافیان صرف‌نظر شود. پیامبران یك بار هم از شیوۀ صحیح خود دست برنداشتند. در مورد حضرت نوح و حضرت یونس باید گفت که آن‌ها غیرت دینی داشتند و به همین دلیل، از قوم خود جدا شدند؛ که حتی این جدایی را هم خداوند اجازه نداد.

 

راهکار چهارم

 

اصل دیگر، این است كه در مسیر صحیح باید با اصول درست، تاکتیک مشخص و با اجرای بدون افراط و تفریط گام برداشت و در عین حال از دعای خوبان و نفس‌های مقدس آنان نیز غافل نشد. دعای خوبان  تغییرات بنیادی در زندگی ایجاد می‌کند. در واقع با انتخاب اصول صحیح و اجرای صحیح ، حتما مشمول دعای خوبان خواهیم شد.

شاهد مثال در سورۀ مباركه واقعه است:

«فسلام لَكَ مِنْ أَصْحابِ‏ الْیمین»

اصحاب الیمین، سلام و درود به پیامبر دارند که وقتی درود بر پیامبر داشتند، پیامبر هم بر آنان سلام و درود می‌فرستد. درود پیامبر، یعنی دعای او در حق فردی است که در مسیر درست گام بر می‌دارد و اصول صحیح را به‌درستی اجرا می‌کند؛ چنین فردی  مصداق اصحاب‌الیمین است. وقتی حرکتی درست انجام شود، نه تنها یک وجود، بلکه بسیاری دعاگو خواهند بود. قرآن در سورۀ احزاب می‌فرماید: ‌

«هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِیخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِۚ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا»‌[10]

«اوست خدایی که هم او و هم فرشتگانش بر شما بندگان رحمت می‌فرستند تا شما را از ظلمت‌ها بیرون آرد و به عالم نور (رساند، و او بر اهل ایمان بسیار مهربان است.»

یقین داشته باشید ثمرۀ کار درست، دعا و درود خداوند، اولیاء‌الهی، نیروهای ملكوتی و همۀ نیروهای پنهانی است که در زندگی فرد درست‌کار جریان دارد. در فضای دعا مقاومت فرد زیاد می‌شود و فرد از صبوری خود تعجب می‌كند! گاه انسان در بحران‌ها بی‌طاقت شده و تحمل مشکلات برایش سخت می‌شود؛ این‌جا یا اصل را درست انتخاب نکرده‌ و یا اجرا، اجرای صحیحی نبوده است. اگر اصل را درست انتخاب كند و اجرا اجرای درستی باشد، تحمل، مقاومت و صبر فرد افزون می‌شود.

آزار فرعون و نحوۀ شهادت آسیه، نمونۀ بارز این صبر و تحمل ذکر شده است. انسان در این موارد نباید، مقابله به مثل و نفرین كند؛ حتی برخورد نامناسب نداشته باشد و منیتی از خود بروز ندهد. وقتی در مسیر صحیح قرار بگیرد و اجرای درست داشته باشد صبور و مقاوم می‌شود. قرآن می‌گوید:‌

«اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى‏ بِنَفْسِكَ‏ الْیوْمَ عَلَیكَ حَسیباً»[11]

«تو خود کتاب اعمالت را بخوان (و بنگر تا در دنیا چه کرده‌ای) که تو خود تنها برای رسیدگی به حساب خویش کافی هستی

 اگر مثل همۀ پیامبران، در مسیر درست گام برداریم، بی‌تاب و بی‌تحمل نمی‌شویم. اگر دعای ولیّ حق و دعای نیروهای غیبی در زندگی ما جاری باشد،می‌توانیم مواضع درست را انتخاب کنیم. مقابله به مثل نداریم و از رذائل اخلاقی چون فخرفروشی، سوءخلق و به رخ کشیدن خودداری می‌کنیم.اگر مسیر درست باشد، با کمک دعاها مقاومت ما افزون می‌شود.

 

تاریخ جلسه: 93/5/21 ـ جلسه 2

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»    

               


[1]. سوره نساء، آیه 100

[2]. سوره اعراف، آیه 157

[3]. سوره توبه، آیه 100

[4]. سوره نساء، آیات 13 و14

[5]. غررالحکم، ج1، ص288

[6]. وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱۲، ص174  

[7]. بحارالانوار، ج 71 ، ص 100

[8]. سوره نوح، آيه 27

[9]. سوره انبیاء، آیه 87.

[10]. سوره احزاب، آیه 43

[11]. سوره اسراء، ‌آيه 14

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *