راهکارهای اصلاح خانواده ـ بخش چهارم

مقدمه

 

در مبحث راهکارهای اصلاح خانواده، اگر سوال شود: آیا این راهکارها در مورد دوستان هم می‌تواند قابل اجرا باشد؟ پاسخ مثبت است؛ زیرا در این موضوع قواعد کلی مطرح می‌شود، هرچند ممکن است که نوع اجرای متفاوتی داشته باشد.

نکتۀ شایان توجه آنکه ما باید هم آموزش را از مجرای صحیح فرا گیریم و هم اجرای ما اجرای صحیحی باشد. اگر آموزش از خواستگاه نفسانی باشد، آموزش ناصحيح است و قطعاً‌ به خانواده، صدمه وارد می‌كند. بطور مثال فردی که در زندگی شکست خورده است و یا بسیار مغرور و طاغی است، مجرای مناسبی برای آموزش اصلاح خانواده نیست؛ بنابراین آنچه كه ما قرار است در زندگی خود اجرا كنيم، باید از مشرب شریعت و مورد قبول دين باشد؛ زیرا در آن صورت با عقل سازگار است.

گاهی آموزش درست است؛ اما نحوۀ  اجرای آن اشتباه یا سلیقه‌ای است؛ این امر نیز موجب صدمه به خانواده، می‌شود. بطور مثال فردی که به پزشک مراجعه می‌کند، اما دارو را در زمانی که پزشک تعیین کرده است، مصرف نکند، نباید انتظار تأثیر و درمان داشته باشد؛ بنابراین ما باید پس از آموزش صحیح، کیفیت اجرا را نیز بیاموزیم تا بتوانیم اجرای صحیحی داشته باشیم. اجرای نادرست و جا به جا کاری، در زندگی ما تأثیر مثبتی ندارد.

 

اصلاح‌گری از جنس بشر

 

حال اگر سوال شود: «برای آنکه هم آموزش و هم پرورش و اجرای ما صحیح باشد، باید چه کنیم؟» پاسخ آن است که طبیبی وجود دارد که در هر زمان در کنار شما حضور پیدا می‌کند و هم آموزش صحیح و هم پرورش و هم اجرای درست را به شما آموزش می‌دهد.

«کَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ يَتْلُواْ عَلَيْكُمْ ءَايَاتِنَا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَ الحْكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُون‏»[1]

«همان‏طور كه در ميان شما فرستاده‌‏اى از خودتان روانه گرديم كه آيات ما را بر شما بخواند و شما را پاك گرداند و به شما كتاب و حكمت بياموزد و آنچه نمى‏‌دانستيد به شما ياد دهد.»

اینکه فرمود: «رَسُولًا مِّنكُمْ»«از جنس خودتان»، بسیار جالب است. مولوی می‌گوید: وقتی از جنس خودتان است، یعنی به راحتی می‌‌توانید با او ارتباط برقرار كنيد. اگر فرشته بود نمی‌توانستید با او مأنوس شوید. خداوند پیامبری فرستاد که از جنس بشر است. هم آموزش صحیح را به شما می‌دهد و هم پرورش لازم را اِعمال می‌کند. و وادارتان می‌كند که اجرای صحیحی داشته باشید: «يُزَكِّيكُمْ‏ وَ يُعَلِّمُكُم‏»

اما چطور اجرای صحيح داشته باشیم؟ پاسخ را با مثالی بیان می‌کنم:همۀ ما کودک کم سن و سالی را دیده‌ایم که در مساجد و حرم‌ها در كنار بزرگتر خود نماز می‌خواند. بزرگتر که خم می‌شود، او نیز خم می‌شود و وقتی به سجده می‌رود، او نیز سجده می‌کند و… و به تدریج اینچنین نماز را می‌خواند تا وقتی كه بطور کامل آن را ياد بگيرد.

پیامبر اجازه می‌دهند که ما با خودشان باشیم. این درخواست ما که؛ «فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لاَ مَعَ غَيْرِكُمْ»[2] بدان معناست که هر چقدر بيشتر با اولیای الهی زندگی کنیم، زندگی درست را آن هم نه به‌صورت رسمی و مستقیم، بلکه غیر مستقیم یاد می‌گیریم. می‌آموزیم که چه زمانی، زمان صبر است و چه زمانی، زمان شكر. کجا جای سكوت است و کجا جای تکلم. کجا باید بر خواستۀ خود پافشاری کنیم و کجا از آن بگذریم. در چه زمانی باید تواضع داشته باشیم و چه زمانی بايد موضع جدی بگيریم؛ بنابراین زندگی با شریعت و دیانت، از اولیاء دینی جدا نیست و حضور در محضر آنها نیز بطور ناخودآگاه، هم آموزش صحیح را به ما می‌دهد و هم پرورش مناسب را نصیب ما می‌کند.

با مقدمۀ فوق، بحث راهکارهای اصلاح خانواده را پیگیری می‌کنیم:

 

خستگی ناپذیری

 

یکی از مهم‌ترین راهکارها برای اصلاح خانواده آن است كه قرار را بر خستگی‌ناپذیری بگذاریم. این موضوع در نسل جدید ما نیاز به تقویت دارد. متأسفانه مشاهده می‌شود که بزرگترها نیز تحت تأثیر جوان‌ها به جای اینکه خستگی ناپذیر باشند، خستگی پذیرند!

خدای سبحان می‌فرماید:

«فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابهَمْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَا ضَعُفُواْ وَ مَا اسْتَكاَنُواْ وَ اللَّهُ يحُبُّ الصَّابرِين‏»[3]

«آنها هيچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنها مى‏‌رسيد، سست نشدند و ناتوان نگرديدند و تن به تسليم ندادند و خداوند استقامت كنندگان را دوست دارد.»

قرار مومنین- آنگاه که در مسیر صحیح گام برمی‌دارند- بر توانمند بودن است؛ ضعیف، خسته و ناتوان نیستند:«ما وَهَنُوا».

زندگی صحنه‌ای است كه مملو از آسيب است. دوران کودکی، میان‌سالی و کهن‌سالی، هر کدام آسيب‌های جداگانه‌ای دارد؛ اما قرار بر این است که ما خسته نشویم. خانواده نیز از اين قاعده مستثناً نيست؛ ما هیچ‌وقت نمی‌توانيم ادعا کنیم که زندگی ما سر و سامان گرفته است و دیگر هیچ دغدغه‌ای نداریم. هر زمان مشکلات خاص خود را دارد؛ اما اساس را بر این بگذاریم که خسته نشویم.

 

خود را عامل گرفتاری‌ها دانستن

 

یکی دیگر از راهکارهای اصلاح خانواده آن است که ما عامل بسیاری از گرفتار‌ی‌ها را خودمان بدانیم! گاهی اوقات کارهایی که ما کرده‌ایم، مربوط به عملکرد ما نیست، بلکه مربوط به فکر ماست! نظام عالم آنقدر حساس است که یک فکر نادرست ما به زندگی صدمه وارد می‌کند! ما باید در هر گرفتاری که در زندگی پیش می‌آید، خود را متهم رديف اول بدانیم.

اگر سؤال شود؛ «آیا این ظلم نیست که تمام گرفتاری‌ها را از جانب خود بدانیم و دیگران هیچ نقشی نداشته باشند؟» پاسخ آن است که اگر بخواهید اصلاحات ایجاد شود، باید بدانید که تغییرات وقتی ایجاد می‌شود که در «منِ» هر فرد، تغییر ایجاد شود:

«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ‏ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»[4]

«خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى‏‌دهد مگر آنكه خود آنها تغيير دهند.»

 بدون تغییر در «منِ» فرد، تغییرات و اصلاحات در خانواده موقتی است. زمانی این تغییر ایجاد می‌شود که فرد، تنها خود را مقصر بداند. اگر دیگران را عامل گرفتاری می‌دانیم، مطمئن باشیم که تغییراتی که در ما ایجاد می‌شود، بسیار موقت است.

«أَوَ لَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيهْا قُلْتُمْ أَنىَ‏ هَاذَا  قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنفُسِكُمْ  إِنَّ اللَّهَ عَلىَ‏ كلُ‏ شىَ‏ءٍ قَدِير»[5]

 «آيا چون به شما [در نبرد احد] مصيبتى به شما رسد [با آنكه در نبرد بدر] دو برابرش را [به دشمنان خود] وارد ساخته بوديد، گفتيد: «اين [مصيبت‏] از كجاست؟» بگو: «از ناحيه خود شما است [كه در جنگ احد با دستور پيغمبر مخالفت كرديد] خداوند بر هر چيزى قادر است.»

اگر باور کنیم گرفتاری‌ها از خود ماست، تغییرات آسان است؛ اما اگر گرفتاری‌ها را از دیگران بدانیم، تغییرات بسیار دشوار خواهد بود.

 

عاقبت اندیشی

 

وقتی می‌خواهیم اصلاحاتی انجام بدهیم، عاقبت آن را نگاه کنیم،. تصمیمات ما مقطعی و فوری نباشد. شیطان ما را وسوسه می‌‌کند که به عواقب امور فکر نکنیم و فوری و آنی تصمیم بگیریم. مانند تصمیم گرفتن در وقت عصبانیت. حضرت علی  علیه‌السلام می‌فرماید:

«أعقَلُ النّاسِ أنظَرُهُم فی العَواقِبِ»[6]

«خردمندترين مردم، عاقبت‌انديش‌ترين آنهاست.»

برای اصلاح خانواده باید یمین و یسار و گذشته و آینده را در نظر بگیریم و در لحظه نظر ندهیم و تصمیم نگیریم.

گاهی تصميم‌های ما بسیار فوری و بدون ‌تأمل است. یاد بگیریم که برای اصلاح خانواده، هر نظری که می‌خواهیم بدهیم، ده سال بعد آن را هم نگاه كنیم. چنانچه اگر پارچه‌ای را به خياط می‌دهیم، ابتدا در ذهن خود، صورت دوخته شده لباس را تصور می‌کنیم، در زندگی نیز باید صورت‌ نهایی اعمال را تصور کنیم؛ بنابراین یاد بگیریم که  تصمیمات‌مان بسیار بادرایت و همراه با تأمّل باشد.

 

توجه به اصلاح عیوب جزئی

 

ممکن است در زندگی ما مسائل بسیار کوچک و جزئی وجود داشته باشد که- به دلیل کوچکی آن -تصور می‌شود که اصلاح آن ارزشمند نیست و به خانواده صدمه‌ای وارد نمی‌كند، در حالی که همان مسئلۀ به ظاهر کوچک می‌تواند آسایش را مختل کند.  بطور مثال گاهی حتی یک موی ابرو که به سمت چشم بر می‌گردد، می‌تواند در آسایش فرد اختلال وارد کند.

این نکته نیز حائز اهمیت است که اصلاحات را بطور سطحی انجام ندهیم، بلکه اصلاحات ما عمق داشته باشد. ریشه‌یابی مشکلات کوچک را داشته باشیم تا به مشکل بزرگ منجر نشود. قرارمان بر این باشد که فقط به اصلاحات کلان نپردازیم، بلکه برای اصلاح امور جزئی نیز اهمیت قائل باشیم و آن امور کوچک را عادی نپنداریم. چرا که «قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود.» همچنین مسائل خرد و کوچک را نیز ریشه‌یابی کنیم. مانند طبیبی که بیماری را ریشه‌یابی می‌کند تا علت آن مشخص شود و بر اساس آن درمان صحیحی صورت گیرد.

بطور مثال فردی که قبلا منظم بوده‌ و اخیرا نامنظم شده است، نباید تصور کند که این مسئلۀ کوچکی است، بلکه باید ریشه‌یابی کند، مثلا ممکن است که علت آن معاشرت با فرد نامنظمی بوده باشد. گاهی القائاتی که در مغز افراد وجود دارد، ریشۀ آسیب‌های بعدی می‌شود که در این صورت باید ابتدا آن القائات را در ريشه خشكاند.

 

شاه کلید

 

جاری ساختن توکل، توسل، تصدق و تضرع در زندگی شاه کلید است.

 

توکل

 

«توکل» يعنی روی خودمان حساب باز نكنیم. بطور مثال خانم مسنی كه در امر ازدواج سالیان سال به افراد بسیاری مشاوره می‌داد، متوجه شد که داماد خودش از نوجوانی معتاد بوده است! زیرا روی خود اینگونه حساب کرده بود كه کسی که تاکنون افراد بسیاری با مشاوره اش موفق شدند، هرگز فریب نمی خورد!

«توكل» يعنی بر توانمندی‌های خودتان اعتماد نكنيد. بر جمال خودتان اعتماد نكنيد، بلکه در تمام امور بر خدای سبحان اعتماد كنید؛ اين توكل است. يك وكيل داريد که دفاعيات لازم را در زندگی، برای شما انجام می‌دهد؛ پس بر او اعتماد كنيد و نه بر خودتان.

 

توسل

 

واسطه‌های فیض را دریابیم. عنايات خدای سبحان، از طريق معصومين  علیهم‌السلام بر ما نازل می‌شود. در زمان ما حضرت ولی عصر واسطۀ فیض است. ایشان بزرگتر ما هستند. دائما با ایشان در ارتباط باشیم و «وسیله» را اين واسطۀ فیض قرار دهيم. هر چقدر ارتباطمان با این وسیله بيشتر باشد، موفق‌تر می‌شویم.

امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید:

«شُقُّوا أَمْوَاجَ‏ الْفِتَنِ‏ بِسُفُنِ النَّجَاةِ»[7]

«موج فتنه‌هایی را که در زندگی شما وارد می‌شود، با سفینه‌های نجات( توسل به ائمه معصومین) بشکافید.»

 حضرات معصومين  علیهم‌السلام «سفينة النجاة» هستند.

 

تصدق

 

امیرالمؤمنین فرمود:

«سُوسُوا إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ»[8]

«ايمان خود را با صدقه دادن و اموالتان را با زكات دادن نگاهداريد، و امواج بلا را با دعا از خود برانيد.»

ما باید برای حفظ زندگی‌ خود صدقه دهیم، زیرا آسیب‌ها اصلاً تحت تصور ما نیست؛ چه بسیار افرادی که مدعی هستند  که هرگز تصور نمی‌کردند که فلان انحراف در زندگی ایشان ایجاد شود! بنابراین بايد صدقه بدهيم؛ زیرا آموخته‌ایم که صدقه را برای ولی نعمت‌مان می‌دهیم و از ايشان می‌خواهيم كه دعايمان كنند تا با دعای ایشان امواج بلا از زندگی ما مرتفع شود.

 

تضرع

 

«تضرع» یعنی باطناً برای خود وجودی نبینیم. در باطن خیالمان راحت نباشد و دائما خود را محتاج به دعا بدانیم. «تضرع» در زبان عربی، «چسبیدن طفل به سینه مادر» است. آن چنان که طفل با سینه مادر ارتباط دارد، دعا كنیم. همچنین نه فقط زمانی که گرفتاری پیش می‌آید دعا کنیم، بلکه هنگام عافیت هم دست به دعا برداریم تا برایمان باقی بماند. وقتی که زندگی بدون مشكل است، دعا كنیم که بی‌مشكلی باقی بماند و وقتی که مشكلی پيش آمد، دعا كنیم که مشكل رفع شود. اصلاحاتی که در این بحث به آن می پردازیم با توكل، توسل، تصدق، تضرع ممکن است.

 

کلان نگری نسبت به مشکلات

 

از راهکارهای اصلاح خانواده آن است که در هر مشکلی که برایمان پیش می‌آید، در خلوتی با خود تصور کنیم که اگر این مشکل برای دیگری پیش می‌آمد، ما چه پیشنهادی به او می‌دادیم؟! باید از خودمان جدا شويم تا دیدمان وسیع شود. در این صورت به‌سهولت، نتیجۀ مطلوب را به دست می‌آوریم؛ زیرا تا زمانی که در لاک خود هستیم، ممکن است متعصبانه به قضيه نگاه كنیم و فقط آن موضع را بطور سطحی ببينیم. معمولا وقتی می‌خواهيم برای خود نظر دهيم، بصیرت و جامعیت نداریم و به دلیل اینکه علاقمند به خودمان هستيم، می‌خواهيم همۀ منافع‌مان محفوظ بماند! اما وقتی می‌خواهيم برای ديگران نظر دهيم، بسیار كلان نگاه می‌كنيم.

 

خوشبختی ساختنی است، نه یافتنی!

 

از راهکارهای دیگر اصلاح خانواده آن است که زمانی که مشکلات به ما هجوم می‌آورند، این جمله معروف را که می‌گوید: «خوشبختی ساختنی است، نه یافتنی» به خود یادآور شویم. باور کنیم که ساخت و ساز خوشی‌ها با خود ماست و قرار نیست خوشی را رایگان در اختیار ما قرار دهند.

خدا را شاکر باشیم که امتیاز ساخت و ساز خوشبختی خانواده را به ما عطا کرده و این میزان از وجود، نصیب‌مان شده است. شکرگزار خداوند باشیم که ملاك و محوريت آرامش خانواده را به ما سپرده است. این یک امتیاز خاص است که مرد محتاج زن است و زن محتاج خدا. این عقیده جدی است که خداوند مرد را به نحوی قرار داد که از طريق زن به آرامش برسد و زن از طريق خدا به آرامش می‌رسد. زن مظهر نام «غنی» خدای سبحان است. يك مرد چند روز هم نمی‌تواند بدون زن سر كند، اما يك زن، يك عمر می‌تواند بدون مرد زندگی كند و به دينش هم هيچ اختلالی وارد نشود.

خوشبختی را ما باید بسازیم. خدا  زن را معمار آفریده و مصالح لازم را نیز در اختيار  او قرار داده است. مهم‌ترین آن مصالح، «دل» است. از دريای عواطفی كه در اختيار زن است، کارهای بسیاری برمی‌آید. بنابراین قرار ما بر «ساختن» است. باور داشته باشیم که همه چیز امکان تغییر دارد، فقط کافی است که ما  تغییر کنیم. وقتی که ما تغییر کنیم، همۀ نظام عالم به نفع ما تغییر می‌‌‌کند؛ امّا لازمه این نگرش آن است که سختی را نیز تحمل كنيم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ كَبَد»[9]«ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم.». «ساختن» زحمت بسیاری دارد؛ اما  خدای سبحان توان تحمل این زحمات را در وجود ما قرار داده است.

 

واقع‌نگری

 

هنگامی که می‌خواهیم اصلاحاتی انجام بدهیم، چشمان‌مان را روی واقعیت‌ها نبندیم. واقعیت با حقیقت متفاوت است. «واقعیت» آن چیزی است که هم اکنون وجود دارد؛ اما «حقیقت» آن چيزی است كه درست است و باید باشد. بسیاری از ما یک مشکل اساسی داریم و آن این است که وقتی می‌خواهیم اصلاحاتی انجام دهیم، اصلاحات را در توهمات‌مان انجام می‌دهیم! ما باید با توجه به آنچه که هست و با توجه به نوع زندگی، شهر، خانواده و اطرافيان خود اقدام ‌‌کنیم و نه با توجه به رویاهای خودمان.

به عنوان مثال اگر فرد کوتاه قدی اهل توهم باشد، فكر می‌كند که چه سرو قامتی است! اما واقعيت آن است که قد او کوتاه است و او باید بر اساس اين واقعيت برنامه‌ريزی كند. گاهی برخی از واقعیت‌ها قابل تغییر است و گاهی قابل تغییر نیست. ابتدا باید واقعيت را ببینیم و دریابیم که آیا آن واقعیت ناخوشایند، قابل تغيير و اصلاح هست يا خیر! گاهی با اينكه فرد زحمت خود را هم می‌كشد، اما هرگز اصلاحی صورت نمی‌گیرد؛ در نتیجه، باید اين کاستی را جای دیگر با چیز دیگری جبران كند. اگر واقعیت، قابل تغيير نباشد، باید آن نقیصه‌ را با کمال دیگری جبران کنیم. نمی‌توانیم بگوییم که باید به نقیصه عادت کرد؛ زیرا همۀ افراد از نقص نفرت و گريز دارند. واقعیت، قابل تغيير به حقيقت است. اگر ضرورت چیزی را احساس کنیم، تغييرات انجام می‌شود؛ اما بايد در اصلاحات، واقع‌نگر بود.

گاهی اوقات واقعيت را درست شناسايی نمی‌كنيم. بطور مثال کسی با فردی با فرهنگ بسیار متفاوت و متباین وصلت کرده است. واقعيت اين است كه او با فرهنگی زندگی می‌کند که دارای مواردی است كه با خواسته‌های طرف مقابل سازگار نیست و قابل اصلاح هم نمی‌باشد؛ بنابراین وقتی می‌خواهد اصلاح انجام دهد باید نگاه خود را روی کمالات دیگری که در آن فرهنگ وجود دارد، متمرکز کند، با این تمرکز در می‌یابد که با وجود اختلافات، کمالات ویژه‌ای در فرد وجود دارد. با این دید می‌توان اصلاح انجام داد؛ اما اگر واقع‌نگر نباشیم، اصلاحات صورت می‌گیرد؛ اما مقعطی و موقت است.

 

تاریخ جلسه: 93/6/4 ـ جلسه 4

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»  

 


[1]. سوره بقره، آیه 151

[2]. زیارت جامعه، مفاتیح‌الجنان

[3]. سوره آل عمران، آیه 146

[4]. سوره رعد‌، آيه 11

[5]. سوره آل عمران، آیه 165

[6]. غرر الحكم و درر الكلم ، ص 217

[7]. نهج البلاغۀ صبحی صالح ، ص52

[8]. حکمت 146

 [9]. سوره مباركه بلد،‌ آيه 4

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *