راهکارها در نهج‌البلاغه ـ بخش دوم

راه‌ جذب دلها

 

امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه‏»[1]

«دل‌هاى مردم رمنده است؛ پس هر كه آنها را به‌دست آورد به‌او رو مى‌آورند.»

راهکاری که حضرت می‌فرماید برای جلب قلب‌‌هاست نه جلب توجه. هر انسانی ممکن است مورد احترام و توجه دیگران قرار گیرد؛ ولی ارتباط قلبی با دیگران نداشته باشد. اما چطور آدمی می‌تواند قلباً مورد توجه دیگران باشد و آنان را به سمت خود جذب کند؟ تفاوتی بین فرد حاضر و غایب، زنده یا مردۀ افراد نیست؛ مهم حضور آن‌ها در دل و جان یکدیگر است. وقتی در دل جا پیدا کنند؛ برای همیشه یادشان در دل و جان حاضر است.

قلوب افراد از دیگران نفور دارند؛ اما کسی که الفت و انس با قلب‌های دیگران برقرار کند؛ به‌‌طور متقابل آنان هم به او توجه می‌کنند و به او اقبال دارند. راهکار تسخیر دل‌ها ارتباط ظاهری و سطحی نیست؛ بلکه برقراری ارتباط صمیمانه است. انسان در ارتباط قلبی و روحی با اطرافیان توجه آنان را به سوی خود جلب می‌کند؛ اما در ارتباط و توجه جسمی تنها با جسم فرد ارتباط برقرار است که در نهایت لبخندی و یا تکریمی نصیب آدمی می‌شود؛ ولی امکان تسخیر قلبی حاصل نیست. در ارتباط عمیق قلبی است که جذبۀ روحی و قلبی حاصل می‌شود.

ارتباط و نفوذ در قلوب افراد چگونه ممکن است؟ ارتباط و مراودات با دیگران اگر به جهت جلب منافع مادی و حتی معنوی باشد؛ گرچه در ظاهر تکریمی صورت می‌گیرد؛ اما از آن رو که می‌خواهد با قربانی کردن دیگران موجب رشد و کمال خود شود؛  قطعاً موجب نفوذ در قلب‌ نخواهد شد.

 

رشد و کمال؛ ثمرۀ ارتباط قلبی

 

هدف ما در برقراری ارتباط صمیمانه با دیگران، باید رشد و کمال دیگران باشد. باید خواستار رسیدن و بهره‌مندی آنان به هر خیر و برکت موجود در عالم باشیم. این نهایت خودخواهی است که رشد و کمال را فقط برای خود و افراد هم‌ردیف خود بخواهیم و آن را از دیگران دریغ کنیم. اگر هدف ما رشد و کمال و خیررسانی به دیگران باشد؛ ناخودآگاه با قلب دیگران ارتباط برقرار کرده‌ایم.

واژه «تَأَلُّف» از ماده «اُلفَت» است و اُلفَت را دوستی و پیوستگی در اوج انس معنا کرده‌اند.  «تَاَلُّف» یعنی این‌ که آدمی بتواند در ارتباطاتش با دیگران خالصانه رفتار کند؛ در این‌صورت حاکم بر دل‌های دیگران می‌شود و قلعۀ قلب افراد را تسخیر می‌کند. هر کسی اجازۀ ورود به این قلعۀ قلوب را ندارد؛ تنها کسانی که خالصانه با دیگران ارتباط برقرار کرده‌اند؛ اجازۀ ورود به قلب‌های یکدیگر را دارند.

 

ضرورت اصلاحات باطنی؛ جهت ارتباط صمیمانه

 

برای به دست آوردن دوستی و محبت دیگران نباید آنان مورد اذیت و آزار قرار داد. راهکار جلب محبت، مأنوس شدن با دیگران است و برای این امر نباید امر نادرستی از انسان سر بزند. هر امری که از انسان صادر می‌شود باید معروف باشد؛ منکری نباید از او مشاهده شود. آدمی به‌طور ذاتی طالب و عاشق خوبی‌هاست؛ به همین جهت مردم افراد خیِّر را دوست دارند؛ چون فطرتشان از بدی گریز دارد و مایل به ارتباط با افراد بدکار نیستند. اگر ارتباطات سطحی و ظاهری نباشد و صمیمانه و خالصانه با دیگران ارتباط برقرار شود، این امر موجب تسخیر قلوب می‌شود. هنگامی‌که ارتباطات معروف و نیکو باشند و امر ناپسند و منکری در این ارتباط مشاهده نشود؛ موجب محبت می‌شود. دروغ و بی‌نظمی در امور ارتباطی، بی‌مِهری به ارمغان می‌آورد. البته چون جلب قلب‌های مردم کار دشواری است؛ اصلاحات باید از باطن افراد شروع شود، باید قلباً دیگران را دوست داشت؛ محبت ظاهری به تنهایی کافی نیست. ابراز محبت اگر فقط در ظاهر باشد، به ارتباط قلبی منجر نمی‌شود.

 

 قناعت، راهکار ثروت

 

«الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ»[2]

«قناعت دارائى است كه نابود نمى‌شود.»

قانع بودن راهکار همیشگی تَموُّل و ثروتمندی آدمی است. قناعت مالی است که تمامی ندارد. این صفت اخلاقی برای امور مادی صفت مناسبی است؛ اما در امور معنوی به ما دستور داده شده است که زیاده‌طلب باشیم:«رَبِّ زِدنِی عِلماً»[3]؛«پروردگارا! علم مرا افزون کن.» هرآن‌چه که خدای سبحان به آدمی رسانده است؛ باید مایۀ دل‌خوشی او باشد.. نتیجۀ قناعت حیات طیِّب و زندگی پُر از لذت است. اگر خواهان همیشگی این نوع از زندگی هستیم؛ باید به موجودی خود قانع و از داشته‌های خود راضی و خرسند باشیم. احساس کمبود و نداری، فرد را فقیر و نیازمند جلوه می‌دهد. باید توجه داشته باشیم که مستحق این مقدار مادیات هم نبوده‌ایم و از میان افراد بسیاری به این مقام سلطانی و این دارایی رسیده‌ایم؛ با این دیدگاه، احساس تَمَوُّل خواهیم داشت و همیشه شاکریم. قناعت به‌معنای ساختن با موجودی فعلی نیست، بلکه به‌معنای لذت بردن از موجودی فعلی و احساس کمبود نداشتن است.

 

 راهکار شناخت انسان‌ها

 

«قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُه»[4]

«ارزش هر مرد (مقام او نزد مردم به اندازه) چيزى (هنرى) است كه آن‌را نيكو می‌داند و به‌كار مى‌برد.»

راهکار شناخت افراد برای برقراری ارتباطها چیست؟ چگونه می‌توان دیگران را شناخت؟ باطن افراد که برای انسان مادی روشن و آشکار نیست. آدمی از پسندها، ناپسندها و سلیقه‌های واقعی دیگران آگاهی ندارد؛ مثلاً آیا برای این فرد، مادیات ارزشمند است؟ پول و جواهر را نیکو و ارزشی می‌داند؟ یا حقایق حقِّه و معارف، پسند این فرد است؟ اگر از دیدگاه فردی، اعمال درست، زیارات و ارتباط با خوبان ارزش‌مند است؛ قیمت این فرد بالاست؛ اما اگر مادیات را ارزش‌مند می‌داند قیمت این فرد بسیار پایین است؛ چون«مَتاعُ ‌الدُّنیا قَلیلٌ»[5]«کل دنیا متاعی اندک است.» فردی که برای معنویات ارزش قائل است، دنیا برای او کوچک و حقیر است؛ زیرا ظرف وجودی او گسترده است و در ظرف محدود دنیا، جا نمی‌شود. گاهی ارزش یک عمل انسان با اهدای تمامی دنیا به او کم است. هرچقدر معنویات از نظر آدمی ارزشی شد، قیمت وجودی‌اش بالا می‌رود و هرچقدر مادیات ارزشی شد، قیمت او پایین است.

راهکار شناخت افراد این است که بیابیم چه چیزهایی به نظرشان زیبا و نیکو جلوه می‌کند، مثلاً یکی از کمالات معنوی فردی تعریف می‌کند و دیگری از خریدهای مادی همان فرد تعریف می‌کند، برای فرد مادی‌ موضوعات دنیوی مهم است؛ ولی اگر از اخلاق مثبت افراد تعریف ‌شود؛ نشان‌دهندۀ آن است که او فرد باارزشی است که اخلاقیات مثبت برای او از اهمیت خاصی برخوردار است.

 

راهکار مبارزه با ناامیدی

 

«عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ الِاسْتِغْفَار»[6]

«عجب دارم براى كسی كه (از آمرزش خداوند) نوميد می‌شود در حالی‌كه با او (براى گناهانش) استغفار و طلب آمرزش هست.»

راهکار مقابله با ناامیدی، استغفار است. امیرالمؤمنین از ناامیدی افراد تعجب می‌کند؛ در حالی که امکان طلب بخشش برای آنان وجود دارد. این به آن معناست که درمان ناامیدی فقط از طریق خود فرد صورت می‌پذیرد و راه‌های دیگر مفید نیست. راهکار رفع و دفع ناامیدی طلب «غَفر» است. «غَفر» به معنی «ستر»، یعنی پوشش و پرده‌پوشی است. انسان باید از خداوند بخواهد تا او را با پرده‌ای از کمالات، زیبایی‌ها و صفات خود بپوشاند. آن‌گاه  وقتی به خود می‌نگرد، با پوششی از کمالاتی که خدا نصیبش کرده  است، مواجه می‌شود و دیگر برای او نا امیدی مفهومی ندارد.

راهکار دفع ناامیدی هم استغفار قولی و هم استغفار عملی است. با کمی دقت و توجه به این حکمت متوجه راهکار مبارزه با ضعف و ناتوانی خود می‌شویم. وقتی ناامیدی بر ما چیره شود، به دنبال آن، ناتوانی بر ما عارض می‌شود و این احساس عجز و ضعف ما را از انجام امور باز می‌دارد. از امیرالمؤمنین در این مبحث می‌آموزیم که راه مبارزه با عجز و ضعف، طلب بخشش از درگاه باری‌تعالی است. از توصیه‌های حضرت هود و حضرت نوح علیهما‌السلام نیز طلب بخشش و استغفار به درگاه خداوند است: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا»[7]«از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است.» خاصیت استغفار، توان‌بخشی است.

 

 راه اصلاح امور دنیا

 

«مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ»[8]

«هر كه آن‌چه را بين او و بين خداست اصلاح كند (به‌دستور خدا عمل نمايد) خدا آن‌چه را بين او و بين مردم است اصلاح كند (او را از گرفتاری‌ها رهایى دهد.)و هر كه كار آخرتش را اصلاح كند (كارى انجام دهد كه از عذاب رستاخيز برهد و همه كوشش را در امر دنيا بكار نبرد) خدا كار دنياى او را اصلاح کند (او را در امر زندگى سرگردان نكند.) و هر كه را از جانب خود پنددهنده‌اى باشد؛ از جانب خدا او را نگهبانى خواهد بود (كه او را از هر بلا و سختى حفظ مى‌کند.)»

 

تاثیر اصلاح رابطه با خداوند

 

از راهکار‌های اصلاح رابطه‌های اجتماعی، دلخوری نداشتن دو طرف رابطه است. طرفین نباید از یکدیگر شاکی باشند و پشت سر دیگری حرف بزنند. آدمی باید در ایجاد و حفظ روابطش با دیگران دقت داشته باشد و سعی کند تا رابطۀ خوبی با مردم برقرار کند. اگر خواهان ارتباط بی‌گله و شکایت، بدون اذیت و آزاریم؛ بایستی رابطۀ بین خود و خدا را اصلاح کنیم؛ هرچقدر این رابطه اصلاح شود، خدا هم رابطۀ بین ما و خلق را اصلاح می‌کند. گاهی هرچه تلاش می ‌کنیم تا مورد توجه دیگران قرار گیریم یا از ما تعریف و تمجیدی به عمل آید، موفق نمی‌شویم؛ به همین جهت گله‌مند و ناراضی هستیم؛ یقیناً  رابطۀ  ما با  پروردگار مشکل‌دار شده است که نمی‌توانیم رابطۀ مناسبی با خلق او داشته باشیم. هرچقدر بندگی و اطاعت برای خداوند سبحان خالصانه‌تر انجام شود؛ پروردگار نیز خود به خود رابطۀ بین  ما و مردم را اصلاح می‌کند.

برای اصلاح روابط میان مردم لازم نیست طرفین تلاشی انجام دهند؛ باید رابطۀ بین خود و خدای خود را اصلاح کنند. شاید اگر در این زمینۀ اصلاح روابط، خودمان اقدامی انجام دهیم به نتیجه مطلوب نرسیم؛ اما یقیناً اگر بندگی شایسته‌ای داشته باشیم، از آن رو که قلب‌ها به دست خداست، خدای سبحان قلوب را به سوی ما سوق می‌دهد. اگر خودمان برای جلب قلب‌ها تدبیر کنیم، همت و کوشش خود را در جهت انجام وظیفه برای خلق صرف کنیم و از وظایفی که در مقابل حق داریم، غفلت کنیم؛ روابط ما با مردم اصلاح نخواهد شد، حتی اگر اصلاحاتی هم صورت گیرد؛ موقتی است.

بنابراین هرکس رابطۀ بین خود و خدایش را اصلاح کند، همچنین اطاعت خالصانه داشته باشد، در کوتاه‌ترین زمان رابطۀ بین فرد و مردم توسط پروردگار اصلاح می‌شود. اگر رضایت پروردگار عالمیان که مقلب‌القلوب است و همۀ دل‌ها در دست اوست، جلب شود؛ او دل‌ها را به سوی بندگان خالصش جلب می‌کند.

 

تاثیر اصلاح امور اخروی بر اصلاح امور دنیوی

 

سوال مهم این است که برای داشتن دنیایی پراز منفعت چه کاری باید انجام داد؟ امیرالمؤمنین پاسخ این سؤال را در اصلاح امر آخرت می‌داند. اگر به امور اخروی توجه شود، امور دنیوی نیز فراهم می‌شود. اگر می‌خواهیم امور دنیوی ما به‌راحتی و با سهولت طی شود؛ باید به اصلاح امر آخرت خویش بپردازیم. برای داشتن دنیای نافع و مفید باید به امر خدا عمل کرد. اگر به امور معنوی بها داده شود؛ امور دنیوی انسان توسط خداوند تنظیم می‌شود. به‌طور مثال در ماه رمضان، توجه به معنویات زیاد می‌شود؛ اگرچه خواب کمتر و مهمانی‌ها در این ماه شریف بیشتر است؛ اما میزان توانمندی‌ها نیز بیشتر است. با وجود وعدۀ خداوند به تنظیم امور مادی انسان به شرط این‌که به معنویات بها دهد؛ مشاهده می‌شود که اکثریت مردم دقیقا به‌عکس عمل می‌کنند. از امور آخرتی خود کم می‌گذارند و توجه بیشتری به امور دنیوی دارند. شاهد مثال برای این مطلب این است که دیده می‌شود؛ گاه بعضی برای خرید از نماز غافل می‌شوند و در نهایت یا چیزی نمی‌خرند یا با دلخوری جنس خریداری شده را پس می‌دهند. چه بسا دیگری که از نمازش غافل نشده و آن را کامل به‌جا آورده است؛ در کوتاه‌ترین زمان ممکن جنس خوبی تهیه می‌کند. چه بسا گاه امور ظاهری دنیوی که اهمیت ندارند، مشغلۀ فکری فراوان ایجاد کنند. به هر میزان بهای بیشتری به امور معنوی داده شود؛ امور دنیایی، تنظیم‌تر است.

 

  تاثیر موعظه

 

راهکار سوم جهت محفوظ ماندن و مصونیت از خطرات و آسیب‌ها، موعظه و مراقبه از نفس، توسط خود فرد است. انسان‌ها در زندگی خود با خطرات و آسیب‌های فراوان روبه‌رو هستند و به دلایل مختلف ممکن است خسارت ببینند و به آن‌ها صدمه وارد شود. سوال این است که راهکار مصونیت آدمی از انواع صدماتی که ممکن است بر اعتقادات و خلقیات و انسانیت او وارد شود چیست؟ شاید انسان باید خلوتی با خود داشته باشد و در آن خلوت درونی،‌ خود را موعظه کند؛ او در این دقت و توجه باید خود را مخاطب قرار دهد،  رفتار و گفتارهای ناپسند خویش را مشاهده کند و خواهان کنار گذاشتن بدی‌های خویش باشد. در این بررسی، رفتار و اعمال نیکوی خود را نیز مورد توجه قرار دهد و به انجام و تکرار آن‌ها خود را ملزم کند.

نتیجه این‌که اگر آدمی خود را موعظه کند؛ می‌تواند رفتارهای دور از شأن را ترک و اعمال و گفتار مطابق با شخصیت انسانی  را حفظ کند. هر میزان خود را موعظه و نصیحت کند، محتاج پند و اندرز دیگران نیست و از غلط‌گیری دیگران مصون است. با این روش، خودش را از بدی‌ها نهی و به خوبی‌ها امر می‌کند. او باید در این راه جدی و ترسان خود را از بدی‌ها نهی کند و  قاطع و امیدوارانه به خوبی‌ها فرمان دهد.

بایستی بدانیم اگر خلوتی داشته باشیم و خویش را مورد موعظه و نصیحت قرار ‌دهیم؛ خداوند  ما را حفظ می‌کند و از آزار و اذیت آسیب‌هایی که به زندگی وارد می‌شود، مصون می‌مانیم. با غلط‌گیری از رفتار و اعمال خود کارهای ما سر و سامان می‌گیرد و اصلاح می‌شود. تمام مشکلاتی که در زندگی با آن مواجه می‌شویم  به جهت توجه نداشتن به اشتباهات رفتاری است؛ در این صورت خداوند با نشان دادن مشکلات از  ما غلط‌گیری می‌کند. به‌طور مثال اگر چشم‌زخم دیگران به زندگی ما آسیب وارد کرده است؛ باید در کار خود فکر کنیم و در خلوت خود معتقد باشیم مالک همه دارایی‌ها خداست و همۀ این نعمات در زندگی امانتی بیش نیست و ما تنها امانت‌داریم. اگر دارایی‌ها و نعمات الهیِ به چشم ما آمد؛ دیگران هم می‌توانند آن را چشم بزنند.

هنگامی که فرد با خودش خلوتی دارد، همۀ نعمات زندگی‌ را از خدا می‌داند، مالک اصلی برای او همان منعم واقعی است، از خدا غافل نمی‌شود و نعمت او را مشغول نمی‌کند؛ وقتی چشم خود را بر روی نعمات بست؛ دیگر چیزی به چشمش نمی‌آید که چشم دیگران بخواهد در آن اثر کند. در دستورالعمل علما در رابطه با مراقبه، دو زمان توصیه شده است:1.  بین الطلوعین که باید به اندازۀ دو دقیقه، به بررسی خطاهای روز گذشته پرداخت؛ 2.  آخر شب نیز باید نامۀ عمل خود را بخوانیم. در این بازخوانی لازم است تا امور مثبت خود را ملاحظه کنیم و بابت آن‌ها شکر لازم را به‌جا آوریم و در بازبینی رفتار و گفتار منفی باید استغفار کنیم و تلاش لازم را به‌کار بندیم تا با کمک خداوند آن‌ها را تکرار نکنیم. با توجه به آیۀ «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»[9] «در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمى‌دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند.» ضروری است با موعظۀ همیشگی خود، متوجه عیوب و کاستی‌های خود بشویم و آن‌ها را تکرار نکنیم.

 

راهکار رفع خستگى روح

 

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ» [10]

«اين دل‌ها (از فكر و انديشه در يك موضوع) بستوه آمده خسته می‌شوند (به‌جهت يكنواخت بودن اجزاء آن با يك‌ديگر) چنان‌كه بدن‌ها و تن‌ها (از خوردن يك خورش و كار يك رنگ انجام دادن) بستوه آمده خسته می‌شوند، پس براى (رفع خستگى) آن دل‌ها حكمت‌ها و دانش‌هاى تازه و شگفت‌آور (كه به ‌آنها لذّت و خوشى مى‌برند مانند سخنان گوناگون پيشوايان دين و دانشمندان) را بطلبيد (تا در كسب حكمت و به‌دست آوردن دانش كوشش داشته خسته نشويد.»

در این حکمت امیرالمؤمنین راهکاری برای رفع دلتنگی ارائه می‌دهد و می‌فرماید: همان طور که جسم خسته، ملول و کسل می‌شود، دل هم گرفته، تنگ و خسته می‌شود. حضرت در اين سخن حكمت‌آميز خود به نكتۀ مهم روانى كه در زندگى انسان تأثير شايان توجهى دارد اشاره می‌کند. بى‌شك انسان بعد از انجام كارى سنگين خسته مى‌شود و براى رفع خستگى نياز به استراحت و تفريح دارد. اهمیت آن استراحت هم كمتر از آن كار نيست؛ زيرا  جسم او، وى را آماده براى شروع به كار ديگر مى‌كند.

هنگامی‌که جسمی خسته شود با خوابیدن و یا استحمام یا نوشیدن می‌توان از او رفع خستگی کرد. برای رفع خستگی روح و دل چه باید کرد؟ روح انسان نيز این‌چنين است؛ مسائل پيچيده و حل مشكلات زندگی، او را خسته مى‌سازد. بايد روح را آرام کرد. گاه رفتن به دامان طبيعت و ديدن مناظر زيبا، گاه به وسيله شنيدن طنزهاى پرمعنا و گاه گفت‌وگوهاى دوستانه و گاه مطالعه، مى‌تواند به روح‌های خسته، آرامش دهد. از همه مهم‌تر سخنان زيباى حكمت‌آميز است كه هم بر دانش انسان می‌افزاید و هم از او رفع خستگی می‌کند.

یادگیری علوم تازه و معرفتی باعث رفع خستگى روح و بر‌طرف شدن دلتنگی‌ها می‌شود. گاهی انسان با آموزش مطالب و علوم جدیدی که با آن آشنایی ندارد بر سرذوق می‌آید و سرخوش و شادمان می‌شود. دل‌ها این‌گونه به وجد می‌آیند و مسرور می‌شوند. این معرفت‌ها برای دل‌ها، طعم استحمام، نوشیدنی خوش‌طعم، تفریح و استراحت جسمانی را دارد. علم، آدمی را سرحال و خشنود می‌کند. گاه این سرحالی صوری، سطحی و ظاهری است و جسم انسان سرحال و شادمان است؛ گاه با علم و معرفت دل او سرحال می‌شود. راهکار مقابله با دل‌تنگی‌ها، آموزش معارف و علومی است که انسان باید به‌طور دائم به آن‌ها بپردازد. به‌طور مثال روی دعاها متمرکز شود و با دقت به مفهوم و معنای دعاها توجه کند. گاه برداشت از این‌که دعای مورد توجه او چه می‌خواهد بگوید و مخاطب دعا کیست! آرامش وصف‌ناپذیری را برای انسان به ارمغان می‌آورد.

 

تاریخ جلسه: 92/4/17 ـ جلسه 2

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. نهج البلاغه، حکمت 47

[2]. نهج البلاغه، حکمت 54

[3]. سوره طه، آیه 114

[4]. نهج‌البلاغه، حکمت78

[5]. سوره نساء، آیه 77

[6]. نهج‌البلاغه، حکمت 84

[7]. سوره نوح، آیه 10

[8]. نهج‌البلاغه، حکمت 84

[9].  سوره رعد، آیه 11

[10]. نهج‌البلاغه، حکمت 89

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *