روانشناسی از نگاه امیرالمومنین (ع) ـ بخش دوم

آن‌چه پنهان نمی‌ماند

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ»[1]

«هیچ کس چیزی را در دل پنهان نمی‌کند مگر این‌که در سخنان بی‌اندیشه‌ای که از او صادر می‌شود و در صفحه صورتش آشکار می‌گردد»

اعمال و حالات انسان بازتاب افکار، احساس‌ و سجایای اوست.

گاهی افراد نمی‌خواهند آن‌چه در درون‌شان می‌گذرد، آشکار شود. تازمانی که انسان مراقب و هوشیار باشد ممکن است امور باطنی‌اش آشکار نشود‌، اما به هنگام غفلت و عدم توجه، امور باطنی‌، با گفتار نسنجیده و یا آثاری که در چهره‌ نمایان می‌شود،‌ ظاهر می‌گردد.

اگر می‌خواهیم با اطرافیان، رابطه‌ای سالم برقرار کنیم،‌ لازم است بیش از توجه به امور ظاهری،‌ به باطن خود دقت داشته باشیم.

رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر درون

چنان‌چه در دل نسبت به دیگران، حسادت،‌ خشم و نفرت،‌ آزردگی خاطر،‌ توقع بی‌جا و نیات نازیبا داشته باشیم، حتما ابراز می‌شود.

کدورت‌های باطنی،‌ با حرف‌های نسنجیده و شتاب‌زده‌ای که بر زبان جاری می‌شود و یا با حالات و آثاری که به صورت غیر ارادی در چهره ما نمایان می‌گردد، اظهار می‌شوند.

«عفو» به معنی «محو» است. وقتی در دل شب به نماز ایستاده و سیصد بار «العفو» می‌گوئیم،‌ در واقع از خدای سبحان تمنا می‌کنیم هر امر نامناسبی را در وجود ما محو کند، تا در زندگی و ارتباطات ما اثر منفی نداشته باشد.

به میزانی که باطن خود را اصلاح کنیم، با اطرافیان، ارتباط و تعامل بهتری داشته و در انجام وظایف نسبت به ایشان موفق‌تر خواهیم بود.

 

فاعل،‌ تأثیرگذارتر از فعل

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ»[2]

«انجام دهنده هر کار خیر،‌ از آن کار نیک بهتر است و انجام دهنده هر کار شر،‌ از کار شرّش بدتر است»

همواره فاعل از فعل قوی‌تر بوده و نسبت به این‌که، فعل خیر یا شر از او صادر شود،‌ بیش از کار نیک یا بد خود در جامعه اثر می‌گذارد.

ما به ارزش‌ها علاقه‌مند بوده و برای آن احترام قائل هستیم. همچنین از ضد ارزش‌ها گریزان بوده و نسبت به آن‌ها احساس نفرت می‌کنیم.

طبق فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌السلام،‌ کسی که امر مثبتی از او ظاهر شود، از کارش ارزشمندتر و کسی که امری منفی از او صادر شود، ‌از کارش منفورتر است.

به عنوان مثال فرد صادق بیش از صفت صدق برای ما محبوب بوده و انسان دروغ‌گو بیش از صفت کذب، مورد نفرت و گریز ماست.

کسی که فعلی را انجام می‌دهد، غالباً دارای ملکه آن است. ملکه‌ و صفتی درونی که می‌تواند در طول حیات فرد ، سرچشمه اعمال بسیاری مانند آن فعل باشد. به همین جهت فاعل از فعل خیر خود،‌ بهتر و از فعل شرش بدتر است.

 

نتیجه برخورد صحیح

 

اگر در روابط اجتماعی، بیش از این‌که به کارهای نیک بها دهیم، برای فاعل آن‌ها ارزش قائل شویم،‌ این گونه افراد، در جامعه زیاد می‌شوند. همچنین در صورتی که نسبت به افرادی که فعل ناپسند مرتکب می‌شوند، بیش از کار بد آن‌ها، موضع‌گیری داشته باشیم، تعداد آنان رو به کاهش می‌رود.

صدقه دادن عملی نیکوست. آیا ما بیش از این‌که به صدقه بها دهیم، برای فرد صدقه دهنده ارزش قائل هستیم؟

نماز امری خیر است،‌ آیا به فرد نمازگزار بیش از خود نماز احترام می‌گذاریم؟

از سوی دیگر در ویژگی‌های منفی هم، چنین دیدگاهی لازم است. به عنوان مثال،‌ آیا توجه داریم که، شخص افسرده و کسل بیش از صفت افسردگی و بی‌حالی به دیگران آسیب می‌زند؟

افسرده دل افسرده کند انجمنی را

باید باور داشته باشیم بیش از صفات و ویژگی‌ها،‌ اشخاص متصف به این صفات، بر افراد و محیط اطراف خود تأثیر مثبت یا منفی دارند.

 

فاعل بودن مهم‌تر از عالم بودن

 

در کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام واژه «فاعل» ذکر شده نه «عالم». صرف علم داشتن در زندگی انسان و ارتباطات او نقش‌آفرین نیست.

فاعل خیر، دارای اعتبار می‌شود. انجام دادن بهترین‌ها موجب رشد و ارتقاء انسان می‌گردد، نه دانستن آن. از سوی دیگر انجام عمل شر به مراتب از امر منفی و شری که تنها در ذهن انسان است، آسیب بیشتری دارد.

 

رنجاندن دیگران

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ قَالُوا فِيهِ مَا لَا يَعْلَمُونَ»[3]

«هر کس در چیزی که مردم از آن می‌رنجند شتاب کند،‌ درباره او چیزی را که نمی‌دانند می‌گویند»

از اموری که در روابط اجتماعی ما تأثیر به سزایی دارد این است که موجب رنجش خاطر دیگران شویم. اگر گفتار یا رفتار ما بدون تأمل و توجه باشد،‌ عمداً یا سهواً موجب آزردگی خاطر افراد می‌شویم.

 

قانون عمل و عکس‌العمل

 

در صورتی که برخورد ما با دیگران نسنجیده و بدون اندیشه باشد، موجب آزردگی آنان شده،‌ در نتیجه با عکس‌العملی مشابه عملکرد خود مواجه می‌شویم و بازگردان آن برخورد را در زندگی خود مشاهده می‌کنیم.

افرادی که از گفتار یا رفتار شتاب‌زده‌ی ما آزرده و رنجیده خاطر می‌شوند، در مورد ما سخنانی نسنجیده می‌گویند و ممكن است حرف‌هایی بزنند که واقعیت نداشته باشد.

اگر خواهان روابطی سالم هستیم و نمی‌خواهیم هدف نسبت‌های ناروای دیگران قرار گیریم،‌ باید در ارتباطات اجتماعی خود از رفتار و گفتار شتاب‌زده و بدون تأمل پرهیز کنیم و با دیگران، روابطی دقیق،‌ با تدبیر و حساب شده برقرار نمائیم.

در غیر این صورت، در آینده‌ شاهد بازگردان عملکرد نادرست و آزاردهنده‌ی خود خواهیم بود.

 

راهی برای جبران

 

اگر در ارتباطات خود از سر جهالت و بی‌توجهى،‌ به ديگران آسيب زده و موجب آزردگی خاطر ایشان شده‌ایم،‌ با پرداخت کفاره آن آثار سوء را جبران کرده و از بازگردان نتایج منفی‌ آن به زندگی خود، جلوگیری نمائیم.

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ»[4]

«از جمله کفاره‌های گناهان بزرگ،‌ فریادرسی فرد گرفتار و شاد کردن فرد غمگین است»

کفاره چیزی است که امر دیگری را می‌پوشاند. کَفَرَ به معنی پوشاند، کتمان کرد. فردی که با بی‌درایتی و برخورد‌ جاهلانه دیگران را اندوهگین کرده،‌ می‌تواند باشاد کردن دل‌های غصه‌دار، این گناه را از بین برده و مورد آمرزش خداوند قرار گیرد.

 

شاد کردن غصه‌داران

 

«ملهوف» به فرد رنجدیده و «مکروب» به شخص غمگین اطلاق می‌شود.

به میزانی که به افراد رنجدیده کمک کنیم تا در زندگی ایشان، گشایش حاصل شود و یا موجب خوشحالی و شادمانی افراد غصه‌دار شویم،‌ بازتاب آن را در زندگی خود مشاهده کرده‌ و با آمرزش و از بین رفتن آثار سوء گناهان،‌ شاد و دل‌خوش می‌شویم.

کمک به مظلوم،‌ اداء قرض بدهکار،‌ کمک مالی به فقیر،‌ تسلی خاطر مصیبت‌زده،‌ عیادت بیمار،‌ دعا برای افراد گرفتار و… موجب کاهش غم و اندوه یا برطرف شدن آن‌ شده و از مصادیق «اغاثه المکروب» و «تنفیس المکروب» شمرده می‌شود.

 

مشقت‌های زیان‌بار

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مسیر حرکت‌ به سوی شام، به شهر انبار رسیدند. کشاورزان با دیدن آن حضرت، به عنوان احترام از مرکب‌ها پیاده شده و به دنبال امام علیه‌السلام دویدند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: این چه کاری بود که انجام دادید؟ عرض کردند: عادت و سنتی است که با آن امیران خود را بزرگ می‌شماریم.

امام علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند امیران شما از این عمل بهره‌ای نمی‌برند. سپس افزودند:

« وَ إِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِي دُنْيَاكُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِي آخِرَتِكُمْ »[5]

«شما با این کار در دنیا خود را به مشقت می‌اندازید و در آخرت بدبخت می‌شوید.»

زیرا فروتنی برای غیرخدا عملی مشرکانه بوده و مستوجب عذاب است.

 

زحمت بی‌منفعت

 

بسیاری از آدابی که افراد رعایت می‌کنند،‌ اموری است که نه نفعی برای آنان دارد و نه لذت.

چراکه وقت،‌ نیرو و توان خود را برای دیگران صرف می‌کنند و در عین حال، به دلیل منفعت نبردن،‌ از آنان طلب‌کار هستند. به مرور زمان این حس مطالبه در روابط آن‌ها، آثار نامناسبی به جای گذاشته و به ارتباطات اجتماعی ایشان آسیب می‌زند.

در روابط اجتماعی، این اصل را در نظر داشته باشیم که هر کاری برای افراد انجام می‌دهیم باید نفعی دو طرفه داشته باشد، هم به دیگری خیر برسانیم و هم خودمان منتفع شویم.

 

تغییر دیدگاه

 

اگر به این باور برسیم که، در تعامل با افراد،‌ به میزانی که نفع می‌رسانیم منتفع می‌شویم،‌ از خدمت رسانی به دیگران احساس لذت می‌کنیم.

«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لأنْفُسِکُمْ»[6]

«اگر نیکی می‌کنید به خود نیکی می‌کنید»

با این بینش، بسیاری از کارهایی که برای ما سخت و آزاردهنده است،‌ به اموری لذت‌بخش تبدیل می‌شود.

به عنوان مثال،‌ میزبانی که زحمت زیادی برای پذیرایی شایسته از مهمانان کشیده، با یادآوردی این مطلب که مهمان با آمدنش برکت ‌آورده و با رفتنش بلاها را می‌برد،‌ از مهمان‌داری‌ لذت برده و از زیادی کار اذیت نمی‌شود.

در واقع هم‌زمان با خیر رسانی به دیگران،‌ به خود نیز، خیر می‌رسانیم و ذی‌نفع هستیم.

اگر نگاه خود را اصلاح نمائیم و لطف و احسانی را که به افراد داریم با خدایی که «خیرالشاکرین» است معامله کنیم،‌ از خدمت‌ به خلق و زحمت‌های آن لذت می‌بریم،‌ زیرا باور داریم نفع‌رسانی به دیگران در زندگی ما بازتاب داشته و از خیرات و برکات آن بهره‌مند می‌شویم.

بنابراین اموری را که صرفاً جهت تکریم و جلب رضایت غیرخدا انجام می‌دهیم و برای ما نفعی ندارد،‌ ترک کنیم و خود را در این باب، به زحمت و مشقت نیندازیم.

 

تاریخ جلسه 93/5/19 ـ جلسه 2

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] نهج‌البلاغه، حکمت 25

[2] نهج‌البلاغه، حکمت 31

[3] نهج‌البلاغه، حکمت 34

[4] نهج‌البلاغه، حکمت 23

[5] نهج‌البلاغه، حکمت 36

[6]  سوره مبارکه اسراء، آیه 7

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *