روش‌شناسی ـ بخش اول

مقدمه

 

در بحث حاضر به چند شناخت می‌پردازیم:

  • شناخت روش‌های مختلف رفتار با افراد اعم از عالِم، جوان، خویشاوند، فرزند، جوانمرد، انسان‌های خوب، فرد خطاکار، افراد نادرست و منافقین پرداخته می‌شود
  • شناخت روش برخورد با پدیده‌های مختلف مانند: مرگ، بیماری، نعمت و یا روش‌های اجراء مانند: تبریک ولادت فرزند و یا روش صحیح تسلیت‌گوئی بررسی می‌شود.
  • روش شناخت حق از باطل، برخورد با فتنه‌ها، مبارزه با انحرافات، روش کنترل غضب، مورد بررسی قرار می گیرد.

 

روش برخورد با افراد مختلف

 

در تقابل با خانواده

 

این نوع برخورد شامل رفتار با همسر و فرزند می‌شود. با خانواده و فرزندان باید طرح دوستی ریخت. برای دفع شروری که از آنان ملاحظه می‌شود تکریم، احترام و هدیه کافی است و نیازی به مجادله نحواهد بود.

 

روش برخورد با خویشاوند

 

«مَنْ ضَیَّعَهُ الأُقْرَبُ، اُتیحَ لَهُ الأُبْعَدُ[1]»

«آن را که نزدیک واگذارد، بیگانه بسیار دور، دریابد»

اساس برخورد با خویشاوند نزدیک، تکریم است و اگر به جای تکریم، تضییع صورت گیرد، بیگانه او را می‌پذیرد و به سوی خود دعوت می‌کند.

در برخورد با خویشاوندان نزدیک، روش، تکریم است نه تضییع. به عنوان مثال: بیگانه‌ای را که تحصیل کرده و به درجه مهندسی رسیده، خیلی تکریم می‌کنند، اما در خانواده خود، چنین شخصی وجود دارد و نادیده گرفته می‌شود.

معمولا در نگاه به نزدیکان، نقاط ضعف آنان دیده شده و با تخریب شخصیتی مواجه می‌شوند، در حالی که در برخورد صحیح، باید نسبت به آنان تکریم صورت پذیرد. در غیر این صورت، بیگانه ایشان را تکریم کرده و به سوی خود جذب می‌کند. بنابراین به جای یادآوری نقاط ضعف، با تکریم نزدیکان، می‌توان شخصیتی سامان یافته برای آنان ساخت و از جذب آنان توسط بیگانه پیش‌گیری نمود.

 

روش برخورد با نیکوکار و بدکار

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«وَلاَ يَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَالْمُسِيءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَة سَوَاء»[2]

«حتما حتما برخورد تو با نیکوکار و بدکار، یکسان نباشد»

اگر به نیکوکار و بدکار به یک چشم نگاه شود، نیکوکار نسبت به نیکی بی‌رغبت و بدکار به بدی، مشتاق می‌گردد.

نباید همه را با یک دید نگاه کرد و با همه یکسان رفتارکرد. به عنوان مثال اگر به دانش آموز خیلی منظم و فرد نامنظم به یک اندازه توجه شود، منظم بی‌پاداش مانده و بی‌نظم در بی‌نظمی تشویق شده است. در حیطه مسئولیت‌ها، نباید برخورد با افراد مسئولیت‌پذیر و افراد مسامحه‌کار یکسان باشد.

 

روش برخورد با بدکار

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «اُزْجُرِ الْمُسِيءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ» [3]

«گناه‌کار را به وسیله پاداش دادن به درست‌کار، از گناه منع کن»

این حکمت، شیوه تنبیه افراد را آموزش می‌دهد. به این ترتیب، با تشویق افراد درست‌کار، فرد خطاکار متوجه خطای خود می‌شود.

در حضور بدکار، به نیکوکار توجه خاص شود تا از اعمال ناشایست منع شود. پاداش قابل توجه به نیکوکار، موجب دوری گناهکار از گناه می‌گردد. این شیوه، بهترین برخورد برای دوری از گناه است.

در مدارس، تشویق افراد ممتاز، ناخودآگاه سبب پیشرفت دیگران می‌شود. در این برخورد، قصد، اصلاح افراد خطاکار است .

 

روش برخورد با دوستان بد

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ»[4]

«برادر دینی‌ات را با لطف به او عتاب کن و شرّ وى را از راه بخشش به او، دور ساز»

هدیه در مقابل آزار برادرِ دینی، او را شرمنده  کرده و سبب می‌شود از بدی کردن دست بردارد و پس از این حتی قصد بدی کردن هم نداشته باشد. با یک بار بدی دیدن، نمی‌توان دوستی‌ها را قطع کرد. شاید این برخورد او، به دلیل کم‌کاری فرد اذیت‌شده، باشد. در رویارویی با اذیت برادر دینی، با تعریف از او و ذکر محاسنش، به او احسان داشته باشید. احسان لزوماً، هدیه نیست. تمام انسان‌ها تحسین را دوست دارند. وقتی در مقابل گفتن بدی‌ها، تمجید از خوبی‌های خود را شنید، به رفتار نامناسب خود ادامه نمی‌دهد؛ زیرا نیاز او به شنیدنِ تعریف، مرتفع شده است.

 

برخورد با دوستی که مرتکب خلاف شده

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«فَكَيْفَ بِالْعَائِبِ الَّذِي عَابَ أَخَاهُ وَ عَيَّرَهُ بِبَلْوَاهُ، أَمَا ذَكَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ»[5]

«چگونه آن عيب‌جو عيب برادر خويش را می‌گيرد و او را به بلائي که گرفتار شده،  سرزنش می‌کند؟ آیا ستر و پوششی که خداوند بر گناهان او افکنده را به یاد نمی‌آورد؟»

دراین حکمت، روش برخورد صحیح با فردی که کار خلافی را مرتکب شده است، آموزش داده می‌شود.

  1. نسبت به او دلسوز باشد.
  2. به جهت اینکه خود مرتکب خلاف نشده، شاکر خداوند باشد و این شکر بر سرزنش خطاکار غلبه داشته باشد؛ زیرا امکان انجام خلاف برام ی او وجود داشت.
  3. نسبت ننگ به متخلف ندهد و او را سرزنش نکند، که نتیجه سرزنش دیگران، ابتلاءِ آسان به همان عیب است.
  4. چنان‌چه گناه خطاکار علنی نیست، تا جایی که می‌تواند، پرده پوشی کرده و سبب آشکار شدن آن نشود. و به خود یادآور شود که خداوند، بسیاری از گناهان او را پوشانده است. در این‌ صورت مظهر نام «ستّار» خداوند سبحان شده است. همچنین گناه دیگران را آشکار نسازد، زیرا اشاعه گناه دیگران، اشاعه منکر و فحشاء است.

بکارگیری این شیوه، گنهکار را از ارتکاب مجدد منع می‌کند. او وقتی حفظ آبروی خود را می‌بیند، با این برخورد کریمانه از گناه دست بر می‌دارد.

 

روش برخورد با جوانمردان

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «أَقِيلُوا ذَوِي الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ، فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلاَّ وَيَدُهُ بِيَدِ اللهِ يَرْفَعُهُ»[6]

«از لغزش‌هاى جوانمردان درگذريد، كه هيچ‌يك از آنان نلغزد، مگر آنكه دست او در دست خدا باشد و او را بالا می‌برد»

اگر از صاحب مروّت؛ کسی که همیشه به دیگران خیر می‌رسانده، خطا و لغزش مختصری دیده شد، نادیده بگیرید و صورت معامله را برهم نزنید. «اقاله» به معنیِ برهم زدن معامله و نادیده گرفتن است. به این صورت که: وقتی جوانمردِ خطاکار برای عذر‌خواهی آمد، فوراً حرف را عوض کند و به مطلب دیگری بپردازد. سؤالی مطرح کند تا موضوع عوض شود. زیرا خطاکار، جوانمرد و با شخصیت بوده، لطف‌های بسیاری داشته و اکنون یک بار دچار لغزش شده است.

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند: به مجرد این که متوجه شدید او قصد عذرخواهی دارد، صورت قضیه را عوض کنید، زیرا طرف مقابل شما شخص جوانمرد است پس به تحقیر شدن او راضی نشوید.

 

دست در دست خدا

 

هیچ جوانمردی نمی‌لغزد مگر این که: «یدالله بیده» دست خدا در دست اوست «یرفعه» خدا او را بالا می‌برد. و این نتیجه‌ی جوانمردی و خیرخواهی اوست. شما هم کار خدایی کرده و او را بالا ببرید. خداوند نمی‌گذارد چنین فردی، زمین خورده باقی بماند، او را مُکرَم قرار می‌دهد.

 

بهانه گیری ممنوع

 

نسبت به کسی که لطف‌های بی‌شمار داشته، بهانه‌گیری نداشته باشید. به جای تمرکز بر خطا، لطف او را به یاد آورید؛ زیرا خداوندِ رافع‌الدرجات، دست گیر اوست و او را از درجات رفیعی بهره‌مند می‌کند. چرا جوانمردی که دچار لغزشی غیر عامدانه و غیرعالمانه شده، تحقیر شود؟

 

تفاوت مؤمن و منافق

 

هر مرتبه عذر‌خواهی موجب ذلت است، علاوه بر اینکه به مرور، عذر‌خواهی و در پیِ آن، ارتکاب خلاف عادی می‌شود. یکی از تفاوت‌های مؤمن و منافق آن است که: سعی مؤمن بر این است که، خلاف نکند تا مجبور به معذرت‌خواهی نشود. اما منافق، دائماً خلاف می‌کند و در پی آن، معذرت‌خواهی دارد.

 

روش زندگی با مردم

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ»[7]

«با مردم آن‌گونه معاشرت کنید که اگر مُردید بر شما اشک بریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق به سوی شما بیایند»

گریز از مردم، علامت افسردگی است. یکی از نشانه‌های سلامت این است که فرد اشتیاق در مراوده با مردم داشته باشد و با آنان ارتباط برقرار کند. در منازل السائرین، عزلت، فقط برای امر خاص توصیه شده وگرنه علامت سلامت فرد، اُنس با جمع است.

جمع سالم دارای انرژی مفید است. با مردم به گونه‌ای محشور و مأنوس باشیم و معاشرت کنیم که وقتی مرگ سراغ ما آمد، بر ما گریه کنند.

نکته

انسان برای همه گریه نمی‌کند. اما برای بعضی نه تنها مردم بلکه آسمان و زمین هم گریه می‌کنند .

«فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَاكَانُوا مُنظَرِينَ»[8]

«پس نه آسمان و زمین بر آنان گریست و نه به آنان مهلتى داده شد»

گریه نكردن آسمان و زمین، كنایه از این است كه هلاكت آنان، هیچ خلأیى در كار جهان ایجاد نمی‌کند.

اگر در زنده بودن فرد، مردم مشتاق او باشند، در مرگ او اشک می‌ریزند.

در نسخه‌ای دیگر آمده است:

«عَاشِرُوا النَّاسَ مُعَاشَرَةً إِنْ غِبْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ»[9]

«با مردم به گونه‌ای معاشرت کنید که اگر غائب شدید، مشتاق و دلتنگ شما گردند»

 

روش برخورد با کسانی که تعریف انسان را می‌کنند

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ»[10]

«من از آن‌چه مى‌گویى پایین‌تر، و از آن‌چه در اعتقاد دارى، برتر هستم»

افرادی که از دیگران تعریف می‌کنند دو گروه هستند: یک گروه، آن‌چه را بر زبان می‌آورند، واقعاً قبول دارند و گروه دیگر، مشغول به تعریف هستند در حالی‌که به آن، اعتقاد ندارند.

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به فردی که در دل به ایشان تهمت می‌زد اما در ظاهر، از ایشان تعریف می‌کرد، این حکمت را فرمودند. این بیان هشداری برای او بود تا بداند ایشان از باطن او آگاه هستند.

در برخورد با افرادی که از انسان تعریف می‌کنند، اگر اطمینان وجود دارد که تعریف ایشان قلبی نیست، باید این دوگانگی را به آنان گوشزد کرد.

 

تنها استثناء؛ یادگیری دانش

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرموده‌اند: «تملّق از خوی مؤمنان نیست، مگر در یادگیری دانش»[11]اگر ظاهر و باطن در تعریف از عالِم و به منظور آموختن از او، یکسان نباشد مذموم نیست.

 

 

تاریخ جلسه: 1391.04.04 ـ جلسه ۱

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]حکمت 14 نهج البلاغه

[2]   نهج البلاغه، نامه ۳۵

[3]   نهج البلاغه، حکمت۱۷۷

[4]  نهج البلاغه، حکمت ۱۵۸

[5]  نهج البلاغه، حکمت ۸۳

[6]  تحف العقول

[7]  نهج البلاغه، خطبه ۱۴۰

 [8] نهج البلاغه، حکمت ۲۰

[9]  نهج البلاغه، حکمت ۱۰

[10]  سوره مبارکه دخان، آیه ۲۹

[11]  بحارالأنوار، ج ۴۲، ص۲۴۷

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *