زیارت آل یس – «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللّهِ»

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللّهِ»

(سلام بر تو ای کسی که جانشین خدا )

 

انسان کامل، نمایندۀ خدا در زمین

 

انسان کامل نمایندۀ خدا در زمین است؛ به همین سبب عنوان خلیفةالله از عناوین برجستۀ ایشان است. خلیفه از ریشه «خَلف» به معنای پشت سر و جانشین استعمال شده است.

«خلیفةالله» جانشین خدا در آسمان‌ها و زمین است. خداوندسبحان در قرآن کریم فرمود:

«إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»[1]

  امام آن خلیفه‌ای است که خداوند تمام خدایی خویش را در ایشان به نمایش گذاشته و او را مَظهر قدرت و شکوه خویش قرار داده است.

انسان عاقل برای رسیدن به کمالات و فضائل اخلاقی باید به سراغ کامل زمان خود؛ یعنی وجود مقدس امام زمان ارواحنافداه برود تا با تبعیت و درخواست، به سرچشمۀ فیض انسان کامل دست یابد.

عین کار حق تعالی کار توست

وجه باقیِ خدا رخسار توست

«خلافت» در لغت به معنی نیابت از دیگری است، بنابراین خلیفه یعنی نایب و جانشین و این عنوان بر یکی از موارد ذیل اطلاق می‌شود:

  1. غایب بودن فرد سبب می‌شود تا دیگری در غیاب او عهده دار مسئولیت‌های او باشد؛
  2. فقدان و مرگ فرد، سبب نیابت از او می‌گردد؛
  3. حرمت و شرافت خلیفه و نایب، موجب نیابت اوست.

به همین جهت خداوند اولیاء خود را جانشین خود در زمین قرار داده و می‌فرماید:

«هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ»[2]

(اوست آن خدایی که شما را خلیفه‌های زمین قرار داده است.)

در واقع خلیفۀ حق فردی است که تمام صفات خدا را غیر از الوهیت داراست و خداوند تدبیر اموربندگان را به او واگذار فرموده است.

آخرِ قصد من تويی، غايتِ جهد و آرزو

تا نرسم ز دامنت، دست اميد نگسلم

 

ملاک بندگی، سر سپردگی و تسلیم محض

 

خلیفۀ حق باید دارای خصوصیات ذیل باشد:

  1. خلیفةالله در ابتداء باید تسلیم محض خداوند باشد تا با درخشش مقام بندگی او در عالم، سِیر بندگی افراد صورت گیرد؛ چرا که ملاک بندگی، سرسپردگی و تسلیم محض است؛
  2. خلیفة‌الله بندگان خدا را در خویش متوقف نمی‌کند، بلکه آنان را با عملکرد، گفتار و سیرۀ خود به مافوق دنیا گرایش می‌دهد؛
  3. خلیفة‌الله متصف به صفات «خبیر» و «علیم» خداوند است. در نتیجه از همه امور عالم و از جمله بندگان باخبر و آگاه است. با اتصاف به‌عنوان «عَيْنَ اللّهِ فِى خَلْقِهِ»[3] هیچ امری از ایشان غایب نیست؛ خلیفةالله مصداق تام «احسن الخالقین» خداوند است زیرا خداوند از میان مخلوقات، حضرات معصومین علیهم‌السلام را به این مقام منصوب کرد.

جلوۀ تام و کامل خداوند در عوالم مُلک و ملکوت، حضرات معصومین هستند که با جلوۀ اسماء خداوند، به مقام بندگی خویش عینیت بخشیدند. بنابراین زائر با عبارت «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللّهِ» خواستار اتصاف به صفات الهی، در عین بندگی است.

امام معصوم که تجلی هزار نام خداوند در دعای جوشن کبیر است، تمام عالم را با این اسامی و صفات، نور می‌بخشد؛ بنابراین فیوضات امام در عالم دائماً در حال تابش و بارش است. به میزان پیوست به امام و پاسخ به ایشان، بنده از این انوار الهی بهره می‌برد.

مقام جانشینی خدا، موهبتی است که خداوند به وجود دارای استعداد عطا می‌کند و امام برای دریافت این موهبت الهی در بالاترین مرتبۀ‌ استعداد است. مؤمنین ولایت‌مدار با تبعیت از امام، مستعد دریافت مواهبی هستند که از ناحیه خداوند افاضه می‌شود.

اختیار ما سوی در دست توست

خلق عالم جملگی پا بست توست

 

درخشش انوار الهی با سلام به حضرت ولی‌عصر

 

سؤال: یکی از  معانی خلیفةالله این است که امام در غیاب منوبٌ‌عنه عهده‌دار امور بندگان است. این معنی با آیۀ «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ»[4] منافات دارد؟

پاسخ: انسان خاکی محدود به زمان و مکان است و شایستگی ارتباط مستقیم با ذات خداوند را ندارد؛ بنابراین برای شناخت حق باید به وجودی که اسماء و صفات الهی در او محقق شده است، رجوع کند.

در این فراز زائر به آینۀ حقیقی اسماء و صفات حق اقرار می‌کند و با سلام به خلیفةالله درخواست اتصاف به صفات الهی را دارد. او در این ارتباط می‌خواهد انعکاس امامِ خود در زمین باشد.

زائر در هر توسل و پیوست با امام خواستار درخشش انوار الهی در وجود خویش است و تابش خورشید عالم‌تاب بر  وجود او این استعداد را ایجاد می‌کند؛ اما انسانی که با گناه و معصیت وجود خود را مکدّر و ظلمانی کرده است قابلیت کسب نور را از خویش سلب نموده است. بنابراین گناه، معصیت، منیت و خودبرتربینی ظرف وجود انسان را دچار تنگنا می‌کند و قابلیت انعکاس صفات امام را از او می‌گیرد.

مهربانی، مشفقی، بخشنده‌ای

بلکه بر اوصاف حق زیبنده‌ای

عروج؛ با سلام بر خلیفةالله

 

تمام خدایی خداوند در خلیفة‌الله ظهور دارد. از آن جا که خداوند بر عوالم ناسوت، ملکوت، جبروت و لاهوت اشراف دارد این نفوذ و اختیارات در خلیفه او نیز به عینیت می‌رسد.

در هر صبح و شام، انسان با سلام بر خلیفةالله از جایگاه و مقام خاکی خود عروج می‌کند و در زمرۀ موجودات عالم بالا قرار می‌گیرد. او هم‌ندا با جبرئیل، میکائیل، عزرائیل و اسرافیل زائر امام حاضر می‌شود؛ چراکه حیات طیّب، مرهون پیوند با خلیفةالله است. در این پیوند انسان همراه با خوبانِ عالم، نورانی و صیقلی می‌شود.

خلیفةالله مَظهر نام «مدبّرالامور» خداوند در عالم است. در فراز « اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللّهِ» زائر در حقیقت خواستار نیل به رستگاری است تا با واگذاری امور خویش به امام از تنگنای تاریکی‌های عالم ماده و مادیات رها شود و پروندۀ اعمال و اقوال خود را به امضای امام برساند. او امید دارد با این ارتباط از منیّت و خودخواهی رها شود و در سایۀ تدبیر و برنامه‌ریزی امام به مقام رضا و شکر نائل شود.

وجود مبارک انسان کامل مایۀ استمرار حیات عالم و آدم است. قوام آسمان و زمین، تدبیر امور عالم، ارتزاق روزی خورندگان، هدایت مستعدان و…، همه گوشه‌ای از فیوضات وجود مقدس حضرت است که پردۀ غیبت نمی‌تواند مانع آن شود.

 

معلم بشریّت، مجرای فیض خالق

 

آیه شریفه: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»[5] مقام معلم بودن حضرات معصومین را معرفی می‌فرماید. این معلم بشریت چه غایب، چه حاضر، مجرای فیض خالق است و با علم به تمام جزئیات، نورافشانی دائم به عالم را عهده‌دار است. هرفردی که شایستگی داشته باشد به میزان استعداد و پیوند با خورشید عالم از فیض او بهره‌مند می‌شود؛ در نتیجه، اعتبار در جامعه به واسطۀ نگاه امام محقق می‌شود. زائر در مقام شکر، می‌بایستی شاکر توجهات و الطاف حضرت باشد. خلیفةالله با اتصاف به رحمانیت و رحیمیت خداوند، منیّت و خودبرتربینی را از انسان سلب می‌کند و او را به مقام بندگی می‌رساند. به میزانی که عبد در برابر امام سر تسلیم فرود آورد تمام موجودات با او هماهنگ می‌شود، چراکه نظام خلقت در خدمت خلیفةالله است.

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی

غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

او قلبِ قلب‌ها و جانِ جان‌هاست

 

امام بندۀ حقیقی خداوند است، مانند آهنی که در مجاورت آتش، خاصیت سوزندگی و گداختگی پیدا کرده است، در مقام عبودیّت خداوند به نیابت از حق تسلط بر مُلک و ملکوت دارد. وجود مقدس امام عصر تمام اعمال بندگان را به اذن خدا می‌داند و می‌بیند. ایشان از اعمال اعضا و جوارح  آنان آگاه است چرا که او قلبِ قلب‌ها و جانِ جان هاست. هنگامی که زائر، خویش را در محضر امام می‌بیند، می‌کوشد تا لایق نگاه امام شود. او در چنین مقامی از لغزش‌ها حفظ می‌شود و از فیض آن نگاه، توفیق می‌یابد که در مقام «نظرةً رحیمه»[6] امام باشد.

تنها دیدار جمال حضرت، سعادت دو عالم را تضمین نمی‌کند؛ چه بسا بسیاری افراد نبی اعظم اسلام یا وجود گرامی امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب یا سایر معصومین را دیدند و کلام ایشان را شنیدند؛ اما در اثر عصیان و طغیان هیچ بهره‌ای نبردند.

خلقت و بهره‌مندی موجودات تمام عوالم وابسته به وجود خلیفه است چرا که نیروی جاذبۀ امام سبب ثبات و بقاء نظام کیهانی و عوالم بشری است.

 

خلیفة‌الله، حلقۀ ارتباط بین خداوند و انسان‌ها

 

خداوندسبحان به پیامبر می‌فرماید: «لَوْلاکَ لما خَلَقْتُ الأفْلاکَ»[7]  آفرینش افلاک به برکت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است.

همچنین حضرت رسول اکرم فرمود:

«یا عَلِیّ، لَولاَ نَحنُ، ما خَلَقَ اللهُ آدَمَ و لاحَواءَ وَ لاالجَّنَهَ وَلاالنَّارَ وَلاَالسَّماءَ وَ …»[8]

(یا علی، اگر ما اهل بیت نبودیم خداوند آدم و حوا و بهشت و آتش و آسمان و زمین را خلق نمی‌کرد.»

بنابراین حلقۀ ارتباط بین خداوند و انسان ها «خلیفة‌الله» است. زائر با سلام بر «خلیفةالله» خواستار چنگ زدن به ریسمان الهی است و در مسیر بندگی قرار دارد.

«اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الاَرْضِ وَالسَّماءِ»[9]

مقام خلیفة اللهیِ حضرات معصومین علیهم‌السلام، عین اراده خداوند است. حقیقت چنین وجودی را تنها آفریدگار و انسان کامل می‌شناسند.

 

اظهار عجز زائر

 

در فراز«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللّهِ» زائر عجز خود را در اتصاف به صفات امام و وصول به سرچشمۀ حیات طیب، بیان می‌کند و از امام تقاضای بندگی خویش را دارد.

گفت پیغمبر که چون کوبی دری

عاقبت زان در برون آید سری

مولایم! هر سلام، جوابی از جنس خود می‌طلبد، با سلام به خلیفةالله در انتظار سلامی هستم که مرا نسبت به نفس‌ام خلیفه و فرمانروا کند تا کمالات نهفته انسانیت‌ام شکوفا شود.

با دلت قلب مرا پیوند ده

پاسخم را با یکی لبخند ده

ارتباطم را ببُر از هر چه غیر

آن چنان کن تا کُنم سوی تو سیر

 

 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»


[1] سوره بقره، آیه 30

[2] سوره انعام، آیه 165

[3] زیارت روز جمعه

[4] سوره حدید، آیه 4

[5] سوره بقره، آیه 31

[6] اشاره به فراز ی از دعای ندبه

[7] مجلسی،‌ بحارالأنوار، ج۱۵، ص۲۸.

[8]  کمال الدین، باب 23، ح 4

[9] دعای ندبه

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *