زیارت جامعه کبیره: شرح فراز «وَ أَدْمَنْتُمْ ذِكْرَهُ»

حضور در محضر امام

 

«وَ أَدْمَنْتُمْ ذِكْرَهُ وَ وَكَّدْتُمْ‏ مِیثَاقَهُ‏  وَ أَحْكَمْتُمْ‏ عَقْدَ طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِیلِهِ‏ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة»

این فرازی است كه زائر ظاهر خود را در حضور امام احساس می‌كند زیرا زیارت، حضور است و فرازهایی كه با ضمیر مخاطب بیان می‌شود حضوری بر حضور است یعنی نور علی نور است، ما به حضرات معصومین علیه‌السلام در این فراز عرض می‌كنیم: در قبال الطافی كه خدای سبحان به شما خاندان عنایت كرده‌ شما چه خضوعی در محضر حق به نمایش گذاشته‌اید.

 

«وَ أَدْمَنْتُمْ ذِكْرَهُ»

 

«شما حضرات معصومین علیه‌السلام ذكر خدای سبحان را ادامه داده‌اید و دائم الذكر هستید»

 

ذكر چیست؟

 

ذكر در مقابل نسیان است، نسیان به معنای فراموشی و ذكر یعنی به یاد بودن است.

بعضی گفته‌اند: حقیقت ذكر حضور مذكور در محضر ذاكر است، وقتی بنده ذكر می‌گوید ذاكر و مذكور است. هر گاه ما حضور حق را احساس كنیم هر چند ذكر لفظی در آن نباشد و زبان سخنی نگوید امّا ادراك حضور، ذكر است، حقیقت ذكر الله این است كه ذاكر صعود كند و از ظلمات عالم گذر كند او باید حتی ازحجب نورانی نیز بگذرد تا به مذكور برسد.

مثلاً،‌ اگر من اهل ذكر باشم باید از ظلمت معاصی و از عالم امكان گذر كنم زیرا خود عالم ماده تاریكی و ظلمت است، در عالم نور هم نباید توقف كرد از آن‌جا نیز باید گذشت تا به حق رسید، اگر من از ظلمات معصیت گذر كردم و به طاعت رسیدم و از ظلمات جهل گذر كردم و به عالم علم رسیدم و از ظلمات هوس گذر كردم به عالم عقل رسیدم، آن‌گاه ذاکر می‌شوم. علم و عقل نور هستند امّا در آن‌ها نیز نباید توقف كرد. همه حسنات نور می‌باشد امّا مهم آن است كه بتوان از این انوار عبور كرد  و در آنان متوقف نشد اگر من در علم و طاعت و حسنات خود توقف كنم و توجه‌ام به سوی آن‌ها معطوف گردد در این حالت توجهم به خدا معطوف نمی‌شود.

 

حقیقت ذکر، عبور از تمام حجاب‌هاست

 

پس حقیقت ذكر آن است كه ذاكر به جایی برسد كه در آن‌جا نه حجب ظلمانی باشد و نه نورانی، قرآن در این باره می‌گوید:

«وَ اذْكُرْ رَبَّكَ‏ إِذا نَسیت»[1]

«و چون فراموش كردى پروردگارت را یاد كن»

 معنی ظاهری آیه این است كه پروردگارت را ذكر كن هر گاه او را فراموش كردی، شمس تبریزی می‌گوید:‌ وقتی همه چیز را فراموش كردی ذاكر شو ، اوّل باید از همه چیز غافل و جدا شوی تا بتوانی ذاكر او گردی. تا زمانی كه به فكر امور دیگری نمی‌‌توانی به یاد خدا باشی.

«ما جَعَلَ‏ اللَّهُ‏ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فی‏ جَوْفِهِ»[2]

«خداوند براى هیچ مردى در درونش دو دل ننهاده است»

 در هیچ دلی دو دلبر هم زمان دلبری نمی‌كنند.

ما در دعاهایمان به خدای سبحان عرض می‌كنیم:

«أَنْتَ‏ الذَّاكِرُ قَبْلَ الذَّاكِرِین»‏[3]

«خدایا ! قبل از این كه من به تو توجه كنم تو به من توجه كردی كه من توانستم به تو توجه كنم»

 اگر باور كنیم قبل از آن‌كه هر توجهی از سوی ما به طرف خدا برود توجه او به سوی ما بوده، دیگر متوجه شدن به حق امر سختی نیست، زیرا خداوند سبحان با توجه كردن به ما چندان دل ربایی می‌كند كه همه موانع حضور مرتفع می‌گردد،  چنین نگاهی است كه بنده را از عالم ماده و معنا و ظلمت و نور عبور می‌‌دهد، شاید در ابتدا و نگاه اول امر سختی باشد امّا اگر همین امر سخت با خدا و همراه خدا انجام شود آسان می‌گردد. در حدیث قدسی آمده است:

«أَنَا مَعَ‏ عَبْدِی‏ إِذَا ذَكَرَنِی‏»[4]

«من همراه بنده‌ام هستم هر گاه مرا یاد كند.»

یا در جای دیگر گفته شده:

«أَنَا جَلِیسُ‏ مَنْ‏ ذَكَرَنِی»[5]

«خدای سبحان می‌گوید: من همنشین كسی هستیم كه مرا ذكر كند.»

 وقتی خدا با ما است ذاكر بودن نه تنها سخت نیست بلكه بسیار شیرین و لذت بخش است.

 

 ذکر لفظی

 

در تقسیم بندی ذكر برای آن مراتبی در نظر گرفته‌اند؛ پایین ترین مرتبه ذكر،‌ ذكر لفظی است، البته همین پایین‌ترین مرتبه ذكر از اهمیت زیادی برخوردار است، علامت این اهمیت آن است كه بسیاری از افراد موفق به همین ذكر زبانی نمی‌شوند.

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

«مَا اجْتَمَعَ‏ فِی‏ مَجْلِسٍ‏ قَوْمٌ لَمْ یذْكُرُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یذْكُرُونَا إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً عَلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ »[6]

«اگر گروهی در مجلسی جمع شوند كه در آن مجلس نه ذكر خدا و نه ذكر حضرات معصومین علیه‌السلام صورت گیرد آن مجلس مایه حسرت آن‌ها در قیامت است»

 امام صادق علیه‌السلام در روایت دیگری می‌فرماید:

«إِنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذِكْرِ عَدُوِّنَا مِنْ ذِكْرِ الشَّیطَانِ»[7]

كَ فِی نَفْسِی وَ اذْكُرْنِی فِی مَلَاءٍ مِنَ‏ النَّاسِ‏ أَذْكُرْكَ‏ فِی‏ مَلَاءٍ خَیرٍ مِنْهُم‏ »[8]

«ای فرزند آدم ! من را در اجتماعی یاد كن من هم در جمع بالاتری تو را یاد می‌كنم.»

یعنی همین ذكر لفظی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.

 

ذکر قلبی

 

دومین مرحله ذكر، ذكر قلبی است.

«وَ اذْكُرْ رَبَّكَ‏ فِی‏ نَفْسِك»[9]

«در درون خودت توجه به خدا داشته باش»

‌ارزش ذكر قلبی و نفسی ارزش فوق العاده‌ای دارد، چون به غیر از ذاكر و خدا كسی از آن آگاه نیست.

امام صادق علیه‌السلام به حسین بزاز می‌فرماید:

«أَ لَا أُخْبِرُكَ‏ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ‏ اللَّهُ‏ عَلَى خَلْقِهِ ثَلَاثٌ‏ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ وَ مُوَاسَاتُكَ أَخَاكَ وَ ذِكْرُ اللَّهِ فِی كُلِّ مَوْطِن»[10]

«می‌خواهی به تو خبر دهم به مهم‌ترین چیزی كه خدا بر مخلوقات واجب كرده است؟ می‌گوید:‌ بله، حضرت می‌فرماید: انصاف با مردم و مواسات با برادرت  و ذكر خدا در هر موطنی كه هستی»

باید دقت داشته باشیم یكی از مواطن مهم، درون هر فرد است كه باید درون ذاكر باشد، اثر ذكر قلبی ترك معصیت است یعنی به مجرد این كه كسی درونش به خدا توجه كند توفیق می‌یابد معصیت نكند.

 

ذکر حالی

 

نوع سوم ذكر، ذكر حالی است.در دل انسان غیر از خدا نیست و تمام حالات بنده مستغرق در ذكر خداست، اگر این نعمت نصیب كسی شود بزرگترین نعمت به او داده شده.

امّا در تقسیم بندی اعضا نسبت به ذكر در خصال شیخ صدوق آمده است:

«الذِّكْرُ مَقْسُومٌ‏ عَلَى‏ سَبْعَةِ أَعْضَاءٍ اللِّسَانِ وَ الرُّوحِ وَ النَّفْسِ وَ الْعَقْلِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ السِّرِّ وَ الْقَلْبِ وَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهَا یحْتَاجُ إِلَى الِاسْتِقَامَةِ فَاسْتِقَامَةُ اللِّسَانِ صِدْقُ الْإِقْرَارِ وَ اسْتِقَامَةُ الرُّوحِ صِدْقُ الِاسْتِغْفَارِ وَ اسْتِقَامَةُ الْقَلْبِ صِدْقُ الِاعْتِذَارِ وَ اسْتِقَامَةُ الْعَقْلِ صِدْقُ الِاعْتِبَارِ وَ اسْتِقَامَةُ الْمَعْرِفَةِ صِدْقُ الِافْتِخَارِ وَ اسْتِقَامَةُ السِّرِّ السُّرُورُ بِعَالَمِ الْأَسْرَارِ فَذِكْرُ اللِّسَانِ الْحَمْدُ وَ الثَّنَاءُ وَ ذِكْرُ النَّفْسِ الْجَهْدُ وَ الْعَنَاءُ وَ ذِكْرُ الرُّوحِ الْخَوْفُ وَ الرَّجَاءُ وَ ذِكْرُ الْقَلْبِ الصِّدْقُ وَ الصَّفَاءُ وَ ذِكْرُ الْعَقْلِ التَّعْظِیمُ وَ الْحَیاءُ وَ ذِكْرُ الْمَعْرِفَةِ التَّسْلِیمُ وَ الرِّضَا وَ ذِكْرُ السِّرِّ عَلَى رُؤْیةِ اللِّقَاءِ »[11]

هفت عضو باید ذاكر باشند و هر كدام در امری باید استقامت كنند.

 

ذکر زبان

 

استقامت زبان آن است كه ذاكر باشد، اقراری صادقانه و خالصانه به خدایی خدا و رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام داشته و بر این اقرار پایدار باشد.ذكر زبان، حمد و ثنای خداوند است.

 

ذکر روح

 

استقامت روح آن است كه صادقانه از خدا درخواست كند که تحت پوشش او قرار بگیرد. ذكر روح این است كه هم نگران ادب حضور است و هم امیدوار به فیض رب است.

 

ذکر نَفْس

 

استقامت نفس آن است كه صادقانه از خدا به جهت نواقصی كه گرفتار آن است عذر خواهی كند. ذكر نفس این است كه برای خدا فراوان تلاش كند در عین حال خودی برای خویش نبیند.

 

ذکر قلب

استقامت دل به این است كه صادقانه یقین به حق و توحید داشته باشد و دائم شناسای او باشد. ذكر دل یك رنگی با خداست، دل در محضر حق مصفاست و غباری ندارد.

 

ذکر عقل

 

استقامت عقل به این است كه از امور مختلف صادقانه عبرت بگیرد‌. ذكر عقل «التعظیم و الحیا»است، یعنی نسبت عظمت را به حق می‌دهد و در مقابل او شرمنده است.

 

 معرفت وجودی انسان

 

استقامت معرفت این است كه صادقانه بندگی كند و بندگی برای او فخر باشد و بزرگترین نعمت به حساب آید‌.  ذكر معرفت به این است كه بنده خود را به خدا بسپارد و راضی باشد به آن‌چه او برایش پسندیده است چون او زیباترین‌ها را برای بنده‌اش می‌پسندد.

 

ذکر سرّ 

 

سرّ كُنه انسان است. ذاكر بودن سّر اعلام رضا و خوشنودی است، خوشنود از این‌كه از سرّ عالم مطلع است. ذكر سّر، توجه درون انسان به جهت ملاقاتی است كه میان سرّ او و حضرت حق صورت گرفته است.

مرحوم مجلسی در ارتباط با این روایت می‌فرماید: شروع ذكر از زبان است، اگر من می‌خواهم قلبم تحت ذكر حق قرار گیرد و عقل، قلب و روح و سرّم ذاكر شوند ابتدا باید زبانم ذاكر گردد و با زبان ذكر بگویم ذاكر شدن از زبان است، هر چقدر ذكر زبانی بیشتر افزایش یابد، بر همه بواطن بیشتر غلبه می‌كند.

 

ذكر دو نوع است:‌ صوری و حضوری

 

منظور از ذکرصوری، صورت ذكر است؛ این كه ما بسیاری از زمان‌ها ذكر می‌گوییم امّا در ذكرمان حضور نداریم ، ذكر حضوری این است كه گویا حقیقتاً‌ من در محضر مولا هستم و حضور او را احساس می‌كنم چه با زبان ذاكر باشم چه نباشم.

هر چه شما بیشتر توجه به خدا داشته باشید، آیینه وجودتان شفاف‌تر می‌شود و وقتی آینه شفاف شد عكس محبوب در شما می‌افتد و جلوه‌‌گری‌های او در شما هویدا می‌گردد، در این زمان، افراد دیگر شما را نمی‌بینند بلكه خدا را می‌بینند شما نیستید كه نزد مردم محبوبیت دارید بلكه خداست، ذاكر حقیقی كسی است كه عكس خدا را به نمایش گذاشته و جلوه‌گری خدا در وجود اوست، چون هر كس ذاكر اوست هم نام با او است، نام خداوند سبحان ذاكر است اسم من هم ذاكر می‌شود هر چه ذكر حقیقی‌تر باشد اتصاف به صفات حق بیشتر می‌شود.

 

ذکر کثیر

 

در كتاب مرحوم نخودكی آمده است:‌

یك چشم زدن غافل از آن شاه نباشید

شاید كه نگاهی كند آگاه نباشید

یعنی دائم الذكر باشید، شاه یعنی هو (خداوند سبحان)، خدا نكند كه حضرت حق به ما نگاه بكند و غفلت و بی‌توجهی ما را نسبت به خود ببیند، نكته مهمی كه باید بیان شود آن است كه صفت كثیر در رابطه با ذكر به كار رفته و گفته شده:

«اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثیراً »[12]

« خدا را یاد كنید، یادى بسیار»

 امّا گفته نشده كثیر حج داشته باشد یا كثیر نماز بخوانید و یا كثیر روزه بگیرید، یكی از علما در رابطه با ذكر كثیر می‌گوید:‌ ذكر با عدد نیست بلكه ذكر بی‌غفلت است، یعنی باید به كیفیت ذكر پرداخت كه واقعاً در حضور مولا باشیم.

در حكایتی از زندگی نامه آقای قاضی (ره) آمده است: یكی از شاگردان ایشان رنگش خیلی زرد شده بود چون طاعت و عبادت زیادی داشت، آقای قاضی متوجه شدند كه شاگردشان روی كمیت تكیه دارد نه كیفیت‌ها، به ایشان گفتند: چه می‌كنی؟ گفت:‌ شبی 15 جزء قرآن می‌خوانم، گفتند:‌ از امشب فكر كن در مقابل چشم من قرآن می‌خوانی. فردا شاگرد آمد گفت:‌ یك جزء بیشتر نتوانستم بخوانم، روز بعد آیت الله قاضی گفتند: حالا فكر كن مقابل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قرآن می‌خوانی، شاگرد یك صفحه بیشتر نتوانست بخواند و روز بعد گفتند:‌ حالا فكر كن در مقابل خدا قرآن می‌خوانی، شاگرد آمد گفت:‌ یك آیه بیشتر نتوانستم بخوانم.

اگر می‌خواهید نسبت به ذكرتان دقت خاص داشته باشید و كنترل كنید كه آیا اذكار شما ذكر هست یا نه؟ آیا لذت ذكر را در می‌یابید یا نه؟ باید بدانید كه ذكر خدا شیرینی ایجاد می‌كند كه بنده آن لذت را با هیچ چیز عوض نمی‌كند.در مناجات خمس عشر آمده است:«اللَّهُمَّ أَذِقْنِی فِیهِ حَلاوَةَ ذِكْرِك»

 

دائم الذکر بودن حضرات معصومین علیه‌السلام

 

در زیارت جامعه كبیره به حضرات معصومین علیه‌السلام گفته می‌شود:«وَ أَدْمَنْتُمْ ذِكْرَهُ»‌

شما دائم الذكرید، دائم الذكر یعنی دائم الحضورید، حضرات معصومین علیه‌السلام در حضور خدای سبحان به ما بندگان توجه می‌كنند و ما در نگاه آنان اجنبی و بیگانه نیستیم. در ادعیه آمده است:‌« فَاذْكُرُونِی‏ عِنْدَ رَبِّكُمْ»[13]

«مرا یاد كنید نزد پروردگارتان»

نزد خدای سبحان توجهی هم به من داشته باشید، هر دعایی كه از لسان معصوم صادر شده و به ما اجازه بیان داده شده دلیل آن است كه بندگان لیاقت و ظرفیت چنین درخواست‌های را داشته‌اند یعنی حضرات معصومین علیه‌السلام نزد پروردگارشان از بنده حقیر و ناچیزی چون من یاد می‌كنند.

البته توجه كردن حضرات معصومین علیه‌السلام به ما و یاد كردن ما نزد خدای سبحان هیچ عایق و مانعی برای آنان نیست یعنی ما در حضور حق غریبه نیستیم بلكه خودی هستیم كه حضرات معصومین علیه‌السلام همزمان با ذكر خدا یادی از ما هم می‌كنند در حالی كه همه توجه آنان به خداوند است و از دعای در حق ما غفلت نمی‌كنند، حضرات معصومین علیه‌السلام دائم الذكر‌اند یعنی دائم الشهودند آنان دائم اتصاف به صفات حق دارند، و زبان، عقل، روح و قلب و سرّ و همه وجودشان خدمت حق است.

 

نمونه‌هایی از دائم الذكری حضرات معصومین علیه‌السلام

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام گاهی در حال كاشتن نخل هستند و یا زمانی كیسه نان را برای نیازمندان به دوش می‌گیرند و گاهی در صحنه جنگ و گاهی در مصدر خطابه و وعظ هستند امّا در هر حال دائم الذكرند چون تمام وجود معصومین علیه‌السلام لحظه به لحظه در حضور است، آنان نه تنها ذاكرند بلكه در ذكر از دیگران سبقت گرفته‌اند، وضعیت معصوم در رابطه با دائم الحضور بودن چنان است كه قرآن می‌گوید:« فی‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ‏ عِنْدَ مَلیكٍ‏ مُقْتَدِر»[14]«در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانایند.»

در دعای توسل آمده است:« یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّه».این مقام عندیت كه ما در رابطه با معصومین علیه‌السلام ذكر می‌كنیم همان دائم الحضوری آنان است.

 

ذكر كثیر ذكر قلبی است

 

شیخ محمد امین نقش بندی در كتاب مجموعه المناقب در ذیل آیه « اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثیراً »[15]«خدا را یاد كنید، یادى بسیار.»‌ می‌گوید: ذكر كثیر به زبان ممكن نیست، چون انسان زمان خوردن نمی‌تواند ذكر بگوید، وقت خوابیدن نمی‌‌تواند ذكر بگوید ذكر كثیر ذكر قلبی است كه قلب دائم در حضور است و دائم توجه به خدای سبحان دارد، ذكر حضرات معصومین علیه‌السلام گر چه انواع ذكر را در بر می‌گیرد ولی ذكر قلبی در بالاترین مرتبه است.

 

حضرات معصومین علیه‌السلام ذكرند

 

البته باید گفته شود خود حضرات معصومین علیه‌السلام ذكرند علاوه بر این كه دائم الذكر و دائم در حضورند، خودشان ذكرند در سوره مباركه قلم آیه 51 می‌فرماید:

«وَ إِنْ یكادُ الَّذینَ كَفَرُوا لَیزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ‏ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ یقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُون»

«و آنان كه كافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند، و مى‏گفتند: او واقعاً دیوانه است

مفسرین در رابطه با این آیه می‌گویند:‌ وقتی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از اوصاف علی علیه‌السلام برای مردم می‌گفت:‌ مردم می‌خواستند پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را با چشمانشان نابود كنند آنان تهمت جنون به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌زدند و می‌گفتند:‌ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مجنون است امّا خدای سبحان می‌گوید:‌ پیامبر ذكر می‌گوید‌.

مفسرین گفته‌اند:‌ ذكر یعنی پیامبر اوصاف امیرالمؤمنین علیه‌السلام را بیان می‌كند، علی ذكر است برای همه موجودات.

«و ما هو ذكر للعالمین »[16]

«قرآن جز مایه تذکر برای جهانیان نیست»

 

آیاتی که بیان کننده ذکر بودن امیرالمؤمنین علیه‌السلام است

 

آیات متعددی وجود دارد كه ذكر بر امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرات معصومین علیه‌السلام اطلاق شده است

« لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ مَنْ یعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ‏ یسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً»[17]

«تا در این باره آنان را بیازماییم، و هر كس از یاد پروردگار خود دل بگرداند، وى را در قید عذابى [روز]افزون درآورد.»

بعضی معتقدند: با توجه به آیات قرآن توجه به اولیای حق ذكر است.

قرآن می‌گوید:

«وَ مَنْ‏ أَعْرَضَ‏ عَنْ‏ ذِكْری‏ فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْكا»[18]

«و هر كس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگىِ تنگ [و سختى‏] خواهد داشت‏»

كسی كه از ذكر خدا اعراض كند گرفتار زندگی سختی می‌شود. مفسرین ذكر را در این جا ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و اولیاءالله معنا كرده‌اند اگر كسی از ولایت اعراض كند زندگی‌ سختی خواهد داشت.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ‏ تَطْمَئِنُ‏ الْقُلُوبُ‏ قَالَ بِمُحَمَّدٍ ص تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ‏ وَ حِجَابُهُ‏.»[19]

«آگاه باشید به یاد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دل آرام می‌گیرد و این همان ذکر خداوند و حجاب اوست»

ذكر اولیای خدا موجب وصول و قرب به خداست:

« اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ…. »[20]

«ﺧﺪﺍ ﻧﻮﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭﺻﻒ ﻧﻮﺭﺵ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭼﺮﺍﻏﺪﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ، ﭼﺮﺍﻍ ﭘﺮ ﻓﺮﻭﻏﻲ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻥ ﭼﺮﺍﻍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻗﻨﺪﻳﻞ ﺑﻠﻮﺭﻳﻨﻲ ﺍﺳﺖ»

 مثل نور مشكات پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله و مصباح امیرالمؤمنین علیه‌السلام است، اولیاء الله مانع ذكر خدا نیستند، حبّ خاصان خدا، حبّ خدا است، خداوند سبحان می‌گوید:‌ هر چقدر شما ذاكر من باشید من ذاكر شما هستم.

«فَاذْكُرُونی‏ أَذْكُرْكُمْ »[21]

«پس مرا یاد كنید، تا شما را یاد كنم‏»

‌ معصوم دائم الذكر است یعنی خدا دائم توجه به معصوم دارد وقتی معصوم دائم الحضور است خدا دائم متوجه به اوست، ما هم به میزانی كه به حضرات معصومین علیه‌السلام توجه داشته باشیم بالتبع از توجه خدا بهره می‌بریم.

 

تاریخ جلسه: 92/2/18

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره کهف،آیه 24

[2] سوره احزاب، آیه 4

[3] دعای عرفه امام حسین(ع)

[4]اصول کافی، ج2، ص 498

[5] کلیات حدیث قدسی( ترجمه الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه)،ص 106

[6] کافی،ج2،ص496

[7] کافی،ج2،ص186

[8] عوالی اللئالي العزیزیه فی الاحادیث الدینیه،ج1،ص125

[9]سوره اعراف، آیه 205

[10] کافی،ج2،ص145

[11] الخصال،ج2،ص137

[12] سوره احزاب،آیه 41

[13] زیارت وداع ائمه

[14]سوره قمر، آیه 55

[15] سوره احزاب،آیه 41

[16] سوره قلم،آیه 52

[17] سوره جن،آیه17

[18]سوره طه،آیه124

[19] بحارالانوار،ج23،ص187

[20]سوره نور،آیه 53

[21] سوره بقره،آیه 52

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *