زیارت وداع ائمه علیهم‌السلام ـ بخش سوم

مقدمه

 

پس از پایان زیارت جامعه کبیره، به دعای وداع اشاره‌ای داشتیم که در حقیقت زائر پس از توفیق حضور در محضر معصومین درخواست‌هایی بسیار متعالی را اظهار می‌کند، این درخواست‌ها را برای شخص خود دارد از این جهت که خود را بسیار محتاج به کمالات مختلف می‌بیند، دید زیبای زائر این است که دیگران در مسیر کمال از او پیشی گرفته‌اند و او درخواست می‌کند که نه تنها در زمره عقب‌ماندگان قرار نگیرد بلکه با توجه به نعمت حضوری که نصیب او شده است از کمالات خاصی نیز بهره مند گردد.

 

«وَ شَكَرَ سَعْيِي بِكُمْ»

 

در بعضی از نسخه‌ها «وَ شَكَرَ سَعْيِي لكُمْ» است، در این فراز زائر درخواست می‌کند که تلاش او در این عرصه به چشم خدای سبحان بیاید، خدا شاکر تلاش او شود؛ یعنی تلاش او در این عرصه آن چنان مقبول و خالصانه صورت گرفته باشد که شاکر این تلاش خدای سبحان باشد.

 

وقتی خدا تشکر می‌کند

 

در دعای ماه رمضان آمده است:«تَشْكُرُ مَنْ شَكَرَكَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُكْرَك‏»؛«خدایا تو شکر می‌کنی از کسی که او شاکر تو باشد، در حالی که شکر را نیز تو به او الهام کرده‌ای» در این فراز نیز زائر زیارت خود را الهامی ربانی می‌داند که این الهام به فضل حق صورت گرفته و این امر از مصادیق شکر خدای سبحان محسوب می‌شود و از خدا می‌خواهد که این تلاش را با همه شدت و قدرت ملاحظه نموده و شاکر او گردد؛ یعنی زیارت خود شکری است که خدای سبحان از شکر بنده شاکر تشکر می‌نماید.

اگر فراز «وَ شَكَرَ سَعْيِي بكُمْ» خوانده شود؛ یعنی همه تلاش‌های ما به محضر حضرت حق مقبول حق نیست و به وسیله حضرات معصومین مورد توجه حق قرار گرفته و چشمگیر می‌گردد.

حتی اگر زیارت خالصانه صورت بگیرد باز هم زائر خود را مستحق قبول زیارت نمی‌داند و نیک می‌داند که قبول زیارت او نیز به واسطه معصومین است؛ یعنی چون زائر به نحوی نسبت با معصوم پیدا کرده تلاش او مشکور می‌شود «وَ شَكَرَ سَعْيِي بكُمْ»

اگر «وَ شَكَرَ سَعْيِي لكُمْ» خوانده شود معنای دیگری را نیز افاده می کند و آن این حقیقت است که تلاش زائر در محضر معصوم نه تنها نزد حضرت حق محو نمی شود، بلکه بسیار پر و کامل دیده می‌شود.

بارها بیان شد که ممکن است این عبارت، جمله خبری باشد و معنی خبری بدهد یعنی خبر از آثار زیارت بدهد و ممکن است معنای انشایی داشته و درخواست زائر را اعلام نماید، زائر پس از پایان حضور در محضر معصومین در می‌یابد موجودیِ اندک او کفایت امور او را نمی‌کند، از اینرو با معرفت لطف حق و با توجه به خزائن بی‌کران حق درخواست فزونی بی‌نهایت می‌نماید«وَ شَكَرَ سَعْيِي لِكُمْ».

 

«وَ غَفَرَ ذَنْوبِي بِشَفَاعَتِكُمْ»

 

بحث مغفرت و شفاعت در متن زیارت جامعه مطرح می‌شود، اما در دعای وداع زائر متذکر این معنا می‌گردد که هنوز مستحق مغفور بودن نیست، بلکه با وساطت معصومین بر عیوب او پرده‌ای افکنده شده است و نواقص او مستور می‌گردد، به همین جهت عاجزانه درخواست می‌نماید نفسانیت‌هایی که هنوز با این زیارت خالصانه از بین نرفته و در بخش پنهان وجود او مستقر است با شفاعت معصومین مستور شود، جالب اینجا است که زائر خوب می‌داند که زیارت او را طلبکار از این خاندان نمی‌نماید، بلکه زیارت بهانه‌ای است برای وساطت آل الله تا عنایت خویش را به زائر بذل نماید.

زائر در بحث سعی کلمه مفرد را به کار گرفته است اما در ذنب، جمع می‌بندد، یعنی زیارت این اثر را در زائر ایجاد می‌نماید که تلاش‌های زیاد وی به نظرش مفرد و اندک جلوه می‌کند اما گناهانش پس از زیارت در دیدگاه او کثیر و فراوان می‌نماید، به همین جهت بیان نمی‌دارد «غَفَرَ ذَنبی» بلکه عرضه می‌نماید «غَفَرَ ذَنْوبِي».

زائر می‌داند در زیارت خلعتی به وی عطا می‌شود که همه عیوب او به واسطه این خلعت مستور می‌شود، خوب می‌داند که این خلعت استحقاق وی نیست، بلکه کرامتی است که در این ضیافت با عنایت مزور در اختیار او قرار می‌گیرد، شاید به واسطه این خلعت در میان اولیاء حق راه داده شده و از محرومیتی ابدی جدا شود.

اگر سؤال شود خلعت از کدام قسمت عبارت دریافت می‌شود، پاسخ داده می‌شود «غفر» به معنی ستر و پوشش است و پوشش از طریق خلعتی کریمانه نمایان می‌شود، شاید همان لباسی که به دعبل داده شد و این لباس نه تنها موجب مصونیت همه کاروان او از دزدان قافله گردید بلکه سبب بازگرداندن سرمایه غارت شدگان نیز شد، زیارت آن چنان اثری دارد که هرچه را انسان از دست داده بازمی‌یابد و آنچه کمال در او پنهان بوده است به ظهور می‌رسد.

اگر جمله خبری معنا شود گویا زائر نقاره زده و به همه عالم اعلام کرده است که زیارت خلعتی نصیبم نموده است، هرکس خلعت می‌خواهد زیارت مشرف شود و از دستان سلطان، خلعتی دریافت نماید تا برای همیشه عیوبش مستور بماند و کمالاتش به عنایت سلطان اظهار گردد.

 

«أَقَالَ عَثْرَتِي بِحَبّكُمْ»

 

«اقاله» به معنی طلب فسخ عقد و برهم زدن معامله است.

 «عثره» به معنی خطیئه و لغزش.

اگر این عبارت را دعایی معنا کنیم گویا زائر درخواست می‌کند گرچه به وسیله خطایا عقد لازمی که با خدای سبحان در عهد الست بر بندگی حضرت حق بسته بودم، شکست و آثار این خطایا در زندگی من پایدار مانده است اما می‌خواهم با وساطت شما خاندان از خدای سبحان طلب کنم لوازم خطا را از زندگی من دور نماید و لغزش‌های مرا نادیده بگیرد.

اما اگر جمله خبری معنا شود گویا زائر به همه عالم خطابخشی اولیاء الهی را متذکر می‌شود که من دیر رفتم، آلوده رفتم، جسور و بی‌ادب به زیارت مشرف شدم اما نه اخراج شدم و نه موجب سرزنش و ملامت قرار گرفتم، بلکه خدای سبحان با وساطت این خاندان لوازم لغزش‌های مرا نیز نادیده گرفت.

«و أَقَالَ عَثْرَتِي بِحبکم» زائر در این فراز عاشقی است که به حضرات معصومین اعلام عاشقی خود را می‌نماید، زیارت را فرصتی برای عرضه عشق می‌داند و خوب می‌داند که اعلام عشق سابق موجب مرتفع شدن لغزش‌هایش از زندگی می‌گردد.

اگر جمله را خبری معنا کنیم زائر به همه عالم اعلام می‌کند عاشقی من بسیار آثار گرانبهایی را به دنبال داشته است،گویا فراخوان عاشقی می‌دهد هرکس مایل است عاشق شود خوب بشنود که معشوق ما با عاشقش چه می‌کند.

«و أَقَالَ عَثْرَتِي بِحبکم» برای توجه دادن به معنای کلمه «عثره» بهتر است تصادف‌ها رامثال بزنیم، گاه تصادفی صورت می‌گیرد اما تنها عنوان تصادف برآن برخورد بار می‌شود چون نه کسی آسیبی می‌بیند و نه صدمه‌ای به وسیله نقلیه می‌خورد اما گاه شدت تصادف به گونه‌ای است که انسان برای همیشه قطع نخاع شده وگاه متاسفانه به مرگ فرد ختم می‌شود و محرومیت و ناکامی ابدی به دنبال دارد حال زائرِ عاشق گویا شامل قسمت نهایی این مثال می‌شود، او به همه اعلام کامروایی خویش را می‌نماید که همه خطاها یکباره بخشیده شد و همه چیز پایان یافته است.

در مثالی برای توضیح می‌گوییم: گاه برای شما قبض‌های جریمه متعدد صادر شده که روی هم انباشته می‌شود و کم کم مبلغ پرداختی افزایش می‌یابد از اینرو به شورای حل اختلاف مراجعه می‌کنید و خواستار بخشودگی می‌شوید، در زیارت هم همه‌ی ما خواهان این بخشودگی هستیم و هم اگر جمله خبری باشد به همه اهل عالم اعلام می‌کنیم بخشودگی نصیب ما شده است. «و أَقَالَ عَثْرَتِي بِحُبِّکُم» به همه اهل عالم آثار عشق را اظهار می‌کنیم و به خود معصوم اعلام می‌کنیم نامم زائر است اما حقیقتاً عاشقم، گویا در محضر معصوم اعلام می کند:

دریاب عاشقی را کو دست و پا ندارد

 

«وَ أَعْلَى كَعْبِي بِموالاتکم»

 

«کَعب» به معنی ارتفاع است، به کعبه از آن جهت کعبه گفته می‌شود که از سطح زمین بلندتر است، کعب در این عبارت به معنی رفعت و مقامی است که نصیب زائر شده است، اگر جمله را خبری بگیریم گویا به همه عالم اعلام می‌کنیم که ولایت معصومین موجب رفعت جایگاه ما گردیده است؛ یعنی به واسطه این موالات کل دنیا را ناچیز دیده و به وسیله این موالات توفیق حضور و عبور از مقامات معنوی مختلف را دریافت کرده‌ایم، اگر جمله انشائی باشد درخواست می‌کنیم که با وساطت شما خانواده رفعت مقامی در دنیا و آخرت نصیب ما می‌شود که این رفعت تنها از طریق ولایت شما اظهار شده نه کسب ما باشد، همگان نیک بدانند رفعت مقامی که نصیب زائر اهل بیت می‌گردد استحقاق او نبوده.

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه

ذره ای بودم مهر تو مرا بالا برد

شاید در این عبارت زائر می‌خواهد به همه عالَم فخر کند که:

هیچ کس را این چنین یاری که ما را هست نیست

کس از این باده که ما مستیم از او سرمست نیست

«وَ أَعْلَى كَعْبِي بِموالاتکم» هم ما معصومین را به عنوان ولی پذیرفته و هم آنان دوستی ما را قبول نموده اند، موالات امری دو طرفه است، «بولایتکم» نبوده است؛ یعنی زائر از شدت شادی در پوست خود نمی‌گنجد و به همه عالم اظهار می‌کند«أَنَا وَلِيٌّ لَك‏» به همه عالم اعلام می‌کند این خانواده نیز من را به عنوان رعیت خویش پذیرفته‌اند دیگر هیچ گونه نگرانی برای او وجود ندارد.

دیگر زائر پست و فرومایه نیست، آن چنان یک باره مقام و درجه کسب نموده که جرات می‌کند به همه عالم اظهار کند «وَ أَعْلَى كَعْبِي بِموالاتکم » در عین این که اعتراف می‌کند مستحق این جایگاه نبوده است.

شما گاه در محضرفرد بزرگی قرار گرفته‌اید که ایشان شما را کنار خود جای داده و شما خوب می‌دانید که آن جا جایگاه شما نیست، لحظه به لحظه احساس می‌کنید باید از آنجا خارج شوید اما نگاه آن بزرگ شما را به اقامت و ماندن در آن جایگاه امر می‌نماید، زائر در این فرازها از شدت شوق در پوست نمی گنجد؛ زیرا چون سرباز صفری است که ناگهان سردار شود.

جالب اینجا است زائر هیچ امری را عامل رفعت خود نمی‌داند، نه علم نافع و نه عمل خالص و نه انفاق‌ها و عبادت‌های پنهانی خویش را، او به خوبی می‌داند تنها عامل رفعت، موالات اهل بیت است.

 

«وَ شَرَّفَنِي بِطَاعَتِكُمْ»

 

اگر عبارت فوق خبری باشد معنا چنین می‌شود که زائر تمام اهل عالم را از شرافتی که خداوند به او بخشیده اگاه می کند شرافتی که با انجام عمل همراه با رغبت ایجاد می شود،

زائر زیارت را طاعتی می‌داند که گویا مولا او را دعوت نموده و او مشتاقانه اجابت کرده است و نتیجه نقدی آن را که شرافت است دریافت نموده.

هیچ یک از عباراتی که در این فرازها بیان می‌شود به صورت جمع عنوان نشده است و زائر تنها در ارتباط با خویش حقیقت را بیان می‌کند و می‌گوید«وَ شَرَّفَنِي بِطَاعَتِكُمْ »

زائر دیگر خود را ضعیف و حقیر نمی بیند بلکه صاحب شرافتی شده است که عامل این شرافت خدمت خالصانه در محضر اولیاء الهی است، چنان شرافتی که امام زمانش در تشییع جنازه او حاضر می‌شود و در بستر احتضار او را مورد تفقد قرار می‌دهد، چنان شرافتی که هیچ‌گونه نیازی به غیر حق احساس نمی‌کند و در صف اولیاء راه می‌یابد و به او گفته می‌شود تو هم از آن مایی « أنت مِنّا».

جریان ولایت در زندگی زائر او را از ضعف شخصیتی و خود کم‌بینی رها می‌کند؛ زیرا نزد اربابی حضور یافته که از هیچ گونه محبت و لطفی نسبت به او امتناع نکرده است و هیچ محرومیتی را برای او در نظر نگرفته است.«يَا مَنْ ذِكْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاكِرِينَ وَ يَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِيعِين‏»

« وَ شَرَّفَنِي» از آنجا که فعل «شَرَّفَنِي» باب تفعیل است و از آن تدریج برداشت می‌شود، شرافت آهسته و به تدریج نصیب زائر می‌شود به همین جهت زائر به واسطه این شرافت گرفتار عجب نمی‌گردد بلکه گویا ابتدا ظرف شرافت به او عطا شده و سپس شرافت در ظرف وجودی او ریخته می شود.

اگر معنای عبارت انشایی باشد چنین می‌شود که زائر از خدای سبحان درخواست شرافت می‌نماید و به خوبی می‌داند این شرافت هزینه دارد و هزینه آن اطاعت معصوم است.

ارادتی بنما تا عنایتی ببری

 

«وَ أَعَزَّنِي بِهُدَاكُمْ»

 

زائر به همه اهل عالم اعلام می‌کند که خدای سبحان او را از ذلت رها کرده و عزت بخشیده و از ذلت شرک به عزت توحید، از ذلت کفر به عزت ایمان، از ذلت معصیت به عزت طاعت، از ذلت جهل به وادی علم راه داده است، «بِهُدَاكُمْ» عزتی که با هدایت حضرات معصومین ایجاد شده است از همین رو زائر هرگز احساس ذلت نمی‌کند مگر ممکن است کسی با کامل‌ترین افراد عالم ارتباط یابد اما از عزت بی‌بهره باشد.

این تعبیر در صورتی بود که عبارت خبری معنا شود اما اگر عبارت را انشائی معنا کرد چنین معنا می شود که زائر از امام خویش درخواست می‌کند نگاهی به زائرشان کنند تا برای همیشه از انواع ذلت‌ها رها شود و از زشتی سیئات به زیبایی حسنات و کمالات متصف گردد.

«وَ أَعَزَّنِي بِهُدَاكُمْ» این همه در صورتی است که این جمله خبری معنا شود اما اگر جمله را انشایی معنا کنید؛ یعنی زائر به امام خویش عرض می‌کند نگاهی به زائر خویش بفرما تا نظر کرده تو شود و برای همیشه با ذلت خداحافظی کند، توجهی به زائر خود بنمای تا از ذلت جهت کفر شرک معصیت و انواع رذایل اخلاقی جدا گردد. توجهی به زائر خویش بنما تا از همه زشتی‌ها و سیئات جدا و به همه حسنات و کمالت متصف گردد، اعلام می‌کند به عقل خویش به این جایگاه نمی‌توانم دست پیدا کنم بلکه با هدایت شما خاندان می‌توانم از عزت ابدی بهره‌مند گردم.

درخواست‌های زائر در این دعا درخواست‌های عجیب و غریبی است شاید با توجه به این درخواست‌ها به یک حقیقت راه پیدا کنیم که هر کمالی در عالم طلب می‌کنیم تنها با وساطت معصوم و حضور در محضرآنان است، کمالاتی که در مخیله انسان نمی‌گنجد فضائلی که در شرایط عادی و بدون وساطت این خاندان هرگز به آن راهی نیست.

آخرین جلسه امام شناسی ما است به حضرات معصومین عرض می‌کنیم در این ماه رجب توفیق زیارت از نزدیک نصیب خیلی از ما نشد، یقیناً ما جسارت و بی‌ادبی کرده‌ایم که این همه محروم از زیارت شدیم اما به یاد آن دختری بیافتم که در هنگام ورود به مشهد عذرشرعی داشت و بسیار گریان از این که توفیق زیارت حضرت را از نزدیک ندارد به مجرد اینکه در هتل به خواب رفت حضرت بر بالین او تشریف آوردند و فرمودند تو عذر داشتی ما خود را به تو رساندیم. آقای ما در این ماه رجب دلمان زیارت دوره می‌خواهد، نه یک امام بلکه یک زیارت دوره کامل زیارت چهارده معصوم نه سیزده معصوم، وقتی آموختیم میانبرترین راه ،زیارت خالصانه است، که آثارش را در زندگی فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی بر جای می‌گذارد بی‌صبرانه مشتاق زیارت هستیم هنوز دعای «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَشْهَدَنَا مَشْهَدَ أَوْلِيَائِهِ فِي رَجَب‏» را در این ماه رجب نخوانده ایم، به رسم آخرین جلسه سال با هم این دعا را زمزمه می کنیم«يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ. بمحمد و ال بیته الاطهار»

 

تاریخ جلسه: 98/12/21

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *