مقدمه
گرچه سبک زندگی اسلامی به ظواهر اشاره دارد؛ اما ظاهر زندگی اسلامی از باطن آن، جدا نیست. اگر قرار باشد ظاهر زندگی، صحیح اجرا شود، باید بر مبنای اعتقادات و بر مبنای حب و بغضی که پنهان است شکل بگیرد. روح زندگی اسلامی نمیتواند از باطن مسلمانی جدا باشد.
پرهیز از غصه
در سبک زندگی اسلامی غصهخوری بیمعناست. اسلام ما را بزرگمنش تربیت میکند، به گونهای که کاستیهای زندگی درگیرمان نکند و قدرت عبور از نواقص را داشته باشیم. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«اَلْغَمُّ یقْبِضُ النَّفْسَ وَ یطْوِی الْاِنْبِسَاطَ»[1]
«غم، گرفتگی روح میآورد و انبساط را در هم میپیچد.»
غصهها وجود انسان را منقبض میکند. وقتی که وجود ما تنگ شد، قابلیت دریافت بارش کمالات و رحمات را نخواهیم داشت. انسان غصهخور، وسعت وجودی ندارد. غصه، انبساط و گستردگی وجود را از بین میبرد. برای مثال وقتی اسبابکشی میکنیم؛ بعضی از اسبابها را در کارتن نگه میداریم. وقتی غصه میخوریم مانند آن است که تمام توان خود را در کارتن نگه داشتهایم. وسایل داخل کارتن، قابل استفاده نیست. در غصهخوری توان ما حبس میشود؛ اما هنگامی که در اندوه فرو نرفتهایم و شاد هستیم، توانمندیهای ما آزاد میشود، به گونهای که هم خودمان از این توان استفاده میکنیم و هم دیگران. در سبک زندگی اسلامی غصهها میآیند؛ اما ماندگار نیستند و میروند. با غصه نمیتوان نماز خواند؛ زیرا غصه، مانع حضور قلب است؛ بنابراین بایسته است تمام تلاش خود را به کار بندیم تا هنگام نماز، غصهها مانع حضور قلب ما نشود. وقتی انسان روزی پنج بار به خاطر نماز از غصههایش جدا شود، یاد میگیرد که غصه نخورد.
کارساز مابه فکر کار ماست
فکر ما در کار ما آزار ماست
وقتی خداوند کارهای ما را راه میاندازد، به اندازهای که با او همراه باشیم، زندگی ما را مدیریت خواهد کرد.
غصۀ آینده، یعنی بیاعتمادی به خدا
امیرالمومنین علیهالسلام در باب رزق میفرماید:
«یا ابْنَ آدَمَ، الرِّزْقُ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ یطْلُبُكَ، فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ؛ فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ یوْمِكَ، كَفَاكَ كُلُّ یوْمٍ عَلَى مَا فِیهِ؛ فَإِنْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَیؤْتِیكَ فِی كُلِّ غَدٍ جَدِیدٍ مَا قَسَمَ لَكَ، وَ إِنْ لَمْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ، فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِیمَا لَیسَ لَكَ»[2]
«روزی بر دو گونه است: یکی آنکه تو در طلبش هستی و یکی آنکه او در طلب توست و اگر تو بهسوی او نروی او به سوی تو خواهد آمد. پس، اندوه سال خود را بر اندوه روز خود بار مکن که هر روز، هر چه تو را روزی مقرر کردهاند کفایت کند. اگر آن سال از عمر تو باشد خدای تعالی در هر روز که میآید آنچه قسمت تو کرده است، به تو عطا خواهد کرد. و اگر آن سال از عمر تو نباشد پس چرا باید اندوه چیزی را بخوری که از آن تو نیست.»
اگر چیزی رزق ما باشد به ما میرسد. وقتی برای آینده غصه میخوریم؛ یعنی نوع دوم روزی_ روزیای که در طلب ماست_ را قبول نداریم. غصۀ آینده، یعنی بیاعتمادی به خدای سبحان.
مضرات غصۀ پنهانی
امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید:
«لاَ تُشْعِرْ قَلْبَكَ اَلْهَمَّ عَلَى مَا فَاتَ فَیشْغَلَكَ عَنِ اَلاِسْتِعْدَادِ لِمَا هُوَ آتٍ»[3]
«برای آنچه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده، که تو را از آنچه میآید باز میدارد.»
گاهی پنهانی غصه میخوریم؛ اما در ظاهرشادیم. غصههای پنهانی سبب میشود از عنایات، برکات و رحمتهایی که در انتظار ماست، محروم شویم.
در سبک زندگی اسلامی ما یکدیگر را بابت غصهخوری تشویق نمیکنیم. در فرهنگ غلط ما اگر کسی بابت مشکلی که دارد غصه نخورد، موجب تعجب و شگفتی است! تا آنجا که در برخی موارد بهدلیل غصه نخوردن، توبیخ میشویم! در سبک زندگی اسلامی به فردی که دچار مشکلی شده است، یادآوری میکنیم که چه بسیار افرادی که مشکلات بیشتری نسبت به او دارند. وقتی مشکلات دیگران را مشاهده میکنیم، شاکر نعماتی که خدای سبحان نصیب ما کرده است، میشویم و اینکه چقدر از آن نعمتها غافلیم.
بیماردلی، منشأ غصهخوری
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«اَلْأَحْزَانُ سُقْمُ اَلْقُلُوبِ»[4]
«اندوهها، بیماری دل هستند.»
غصهخوری ناشی از بیماردلی است، بیماری قلبی ما سوءظن به خدا، یأس از رحمت خدا، شرک و نداشتن توکل است. به ما اجازه داده شده است که فقط در مصیبت اباعبدالله غمگین باشیم:«لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ»«هیچ روزی مانند روز تو نیست.» هیچ مصیبتی بالاتر از مصیبت امام حسین علیهالسلام نیست. با اشک بر حسین علیهالسلام انبساط پیدا میکنیم. از بقیۀ غصهها بهمحض ورود، باید عبور کنیم. خداوند میفرماید:
«وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ»[5]
«خدا آنچه را در آسمانها و زمین است، مسخر شما گردانید.»
خدا به ما قدرت تسخیر داده است؛ با این قدرت غصهها را هم میتوان تسخیر کرد.
زیبابینی در همۀ امور
اگر میخواهیم مسلمان زندگی کنیم باید دیدمان نسبت به همۀ امور زیبا باشد. امیرالمومنین میفرماید:
«إنّ للّهِ تعالى فی السَّرّاءِ نِعمَةَ الإفضالِ و فی الضَّرّاءِ نِعمَةَ التَّطهیرِ»[6]
«نعمت خدای متعال در زمان گشایش و خوشی، فضل و احسان است و در زمان سختیها پاکسازی و تطهیر.»
ما در زندگی هم صحنههای خوش و هم صحنههای ناخوش داریم. باید باور کنیم که در هر دو، لطف خدای سبحان جاری است. خوشی، فضل و زیادهای است که خدا در اختیار ما قرار داده و حق ما نبوده است:
«هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی»[7]
«این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید.»
در زندگی اسلامی ما همۀ امور را زیبا میبینیم. حتی در مصیبت اباعبدالله در سجدۀ زیارت عاشورا میگوییم:«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ»«خدایا سپاس مخصوص توست، ستایش سپاسگزاران تو بر مصیبتزدگی آنان.» این زیبابینی به ما شخصیت میدهد و نتیجۀ آن این است که هیچگاه با خدا درگیر نمیشویم و همیشه اذعان داریم:«هرچه پیش آید، خیر در همان است.» پشت پردۀ هر اتفاقی حکمت خداست و لطف خاصی در آن وجود دارد.
گرفتاریها؛ عامل تطهیر
خدا خوشیها را به ما میدهد تا ما را آزمایش کند که آیا با آنها رشد میکنیم یا گرفتار میشویم؟ در گرفتاریها نیز باید نگاه ما اینگونه باشد که گرفتاری برای تطهیر ماست. ما آلودۀ تعلق به غیر، حب دنیا و توقع از غیر هستیم؛ مشرک میشویم و روی دیگران حساب باز میکنیم. گرفتاریها در زندگی برای تطهیر ما از این آلودگیهاست. اگر درد شدیدی داشته باشیم هیچکس نمیتواند به جای ما درد بکشد؛ در قبر هم هیچکس به جای ما حساب پس نمیدهد؛ بنابراین لازم است تا در هنگام حیات از این آلودگیها خلاص شویم و راه خلاصی از آنها، ابتلاست.
گاهی امور ناپسندی در ما هست که باید از ما جدا شود؛ گرفتاری، تازیانهای است که امور نامناسب را از ما جدا میکند. در مثنوی داستانی است که میگوید: فردی زیر درخت خوابیده بود. فرد دیگری از کنار او عبور کرد و دید که ماری وارد دهان او شد. بهسرعت فرد را از خواب بیدار کرد و با اجبار فراوان او را وادار کرد تا مقدار زیادی زردآلوی گندیده بخورد. آن فرد زردآلوها را خورد و استفراغ کرد و آن مار از شکمش بیرون آمد. فردی که او را مجبور به خوردن زردآلوی گندیده کرده بود گفت: «اگر به تو آزاری رساندم، به همین جهت بود، حال اگر به تو میگفتم که ماری وارد بدن تو شده است، از ترس میمُردی!»
گاهی در اوج آسایش، مشکلی پیش میآید؛ این قانون طبیعت است و نمیتوان آن را تغییر داد. حضرت خضر کشتی را سوراخ کرد که دشمن آن کشتی را با خود نبَرد. اگر کشتی سالم بود به دست دشمن میافتاد. با این نگاه مشکلات زیبا میشوند و ما در تعامل با خود و همۀ امور، زیبابین میشویم.
مقارنت گرفتاری و نعمت
وجود گرفتاری در زندگی امری عادی است. روایات بسیاری در این زمینه وجود دارد. امیرالمؤمنین میفرماید:
«مَا أَقْرَبَ اَلْبُؤْسَ مِنَ اَلنَّعِیمِ وَ اَلْمَوْتَ مِنَ اَلْحَیاةِ»[8]
«چقدر نزدیک است گرفتاری به نعمت، و مرگ به زندگی.»
ما ممکن است در نعمت به سر بریم؛ اما در یک لحظه نعمت، تبدیل به گرفتاری شود.
در روایت دیگری حضرت امیر میفرماید:
«لَمْ یلْقَ أَحَدٌ مِنْ سَرَّاءِ اَلدُّنْیا بَطْناً إِلاَّ مَنَحَتْهُ مِنْ ضَرَّائِهَا ظَهْراً »[9]
«از شادمانی دنیا به شکم کسی نخورد، مگر اینکه دنیا از سختی خود به پشت او زده است.»
به عبارت دیگر هر کس باطناً به امر دنیا خوش باشد، بلافاصله دنیا ظاهر او را ناخوش میکند. خوشیها و ناخوشیهای دنیا در هم پیچیده و نوش و نیش آن با یکدیگر همراه است. خوشی، پایدار نیست و خوشیها و ناخوشیها در کنار هم هستند. وقتی با این دید به مسئله نگاه کنیم، اتفاق ناگوار را قبول میکنیم. صدقه و هر آنچه را که لازم است، انجام میدهیم؛ اما اگر اتفاقی افتاد برای ما عجیب نخواهد بود. اگر در دنیا همه چیز نوش بود و در کنار آن نیشی نبود؛ دیگر دنیا نبود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در وصف دنیا میفرماید:
« الدُّنیا دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ»[10]
«دنیا سرایی است که بلاها از هر سو، گرد آن را فرا گرفته است.»
کمالگرایی در خیرات
در سبک زندگی اسلامی در تعامل با خود لازم است به حداقلها قناعت نکنیم؛ اشتیاق به بهترینها داشته و کمالگرا باشیم. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«ألاَ إنّ أبْصَرَ الأبْصارِ ما نَفَذَ فی الخیرِ طَرْفُهُ»[11]
«همانا بیناترین چشمها چشمی است که نگاهش بهسوی خوبی باشد.»
با بصیرتترین افراد کسانی هستند که مشتاق به خیرات باشند و موجودی خود را کافی ندانند. در این زمینه روایات متعدد داریم که چنین فردی سعادتمندترین مردم است.
در روایت دیگری امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید:
«وَ لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَی بفِعْلِ الْخَیْرِ مِنِّی، فَیَکُونَ وَ اللَّهِ کَذَلِکَ؛ إِنَّ لِلْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَهْلًا، فَمَهْمَا تَرَکْتُمُوهُ مِنْهُمَا، کَفَاکُمُوهُ أَهْلُهُ»[12]
«مبادا احدی از شما بگوید دیگری به این کار خیر از من شایستهتر است که به خدا چنین خواهد شد. به راستی که برای خوبی و بدی اهلی است. هر کدام را شما وانهید اهلش آن را انجام میدهد و شما را کفایت کند.»
گاهی در زندگی تصور میکنیم هر کمالی در توان ما نیست و مخصوص دیگری است. امام میفرماید: هرگز چنین نگویید؛ چون اگر چنین گمانی در دل ما بگذرد، ضمیر ناخودآگاه ما باور میکند، آن را جدی میگیرد و در نتیجه استعداد آن کار را از دست میدهیم. در واقع ما قابلیت داریم که آن کار خیر را انجام دهیم؛ اما با حدیث نفسی که در درون میکنیم توفیق آن کمال از ما گرفته میشود.
سپس حضرت میفرماید:«خیر اهلی دارد و شر هم اهلی دارد، وقتی شما خیر را ترک کردید آن را به دیگری واگذار کردهاید.» بنابراین در سبک زندگی اسلامی هرگز نمیتوانیم بگوییم:«این خیر برای من نیست، برای دیگری است!» اگر چیزی خیر و کمال است باید نسبت به آن، هم رغبت داشته باشیم و هم، سرعت. با امور خیر نباید با خمودگی و کسالت برخورد کنیم. باید اشتیاق خود را به خیرات نشان دهیم؛ زیرا تا زنده هستیم قدرت انجام بهترین کارها را داریم.
عظیم دانستن گناهان
در سبک زندگی اسلامی ما نباید امور نادرستی را که انجام میدهیم، ناچیز بدانیم. در سبک زندگی اسلامی، هر خطایی، بزرگ است. امیرالمومنین در این باره میفرماید:
«أعظَمُ الذُّنوبِ عِندَ اللّهِ سبحانَهُ ذَنبٌ صَغُرَ عِندَ صاحِبِهِ»[13]
«بزرگترین گناه نزد خدای سبحان گناهی است که در نظر گناهکار خُرد آید.»
در تعامل با خویشتن باید برای خود احترام قائل باشیم و باور کنیم که گناهان ما اثرات جبرانناپذیری برای جامعه بهدنبال دارد. ممکن است به خاطر گناهان مردم یک شهر از بارش رحمت الهی محروم شوند!
در بخشی از دعای شب عرفه آمده است:
«اغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تَحْبِسُ قَطْرَ السَّماءِ»[14]
«خدایا! ببخش گناهانی را که باران را حبس کنند.»
گناه ما میتواند آنقدر سنگین باشد که مانع نزول باران شود. ما نمیتوانیم هیچ گناهی را کوچک بشماریم. پشت پردۀ ناچیز شمردن گناهان، تحقیر خویشتن است! گمان میکنیم ما فرد مهمی نیستیم که گناه ما مشکل ایجاد کند؛ اما بایستی باور کنیم در نظام عالم کوچکترین عمل ما تأثیرگذار است؛ به همین جهت نباید هیچ گناهی را ناچیز بدانیم. اندک گناه همانند فضلۀ موش، باعث نجس شدن مقدار زیادی برنج میشود. گناه کوچک ما میتواند به تمام زندگی ما و اطرافیان ما صدمه وارد کند؛ پس نمیتوانیم آن را ناچیز بشماریم.
تلاش برای افزایش نیکیها
امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید:
«اِسْتَكْثِرْ مِنَ اَلْمَحَامِدِ»[15]
«خصلتهای نیکو را افزون کن.»
باید اموری را که موجب ستایش ما میشود، زیاد کنیم و در تعامل با خویشتن به صفات نیکی که داریم قناعت نکنیم. ممکن است دیگران بابت صد کار از ما تعریف کنند؛ اما نباید آن را کافی بدانیم.
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «وقتی یک صفت شگفتانگیز در فردی دیده میشود اخوات آن هم دیده میشود.» در سبک زندگی اسلامی، خواهان مقبولیت نزد مردم هستیم؛ ولی هدفمان در مقبولیت خلاصه نمیشود. مقبولیت نزد مردم یک نعمت است که بهراحتی کسب نمیشود.
پرهیز از امور ذلتآور
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«اِحذَر كُلَّ أمرٍ إذا ظَهَرَ أزرى بِفاعِلِهِ وحَقَّرَهُ»[16]
«پرهیز کن از هر کاری که چون آشکار شود انجامدهنده را عیبناک کند و خوار سازد.»
در سبک زندگی اسلامی ما باید از هر کاری که موجب ذلت ما میشود مانند بینظمی، بدبینی و ناامیدی و… پرهیز کنیم. اگر ناامیدی و ناسپاسی در ما ظاهر شود، دیگران به ما به چشم فردی نامعتبر نگاه میکنند. باید از هر چیزی که موجب نقص ما میشود پرهیز کنیم. به ما توصیه شده است تا هنگام مرگ اهل یادگیری باشیم و به جبران نواقص خود بپردازیم.
پرهیز از بدجنسی
یکی از امور ذلتآور، بدجنسی است. ممکن است چیزی نگوییم، نشان هم ندهیم، اما در درون ما امور نامناسبی پنهان باشد!
امام علی علیهالسلام میفرماید:
«إیاكَ و خُبثَ الطَّویةِ»[17]
«از پلیدی درون بپرهیز.»
حضرت میفرماید: بپرهیز از اینکه چیزهای مخفی درونت، آلوده باشد. ممکن است ما به کسی تذکری داده باشیم و او گوش نکرده باشد. وقتی بلایی سرش میآید در دل این آسیب را حق او میدانیم! این امر ناشی از بدجنسی ماست. اگر خوشجنس باشیم برای او استغفار میکنیم تا بلا از او رفع شود.
نوع دیگری از بدجنسی این است که کسی بلایی بر سر ما میآوَرد و پس ازمدتی، به آن بلا مبتلا میشود و ما باطناً خوشحال میشویم، گرچه ممکن است در ظاهر هم خود را متأسف نشان دهیم. حتی اگر بدجنسی را ظاهر نکنیم، خداوند «علیمٌ بذاتِ الصُّدور» است.
«إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ أُولٰئِكَ كانَ عَنهُ مَسئولًا»[18]
«گوش و چشم و دل همه مسئولاند.»
از قلب ما بازخواست میشود، البته به خاطر آنچه بر دل گذشته؛ اما اظهار نشده است، عذاب نمیشویم؛ ولی عتاب میشویم و بابت همین عتاب، شرمنده خواهیم شد. در تعامل با خود، حق بدجنسی نداریم. باطن انسان باید طیب باشد. ممکن است باطن روزی ظاهر شود؛ بنابراین باید مراقب ظاهر و باطن خود باشیم.
تاریخ جلسه: 94/5/13 ـ جلسه 2
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. غررالحکم و دررالکلم، ص۱۱۳.
[2]. بحارالانوار، ج ۳، ص ۳۵۸.
[3]. غررالحکم و دررالکلم، ص ۷۶۶.
[4]. غررالحکم و دررالکلم، ص ۴۳.
[5]. سوره جاثیه، آیه 13.
[6]. غررالحکم و دررالکلم، ص230.
[7]. سوره نمل، آیه 40.
[8] . غررالحکم و دررالکلم، ص ۶۹۰.
[9]. غررالحکم و دررالکلم، ص165.
[10]. نهجالبلاغه، خطبه 226.
[11]. غررالحکم و دررالکلم، صفحه ۱۷۶.
[12]. غررالحکم و دررالکلم، صفحه ۷۶۱.
[13]. غررالحکم و دررالکلم، صفحه ۲۰۱
[14]. مفاتیح الجنان، دعای شب عرفه
[15]. غررالحکم و دررالکلم، صفحه ۱۴۹.
[16]. غررالحکم و دررالکلم، ص ۱۶۱.
[17]. غررالحکم و دررالکلم، ص ۱۷۳.
[18]. سوره اسراء، آیه 36.