سبک زندگی اسلامی ـ بخش سوم

مقدمه

 

بر همۀ ما لازم است زندگی فعلی خود را مورد بررسی قرار دهیم تا بیابیم که چقدر به سبک زندگی اسلامی نزدیک است یا از آن فاصله دارد. اگر به لطف حق این سبک، در زندگی ما جریان دارد باید دوام و ثبات آن را از خدای سبحان طلب کنیم؛ اگر نزدیک نیست باید عاجزانه از خدای سبحان بخواهیم که وجود ما را مجرای این جریان قرار دهد تا از طریق اجرای صحیح این سبک زندگی، بسیاری از افراد نیز گرایش به دین پیدا کنند.

 

لزوم مراقبۀ درونی

 

در سبک زندگی اسلامی نه‌ فقط رفتار فرد باید مورد مراقبه قرار بگیرد، بلکه ذهنیت او هم باید صحیح باشد؛ یعنی مراقبۀ فکری و درونی نیز لازم است.

«إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»[1]

«چشم و گوش و دل همه مسئول‌اند.»

 از دل ما بازخواست می‌شود که چه چیزی در آن گذر کرده است. ضمیر ناخودآگاه ما هیچ امری را شوخی نمی‌گیرد. اگر افکار نامناسبی را به خود راه دهیم، آن افکار در درازمدت عینیت پیدا می‌کند و در جامعه محقق می‌شود. ما نباید زمام فکرمان را رها کنیم تا خواطر سوء در آن راه پیدا کند. سوء‌ظن به اطرافیان و سوء‌ظن به آینده هر دو اشتباه است.

 

ضرورت مدیریت نگرانی‌ها

 

برای برخی نگرانی‌ها می‌توان تدبیر کرد؛ اما نگرانی، بدون تدبیر با سبک زندگی اسلامی سازگار نیست. برای آینده باید به فضل و رحمت خدا امیدوار باشیم و نگاهمان نسبت به آن زیبا باشد. ما آنچه را که رسم ادب است به جا می‌آوریم و وظیفۀ خود را انجام می‌دهیم؛ اما باید به رحمت خدا امیدوار باشیم و اجازه ندهیم خواطر سوء در وجود ما تاخت‌وتاز کنند. امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید:

«وَ أَذِقْنِی طَعْمَ الْعَافِیةِ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِی»[2]

«و تا پایان حیات، مزۀ شیرین عافیت را به من بچشان.»

ما نمی‌خواهیم به ذهن خود برنامه بدهیم که پیری و بیماری و از پا افتادگی داریم. اگر چه اینها واقعیت است؛ اما اگر با آن روبرو شویم به نحو مناسب با آن برخورد می‌کنیم. قبل از پیشامد، نباید نسبت به اموری که اتفاق نیفتاده است نگرانی خاصی داشته باشیم.

 

توقع نداشتن از خلق

 

یکی از نکات مهم در سبک زندگی اسلامی، توقع نداشتن از خلق است. از امام سجاد علیه‌السلام سوال شد همۀ خیر در چیست؟ امام فرمود:

«رأیتُ الخَیرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ فی قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا فی أیدی النّاسِ»[3]

«همۀ خوبی‌ها را در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است، دیدم.»

 ما گاهی برای متوقع بودن خود توجیهاتی داریم. مثلاً می‌گوییم توقع داریم فلانی با این سن و سال بداند که باید فلان کار را بکند. گاهی توقع از همسر است، گاهی از فرزند، گاه از دوست و گاه از پدر و مادر. افراد متدین نیز گاهی متوقع هستند و متوقع بودن را با تدین سازگار می‌دانند! اما توقع داشتن با «ایّاکَ نَستَعِین»[4]«فقط از تو کمک می‌جویم» هم‌خوانی ندارد. یکی از دلایلی که در زندگی کم می‌آوریم همین  مسئلۀ توقع از دیگران است.

وقتی از خلق خدا توقع داریم، خدای سبحان امدادش را از زندگی ما بر می‌دارد؛ زیرا یا باید خدا را انتحاب کنیم، یا دیگران را و انتخاب خدا و خلق با هم، نوعی شرک محسوب می‌شود.

اینکه توان انجام بعضی کارها را نداریم و نشاط و سلامت کافی برای انجام آن احساس نمی‌کنیم، ناشی از  توقع داشتن از خلق است. گاهی توقع مالی و فکری از کسی نداریم؛ اما توقع  درک کردن از سوی آنان را داریم، در حالی که استعداد  افراد متفاوت است. ما حق نداریم توقع داشته باشیم  افراد به اندازۀ هم بفهمند. معمولاً رفتاری که حاکی از فقدان شعور است ما را اذیت می‌کند؛ اما انتظار اینکه همه از یک سطح ادراک برخوردار باشند، انتظار بیجایی است.

 

پرهیز از امور بی‌فایده

 

یکی از اموری که در سبک زندگی اسلامی باید به آن توجه داشته باشیم، پرهیز از امور بی‌فایده است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

«لاَ تَشْتَغِلْ بِمَا لاَ یعْنِیكَ»[5]

«به کاری که به درد تو نمی‌خورد مشغول مشو.»

گاهی لحظاتی در زندگی ما پیش می‌آید که ناچاریم قسمتی از وقت خود را برای امور بی‌فایده بگذرانیم؛ اما باید توجه داشته باشیم که همۀ وقت ما به این امور نگذرد. اکثر اموری که انجام می‌دهیم باید به گونه‌ای باشد که هم برای دنیا و هم برای آخرت‌مان مفید باشد تا در آخرت دچار حسرت نشویم.

در روایتی آمده است که در قیامت سه صندوق  برای افراد باز می‌شود:

  1. امور خیری که بابت آن تشکر می‌کنند؛
  2. کارهای شر افراد که سبب ناراحتی آنهاست؛
  3. یک صندوق هم خالی است؛ یعنی کارهایی که نه برای دنیای آن‌ها فایده داشته است و نه برای آخرت‌شان.[6]

باید در زندگی خود محاسبه داشته باشیم. گاهی فکر می‌کنیم کار ما بدون مشکل است؛ اما اگر کارهای خود را بررسی کنیم متوجه می‌شویم اموری را انجام داده‌ایم که نه برای دنیای ما مفید بوده است، نه برای آخرت ما. پرداختن به امور بی‌فایده با سبک زندگی اسلامی منافات دارد. امور بی‌فایده هم لسانی است و هم عملی. مثلاً خواب زیاد بی‌فایده است، بی‌خوابی زیاد هم، بی‌فایده است. وسواس‌های نظافتی نیز بی‌فایده است؛ زیرا بابت آن نه در دنیا به ما نمره می‌دهند و نه در آخرت.

 

 پرهیز از تفاخر و تکاثر

 

در سبک زندگی اسلامی باید از تفاخر و تکاثر پرهیز کنیم. وقتی افراد وارد حیطۀ تکاثر می‌شوند شروع به محاسبه امتیازات خود و حتی امتیازات مردگان می‌کنند، مثلاً اموال پدری خود را به رخ یکدیگر می‌کشند. در معنویات به طریق اُولی باید از محاسبۀ امتیازات معنوی خود پرهیز کنیم؛ زیرا نمی‌دانیم کدامیک از این معنویات وارد عالم دیگر شده است. آیت‌الله بروجردی به دفعات اعلام می‌کرد که دستم خالی است. اطرافیان  از این گفتار ایشان تعجب می‌کردند و می‌گفتند:« شما دیگر چرا؟!» ایشان می‌فرمود:

«اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النَّاقِدَ بَصِیرٌ»[7]

«عمل خود را خالص کن، زیرا بازرس عمل بسیار بینا و دقیق است.»

کسی که عمل را عیار می‌زند خوب می‌داند که اعمال ما ارزش دارد یا نه. حتی اگر گوشه‌ای از عمل بدون اخلاص باشد چیزی از آن باقی نمی‌ماند؛ بنابراین ما اجازۀ فخرفروشی در امور معنوی را هم نداریم. نمی‌توانیم بگوییم خدا توفیق این‌همه زیارت و عبادت را نصیب ما کرده است! زیرا خدا فقط از متقین قبول می‌کند و ما نمی‌دانیم متقی هستیم یا نه!

«إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»[8]

«بی‌تردید خدا از پرهیزکاران خواهد پذیرفت.»

بنابراین فخرفروشی نه در امور معنوی جایی برای انسان دارد و نه در امور مادی.

«إِلَهِی كَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً- وَ كَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِی رَبّاً»[9]

«خدایِ من! مرا همین عزت بس که بندۀ تو باشم و همین سربلندی‌ام بس که تو پروردگار من باشی.»

ولی جرأت نداریم بگوییم افتخار ما این است که بندۀ خدا هستیم؛ زیرا بسیاری از اوقات عبدالهوی هستیم و بندۀ خدا نیستیم.

برخی اوقات رسماً فخرفروشی نمی‌کنیم؛ اما در شمارش ارزش‌های خود، امتیازات مادی را به حساب می‌آوریم. حتی نمی‌توانیم بگوییم اشکی که برای اباعبدالله می‌ریزیم، خالصانه است. ممکن است ماندگار نباشد و بلافاصله حبط شود؛ به همین جهت، حق فخرفروشی نداریم.

 

پرهیز از ادعا

 

یکی از نکات در سبک زندگی اسلامی پرهیز از ادعاست.

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

ادعا کردن کار منافقین است. قرآن در سوره بقره آیه ۱۱ از زبان منافقین می‌فرماید:

«إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ»

«به درستی که ما خود اصلاح‌گر هستیم.»

ادعا داشتن، خودباوری کاذب است. خداوند توانمندی‌هایی به ما داده است؛ ولی ما حق نداریم آنها را به خودمان نسبت بدهیم. برای پرهیز از ادعا دائم باید به خدا پناه ببریم. برای هیچ خیری نمی‌توانیم ادعا کنیم و بگوییم من این را می‌فهمم! من این را می‌دانم! ادعا در زندگی منافق زیاد دیده می‌شود؛ ولی در زندگی مسلمان هرگز؛ زیرا مسلمان معتقد است:

«وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ »[10]

«و توفیق من جز به خدا نیست.»

مسلمان هیچ وجودی برای خود قائل نیست و اگر هم سروسامانی در زندگی او دیده شود آن را به خدا نسبت می‌دهد. مسلمان از اینکه بخواهد خودش را مطرح کند، پرهیز می‌کند. برای مثال اگر شما به من بگویید:«کلاس‌های شما خیلی پُربار است.» و من پاسخ دهم:«برای این کلاس‌ها زحمات بسیاری متحمل می‌شوم!» ادعاست؛ زیرا توفیق کار را خدا می‌دهد. مسلمان در هیچ یک از امور زندگی ادعا ندارد. ادعا، کار منافق است.

 

محاسبه دائمی نفس

 

یکی از اموری که در سبک زندگی اسلامی باید شیوۀ مستمر باشد، باور نسبت به حساب است. هیچ چیز در عالم بی‌حساب نیست. باید دائم خود را محاسبه کنیم و منتظر حساب پایانی نباشیم. افرادی که در قیامت برای حساب و کتاب معطل می‌شوند، کسانی هستند که در این عالم محاسبه نداشته‌اند. افرادی که در این دنیا دائم خود را محاسبه می‌کنند، در آن عالم بی‌حساب عبور خواهند کرد؛ چون دورۀ حسابرسی را گذرانده‌اند.

امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:

«مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبِحَ»[11]

«هر که به حساب نفس خود رسیدگی کند سود برد.»

ما حتی پیشامدهای اطراف زندگی خود را نیز باید بررسی کنیم؛ شاید در آن نقشی داشته‌ایم. یک توقع ناصحیح، یک پیشنهاد نابجا، یا یک تذکر نادرست می‌تواند سبب شود که فلان اتفاق برای فلان فرد بیفتد. همۀ امور حساب دارد و هر امری که برای ما پیش می‌آید باید رابطۀ آن را نسبت به خود بررسی کنیم. ما باید مرتب محاسبه کنیم که کمالات ما زیاد شده‌اند یا کم؟! نواقص ما زیاد شده‌اند یا کم؟! اگر بخواهیم موفق باشیم حسابرسی لازم است. دربارۀ عمل مردم نباید ریزبین بود؛ اما دربارۀ عمل خودمان، ریز بینی و محاسبۀ جدی لازم است. مسلمانی حساب و کتاب خاص خود را دارد.

 

لزوم برنامه‌ریزی

 

در سبک زندگی اسلامی باید برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری داشته باشیم. ما معمولاً برای از بین رفتن یک رذیله برنامه‌ریزی نمی‌کنیم تا بفهمیم در طول یک سال این برنامه چقدر عملی شده است! امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرماید:

«مَن لَم یسُسْ نَفسَهُ أضاعَها»[12]

«هر که نفس خود را تربیت نکند آن را تباه گرداند.»

از آیت‌الله حسن‌زاده سوال کردند:«شما چند کتاب نوشته‌اید؟» ایشان پاسخ داد:«بیش از ۶۰ کتاب نوشتم. البته این به خاطر برنامه‌ریزی برای نفس است؛ چون اگر من برای نفسم برنامه نمی‌ریختم، او برای من برنامه می‌ریخت!» سپس ایشان  با بیان مثالی فرمود:«در یک زمین خالی زباله می‌ریزند؛ اما وقتی در آن زمین، پارک یا برج بسازیم دیگر کسی در آن زباله نمی‌ریزد.» اینکه بگوییم: «هرچه پیش آید خوش آید»، درست نیست. ما باید برای سال آیندۀ خود برنامه داشته باشیم و برای امور اخلاقی خود برنامۀ خاصی را در نظر بگیریم.

 

مقاوم بودن ساختمان وجودی

 

یکی از نکاتی که در سبک زندگی اسلامی باید جریان داشته باشد مقاوم بودن است. باید خودمان را مقاوم بار بیاوریم و با کوچک‌ترین ضربه، آسیب نبینیم. در جامعه اگر کسی صبر داشته باشد تعجب می‌کنیم؛ گویی صبر یک چیز اضافه است! در حالی‌که مسلمان باید در اوج سختی مقاوم باشد و گرنه زندگی‌ او بر اساس زندگی منافقین خواهد بود.

بانو امین اصفهانی فرزند 3 سالۀ خود را از دست داده بود و استاد ایشان  چند روز کلاس درس را تعطیل کرد. بانو امین از استاد علت تعطیلی درس را پرسید. استاد پاسخ داد: «من خجالت می‌کشم برای مادر داغ‌دیده تدریس داشته باشم.» بانو امین فرمود:«ولی من از خدا خجالت می‌کشم که سه روز است درسی نیاموخته‌ام!»

در جامعۀ ما اگر کسی عزیزش را از دست بدهد و سر کلاس حاضر شود، همه تعجب می‌کنند، در حالی که باور فرد باید چنین باشد که این اتفاقات در زندگی وجود دارد و باید به امور صحیح زندگی ادامه دهم! گرچه مصیبتی هم وارد شده باشد.

مرحوم میرزا ابوالحسن اصفهانی به کسی قول داد که روز بعد به او پولی بدهد. همان شب پسر جوان ایشان فوت کرد. روز تشییع، فرد محتاج گمان کرد، میرزاابوالحسن، قولی را که به او داده است، فراموش می‌کند؛ اما آقا، در میان برنامۀ تشییع فرزندش، آن فرد را صدا کرد و پاکت پول را به او داد!

تعطیل کردن زندگی هنگام مشکلات، ناشایست است؛ زیرا ارتباط فرد را با دیگران قطع  می‌کند و ضعف شخصیتی فرد نمودار می‌شود. در سبک زندگی اسلامی، مقاومت، جزو اصول زندگی است.

 

پناهندگی به خدا

 

در سبک زندگی اسلامی، اگر آسیبی از کسی ببینیم قبل از اینکه خودمان برای حل آن اقدام کنیم به خدا پناه می‌بریم.

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»[13]

«بگو پناه می برم به پروردگار مردم.»

به خدا پناهنده می‌شویم تا بندگانش را تربیت کند و آن‌ها آسیبی به ما نرسانند. در این پناهندگی قدرت خود را به میدان نمی‌آوریم،بلکه به وجودی پناهنده می‌شویم که «اقدرالقادرین» است. وقتی مشکلی پیش می‌آید توصیه می‌شود که معوذتین خوانده شود؛ زیرا مانعی سر راه است. وقتی به خدا پناهنده می‌شویم، خداوند ایجادکنندگان مانع را تربیت می‌کند؛ وقتی آنها تربیت شدند و پرورش یافتند، دیگر مانعی ایجاد نمی‌کنند.

بسیاری از مشکلات ما به خاطر تربیت نامناسب افراد است. وقتی به خدا پناهنده می‌شویم، از او می‌خواهیم هم خودمان را تربیت کند هم مشکل‌آفرین را. البته این پناهندگی هم زبانی است و هم عملی. اگر واقعاً پناهنده به حق بشویم مشکلات به ما آسیب نمی‌رساند.

 

 

تاریخ جلسه: 94/5/20 ـ جلسه 3

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] . سوره اسراء، آیه ۳۶.

[2] . بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۶۱.

[3] . بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۱۰.

[5] . غررالحکم و دررالکلم، ص ۷۶۰

[6] . بحارالانوار، ج7، ص 262

[7] . بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۳۲.

[8] . سوره مائده، آیه ۲۷.

[9] . بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۰۰.

[10] . سوره هود، آیه ۸۸.

[11] . غررالحکم و دررالکلم، صفحه ۵۸۱.

[12] . غررالحکم و دررالکلم، ص ۶۰۲

[13] . سوره ناس، آیه 1.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *