مقدمه
تعریف شخصیت در نگاه روانشناسان با دیدگاهی که اسلام دربارۀ شخصیت دارد، متفاوت است. شخصیتی که اسلام بهعنوان «شخصیت سالم» به ما معرفی میکند دارای مزایای مختلفی است، چنین شخصیتی هوشیار و پویاست، در زمان حال و در جمع و همراه با خدا زندگی میکند و تحولات کمالی را به جان خریدار است.
برای درک بهتر شخصیت سالم به تعریف خصوصیات آن میپردازیم.
خصوصیات شخصیت سالم
خودشناسی
یکی از خصوصیات شخصیت سالم، «شناخت صحیح» از خود است. یعنی خود را خوب میشناسد و بر اساس آن شناخت، عملکرد دارد. برای مفهوم شناخت صحیح به روایاتی که در این زمینه بیان شده است، میپردازیم. امیرالمؤمنین میفرماید:
«اَفضَلُ العَقل مَعرِفَةُ الِانسانِ نَفسَهُ»[1]
«برترین نوع خِرد، خودشناسی است.»
همچنین میفرماید:
«لاَ تَجهَل نَفسَکَ فَاِنَّ الجاهِلَ مَعرِفَه نَفسِهِ جاهِلُ بِکُلِّ شَیء»[2]
«به خویشتن ناآگاه مباش زیرا کسى که خود را نشناسد، هیچ چیز را نمىشناسد.»
بنابراین اگر کسی به خود، جاهل بود نسبت به هیچ چیز آگاه نیست. به عبارتی جهل به خود، موجب جهل به اطرافیان و جهل به عالَم هستی است. در جایی دیگر حضرت بیان میکند:
«اَفضَلُ الحِکمة مَعرِفَةُ الانسَانِ نَفسَه»[3]
«برترین نوع عقل این است که انسان خود را بشناسد.»
بنابراین شخصیت سالم شخصیتی است که اساسش بر این است که انسان خود را به طرز صحیح شناسایی و کشف کند. وقتی فرد خود را شناسایی کرد، باور میکند خلیفه است، یعنی بسیار توانمند است و جِلوۀ قدرت خدا در نظام هستی.
«هُوَ الَّذِی جَعَلَکُم خَلاَئِفَ فی الاَرضِ»[4]
«اوست که شما را جانشینان (یکدیگر در) زمین قرار داد.»
بهعبارتی انسان هم خود را بهعنوان خلیفه میشناسد و هم خلیفهزاده. زیرا پدر او آدم است، همان «آدم»ی که خداوند میفرماید:
«جَاعِلٌکَ فِی الاَرضِ خَلِیفَهً»[5]
«تو را در زمین خلیفه قرار دادم.»
احساس اقتدار
شخصیت سالم دارای مزایا و امتیازاتی است که بعد از شناخت صحیح به دست میآید. یکی از این مزایا، «احساس اقتدار» است. در خصوصیتِ یک شخصیت سالم، خودکمبینی وجود ندارد. زیرا طبق قرآن:
«فَضَّلنَاهُم عَلی کَثِیرٍ مِمَّن خَلَقنَا تَفضِیلاً»[6]
«آنان را بر بسیارى از آفریدههاى خود برترى کامل دادیم.»
متوجه میشویم که خیلی صاحب امتیاز هستیم و امتیازات فراوانی نسبت به بسیاری از مخلوقات داریم. در نتیجه گرفتار پوچی نمیشویم و شخصیت منزوی نخواهیم داشت. البته این امتیازات، موجب عُجب ما نمیشود؛ زیرا آنها را استقلالی نمیبینیم، بلکه میدانیم افاضۀ حق است.
قرآن میفرماید:
«وَلقَد کَرَّمنَا بَنِی آدَمَ»
«وهمانا فرزندان آدم را گرامى داشتیم.»
پس وقتی به خود نگاه میکنیم، متوجه میشویم مُکَرَمایم؛ یعنی خدای سبحان از ابتدا ما را تکریم کرده و از امتیازات ویژهای از بَدوِ خلقت بهرمند بودهایم. به بیان دیگر انسان در ابتدای خلقت، مُحَقّر نبوده است که با تلاش مُکَرم بشود، بلکه ذاتاً مُکَرم است. گاهی تلاشهای ما موجب تحقیر میشود؛ بنابراین شخصیت سالم، در نگاه اول، آگاهانه زندگی میکند، او به امتیازات و اکرامهایی که خدای سبحان نصیب او کرده، آگاه است.
مَذکورِ خدا شدن
شخصیت سالم این امتیاز را دارد که خدای سبحان ذاکر او شود.
«فَاذکُرُونِی اَذکُرکُم»[7]
«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.»
به بیان دیگر، انسان امتیازِ مورد توجهِ حق واقع شدن را دارد و میداند که در هر توجهی از سمت خدا افاضات و عنایاتی است؛ بههمین جهت تلاشش بر این است که از خود غافل نشود. باور دارد که خدا به او توجه دارد و در هر توجهی رشد، پویایی و لطف خاصی نصیب او میشود.
قدرت انتخاب
شخصیت سالم خود را مختار میبینید و باور دارد که هر لحظه قدرت انتخاب دارد؛ انتخاب بر سِیر بهسوی تعالی یا توقف؛ انتخاب پستیها یا کمالات؛ انتخاب نازیباییها یا زیباییها. قدرت انتخاب، مَنوط به عرصۀ خاصی از سن نیست؛ همۀ افراد در هر سنی قدرت انتخاب دارند. وقتی فرد خودش را بشناسد، متوجه میشود که قدرت انتخاب دارد، بنابراین انگشت اتهام را در قصورات زندگی به سمت دیگری نشانه نمیگیرد. همانگونه که پیرمردی مانند حَبیببنمظاهر انتخاب میکند که جزو اصحابالحسین شود، فرد سیزده ساله هم قدرت انتخاب دارد. شخصیت سالم هر لحظه میتواند انتخاب کند؛ انتخابی که میتواند تغییر بنیادی در زندگی او بگذارد تا آنجا که فاجر با توبه، عابد میشود.
وقتی فرد متوجه اشتباه خود شد انتخاب میکند که راه صحیح را برگزیند. شخصیت سالم، انتخابش را به دیگری واگذار نمیکند و برای قدرت انتخاب خود، احترام قائل است. زیرا انتخاب خود را ناشی از اجازۀ انتخاب از جانب خدا میداند و امور خود را به خدای سبحان تفویض میکند:
«وَاُفَوِضُ اَمرِی اِلَی اللّهِ»[8]
«و کارم را به خدا مى سپارم.»
این شخص با انتخاب خود و بدون جَبر، انتخابش را به خدا واگذار میکند و انتخاب خدا را برای خود، انتخاب زیبایی میبیند. وقتی حق انتخاب داریم حالمان خوب است. وقتی ما با عقل خودمان انتخاب کنیم که خدا یا رسول خدا برایمان انتخاب کنند به این دلیل است که میدانیم خداوند کمالِ محض است و در بین موجوداتش، رسولِ خدا کمال محض است، پس انتخاب اَحسن داریم.
انتخاب اَحسن
شخصیت سالم شخصیتی است که همیشه دوست دارد، انتخاب اَحسن داشته باشد. وقتی از کَندو بیرون میآید، گُل را انتخاب میکند، نه اینکه روی آلودگیها بنشیند. قرآن میفرماید:
«اِنَّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ اِمَّا شَاکِرًا وَ اِمَّا کَفُورًا»[9]
«به راستى ما راه (حق) را به او نمایاندیم، خواه شاکر (و پذیرا) باشد یا ناسپاس.»
اگر شخصیت سالم، انتخاب نامناسبی داشته باشد، بدحال است؛ زیرا او همیشه سعی میکند بهترین انتخاب را داشته باشد و از اول سعی و تلاشش بر این است که با آگاهی لازم انتخاب کند.
مختار بودن
شخصیت سالم شخصیتی است که دائم انتخاب میکند. حتی در نیّتهایمان نیز باید آنقدر آگاهی داشته باشیم که اگر در لحظه از ما بپرسند منظورت از این کار چه بوده است، بتوانیم بدون تأمل جواب دهیم.
به بیان دیگر، در شخصیت سالم، مُختار بودن خودمان را میبینیم. گاهی ما به دلیل اینکه به کسی تعهدی دادهایم، مجبور هستیم که به تعهد خود عمل کنیم. در این صورت حال خوبی نخواهیم داشت؛ اما اگر زاویۀ دید خود را تغییر دهیم و بگوییم: «خودم خواستم که این تعهد را بدهم و کسی من را مجبور به آن نکرد»، در این صورت تعهد به مردم را جبر نمیدانیم و آن را انتخاب خود میدانیم؛ در نتیجه حالمان خوب خواهد شد و شخصیتی مثبت خواهیم داشت و در مقابل، به دیگران هم انرژی مثبت میدهیم. در اینجا باور داریم که خدا منّت گذاشته و توفیق داده است که توانستم انتخاب خوبی داشته باشیم، حتی اگر به ما بگویند برگرد و بار دیگر انتخاب کن، قطعاً همین گزینه را انتخاب میکنیم.
شخصیت سالم دائم خود را در عرصۀ انتخاب میبیند و برای انتخابهای مثبتی که در زندگیاش صورت گرفته است، شُکر میکند. این شخصیت، انتخابهای مثبت را تکرار میکند و خود را تحقیر نمیکند. او میداند با انجام آن تکالیف، خودش سود میبرد، در حالیکه میتوانست آن را ترک کند و به کسی هم آسیب نرسد. قرآن میگوید:
«اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم لِاَنفُسِکِم وَ اِن اَسَأتُم فَلَهَا»[10]
«اگر نیکى کنید به خودتان نیکى کردهاید واگر بدى کنید (باز هم) به خود بد کردهاید.»
شخصیت مثبت چنین تفکر و باوری دارد که با انتخاب درست به خود منفعت رسانده و با انتخاب نادرست بیشترین صدمه را به خود زده است.
امیرالمؤمنین، هنگامی که اشعثبنقیس پسرش را از دست داده بود به دیدار او رفت و فرمود:
«اِن صَبَرتَ صَبَر اَلاَکارِم وَ اِلَّا سَلَوتَ سَلَو بالبَهائِمِ»[11]
«اگر شکیبائى کردى مانند شکیبائى بزرگان پس (نزد خداوند سبحان) نیکو و شایسته است، و اگر شکیبائى نکردى (آن مصیبت را) از یاد خواهى برد مانند فراموشى چهارپایان.»
در واقع حضرت دو گزینه در مقابل او میگذارد که صبوری را انتخاب کند یا بیتابی را. مصیبت را ما اختیار نکردهایم؛ اما در مصیبت حق اختیار داریم که چه واکنش و عکسالعملی را انتخابکنیم. میتوانیم جَزعوفَزع داشته باشیم که بالاخره روزگار ما را آرام میکند یا میتوانیم از ابتدا صبوری پیشه کنیم.
مصیبت به اختیار ما نیست؛ اما کیفیت رفتار ما در این مصیبت، به اختیار ماست. شخصیت سالم، خود را دائم مختار میبیند.
برای مثال خانوادهای که وضع زندگی ضعیفی دارند و زنِ خانواده «مجبور» است که سرِ کار برود، در اینجا نیز «اختیار» وجود دارد. این زن، مختار است که کار نکند و ذلیل و خوار شود یا با سلامتی که خدا به او داده است، با عزت سرِ کار برود و زندگی شرافتمندانه داشته باشد. او میتواند وظائفش را به اَحسن وجه انجام دهد و عزّت خود را محفوظ بدارد یا انتخاب کند که وظائفش را انجام ندهد و خود را در معرض تحقیر قرار دهد.
ما مجبور هستیم که انتخاب داشته باشیم؛ اما اینکه چه چیزی را انتخاب کنیم به اختیار خودمان است. میتوانیم مسیر صحیح را انتخاب کنیم که به جنت و قرب ختم میشود یا میتوانیم مسیر هویوهوس و انحراف را انتخاب کنیم که به بُعد و دوری از حق ختم میشود.
غنی بودن
یکی دیگر از ویژگیهای شخصیت سالم این است که خود را غنی میبیند؛ یعنی خود را دارای انواع ابزار رُشد و صاحبِ سرمایههای متعدد میداند. قرآن برای تأکید بر این ویژگی چند آیه را بیان کرده است:
«جَعَلَ لَکُم السَّمعَ وَ الاَبصَارَ وَ الاَفئدة»[12]
«و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد.»
«سَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَماواتِ وَ مَا فِی الارضِ»[13]
«و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، همه از اوست که براى شما رام نمود.»
«وَسَخَّرَ لَکمُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ» [14]
«وخداوند شب و روز و خورشید و ماه را در خدمت و بهره دهى شما قرار داد و ستارگان به فرمان او تسخیر شدهاند».
«عَلَّمَکُم مَا لَم تَکوُنوا تَعلَمُونَ»[15]
«همانگونه که آنچه را نمىتوانستید بدانید به شما آموخت.»
از مجموع این آیات نتیجه میگیریم که خدای قوی، موجود ضعیف خلق نکرده است. حتی پشهای که از نگاه ما ضعیف به نظر میرسد، بسیار قوی است. بنابراین انسانی که خلیفۀ کاملۀ خداست خود را توانمند میبیند نه ضعیف. او خود را دارای انواع سرمایهها میداند؛ بههمین جهت خودکَمبین نیست.
شخصیت سالم وقتی به خود نگاه میکند، مشاهده میکند که همۀ ابزار رُشد و موفقیت را دارد، فقط نگاهش باید به زندگی نگاه دُرستی باشد. بنابراین وقتی ما شخصیت سالمی داشته باشیم، رمز همۀ موفقیتها را در اختیار خودمان میدانیم.
وقتی به توانمندیهای خود واقف نباشیم، همیشه وقت کم میآوریم و گمان میکنیم توانایی نداریم! در صورتیکه شخصیت سالم شخصیتی است که معتقد است همۀ کارها به حولوقوۀ الهی انجام میشود. شخصیت سالم گرفتار خودکمبینی نیست و داراییهایی را که خدا به او داده است، حبس و بایگانی نمیکند.
علامه امینی، درپی کتابی بود که چون فروشنده از اهل سنت بود، کتاب را به ایشان نفروخت؛ اما علامه از شب تا صبح مشغول نسخهبرداری از کتاب شد!ً هنگام سحر خواب چشمانش را ربود، وقتی از خواب برخاست، متوجه شد که نسخهبرداری از کتاب به اتمام رسیده است! یعنی ولایت معصومین به میدان آمده است و مابقی کتاب را برای ایشان نوشته و ثبت کرده است.
شخصیت سالم خود را دارا و توانا میبیند، به داراییهای خود توجه ویژه دارد. چنین شخصیتی میداند که خداوند تواناییهای عجیب و غریبی به او داده است. بنابراین از زمانی که در اختیارش قرار داده شده است، نهایت استفاده را میکند و برای دین هر آنچه در توان دارد، انجام میدهد.
شخصیت ناسالم، دائم حسرت زندگی دیگران را میخورد؛ اما شخصیت سالم، نَه حسرت گذشته را میخورد، نَه در آینده زندگی میکند، بلکه در حال به سر میبرد.
الهی تو را دارم، چه کَم دارم، پس چه غَم دارم[16]
شخصیت سالم، باور دارد که خدای سبحان غَنی است و او را غَنی خلق کرده است. انسان غَنی حتی میتواند دیگران را نیز غَنی بار بیاورد.
نقد پذیری
خصوصیت دیگر شخصیت سالم این است که نقاط ضعف خود را میپذیرد. قبول دارد وظایف و تکالیفی را باید انجام میداده که انجام نداده است. شخصیت سالم نَقدپذیر است و خودش را نقد میکند. قرآن از لسان حضرت یوسف میگوید:
«وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی»[17]
«و من نفس خود را تبرئه نمىکنم؛ چراکه نفس آدمى بدون شک همواره به بدى امر مىکند، مگر آن که پروردگارم رحم کند.»
شخصیت سالم، کاستیها و کَمکاریهای خود را توجیه نمیکند و فرافکنی ندارد. چنین شخصیتی میداند از عیب مُبَرّا نیست؛ اما عیوب را ذاتی نمیداند و باور دارد که به حولوقُوۀ الهی قابل رفع است. اما شخصیت ناسالم، فردی است که دائم عیوبش را به ژِن و خانوادۀ خود نسبت میدهد و در نتیجه آنها را قابل رفع نمیداند.
در تعقیبات نمازمان میخوانیم:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِب»[18]
«خدایا در این کار من و مشکل من برایم گشایشى قرار ده و سببى براى بیرون شدن از آن فراهم آور، و مرا هم از آنجایی که گمان توانم برد، و هم از آنجا که گمان ندارم روزى ده.»
شخصیت سالم از خدا میخواهد که گرفتاری برای او باعث فرج بشود. او در مشکلش باقی نمیماند؛ بلکه همین مشکل را نردبان میداند و از خدا میخواهد آن را مایۀ گشایش و رشدش قرار دهد.
در دوران بیماری کرونا، بسیاری از مردم زندگی را تعطیل کردند. هَراس از این بیماری بسیاری از زندگیها را قفل کرده بود که این هَراس، بدن را مُستعد بیماری میکرد؛ زیرا ترس، بدن را ضعیف میکند؛ اما بسیاری دیگر حُسناستفاده را کردند و کارهایی را که قبلا به دلایلی قادر به انجامش نبودند، در همین دوران انجام دادند. با همین بیماری که جهان را فلج کرده بود، آنها در مشکل نماندند.
در دعای بعد از نماز صبح میخوانیم:
«قُل لَن یُصِیبَنا اِلَّا مَا کَتَبَ اللهُ لَنَا»[19]
«بگو: هرگز جز آنچه خداوند براى ما مقرّر کرده است، به ما نخواهد رسید.»
شخصیت سالم شخصیتی است که قبول دارد نقطه ضعف دارد و همین پذیرش باعث میشود از دیگران جلوتر باشد. اگر کسی به او نَقدی وارد کند آن را توجیه نمیکند. هیچوقت خود را از عیوب مبرّا نمیداند.
«اِنَّ اَلنَّفَسَ لاَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ اِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی»[20]
«نفس آدمى بدون شک همواره به بدى امر مىكند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند.»
اگر امر دُرستی از ما مشاهده شود، همه از لطف خداست و از خودمان نیست. اگر نقاط ضعفمان را توجیه کنیم از نظر شخصیتی مشکل داریم. هیچ گاه نباید خیالمان از خودمان راحت باشد. ما دائم از خدا میخواهیم:
«اللَّهُمَّ لَا تَکلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَینٍ أَبَداً»[21]
«خداوندا، هیچگاه مرا به اندازۀ یک چشم برهم زدن به خود وامگذار.»
اگر خدا ما را یک لحظه به خودمان واگذار کند، دچار گرفتاریهای متعدد میشویم.
زندگیِ هدفدار
یکی دیگر از خصوصیت شخصیت سالم این است که زندگی را هدفدار میبیند. زندگی را بازی و لهوولعب نمیداند. قرآن میفرماید:
«اَفَحَسِبتُم انَّما خَلَقنَاکُم عَبَثاً وَ اَنَّکُم اِلَینَا لاَ تُرجَعُونَ»[22]
«پس آیا گمان مىکنید که ما شما را بیهوده آفریدهایم، و شما به سوى ما بازگردانده نمىشوید؟»
شخصیت سالم نگاهش به زندگی نگاه هدفمند است. علامه طباطبایی(ره) میفرمود: «ما برای اَبد خَلق شدهایم.» یعنی زندگی هدفش موقت، کوتاهمدت، با سود اندک و بُردوباخت معمولی نیست، بلکه بُردی است بینهایت. اینکه به ما توصیه شده است که شبها مُسبّحات را بخوانید، یعنی همواره تسبیح داشته باشید. تسبیح، یعنی همه چیز شناور بهسوی یک هدف است. همۀعالم هدف دارد و همه چیز به سمت خدا میرود.
اگر شخصیت مثبتی داشته باشیم سردرگم نیستیم. امیرالمؤمنین میفرماید:
«الیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّهٌ وَ الطَّرِیقُ الوُسطَی هِیَ الجَادَّهُ»[23]
«به راست و چپ رفتن گمراهى است و راه وسط جادۀ حق است.»
اینکه یک بار سراغ دنیا و بار دیگر سراغ آخرت برویم، یعنی زندگی هدفداری نداریم. به تعبیر امام، حتی اگر هدف رسیدن به حورالعین باشد هنوز هم بیشخصیت هستم؛ زیرا این شخصیت برای بهشت کار میکند. سطحِ شخصیت کسی که برای بهشت کار میکند پایین و پَست است و به عنوان اصحاب معصوم معرفی نمیشود. کسی که برای رسیدن به بهشت کار میکند، «مِنّا اهل البَیت» نمیشود. شخصیت سالم برای رسیدن به مولا کار میکند نَه برای بهشت. شخصیت سالم برای رسیدن به بهشتآفرین کار میکند نَه برای رسیدن به بهشت.
تاریخ جلسه: 1399/4/15 ـ جلسه 2
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. غرر الحكم ،حدیث 2935
[2]. غرر الحكم ، حدیث 10337
[3] . غرر الحكم، حدیث 3105
[4]. سوره انعام، آیه 165
[5]. سوره بقره، آیه 2
[6]. سوره اِسراء، آیه 70
[7]. سوره بقره، آیه 152
[8]. سوره غافر، آیه 44
[9]. سوره انسان، آیه 3
[10]. سوره اِسراء، آیه 7
[11]. نهجالبلاغه، حکمت 406
[12]. سوره مُلک، آیه 23
[13]. سوره جاثیه، آیه 13
[14]. سوره نحل، آیه 12
[15]. سوره بقره، آیه 239
[16] . آیت الله حسن زاده آملی
[17]. سوره یوسف، آیه 53.
[18] دعایی که جبرئیل به حضرت یوسف در زندان آموخت.
[19] . سوره توبه، آیه 51
[20]. سوره یوسف، آیه 53.
[21]. بخشی از دعای هفدهم ماه رمضان
[22]. سوره مومنون، آیه 115
[23] نهجالبلاغه، خطبة 16