برنامۀ زندگی انسان در زیارت امین الله ترسیم و درخواستها بهصورت جملات خبری بیان میشود.
«وَ دَعوَةَ مَن ناجاکَ مُستَجابَة»
«خدایا! دعای هر کسی که با تو نجوا دارد، اجابت شده است»
آموزش توحید
«نجوا» نوعی دعاست که حاکی از انقطاع کامل از خلق است و انسان درخواست خود را بهصورت رازی بین خود و خدا مطرح میکند؛ گویا در این نوع دعا خلق را نمیبیند و آنان را قادر بر پاسخگویی نمیداند.
در مناجات شعبانیه از لسان امیرالمؤمنین میخوانیم:
«اِلهی هَب لِی کَمالَ الانقطاعِ اِلَیکَ»
«خدایا! کمال جدایى از مخلوقات را، براى رسیدن کامل به خودت به من ارزانى کن.»
کمال انقطاع؛ هدیۀ توحیدی
خدایا! کمال انقطاع از همه را نصیبم کن. زیرا در عالم هیچکس قادر بر هیچ کاری نیست. کمال انقطاع، هدیۀ توحیدی است.
در کمال انقطاع فقط با خداوند راز دل گفته میشود و درخواست خود را به دیگری عرضه نمیکنیم؛ چون هر کسی غیرخدا، ضعیف و فقیر و عاجز و ناتوان است.
این فراز یکّهشناسی و توحید محض را آموزش میدهد. دلیل اینکه بسیاری از دعاها به اجابت نمیرسد، غفلت از بینش توحیدی است. درخواستهای خود را به دیگری عرضه میکنیم، به این معنا که در عالم غیرخدا را نظارهگریم. درخواست از دیگران مانع اجابت دعا میشود؛ چون شرک رقیق، وجود ما را فرا گرفته است.
پی بردن به اصل نیاز
نجوا به راز و نیاز در خلوت گویند. داعی در خلوت مییابد که اصل نیاز او فقط خودِ خداست و مابقی نیازها فرع بر این نیاز است. اگر انسان از خدا، خود خدا را درخواست کرد مصداق این آیه قرار میگیرد:
«اُدعُونی اَستَجِب لَکُم»[1]
«بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را»
هرگاه انسان از همه قطع امید کند، به این نتیجه میرسد که تنها نیاز به یک کامل دارد و هیچ کس در زندگی او جایگاهی ندارد.
در این فراز نکاتی حائز اهمیت است:
۱. دعای مستجاب در انقطاع از خلق حاصل میشود؛
۲. دعای مستجاب به خلوت نیازمند است؛
۳. دعای مستجاب نیار به حضور دارد؛ («كاف» خطاب در «ناجاک» اشاره به خلوتی دارد که داعی خود را در حضور خداوند میبیند.)؛
۴. دعایی که از خدا، خود خدا طلب شود مستجاب است.
اثرات دعا
امام سجاد علیهالسلام در روایتی میفرماید:
«المؤمِنُ مِن دُعائِهِ علی ثلاثٍ: اِمّا أَنْ یدَّخَرَ لَهُ اِمّا أَن یعَجَّل لَهُ اِمّا أَن یدفعَ عَنهُ بَلاءٌ یرید أَنْ یصیبَهُ»[2]
«دعای مؤمن خالی از یکی از این سه بهره نیست، یا درخواست و دعای او برایش ذخیره میشود؛ یا حاجتش برآورده میشود؛ يا بلايى را كه مىخواهد به او برسد،دفع نمايد.»
یعنی دعا به اجابت رسیده است؛ اما ظرف وجود فرد هنوز آماده دریافت نیست. اگر دعا به اجابت میرسید؛ کبر و غرور فرد را فرا میگرفت؛ چون هنوز به بلوغ فکری نرسیده است؛ از این رو برایش ذخیره میشود. اجابت دعا، نقدی است؛ اما نیاز و درخواست باید اعلام شود تا دعا به اجابت برسد. اگر دعای داعی هنوز به اجابت نرسیده است؛ بهواسطۀ دعا، دفع بلا میشود؛ به این معنا که بنا بوده بلایی به او برسد؛ اما دعای داعی آسیب بلا را از بین برده است؛ بنابراین دعای داعی اثرگذار است.
اجابت بر اساس مصلحت
دعا و درخواست از انسان صورت میگیرد؛ اما استجابت دعا بر اقتضای حکمت و مصلحت خداوند انجام میشود. اختیار و زمام همۀ امور در اختیار خداوند است. خداوند حکیم بر مبنای مصالح، نیاز افراد را تأمین میکند؛ از این رو چه بسا بسیاری از اموری که به اجابت نرسیده، مصلحت بنده نبوده است؛ چون اگر این دعا به اجابت میرسید یک آسیب جدی در زندگی او وارد میشد. استجابت خداوند امر فوری است؛به این معنا که از جهت خداوند به اجابت رسیده اما گاه از جهت بنده چهل سال بعد به ظهور میرسد.
طبق مباحث علمی، انرژی در عالم گم نمیشود؛ بلکه از حالتی به حالت دیگر منتقل میشود؛ پس انرژی دعا در دو عالم باقی است؛ بدین جهت اجابت دعایی که در عالم دنیا محقق نشده است، آنقدر در قیامت انرژی چشمگیری دارد که فرد میگوید: کاش همه دعاهایم در دنیا به اجابت نرسیده بود!
اجابت پنهان
گاه انسان ملتزم به تمام آداب دعا میشود؛ اما چرا دعایش را مستجاب نمیبیند؟
در جواب بیان میشود که دعا به اجابت رسیده؛ اما اجابت، پنهان است؛ زیرا چه بسا هویدا شدن اجابت، باعث طغیان فرد شود و او را از آستانۀ بندگی خارج کند؛ چرا که همۀ زیبایی زندگی انسان به بندگی است.
بعضی از مردم طالب اجابت فوری دعاهای خود هستند؛ در حالیکه ظرف وجودی آنان آمادۀ دریافت این خواسته نیست؛ زیرا عوارض سوء را به همراه دارد؛ درنتیجه مصلحت خداوند اقتضا میکند که دعای استعجال به اجابت نرسد.
«وَیدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیرِ وَكَانَ الْإِنسَانُ عَجُولًا»[3]
«و انسان (شتابزده و نادان) همانگونه كه خیر را مىطلبد، شرّ را هم مىطلبد و انسان همواره عجول است.»
«وَ تَوبةَ مَن اَنابَ اِلیکَ مَقبُولَة»
«خدایا توبه کسی که بسوی تو رجوع کند قبول میشود.»
«توبه» رجوع از معصیت و عصیان بهسوی طاعت است. قابل تأمل آنکه انسان در توبه و انابه نباید متوقف شود؛ بلکه باید لحظهبهلحظه، حول و قوۀ الهی را ناظر باشد تا مُهر قبولی خداوند را در نامۀ عمل خود بیابد.
دو نوع حجاب نفسانی داریم،
- حجاب ناشی از معاصی؛
- حجاب ناشی از خودبینی در طاعت به این معنا که آدمی در طاعت، فاعلیت خود را میبیند، نه فاعلیت خدا را.
انسان با خودبینی در انجام عبادات، هنوز گرفتار خداوند نشده است؛ زیرا اگر چه از حجاب ظلمانی و نفسانی معاصی وارد حجاب نورانی طاعت شده است؛ اما هنوز در حجاب خودبینی قرار دارد؛ از این رو نقش و فاعلیت خود را در طاعت و بندگی شاهد است.
«انابه» رجوع مکرر به خداوند است. انسان برای رها شدن از خودبینی باید به خداوند رجوع داشته باشد. خودشیفتگی و عجب و کبر در طاعت و بندگی از بیماریهای بسیار خطرناک است.
انسان از دو بخش تشکیل میشود:
- بُعد حیوانی و طبیعی که اگر مهار نشود، انسان را بهسوی معصیت سوق میدهد؛
- بخش الهی که نیمۀ فطری او را تشکیل میدهد؛
«توبه» رجوع از طبیعت بهسوی فطرت است. انسان در «انابه» از خداوند درخواست دارد که در فطرت متوقف نشود؛ از این رو از فطرت هم به خود خداوند مراجعه میکند.
«توبه» سکوی پرش انسان است و «انابه» رجوع و پرش از فطرت بهسوی خداست. «انابه» رجوع دائمی بهسوی خداوند است؛ البته بنده در هر مراجعهای دست خالی و فقر خود را اظهار میکند. اگر انسان در رجوع به خداوند فقر و نیاز را اعلام کند، مقبول خداوند واقع میشود و خدای سبحان این رجوع را میپذیرد؛ اما اگر بنده درهر رجوعی طاعت و بندگی خود را اظهار کند، از درگاه الهی محروم میشود.
برای مثال مستحب است که مصلی در وقت نماز، هنگام انتقال از حالتی به حالت دیگر اعم از رکوع به سجده و… تکبیر گوید و دست خود را در این هنگام بالا ببرد که از فقر و نیاز مصلی حکایت دارد. در واقع مصلی در هنگام تکبیر انابۀ عملی دارد؛ چون با بالا بردن دست به خداوند اظهار میکند که طاعت و بندگی که قابلیت عرضه باشد، ندارد.
از اصول بندگی آن است که انسان در مقابل کمال مطلق، خجالت و عجز خود را به نمایش گذارد. حضرت موسی در راز و نیاز خود به خداوند فرمود: «خدایا در خزانۀ بندگی چیزی دارم که تو نداری! و آن احتیاج و نیاز من به توست.»
آدمی در هر رجوعی که از معصیت بهسوی بندگی و طاعت دارد؛ فقط دست خالی و فقر خود را نظارهگر است که در این صورت توبۀ او مقبول میشود.
قول سدید
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا. یصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَیغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن یطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا»[4]
«اى كسانى كه ایمان آوردهاید! تقواى الهى پیشه كنید و سخن (حقّ و) استوار گویید. تا خداوند كارهاى شما را اصلاح كند و گناهانتان را بیامرزد؛ و هر كس خدا و رسولش را اطاعت كند، بدون شكّ به رستگارى بزرگى دست یافته است.»
یک جملۀ شایسته آنقدر قدرت دارد که میتواند همه زشتیها و اعمال نادرست را مرتفع کند. مؤید این مطلب در مثنوی بیان شده است که فردی را به سمت آتش میبردند، برگشت و به عقب نگاه کرد. خداوند سبحان به او گفت: چرا برمیگردی؟ فرد گفت: چشم به فضل تو دارم!
خداوند فرمود: در شرایطی که عذاب حکفرماست، حرف درست و نیکو، سرنوشت فرد را تغییر میدهد.
«قول سدید» آنقدر کارساز است که گذشته را اصلاح میکند.
مراتب توبه:
- توبه از عقیدۀ مشرکانه. مشرک کسی است که در فاعلیت خداوند شریک قرار میدهد؛
- توبه از رذائل اخلاقی. گرچه توبه در مراحل قبلی انجام شده است؛ اما هنوز سوءخلق و کینه و قضاوت سوء و …در وجود او قراردارد؛ ازاین رو توبۀ خود را مجدد بیان میکند؛
- توبه از اینکه به جای کاشتن نور امید و توکل الهی در مشکلات، بذر ناامیدی را میکارد و سببی برای مأیوس کردن افراد هموار میکند؛
- در بحث انتظار باید یک چشمانداز زیبایی از دین و انتظار بیان شود؛ اما اگر در گفتار و اعمال این چشمانداز زیبا تحقق نپذیرد، انسان باید تائب باشد؛
- اصل بر آن است که در کانون خانواده اُنس و محبت و الفت حاکم باشد؛ اما غفلت از این امر به علت ذوب شدن در امور ظاهری مانند نظافت و نظم و … انسان را به توبه سوق میدهد؛
- توجه به نفس که انسان برای خود نقش و وجودی قائل باشد؛ اگر طاعت و خروج از معصیت را به خود نسبت دهد، این نگرش، توبه را بههمراه دارد؛ زیرا حول و قوۀ الهی را ناظر نیست؛
- بنده در مسیر بندگی به خود نمرۀ قبولی میدهد! از این رو باید از توجه به خود، توبه کند.
اثرات توبه
- با توبه، تاریکی و ظلمت از وجود انسان جدا میشود. ظلمت گناه و انانیت اثرات منفی خود را بر ظاهر و باطن فرد برجا میگذارد؛ و نورانیت ظاهر بهواسطۀ گناه از بین میرود؛ اما توبه، پیراستگی و طهارت بر وجود فردحاکم میكند.
- توبه، یادآور عالم الست است؛ همان زمانی که انسان با خداوند سبحان عهد و پیمان بندگی بسته است. در عالم الست، بنده به ربوبیت خداوند و بندگی خود لبیک گفته و با تمام وجود به این حقیقت واقف شده است که عرصۀ بندگی، عرصۀ تاختوتاز نیست؛ بلکه عالَم قانونمند است و ادعای ربوبیت، عذاب را در پی دارد؛ بدین جهت دائماً آن عهد قدیمی را به خود یادآوری میکند. توبه، لذت و سرور را در زندگی تائب افزون میکند و با هر توبهای سطح انرژی فرد افزایش مییابد.
- توبه، رزق انسان را افزون میکند، آن را مبارک و گوارا میسازد و وسعت میبخشد، در حالیکه خلاف و معصیت، رزق فرد را حبس میکند .گاه توفیقاتی از انسان سلب میشود که با توبه در مییابد که چه لغزشها و معاصی سبب سلب توفیقات او شده است.
- اثر دیگر توبه توانمند شدن فرد تائب است. با توبه فرد از گناه پاک میشود و عمرش اثرگذار و بابرکت میشود.
رجوع دائم به خداوند انسان را توانا میکند؛ زیرا مرتب، در مراحل مراقبه، بر افکار و اعمال خود توجه خاص دارد.
خاصیت توبه افزایش توان جسمی و روحی و علمی …تائب است.
- اثر دیگر توبه، رفع عذاب دنیوی از افراد است. گاه خداوند سبحان ارادۀ نزول عذاب را میکند؛ اما با توبه این عذاب رفع میشود.
- آبروی تائب با توبه محفوظ میماند و خداوند سبحان او را رسوا نمیکند؛ بلکه ساتر عیوبش میشود.
در روایت آمده است:
«زمانیکه بندهای گناه میکند، خداوند به او هفت ساعت مهلت میدهد که اگر در طی این مدت توبه کرد،آبروی او محفوظ میماند و رسوا نمیشود؛ اما اگر در طی این هفت ساعت استغفار نکرد، رسوا میشود و سیئات او به ثبت میرسد.»[5] بنابراین با توبه، تمام کائنات به امر خداوند ساتر تائب میشود.
در زیارت امین الله نقش لازم و مهم توبه در زندگی زائر بیان میشود. زندگی حقیقی بدون توبه محقق نمیشود ؛ از این رو انسان در هر مرحلهای از توبه در مییابد که باید بندگی خودرا ناقص بداند تا با توبه به مرحله بالاتر ارتقاء یابد.
«عَبْرَةَ مَنْ بَكَى مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ»
«اشک هر کس که از خوف تو گریه کرد مورد رحم قرار میگیرد.»
این فراز از زیارت امینالله جملۀ خبری است؛ اما تلویحاً درخواست چشم گریان است تا خداوند از فیض خودش عطا کند.
«عبرة» یا اشک به دو معنا بکار میرود:
- اشکی که بر گونه عبور میکند؛
- اشکی که از قلب بهسوی چشم حرکت میکند؛ اما بر گونه جاری نمیشود.
دربارۀ اباعبدالله آمده است: «عبرةُ كُلّ مُؤمِن». این اشک، اشک خود امام است که آتش جهنم را خاموش میکند. چشم بدون اشک، ارزش و قیمت ندارد.
«اللَّهُمَّ إنّی … أعوذُ بِكَ مِن عَینٍ لا تَدمَعُ»[6]
«خدایا! … از چشمى كه نگرید، به تو پناه مىبرم.»
اشک دلیل بر رقت قلب است و نباریدن آن دلیل بر قساوت قلب که نمادی از بیماری است. گریه و اشک باید در وجود انسان جهتدار باشد.
گریه از خوف آنقدر انسان را ارزشمند میکند که خداوند میفرماید:
«أُولَٰئِكَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم مِّنَ النَّبِیینَ مِن ذُرِّیةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَینَا وَاجْتَبَینَا إِذَا تُتْلَىٰ عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِیا»[7]
«آنان پیامبرانى بودند كه خداوند بر آنها نعمت (ویژه) ارزانى داشت؛ از نسل آدم و از (فرزندان) كسانى كه با نوح (در كشتى) سوارشان كردیم و از نسل ابراهیم واسرائیل (یعقوب) واز كسانى كه هدایت نمودیم و برگزیدیم؛ هرگاه آیات خداى رحمان بر آنان خوانده مىشد سجدهكنان و گریان از رو به خاك مىافتادند.»
در روایت از امام باقر علیهالسلام وارد شده است:
«هیچ قطرهای نزد خداوند محبوبتر از قطرۀ اشکی نیست که در تاریکی شب از خوف خداوند ریخته شود.»[8]
دو نوع اشک همسان با یکدیگرند:
- قطرۀ اشک از خوف؛
- قطرۀ خون شهید؛ یعنی گریۀ خالصانه در تراز خون شهید است.
در سخنان امام علی علیهالسّلام آمده است:
«البُکاءُ مِن خَشیَةِ الله مفتاحُ الرَّحمَة»[9]
«گریه از خوف و خشیت خدا، کلید رحمت است.»
گریه از خوف خداوند به چه معناست؟
گریه از خوف خداوند ذومراتب است:
- گریه به جهت گناهانی است که در محضر خداوند انجام شده و حرمت الهی رعایت نشده است؛
- گریه از خوف برای مراحل مرگ؛
انواع اشک خوف
جاری شدن اشک از خوف الهی بسیار ارزشمند و ذو مراتب است:
- گریۀ خوف از گناه.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«كَم مِمَّن كَثُرَ ضِحكُهُ لاعِبا یكثُرُ یومَ القِیامَةِ بُكاؤهُ، و كَم مِمَّن كَثُرَ بُكاؤهُ على ذَنبِهِ خائفا یكثُرُ یومَ القِیامَةِ فی الجَنَّةِ سُرُورُهُ و ضِحكُهُ»[10]
«چه بسیار كسانى كه از روى لهو، بسیار مى خندند و در روز قیامت بسیار گریانند و چه بسیار كسانى كه بر گناهان خویش بسیار مى گریند و ترسانند ، امّا روز قیامت در بهشت، بسیار شادمان و خندانند.»
اشک از خوف انسان را به این حقیقت واقف میکند که حضور نیافتن در مقابل مولا پایینترین مرحلۀ انجام گناه است.
۲. گریه بر مراحل مرگ.
این فراز انسان را به یاد دعای ابو حمزه میاندازد:«چرا گریه نکنم در حالیکه بستگان اطراف جنازهام جمع شدند و برای من هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند.» این فراز از دعای ابوحمزه، مجلس عزایی است که امام سجاد علیهالسلام آموزش میدهد تا بنده قبل از کوچ از این عالم برای خود عزاداری کند.
در رکوع نماز هم مصلی مانند کسی است که قبر خود را نگاه میکند و هر لحظه در این هراس است که زمان مرگ او فرا رسد. نمازگزار در سجده به وقوف در قبر میاندیشد که در محضر خداوند قرار دارد؛ از این رو با چشمان مملو از اشک دست خالی خود را نشان میدهد که خدایا! عملی برای عرضه ندارم.
- گریه در مقابل عظمت الهی.
آیا حضور بندۀ حقیر درمقابل خداوند قابل درک است؟ ادب در این مجلس اُنس اقتضا میکند که از چشمان بنده اشک جاری شود.
مراتب اشک خوف
اشک خائفانه بسیار ارزشمند است و دارای مراتبی است:
- گریه از خوف گناه؛
- گریه بر مراحل مرگ؛
- گریه در مقابل عظمت الهی؛
- گریه به جهت فراق از خدای سبحان. بنده طالب وصالی است که هنوز برای او میسر نشده است.
امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید:
«اَلْبُكاءُ مِنْ خیفَةِ اللّهِ لِلْبُعْدِ عَنِ اللّهِ عِبادَةُ الْعارِفینَ»[11]
«گـریـه از تـرس عـظـمـت و هـیـبـت خـدا بـراى دورى از خدا به خاطر گناه و نافرمانى، تنها پرستش عارفان است و بس.»
اشک فراق
زائر در این فراز بیان میکند: «خدایا اگر مرا در جهنم فراق رها کنی، با صدای بلند به همراه اشک چشم این فراق را اعلام میدارم.» چه بسا این گریه در محضر حق، گریۀ شوق است؛ زیرا که وصال حق بهرۀ او شده و قدرت راز و نیاز با خداوند را در خود مییابد. هر اشک و گریهای اثر خاصی را ایفا میکند و اثر مشترک تمام این اشکها گشوده شدن باب رحمت الهی است.
آب زنید راه را، هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را، بوی بهار میرسد
جریان گریه در زندگی فرد دیگ رحمت و بخشش حق را به جوشش درمیآورد.
تا نگرید ابر کی خندد چمن
تا نگرید طفل کی نوشد لبن
تا نگرید کودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمیآید به جوش
کودک حلوافروشی هر روز از مقابل منزل عالِم بامعرفتی گذر میکرد. این عالِم هر روز حلوا برای شاگردان خود به صورت نسیه میخرید. روزی کودک حلوافروش در حال گذر از مقابل منزل عالم بود که او را در حال احتضار یافت. کودک گفت: «پول نسیۀ حلواها را چگونه پرداخت میکنی؟» عالم گفت: «اکنون که در حال احتضارم و پول ندارم.» کودک گفت: «چکار کنم؟»
عالِم گفت: «گریه کن.» کودک شروع به گریه کرد. هر کس از مقابل او میگذشت و علت را جویا میشد، کودک جواب میداد:«این عالِم پول حلوای مرا نداده است!» از آن جهت که این عالِم مورد قبول همگان بود، مردم به نیابت از او به کودک پول میدادند تا آنجا که چندین برابر مبلغ حلواها، پول دریافت کرد.
تا نگرید کودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمیآید به جوش
اشک، نماد توفیق الهی
جریان اشک نمادی از توفیق الهی است. اشک علامت قبولی و پذیرش عمل است. اشک از عالم ملکوت و عرش است که بر چهرۀ فرد جاری میشود. یک قطرۀ اشک خالصانه، گناهان انسان را پاک میکند.
دو قطره در درگاه خداوند دارای اعتبار خاصی است:
۱. قطرۀ خونی که در راه خدا ریخته شود؛
۲. اشکی که در خلوت شبانه بهدلیل شدت عظمت الهی ریخته شود.
پیامبر در خطبۀ وداع خود میفرماید:
«ومَن ذَرَفَتْ عَیناهُ مِن خَشیةِ اللّه کانَ لَه بکلِّ قَطرةٍ مِن دُموعِهِ مِثلُ جَبَلِ اُحُدٍ یکونُ فی میزانِهِ مِن الاجْرِ»[12]
«هر کس چشمانش از ترس خدا اشک ریزد؛ برای هر قطرۀ اشک او به اندازۀ کوه اُحد در ترازوی اعمالش پاداش قرار میدهند.»
این اشک فرد را وزین و ارزشمند میکند. رتبۀ هیچکس نزد خداوند سبحان از رتبۀ فردی که چشم گریان از عظمت خدا دارد، بالاتر نیست. چشم گریان عظمت رتبه نصیب فرد میکند.
تاریخ جلسه: 1402/2/6 – جلسه هشتم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره غافر، ایه 60.
[2]. تحفالعقول ، ص 287.
[3]. سوره اسراء، آیه 11.
[4]. سوره احزاب، ایه 70 و 71
[5]. سنن ابن ماجه، ج2، ص 1417
[6]. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص .335
[7]. سوره مریم، آیه 58.
[8]. الخصال، ج1، ص 50
[9]. غررالحکم، حدیث 2051.
[10]. عیون أخبار الرِّضا، ج2، ص 6.
[11]. شرح غرر الحکم ، ج2، ص 49
[12]. بحار الانوار، ج 90، ص 334.