شرح فرازهایی از دعای عرفه ـ بخش چهارم

در محضر دعای عرفه دست نیاز به درگاه بی‌نیاز دراز کرده، از لسان مطهر حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام، درخواست‌هایی را مطرح می‌کنیم:

 

«وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ، وَ فِی رِضَاهُ سَاعِینَ، وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ‏ مُكْنِفِینَ»

«خدایا چنان کن که ما از شنوندگان و مطیعان او شویم، و در راه رضایش پوینده و در نصرت او و دفاع از او یاری کننده باشیم»

 

اجرای فرمان امام، مبتنی بر جلب رضایت

 

این قسمت از دعا مربوط به حضرت ولی عصر عجل‌الله‌فرجه می‌باشد .

‎خدایا گوش ما را برای دعوت او شنوا قرار ده! امام داعی‌الله است یعنی همیشه در حال دعوت است. داعی اسم فاعل بوده که دلالت بر حال و آینده دارد. خدایا ما را در مقابل دعوت او شنوا قرار بده «سَامِعِینَ» تا با میل و رغبت به او روی آوریم «مُطِیعِینَ» نه با تکلف و زحمت.

قید «وَ فِی رِضَاهُ» اشاره به این مهم دارد كه اجراء فرمان حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه به جهت گرفتن پاداش نباشد و سعی و تلاش ما تنها برای جلب رضایت ایشان باشد .

جار و مجرور« فِی رِضَاهُ» مقدم شده بر« سَاعِینَ» این تقدیم، افاده حصر می‌کند، یعنی تنها خواست من این باشد که، آن حضرت مرا بپسندند.

‎در اجراء فرمان امام، سعی ما مبتنی بر جلب رضایت ایشان بوده، کسالت و سستی و تنبلی نكنیم و اکتفاء بر نیت خیر نداشته، بلكه تلاش لازم را هم مبذول داریم. ضمن این‌كه درمقابل اطاعت امر،  اجری نخواهیم و تنها طالب جلب رضایت ایشان باشیم.

 

«وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ‏ مُكْنِفِینَ»

«برای کمک و دفاع از آن حضرت حلقه بزنیم»

 

‎ مدافع حریم

 

در میان اصحاب حضرت اباعبدالله علیه‌السلام افرادی که سپر بلای نماز حضرت شدند، پس از نماز از شدت اصابت تیر بر زمین می‌افتادند و در آن حال به امام می‌گفتند: اَوَفَیتُ؟ آیا وظیفه‌ام را پر و پیمان انجام دادم؟ آیا وفادار بودم؟

روز عرفه از خدا درخواست می‌کنیم: خدایا اجازه بده از امام خود دفاع کنیم و سپر بلای او شویم تا تیردشمن به ایشان اصابت نکند. از خدا می‌خواهیم که، دفاع از امام را از هر طریق مشروع که ممکن است، انجام دهیم. این فراز از دعا، اثبات می‌کند که ما حتماً، توان و قدرت این امر را داریم، زیرا فرد عاجز که نمی‌تواند از امام دفاع کند.

برای دفاع از اشخاص مهم، افراد توانمند را به کار می‌گمارند، نه ضعیفان را. وقتی در دعای عرفه می‌گوبیم: خدایا ما بتوانیم برای امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه کار کنیم، تلویحاً درخواست می‌کنیم: خدایا مارا توانا و قدرتمند کن تا توانمندی خود را، درست و در محضر امام استفاده کنیم.

 

«وَنَبِّهْنِی مِنْ رَقْدَةِ الْغَافِلِینَ، وَ سِنَةِ الْمُسْرِفِینَ، وَ نَعْسَةِ الْمَخْذُولِین‏»

«مرا از خواب بی‌خبران و از خواب‌آلودگی اسراف کنندگان و از چرت زدن خوارشدگان بیدار نما»

 

بیداری از خواب غفلت

 

خدایا مرا از خواب غفلت بیدار کن، خدایا مرا از غفلت چرت بیدار كن! خدایا مرا از خمیازه و خماری خواری و خذلان، بیدار كن!

بسیاری از مردم در این عالم غافل هستند از این‌که، کجا هستند، کجا باید بروند، چه توانایی‌هایی دارند، اقامتشان در دنیا چقدر است. توجه این گروه به امور حقیقی نیست، خوابِ خواب هستند، از شیاطینی که آنان را احاطه کرده‌اند، غافل هستند. نمی‌دانند سرمایه‌های ایشان به‌راحتی وبه سرعت در حال از دست رفتن است .

‎خدایا! در این میان مرا بیدار کن تا مثل آن‌ها زندگی نکنم، یعنی من، اهل ذکر و اهل حضور باشم. عموم مردم از خود و توانمندی‌های خود غافل هستند. آنان نسبت به این که این‌جا کجاست، فیوضات حق چیست و هر روز چه پیامی دارد، بی‌توجه هستند.

خدایا من در زمره آن بی‌توجه‌ها نباشم. تو مرا بیدار کن!

اگر خدا بنده را بیدار کند با ناز و نوازش بیدار می‌کند نه با سیلی زدن. او با رحمت واسعه‌ خود، بنده را هشیار می‌نماید.

سنه به معنی چُرت است. خدایا مرا از چُرت اهل اسراف هم بیدار کن!

چُرت زدن، وضو را باطل می‌کند. در این فراز از دعا، اسراف به چُرت تشبیه شده که با این چُرت وضوی ما باطل می‌شود. یعنی با وجود اسراف، نمی‌توانم ادراک حضور داشته باشم، ولو مقطعی، چرت هم مقطعی است و دوام ندارد.

چُرت كوتاه است اما باعث می‌شود گوش، پیام حق را نشنود، چشم، نورانیت حق را نبیند و وضو را هم باطل می‌کند. فرد اسراف‌کار به همین دلیل نمی‌تواند به اولیاء الهی پیوست داشته باشد.‎ بعضی‌ها خیلی انرژی دارند. پس علت نداشتنِ انرژی، چُرتی بودن و اهل اسراف بودن است. زیاده روی، انسان را بی‌انرژی می‌کند.

نُعاس به معنی خماری است. یعنی فرد قبل از چُرت زدن یك‌سره خمیازه می‌كشد. مخذولین کسانی هستند که در این عالم پست و بی‌مقدار شده‌اند. افراد دچار «نعسة» سرحال نیستند.

خدایا به صورت من آبی بریز تا از چُرت بیدار شوم. خدایا مرا با آب معرفت بیدار كن!

در روایت آمده است: حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در شب‌های قدر نمی‌گذاشتند، حسنین و زینبین علیهم‌السلام بخوابند. ایشان با آب پاشیدن به صورت فرزندان خود و اعطاء معرفت ،آنان را بیدار نگه می‌داشتند. خدایا! به من قدرت بده و مرا بیدار کن تا با معرفتی كه نصیبم می‌كنی، متنبه گردم و از خماری خارج شوم .دسته ای مخذول ، خوار، رانده شده، گرفتار و اسیر حب دنیا شده‌اند.  خدایا مرا بیدار کن و اجازه نده در زمره مخذولین قرار بگیرم .

 

«وَ سَهِّل لِی مَسْلَكَ الْخَیرَاتِ إِلَیكَ، وَ الْمُسَابَقَةَ إِلَیهَا مِنْ حَیثُ أَمَرْتَ، وَ الْمُشَاحَّةَ فِیهَا عَلَى مَا أَرَدْت‏»

«و راه سلوک خیرات را به سوی خود، و پیشی‌گرفتن به آن‌ها را به آن صورت که دستور داده‌ای، و رقابت در آن‌ها را به نحوی که خواسته‌ای برایم هموار کن»

 

سرعت در انجام كار خیر

 

خدایا توفیق بده کار خیر را به آسانی انجام دهم.

تسهیل یعنی برداشتن موانع. در كتاب لغت تسهیل و تیسیر آمده كه ریشه آن سهل و یسر است و هر دو در زبان عربی به معنی آسانی است اما دقیق‌تر این است كه:

سهل یعنی موانع از سر راه برداشته شود و یسر یعنی، کار آسان انجام شود.

خدایا خیراتی تقرب آفرین وجود دارد كه، مرا به تو نزدیک می‌کند. عنایتی فرما و خود موانع را برطرف كن تا من، آن خیرات را به راحتی انجام دهم.

«الْمُسَابَقَةَ» یعنی خدایا سبقت گرفتن از دیگران را برایم آسان کن. خدایا می‌خواهم از دیگران جلو بزنم دوست ندارم به اندازه بقیه تلاش كنم، می‌خواهم سبقت بگیرم.

«مِنْ حَیثُ أَمَرْتَ»، تأكید بر این‌ است كه جلو زدن و سبقت گرفتنِ من به قیمت از بین بردن دیگران نبوده و تحت امر تو باشد.

گاهی که تصمیم داریم کارِ خود را خوب جلوه دهیم می‌گوییم: فلانی مشکلش، چنین و چنان است، اما در اصل، نباید به دیگران اشاره‌ای داشته باشیم، بلکه باید کار خود را درست انجام دهیم. ما باید خود، بتوانیم سبقت بگیریم نه این که بر دیگران عیب بگذاریم.

اگر در كارها حول و قوه حق را ببینیم، در راه سبقت، دیگران را از بین نمی‌بریم. اما اگر كارهای خیر و سبقت گرفتن را وابسته به تدبیر خود بدانیم، حتماً در این مسیر، به دیگران آسیب وارد می‌كنیم. انسان زمانی می‌تواند سبقت بگیرد که، سبک باشد. اما وقتی تعلقات زیاد است، و انسان به سنگینی عالم ماده آلوده باشد، نمی‌تواند سبقت بگیرد، پس باید از تعلقات جدا شد.

خدایا تو کاری کن که از تعلقات قطع و سبک گردم، تا بتوانم پرش و جهشی صحیح داشته باشم! خدایا من نمی‌خواهم به هرقیمت و روشی سبقت بگیرم، بلكه می‌خواهم سبقت من، طبق مأموریت و همان طریقی که تو دستور داده‌ای و شریعت فرمان داده است باشد نه بدعت‌گونه.

گاهی اوقات از دیگران سبقت می‌گیریم، اما از طریق بدعتی که گذاشته‌ایم. در صورتی که ما عبد هستیم و همه اجرائیات ما باید تحت فرمان و زیر نظر مولا باشد، نه سرِ خود و طبق سلائق شخصی.

تسهیل یعنی آسان کردن امور. به عبارتی، هیچ‌وقت نگوییم، مگر امكان دارد از تعلقات خود جدا شویم؟ آری، برای رضای حضرت حق می‌توان از همه چیز صرف نظر كرد. همچنان که شهداء ما چنین كردند و فرزندان و همسران آن‌ها، تمام سختی‌ها را برای قرب به حق، به راحتی و سهولت به جان خریدند.

یک حرکت صحیح دارای پنج مرحله است:

  • معرفت: حرکت باید بر مبنای معرفت صورت گیرد: «اَوَّلُ الدّینِ مَعْرِفَتُهُ»[1]
  • هجرت: یعنی وقتی بخواهم حرکتی صحیح انجام دهم، باید از رذائل دور شوم، از بدی‌ها کناره‌گیری کنم، با بسیاری از افراد مجالست نداشته باشم و حتی شاید لازم باشد سرزمینی را ترک کنم.
  • سرعت: قدم سوم این است كه، به تندی حركت كنم. زمان به سرعت در حرکت است من هم باید با همان سرعت از او تبعیت کنم، چراکه زمان نمی‌ایستد. اگر یک مسیر درست را انتخاب کرده‌ام باید در آن مسیر سرعت داشته باشم، لنگ لنگان نمی‌شود. زیرا در کل نظام عالم سرعت در حرکت وجود دارد و من هم جزء همین نظام هستم.
  • سبقت: به‌گونه‌ایی سبقت بگیرم و از بقیه جلو بزنم تا، «أَقْرَبَهُمْ مَنْزِلَةً مِنْكَوَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیك»[2] به تو نزدیک شوم.
  • مرحله آخر امامت: یعنی جلودار گروهی از مردم شوم. هرکدام از ما کاروان‌دار باشیم، و سیره ما به‌گونه‌ای مورد تأیید حق باشد كه، گروهی به ما اقتداء کنند.

بنابراین معرفت، هجرت، سرعت، سبقت و امامت لازمه یک حرکت درست است .

خدایا تمامی این پنج مرحله را برای من آسان كن. خمیر مایه این مراحل و آن‌چه موجب پرش می‌شود اخلاص است. به عنوان مثال در عوض یک لیوان آبی كه به دست همسر می‌دهید، صد سال عبادت در کارنامه شما نوشته می‌شود. زیرا از خدا خواستید و او هم برای شما تسهیل کرد. اگر خمیر مایه، رعایت شود، خدا برای شما، پاداش‌هایی بی‌نهایت در نظر می‌گیرد، معرفت و سرعت شما را صد برابر می‌كند و حقیقتاً هم انجام می‌دهد چراکه خدای سبحان در انجام كارها خستگی و كسالت ندارد.

 

«وَ لَا تُرْسِلْنِی مِنْ یدِكَ إِرْسَالَ مَنْ لَا خَیرَ فِیهِ، وَ لَا حَاجَةَ بِكَ إِلَیهِ، وَ لَا إِنَابَةَ لَه»

 «و مرا از دستت رها مکن هم‌چون رها کردن کسی که خیری در او نبوده و تو را با او کاری نیست و راه برگشت ندارد»

 

او به ما محتاج نیست

 

خدایا مرا از دستت رها نكن‏، رها کردن کسی که به درد نمی‌خورد، کسی که نیازی به او نیست. خدا که به ما محتاج نیست روزی چند بار می‌گوئیم: «اللَّهُ الصَّمَدُ» خدا هیچ احتیاجی به بنده ندارد اما می‌تواند ما را به‌گونه‌ایی قرار دهد که اگر نباشیم دنیا به‌هم بریزد، چنان‌چه با وفات عالِم، شکافی جبران‌ناپذیر در عالَم ایجاد می‌شود. «إذا ماتَ‌ العالِمُ‌ ثُلِمَ‌ فِی الإِسلامِ‌ ثُلمَةٌ‌ »[3]

پس معلوم است وجود عالِم، منشأ خیرات است.

خدا به بعضی از افراد، آن‌قدر خیر داده كه نبودشان برای عالَم، مشكل ساز می‌شود.

جود، محتاج است و خواهد طالبی

همچو توبه، کو بخواهد تائبی[4]

خدای جواد دوست دارد انسان‌ها از جود و بخشش او گدایی کنند.

خدایا ما در دستگاه تو كارآیی داشته باشیم. خدایا مبادا در نظام خلقت، به هیچ دردی نخوریم و تو ما را دور بیندازی!

خدایا در این عالم، ما را مفید قرار بده و حتی بعد از مرگ، در برزخ و قیامت هم وجود ما نافع باشد.

 

«وَ هَبْ لِی عِصْمَةً تُدْنِینِی مِنْ خَشْیتِكَ، وَ تَقْطَعُنِی عَنْ رُكُوبِ مَحَارِمِكَ، وَ تَفُكَّنِی مِنْ أَسْرِ الْعَظَائِم»

‏ «و به من مقام عصمتی عنایت کن که به خشیت تو نزدیک، و از ارتکاب محرّمات تو جدایم سازد، و از اسارت گناهان کبیره رهاییم دهد»

 

مصون از گناه

 

عصمت، مصونیت از گناه است. خدایا به من عصمتی بده تا از گناه مصون بمانم، این عصمت در حدی باشد:

  • که مرا به خشیت تو نزدیك کند.
  • عصمتی با معرفت باشد، یعنی به واسطه مصونیت از گناه، جسور نشوم و این مصونیت هراسی سازنده در من ایجاد کند، که مبادا، خدای سبحان بر من غضب کند. لذا هیچ‌وقت خیالم از خودم راحت نباشد، پس عصمتی به من بده که با معرفت قهاریت تو را ببینم.
  • عصمتی نصیبم کن که مرا از سوار شدن بر حرام جدا كند. یعنی عصمت موجب دوری من از حرام شود. عصمتی نصیبم کن تا بین من و حرام فاصله اندازد، نه این‌که خدای نکرده حرام را انجام دهم و بعد بخواهم توبه کنم. اصلا سوار برحرام نشوم و حرام موجب لذتم در زندگی نباشد .

 «اَللَّهُمَّ أَغْنِنِی بِحَلاَلِكَ عَنْ حَرَامِكَ »[5] خدایا تفریحات، خرج‌کردن‌ها، استراحت کردن‌ها و گفتن‌ها و تمامی امور من، حلال باشد، واساساً نیازی به حرام نداشته باشم.

وقتی لذت حلال هست، مگر مجبوریم به سراغ حرام برویم؟ خدایا عصمتی نصیبم کن که از پایه و اساس، به حرام توجه نداشته باشم و آسایش را از طریق حرام نخواهم.

  • خدایا عصمتی به من عطا كن که اسیر گناهان نشوم. یعنی اگر غفلتاً گناهی از من سرزد، فوراً از آن، خود را رها کنم و نگویم آب که از سر گذشت چه یک نِی چه صد نِی. بلکه مسلط و غالب بر گناه باشم و آن را قطع کنم تا به زندگی‌ام آسیب وارد نکند .

بنابراین در این فراز، از خدا عصمتی می‌خواهم که برایم، خشیت ایجاد کند، حرام را به عنوان مَركب در اختیارم قرار ندهد و از حرام کاملا فاصله بگیرم. عصمتی که اگر گناهی هم مرتکب شدم به سرعت متنبه شوم و در گناه را قفل کنم، نه این‌كه گناه مرا به خود قفل کند و پرونده کمالم را مختومه نماید.

 

«وَ لَا تَكِلْنِی إِلَى حَوْلِی وَ قُوَّتِی دُونَ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِك»

«خدایا مرا به حول و قوه خودم به جای حول و قوه خودت واگذار نکن»

 

حول و قوه خودم هرگز

 

از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدند: تفاوت حول با قوه چیست؟ فرمودند: حول، حال مقابل معاصی است و قوه توان بر طاعت است. بطور مثال، نگویم من هیچ‌وقت دروغ نمی‌گویم بلكه اقرار كنم خدایا تو برایم مانع قرار دادی كه دروغ نگویم و اگر من آن مانع را نبینم، دروغ هم خواهم گفت.

روزی مردم سید بحر العلوم را خوشحال دیدند، پرسیدند: چرا این‌قدر ذوق داری؟ گفت: امروز بعد از 25 سال متوجه شدم، عملم خالص شده است.

روزی از مقدس اردبیلی سؤال کردند: تو مقدسی که طلبه‌ها گَرد نعلینت را با عمامه خود پاک می‌کنند؟ اگر با زن نامحرم در خانه‌ای تنها باشی اطمینان داری که معصیت نمی‌کنی؟ مقدس گفت: ابداً، من از خودم هرگز خاطر جمع نیستم. مقدس اردبیلی که دائماً خدمت حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌، تشرف داشته می‌گوید: گرچه مقدس هستم اما اگر خدا یک لحظه مرا به خودم واگذار کند، دچار گناه می‌شوم.

خدایا! اگر تنها یک لحظه مرا به خودم واگذار کنی، آ‌ن‌چه را که اصلا تصور نمی‌کنم، بر من وارد می‌شود. اگر گمان ‌کنم که با این همه مراقبه، با اراده خودم، هرگز دزدی نخواهم كرد، بعد از عمری تدین دزدی هم خواهم كرد.

عابد بنی‌اسرائیل بعد از هفتاد سال عبادت، به گناهان کبیره آلوده شد.

خدایا كاری كن كه اگر ترك معصیت می‌كنم، بدانم با حول و قوه توو اگر انجام طاعت دارم، باحول و قوه تو بوده و خواهد بود.

 

«فَأَحْینِی حَیاةً طَیبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِیدُ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَیثُ لَا آتِی مَا تَكْرَهُ، وَ لَا أَرْتَكِبُ مَا نَهَیتَ عَنْهُ»

«پس زنده‌ام بدار به حیات پاکیزه‌ای که خواسته‌هایم را برآورده سازد، و همه آن‌چه را که دوست می‌دارم فراهم آورد بدون آن‌که ناپسند تواز من سرزند، و منهیات تو از من صادر شود»

 

حیات طیب

 

خدایا حیات طیب به من عطا كن تا همه امور زندگی‌ من توسط تو منظم شود.

خدایا مسیر زندگی را به آن چیزی که محبوب من است برسان، که محبوب من همان محبوب تو است و یاری كن كه هرگز امری را كه مخالف پسند تو است دوست نداشته باشم. یعنی فعل حرام و مکروه از من صادر نشود.

حیات طیب یعنی تمام میل ما در این باشد كه از برنامه‌ریزی خدای سبحان لذت ببریم و حیات پر از لذت، همان زندگی بدون گناه و امور مکروه است.

خدای سبحان، مُنظِّم امور است، تنظیم طاعت هم با رأی خدای سبحان است (تَنتظِم از ریشه نظم). نظم به نخ وسط گردن بند می‌گویند که همه دانه‌ها، با آن پشت سرهم آراسته می‌شوند.

بنابراین حیات طیب حیاتی است که تمام امور زندگی فرد با هم، همخوانی دارد و بدون تعارض کنار هم چیده شده است. به‌طور مثال، اگر در صحنه اجتماع بدرخشیم و مطرح باشیم اما در خانه، مسئولیت‌های خود را رها کنیم، نظمی حاکم نشده است.

تنتظم یعنی همه امور با هم هماهنگ باشد و همه طاعاتی که انجام می‌دهیم با هم سازگار باشند. چیدمان متناسب، از مهره کوچک شروع شده و به ترتیب به مهره درشت می‌رسد یا برعکس یا همه یک اندازه هستند، نامنظم و متفاوت نیستند .

خدایا تو کارهایم را کنار هم تنظیم كن، زندگی خوشی به من عطا كن که ناظم آن تو باشی، تنظیم طاعات و عبادات و زندگی فردی و اجتماعی من به دست تو باشد و تمامی این امور با هم هماهنگی داشته باشند و من، این نظم تو را بپذیرم و اجراء آن را با میل و رغبت داشته باشم كه البته این اراده را هم، تو به فعلیت می‌رسانی.

 

 

تاریخ جلسه95/5/18 ـ جلسه 4

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] نهج البلاغه خطبه 1

[2]فرازی از دعای کمیل

[3] بحارالأنوار، ج 2، ص 43

[4] علامه حسن‌زاده

[5] عدة‌الداعی ج 1 ص 61

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *