مقدمه
در وصیتی از وجود مقدس اباعبدالله، نگرش و دیدگاه عجیبی دربارۀ دنیا و آخرت بیان میشود. آخرین نامهای که امام حسین علیهالسلام از کربلا برای جمعی از بنیهاشم و برادرش محمد حنفیّه نوشته، از این قرار است:
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم امّا بَعد: فَکانَّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلام»
« به نام خدای بخشنده مهربان، امّا بعد، پس گویا دنیایی نبوده و گویا آخرت همیشه بوده است.»
فنای دنیا
گویا حضرت میفرماید: دنیا را آنقدر زودگذر بدانید که گویا اصلاً وجود ندارد و آخرت را اینگونه بدانید که گویا از اوّل هر چه بوده آخرت بوده و در حقیقت دنیا هم مزرعۀ آخرت است؛ بنابراین تمام تلاشهای دنیوی هم بایستی در راستای آخرت و امور باقی صورت گیرد و هیچ اهتمامی در امور فانی و دنیوی نداشته باشیم؛ چرا که دنیا سریعالزوال است. با این نگرش، تمام مشکلات دنیوی از بین رفتنی است؛ همان طور که تمام مقامات دنیوی نیز از بین رفتنی است؛ اما هر کمال اخروی جاودانه است.
قداست و فضیلت امور باقی
با این دیدگاه امام، مصائب عاشورا از امور دنیوی است؛ اما قداست، قرب، کمال و فضیلت عاشورا همیشه در طول تاریخ جاری است .در واقع کلام امام در دو جمله خلاصه میشود:1. «دنیا نیست.»؛ 2. «آخرت هست.» تمام سرمایهگذاری انسان باید در جهت امور باقی و قطعی باشد نه برای امور فانی. همۀ وجود انسان اعم از مال و سرمایه و زمان و … باید برای امور پایدار سرمایهگذاری شود.
حال با این نگرش آیا بهخاطر اموری که گرفتار زوال و نیستی میشود باید غصه خورد یا خوشحال شد؟ در چنین صورتی نه از اقبال دنیا خوشحالی به وجود میآید، نه از ادبار دنیا ناراحتی حاصل میشود؛ چون اصلاً دنیایی نیست.پس اگر توفیقات معنوی خاص و پایدار نصیب انسان شود، نشاط آور است.
فرازهای زیارت عاشورا
اصل درخواستها در زیارت عاشورا بر این محور است که قابلیت دریافت وجود دارد، یعنی ظرف دریافت را خدای سبحان نصیب انسان کرده است تا با آن درخواست، ظرف وجودی او پُر شود و به مصرف صحیح برسد.
«أَنْ يُثَبِّتَ لِی عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ»
«قَدَمَ صِدْقٍ» یعنی عارفانه، عاشقانه، بیتزلزل، با ثبات دائم و پشت سر اولیا حرکت کردن.
«يُثَبِّتَ» یعنی خدای سبحان این گامهای عاشقانه را ثابت کرده است؛ پس فرد، از خودبینی رها میشود و روی هیچکدام از سرمایههای خود حساب باز نمیکند و در اول و آخر فقط لطف خداوند را ناظر است.
نگرانی از سقوط
با بازنگری در تاریخ به این واقعیت دست مییابیم که بعد از پیغمبر همۀ افراد غیر از هفت نفر مرتد شدند. و با خود میاندیشیم که به چه مأوایی پناهنده شویم تا در خطر سقوط قرار نگیریم؟! به همین جهت برای ثابتقدمی خود دست به دعا بر میداریم.
در زمان امام حسن علیهالسلام سی هزار نفر شب بیعت کردند؛ اما صبح فردا شش نفر بیشتر باقی نماندند. یا در زمان اباعبداللهالحسین چهار هزار نفر برای حضرت نامه نوشتند؛ اما اکثریت قریب به اتفاق در کربلا به جرگۀ قاتلین حضرت پیوستند!
دعا؛ عاملی مؤثر برای ثبات قدم
زائر در این فراز دست به دعا بلند میکند و با لسان وجود، درخواست ثبات قدم در راه دین را دارد. نکتۀ حائز اهمیت در این فراز آن است که هر کس باید خود بهتنهایی این درخواست را داشته باشد؛ زیرا ضمیر متکلم وحده در آن بکار رفته است:«أَسْأَلُهُ» .هر کس باید خودش این نیاز را در خود احساس کند.
****
«أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ»
«و از او میخواهم که مرا برساند به مقام ستودهای که نزد خداست.»
زائر در این فراز اعلام میکند که به وضعیت فعلی راضی نیست و میداند در هر بار خواندن زیارت عاشورا، درخواست امروز او با دیروز متفاوت است. سطح و عمق درخواست امروز از دیروز بیشتر است؛ چون درخواست دیروز، تحصیلِ حاصل است؛ پس دیگر برای چه درخواست شود؟
نیاز دائم به دعا
زائر با «اَسْأَلُهُ» ثبات دیروز را گرفت و امروز اضافه میخواهد؛ زیرا ظرف وجودی او گنجایش دارد و میداند که تا لحطۀ مرگ محتاج است و هرچقدر که معرفت، عشق، عمل صالح و پیوست داشته باشد، کافی نیست؛ زیرا اگر کافی بود، درخواستش را تکرار نمیکرد.
«أَسْأَلُ اللَّه»، یعنی من کشکول گدایی و نیازهایم را به خدای سبحان نشان میدهم و از خدا امور متعالی را درخواست دارم، نه امور ناچیز و پست.
درخواست امور متعالی از کریم
زائر به میدان گدایی وارد میشود و امر متعالی را در خواست دارد؛ یعنی مقام «محمود»ی که حضرات معصومین نزد خداوند دارند و میخواهد بهتدریج به آن مقام برسد.
آیا این نوع درخواست، عظیم نیست؟ در جواب بیان میشود: در محضر کریم، اندک خواستن بیادبی است؛ زیرا ادب اقتضا میکند امور فوقالعاده درخواست شود نه معمولی .اما این درخواست فوقالعاده و متعالی چیست؟ حضرات معصومین در «مقام محمود» قرار دارند، زائر هم از خداوند وصول به آن مقام را میخواهد .در آیه ۷۹ سوره اسرا به «مقام محمود» اشاره شده است که خداوند به پیغمبرش میفرماید:
«وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُوداً»
«و پاسى از شب را بيدار باش و تهجّد و عبادت كن، و اين وظيفهاى افزون براى توست، باشد كه پروردگارت تو را به مقامى محمود و پسنديده برانگيزد.»
«مقام محمود»، جایگاهی است که پیامبر مورد حمد و ثناگویی قرار میگیرد. اماچه کسی ثناگوی پیغمبر است؟ خودِ خدا؛ به همین جهت همۀ عالم را هم ثناگوی پیغمبر قرار داده است.
اقامت پیامبر در آن مقام چه اثری دارد؟ وقتی پیغمبر در آن مقام قرار میگیرد، طبق روایات به مقام شفاعت کبری میرسد. شفاعت کبری در آیۀ 5 سورۀ ضحی بیان میشود:
«وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى»
» خداوند آنقدر به تو [پیامبر] اذن شفاعت میدهد که راضی شوی.»
«مقام محمود» برای زائر؛ یعنی بهرهمند شدن از مقام پیامبر و توانایی بر شفاعت دیگران؛ آیا وصول به چنین جایگاهی امکانپذیر است؟ آری، همانگونه که وقتی در ضیافتی دوستانه دعوت میشوید، به شما گفته میشود میتوانید دوستان خود را هم همراه بیاورید. مطمئناً کسی که مخالفت و عنادی دارد، با خود همراه نمیکنید. قطعاً کسی را با خود همراه میکنید که ارزشهای میزبان را قبول دارد و ضدارزشها را میشناسد. درواقع دعوت مهمان در طول انتخاب میزبان است نه در عرض انتخاب او.
وصول به مقام محمود، با وساطت حضرات معصومین
در قیامت هم شفاعت بیحساب و کتاب نیست. خداوند با وساطت حضرات معصومین، زائر را به مقام محمود میرساند؛ مقامی که دست او برای شفاعت باز است؛ اما افراد معاند و مستکبر مورد شفاعت قرار نمیگیرند. بیتردید فردی که از اعتقادات صحیح بهرهمند است؛ اما گاهی اوقات در اجرا مسامحهکار است، مورد شفاعت قرار میگیرد.
مقام محمود مقامی است که خیررسانی به دیگران صورت میگیرد، رفتن به بهشت مهم نیست؛ بلکه دستگیری از افراد مهم است.
منشاء عاقبت بخیری دیگران
آیتالله بهجت (ره) میفرماید: «مهم این نیست که فردی عاقبت بخیر شود؛ بلکه مهم آن است که منشأ عاقبت بخیری دیگران هم باشد.»
حضرت یوسف در مرحلۀ اول که برادرها به سراغ او آمدند و پیمانههایشان را پر کرد به برادرها گفت:بار دیگر که آمدید با خانواده بیایید: «وَأْتُونِی بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»[1]
آیا وصول به این مقامات برای افراد عادی هم میسر است؟ بله امکان دارد؛ چون اگر امکان نداشت، به ما اجازۀ درخواست داده نمیشد.
اما در این درخواست یک سِیر نهفته است: «يُبَلِّغَنِی» باب تفعیل است که معنای تدریج دارد؛ یعنی درجه به درجه این مقام حاصل میشود؛ زیرا آستانۀ کسانی که باید شفاعت شوند، بسیار گسترده است؛ پس زائر باید درجه به درجه اوج گرفته و بالا رود. باید پیوست با معصوم آنقدر زیاد باشد تا کسی که مورد شفاعت قرار میگیرد، مورد توجه امام باشد تا از ناحیه معصوم، این شفاعت، ملامت نشود.
مقام محمود، مقام شفاعت کبری
مقام محمود، مقام شفاعت کبری است؛ گرچه مقام شفاعت کبری خاص پیامبر و آل پیامبر است؛ اما زائر با پیوست به امام، با اذن و عنایت معصومین عُرضهدار شده و کارآیی او مضاعف میشود.
در واقع این فراز سه پیام اصلی دارد؛
- با طلب و درخواست، جایگاه شفاعت گسترده نصیب محب میشود؛
- درجه درجه این سِیر صورت میگیرد و یکباره نیست؛
- «يُبَلِّغَنِی»؛ یعنی زائر به این مقام رسیده باشد؛ نه اینکه در مسیر باشد و جان دهد؛ زیرا جان دادن در حرم و تحت نگاه امام بسیار گواراتر از جان دادن در مسیر است.پ
آثار پیوست به حضرات معصومین
هرچقدر پیوست و قرب به حضرات معصومین در همین عالم بیشتر باشد، قوۀ تمیز در وجود انسان حاکم میشود و مییابد که این فرد مقبول امام است یا مردود. در واقع پیوست به امام ملاک دوستیها را تغییر میدهد، یکی را میبینید، گویی هزار سال است که او را میشناسید و سریع با او ارتباط برقرار میکنید؛ اما فرد دیگری را هفتاد سال است میبینید؛ لیکن هنوز ارتباط و پیوست بوجود نیامده است؛ زیرا هرچقدر به مدرسۀ معصوم نزدیک شویم، ملاک و پسند آنان حاکم میشود و همان کسی مورد پسند قرار میگیرد که امام پسندیده است.
گاه این ملاک، در زمان خود حضرات نادیده گرفته میشد، مانند ابن ملجم که قاتل حضرت امیرالمؤمنین شد. او به ظاهر فردی مقدس و اهل تهجد و عبادت بود یا خیلی از خوارج که حافظ کل قرآن بودند! چه بسا قلوب اصحاب خالص امام با آنان هیچ جذبه و پیوستی نداشت.
هرچه بیشتر در حریم معصومین، در کلام و در فعل و در قول معصوم بررسی میکنیم، مییابیم که افراد باید از توانمندیهای خاص بهرهمند باشند. برای دستگیری افراد در قیامت، توان دنیوی مهم است؛ چون برای شفاعت و دستگیری افراد در قیامت، باید در این عالم، افراد را جذب کرد. انسان در این عالم باید آنقدر آبرو کسب کرده باشد که بتواند برای جبران کم و کسریهای دیگران در قیامت مایه بگذارد و از آبروی قولی، مالی یا توانی خود هزینه کند. در حریم حضرات معصومین باید عُرضهداشت!
بلوغ ولایی در راستای میل امام
«أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِی» زائر وصول به آخر خط را درخواست دارد؛ یعنی بالغ شود و به نهایت هدف دست یابد. بلوغهای متعددی ذکر شده است: بلوغ سنی، بلوغ فکری، بلوغ عاطفی و بلوغ ولایی؛ اما زائر در این فراز بلوغ ولایی در حریم ولایت را طالب است؛ یعنی به جایگاهی برسد که دستگیری گسترده از دیگران داشته باشد که در جهت میل و نظر امام باشد؛ زیرا به میزان قرب و پیوست به امام، میل انسان به میل امام نزدیک میشود و دیگر متفاوت نیست.
هماهنگی میل و احساس با امام
«شِيعَتُنَا يَحزَنُونَ لِحُزنِنَا و يَفرَحونَ لِفَرَحِنا»
« شیعیان ما در اندوه ما اندوهگیناند و در شادی ما شادند.»
احساس شیعه با امام هماهنگ است، میل او هم بهتبع با امام هماهنگ شده است، در احکام الهی نیز تابع امام است. هر کس منفور امام باشد، منفور او هم قرار میگیرد؛ حتی در اوج حالات عرفانی هم از میل و انتخاب امام جدا نمیشود. در سیر معنوی هم باید میل انسان تابع میل امام باشد نه اینکه برای کسانی که خدا آنها لعن کرده است، طلب بخشش داشته باشد! اگر قرار بود این فرد مورد بخشش قرار بگیرد خود امام زمانش این بخشش را از خداوند میخواست. اگر برای کسی که از لسان امام لعن شده است، تقاضای بخشش کنیم، تباین کلی بین درخواست ما با امام صورت میگیرد و نظر و میل ما با نظر امام کاملاً مغایرت دارد!
سِیر سرنوشتساز
فردی از خاندان بنیامیه بهنام سَعدِ اَمَوی، زمان امام صادق علیهالسلام زندگی میکرد و چون منسوب به بنیامیه بود، «اموی» نامیده شد؛ اما چنان سیری در کمالات داشت که حضرت او را«سَعْدُ الْخَيْرِ» نامید؛ یعنی آنقدر تحول پیدا کرده است که دیگر هیچ ربطی به آباء و اجدادش ندارد. همان طور که سلمان زرتشتی «منّا اهلَ البَیت» شد. بنابراین امکان دارد انسان در سِیر کمالیاش به جایگاهی برسد که انتخاب او با انتخاب معصوم همسو شود و هیچ مغایرتی با انتخاب معصوم نداشته باشد.
منسوب شدن انسان به خدای سبحان
خداوند در معراج به پیامبر اکرم گفت:«سَل تُعطَه» بخواه! که هرچه بخواهی به تو داده میشود . پیامبر فرمود:«اَضِفنِی اِلَیك بِالعُبودِیه»« بربندگی من بیفزا!»؛ یعنی مرا بهعنوان بنده، منسوب به خودت کن تا ذرهای نظر من با نظرِ تو مغایرت نداشته باشد.
ارتباط شفاعت با هدایت
امکان فراهم شدن همسویی با معصومین در این فراز از زیارت برای انسان وجود دارد: «أَنْ يُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ». زائر در روز قیامت اذن شفاعت کسانی را دارد که در عالم دنیا با او هممسیر بودهاند؛ گرچه در مسیر از این افراد مسامحه و تعلل دیده شده است؛ اما در قیامت این مقدار عقب ماندگیها با شفاعت جبران میشود. بر این اساس انسان سعی میکند دوستیهای دنیوی خود را قانونمند کند و با افراد بیدین طرح دوستی نریزد، بلکه با دعا از تمام وجود برای هدایت این افراد دعا میکند، مانند مریض سرطانی که انسان با تمام وجود شفای او را درخواست دارد.
لازم به ذکر است که دعا کردن در عالم دنیا به این معنا نیست که در قیامت مورد شفاعت قرار بگیرد؛ زیرا اول باید هدایت شود سپس به شفاعت برسد. شفاعت بدون هدایت، امکانپذیر نیست.
تاریخ جلسه: 1397.7.6 – جلسه یازدهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . سوره یوسف، آیه 93