شناخت حضرت ولی‌عصر (عج) ـ بخش سوم

حدیث نورانیت

 

«روزی ابوذر از سلمان سؤال می‌کند: معرفت امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام با مقام نورانیت چیست؟ سلمان می‌گوید: برویم از خود امام بپرسیم.

ابوذر نقل می‌کند: همراه سلمان رفتیم و امام علیه السلام را نیافتیم. منتظر ماندیم تا ایشان بیایند. به مجرد این که امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمدند عرض کردیم: ما آمدیم در مورد مقام نورانیت سؤال کنیم.

 حضرت فرمودند:خوش آمدید ای دو دوستی که هم‌پیمان با یکدیگر شدید و در تحصیل معرفت کوتاهی نکردید. به جان خودم قسم این نوع معرفت الامام بر هر مؤمن و مؤمنه‌ای واجب است. (یعنی شما اقدام به یک کار مستحب نکردید، کسب معرفت نسبت به امام علیه السلام وظیفه واجب شماست.)

امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه می‌فرمایند: ایمان هیچ مؤمنی کامل نمی‌شود مگر این که حقیقتاً من را با مقام نورانیت بشناسد. اگر کسی با این معرفت من را شناخت خدا سینه او را برای قبول اسلام گسترش می‌دهد، دین شناس می‌شود و طالب بصیرت، و هرکس در این زمینه کوتاهی کرد (یعنی امام را با جایگاه نورانیتش نشناخت) علی الدوام گرفتار تردید و شک می‌شود (یقین در زندگی اش نیست).

حضرت در بخش دیگری از کلام‌شان می فرمایند: این معرفت نورانیت همان چیزی است که به عنوان دین قیّم است و شما مأمور شدید دین قیم را تبعیت کنید.» [1] (دین قیم قائمه زندگی ماست.)

 

  • نکته روایت این است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام این همه یار دارند ولی فقط دو نفر به این امر اقدام کردند.
  • نکته دیگر اینکه سؤال کننده ابوذر است، سلمان پاسخ سؤال او را می‌داند ولی می‌خواهد او را کنار سرچشمه ببرد تا جوابش را از لسان مطهر خود مولا بشنوند.
  • مقام ولایت مطلقه خوش‌آمدگوی کسانی است که در طلب معرفة‌الامام هستند. به کسی که بخواهد امام‌شناس باشد«مرحبا بکم» گفته می‌شود.

«رحبه» یعنی وسعت. گویا با خوش‌آمدگویی، امام علیه‌السلام طالبان معرفتش را دعا می‌کند تا به آنها وسعت وجودی داده شود.

  • نکته دیگر اینکه، شناخت امام امر واجبی است که مقدمه دریافت بسیاری از فضائل است، زیرا به دنبال آن به انسان شرح صدر به داده می‌شود. زمانی که سینه گسترش پیدا کرد انواع کمالات را در خود جای می‌دهد.

از سوی دیگر دینی که باید به آن ملتزم باشیم، در گرو این اقدام صحیح است، بنابراین معرفة‌الامام واجبی جدّی و ریشه‌دار است که از طریق آن بسیاری از کمالات در زندگی ما ظهور می‌کند.

 

ناقور، وجود مقدس ولی عصر (عج)

 

ـ امام صادق علیه‌السلام در ذیل آیه 8 سوره مبارکه مدّثّر «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُور»؛«زمانی که در نقاره کوبیده می شود» می‌فرمایند:

«إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُظَفَّراً مُسْتَتِراً فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً فَظَهَرَ فَقَامَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»[2]

«از ما امامی است غالب ولی مستور، زمانی که خدای سبحان ظهور او را اراده کند در دل او زنگی را به صدا در می آورد، سپس او به امر خداوند ظهور می کند»

  • طبق این روایت، «ناقور» وجود مقدس ولی‌عصر علیه‌السلام است.

 

ـ در روایتی دیگر امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

«إِذَا نُقِرَ فِي أُذُنِ الْقَائِمِ أُذِنَ لَهُ فِي الْقِيَامِ»[3]

«هنگامی که خدا در گوش قائم علیه‌السلام تکلم کند، امام قیام می‌نماید»

  • گویا وجود مقدس امام نقاره‌ای است که خدای سبحان در آن حقیقت را در اعلام می کند.

 نقاره بسیاری از اوقات بی‌صدا است ولی وقتی به صدا در بیاید خبرهای عجیب و غریب می‌دهد، وجود مقدس حضرت ولی عصر نقر می‌کند، در گوش دل ما حقایقی را به صدا در می‌آورند که اعلام توجه شاه به گدا است.

  • حضرت ناقوری هستند که از جانب او به دل هر یک از ما پیامی داده شده و در وجودمان قیامت صغرایی ایجاد می‌شود.

 

معرفت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، کشت پایدار

 

روزی ابوبصیر خدمت امام صادق علیه السلام می‌رود و در مورد آیه«مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في‏ حَرْثِهِ …‏»[4] ؛«هرکس کشتزار آخرت را اراده کرده است، ما کشت او را افزون می‌کنیم.» از حضرت سؤال می‌کند:

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «کشت پایدار و باقی معرفت امیرالمؤمنین و ائمه علیهم‌السلام است. و به کسی که طالب این معرفت باشد از دولت امام بهره تمام و کمالی به او داده می شود» [5]

  • امام‌شناسی کشتزار بی‌نهایتی است که ثمراتی بی‌انتها را در اختیار انسان قرار می دهد، و او را از محدوده عالم ماده خارج می کند.
  • فردی که به وادی امام‌شناسی گام می‌گذارد، گویا مزرعه وسیعی دارد که باید علی‌الدوام در آن مشغول کاشت معارف باشد، بدون وقفه و تا پایان عمر. در این صورت خداوند وسعت کشتزارش را افزون می‌کند، به او وسعت وجودی می دهد، شرح صدر نصیبش می کند و انواع کمالات را در اختیارش می‌گذارد.

 

«یا مولای! أَدْنِنِي مِنْكَ»

 

روزی شاگردان امام باقر علیه‌السلام نشسته بودند و خانه خیلی شلوغ بود. پیرمردی آمد و درحالی‌که، به عصا تکیه داده بود، دم در ایستاد و سلام کرد و سپس ساکت شد، و حضرت به او جواب سلام دادند. بعد از آن به بقیه سلام کرد و همه جوابش را دادند.

آن پیرمرد دو مرتبه رو کرد به امام باقر علیه السلام و گفت:«أَدْنِنِي مِنْكَ» من را کنار خودت جای بده، «جعلنی الله فداک» من فدای شما شوم «فوالله احبکم و احب من یحبکم» به خدا قسم خودتان و تمام دوستان‌تان را خیلی دوست دارم.  و ذرّه‌ای از این محبّت به جهت دنیا نیست. و به خدا قلبی و ظاهری از دشمنان‌تان بیزار هستم، نه به جهت اینکه به من صدمه رساندند (بلکه فقط به جهت اینکه با شما دشمن اند.) آقا! امیدی هست من عاقبت به خیر شوم؟

امام باقر فرمودند: بیا نزدیک. و سپس حضرت او را کنار خود جای دادند و فرمودند: روزی مردی خدمت پدرم آمد و اعتقاداتش را بیان داشت، احساساتش را اظهار کرد و آنچه از من سؤال کردی از پدرم پرسید. پدرم فرمود: اگر با این حالت بمیری بر پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام و بر من وارد می‌شوی در حالی که دلت خنک، و قلبت آرام و چشمت روشن است. کرام الکاتبین با روح و ریحان به استقبالت می آیند و آنجا در جایگاهی رفیع با ما هستی. (امام باقر علیه السلام همه جزئیات مطالب پیرمرد را برایش تکرار کردند.)

پیرمرد با اشتیاق گفت: آقا! پس از مرگ بر پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حسنین علیهما‌السلام وارد می‌شوم؟ قلبم آرام شده و چشمم روشن می شود؟ سپس در مقابل فرمایش حضرت آنقدر خضوع کرد که به زمین چسبید و سجده کرد و بلند بلند گریست. پیرمرد سرش را بالا آورد  گفت: یابن رسول الله! قربانت بروم، دستت را به من بده. سپس دست امام را گرفت، بوسید و گفت: السلام علیکم، خداحافظی کرد و رفت.

امام علیه‌السلام نگاه‌شان را از او برنداشتند تا زمانی که از مجلس خارج شد. سپس حضرت به شاگردان‌شان رو کرده و فرمودند: «هرکس دوست دارد به یکی از اهل بهشت بنگرد، به این مرد نگاه کند.» [6]

 

الْإِمَامُ الْمُنْتَظَرَ

 

در ادعیه مربوط به امام عصر عجل الله فرجه می‌خوانیم:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ الْإِمَامَ الْمُنْتَظَرَ»

«خدایا او را امام مورد انتظار قرار بده»

طلب ما برای اینکه مردم منتظر امام‌شان باشند به این معناست که بسیاری از ما برای ظهور حضرت منتظر و چشم به راه نیستیم.

به محضر مقدّس امام زمان عجل الله فرجه عرض می کنیم:

مولاجان!

شایسته نیست عنوان شیعه و محبّ داشته باشیم ولی امام‌مان را از یاد ببریم و در انتظار ظهورش نباشیم. با عنایت و کرامت خود، یاری کنید تک تک ما در شمار منتظرین حقیقی شما قرار گیریم. بکوشیم همه امور را به گونه‌ای فراهم کنیم که روزی دل‌ها و چشم‌هایمان قدمگاه شما شود.

به عنوان منتظرین امام باید همواره با عشق و یاد حضرت زندگی کنیم. خود را از امام‌مان دور نگه نداریم، غریبی نکنیم، طالب قرب او باشیم و از محضر مبارکش درخواست کنیم ما را به خود نزدیک کرده و در کنار خویش جای دهد. «یا مولای! اُدننی مِنک»

 

درخواست پناهندگی دائم در محضر امام

 

نقل است که در زمان قبل از انقلاب، فردی در مشهد 12 شتر خرید و زمانی که می‌خواست آنها را ذبح کند، یکی از شترها فرار کرد و به سمت حرم امام رضا علیه السلام رفت. وارد حرم شد، مرتّب دور سقّاخانه می‌گشت و به پهنای صورت اشک می‌ریخت. به گونه‌ای که همه زوّاری که شاهد این صحنه بودند، با او گریه می کردند.

خدّام حرم او را مهار کردند و شالی سبز بر گردنش انداختند. سپس تولیت حرم، شتر را از صاحبش خریداری کرد و برای مزرعه آستان قدس فرستاد.

یک شتر آنقدر درک داشت که می‌دانست در هنگام گرفتاری باید به امام معصوم پناهنده شود و به این ترتیب شتر جزء اموال امام رضا علیه‌السلام شد، و تا آخر عمر در پناه حضرت ثامن‌الحجج زندگی کرد.

به محضر امام زمان عجل الله فرجه عرض می‌کنیم:

آقا جان!

محتاج حمایت و عنایت شماییم. اشک‌ریزان از آستان مقدّس‌تان تمنّا می‌کنیم ما را در پناه خود بگیرید. می‌خواهیم پناهنده ابدی شما باشیم، و تحت الطاف شما حیاتی طیبه روی‌مان شود که فراتر از درک و تصوّرمان باشد.

 

تاریخ جلسه: 97/7/18

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] بحارالانوار، ج 26، ص 2 : «سَأَلَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالنُّورَانِيَّةِ قَالَ يَا جُنْدَبُ فَامْضِ بِنَا حَتَّى نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ قَالَ فَأَتَيْنَاهُ فَلَمْ نَجِدْهُ قَالَ فَانْتَظَرْنَاهُ حَتَّى جَاءَ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَا جَاءَ بِكُمَا قَالا جِئْنَاكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَسْأَلُكَ عَنْ مَعْرِفَتِكَ بِالنُّورَانِيَّةِ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَرْحَباً بِكُمَا مِنْ وَلِيَّيْنِ مُتَعَاهِدَيْنِ لِدِينِهِ لَسْتُمَا بِمُقَصِّرَيْنِ لَعَمْرِي إِنَّ ذَلِكَ الواجب [وَاجِبٌ‏] عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ثُمَّ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ ع إِنَّهُ لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ فَهُوَ شَاكٌّ وَ مُرْتَابٌ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ ع مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ وَ هُوَ الدِّينُ الْخَالِصُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاة وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَة…»

[2]  کافی، ج1، ص 343

[3]  تاویلات آیات ظاهریه، ص208

[4] سوره شوری، آیه20

[5] کافی ج1، ص435 : عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ :«… قُلْتُ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ الْأَئِمَّةِ- نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ قَالَ نَزِيدُهُ مِنْهَا قَالَ يَسْتَوْفِي نَصِيبَهُ مِنْ دَوْلَتِهِمْ… ».

[6]  کافی ج8، ص77 : «بَيْنَا أَنَا مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ إِذْ أَقْبَلَ شَيْخٌ يَتَوَكَّأُ عَلَى عَنَزَةٍ لَهُ «1» حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ سَكَتَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ أَقْبَلَ الشَّيْخُ بِوَجْهِهِ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ ثُمَّ سَكَتَ حَتَّى أَجَابَهُ الْقَوْمُ جَمِيعاً وَ رَدُّوا عَلَيْهِ السَّلَامَ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَدْنِنِي مِنْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ وَ وَ اللَّهِ مَا أُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ لِطَمَعٍ فِي دُنْيَا وَ [اللَّهِ‏] إِنِّي لَأُبْغِضُ عَدُوَّكُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ وَ وَ اللَّهِ مَا أُبْغِضُهُ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ لِوَتْرٍ كَانَ «2» بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِلُّ حَلَالَكُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَكُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَكُمْ فَهَلْ تَرْجُو لِي جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِلَيَّ إِلَيَّ حَتَّى أَقْعَدَهُ إِلَى جَنْبِهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا الشَّيْخُ إِنَّ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع أَتَاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ مِثْلِ الَّذِي سَأَلْتَنِي عَنْهُ فَقَالَ لَهُ أَبِي ع إِنْ تَمُتْ تَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ يَثْلَجُ قَلْبُكَ وَ يَبْرُدُ فُؤَادُكَ وَ تَقَرُّ عَيْنُكَ وَ تُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ مَعَ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ لَوْ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسُكَ هَاهُنَا وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ وَ إِنْ تَعِشْ تَرَى مَا يُقِرُّ اللَّهُ بِهِ عَيْنَكَ وَ تَكُونُ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى فَقَالَ الشَّيْخُ كَيْفَ قُلْتَ يَاأَبَا جَعْفَرٍ فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ فَقَالَ الشَّيْخُ اللَّهُ أَكْبَرُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ إِنْ أَنَا مِتُّ أَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ تَقَرُّ عَيْنِي وَ يَثْلَجُ قَلْبِي وَ يَبْرُدُ فُؤَادِي وَ أُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ مَعَ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ لَوْ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسِي إِلَى هَاهُنَا وَ إِنْ أَعِشْ أَرَى مَا يُقِرُّ اللَّهُ بِهِ عَيْنِي فَأَكُونُ مَعَكُمْ فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى ثُمَّ أَقْبَلَ الشَّيْخُ يَنْتَحِبُ يَنْشِجُ  هَا هَا هَا حَتَّى لَصِقَ بِالْأَرْضِ وَ أَقْبَلَ أَهْلُ الْبَيْتِ يَنْتَحِبُونَ وَ يَنْشِجُونَ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ حَالِ الشَّيْخِ وَ أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَمْسَحُ بِإِصْبَعِهِ الدُّمُوعَ مِنْ حَمَالِيقِ عَيْنَيْهِ وَ يَنْفُضُهَا «2» ثُمَّ رَفَعَ الشَّيْخُ رَأْسَهُ فَقَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ نَاوِلْنِي يَدَكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَنَاوَلَهُ يَدَهُ فَقَبَّلَهَا وَ وَضَعَهَا عَلَى عَيْنَيْهِ وَ خَدِّهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ بَطْنِهِ «3» وَ صَدْرِهِ ثُمَّ قَامَ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ- وَ أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَنْظُرُ فِي قَفَاهُ وَ هُوَ مُدْبِرٌ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى الْقَوْمِ فَقَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا فَقَالَ الْحَكَمُ بْنُ عُتَيْبَةَ لَمْ أَرَ مَأْتَماً قَطُّ يُشْبِهُ ذَلِكَ الْمَجْلِسَ.»

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *