در دعای جوشن عبارت «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَب» صد مرتبه تکرار میشود که مفاهیم خاصی را به ما متذکر میشود.
«خلِّصْنَا»
دو نگاه در خَلِّصْنَا وجود دارد:
- ابتدا آنکه همه اعضای وجودی من از آتش فراق و بُعد از حق، خلاص شود گاهی زبان در حضور و پا در حضور است اما دست حاضر نیست، دل در فراق است، گوش در فراق است، ما با خلصنا درخواست وصال برای همه وجودمان میکنیم تا همه وجود در محضر حق قرار گیرد و هیچ عضوی گرفتار رنج فراق و آتش فراق نباشد تا در نتیجه در قیامت اون عضو از ما شاکی نباشد.
- من خلاصی از آتش را برای همگان طلب میکنم. با ضمیر «نا» رهایی از آتش هم شامل سالک و هم همه همسفران و همراهان میشود. خوشی سالک به این است که هم او و هم همه همراهانش طعم خوش وصال را بچشند و کسی از مجموعه آنها در آتش فراق باقی نماند، به همین جهت به حکم وظیفه برای همه سالکینِ طریق درخواست وصال و دوری از فراق را دارد. «خلصنا» نه «خلصنی»، همه ما را از آتش دوری و بُعد از حقیقت رها کن.
«يَا رَب»
عبارت «یا لا اله الا انت» در آغاز بود و در پایان یا رب است، ربّ ظاهرترین نام خدای سبحان است. وقتی انسان در حلقه معرفت قرار بگیرد و به حول و قوه الهی کمر همّت برای قرب و وصل به حق ببندد در این زمان ظهور و جلوهگری خدا را در عالم ملاحظه میکند و متوجه میشود که درخواست او جلوهای از ربوبیّت مربی است، یعنی اگر سالک آهنگ «خلصنا من النار» را سر میدهد خدای سبحان او را چنین پرورش داده که خواستار قرب و وصال باشد.
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذرهای بودم و مهر تو مرا بالا برد
بنده این درخواست زیبا را دارد و خدای سبحان او را را تربیت کرده و پرورش داده است.
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود اینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش
«آنچه سلطان ازل گفت بگو میگویم» یعنی حرف حرف من نیست تو پرورشم دادی که من یک درخواست را در بهترین شب سال صد بار تکرار کنم. یعنی نتیجه پرورش خدای سبحان این معناست که اولاً خدا را از همه نقائص مبرّا بدانم «سُبْحَانَكَ» ثانیاً او را بینظیر و بیمانند ببینم «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت» ثالثاً عاجزانه دست نیاز به بارگاه او دراز کنم که مرا از وضعیت فعلی رها کند.
هرچه من تربیت بیشتری را دریافت کنم و در عرصه بندگی موفقتر باشم به این معنا دست مییابم که هنوز وصل حقیقی صورت نگرفته به همین جهت باز هم دریافت وصال دارم.
در کتاب شرح اسماء حاج ملا هادی سبزواری (ره) توضیحاتی درباره بعضی از اسماء الهی آمده است که توجه به این اسماء میتواند بسیار در زندگی ما نقش آفرین باشد.
«یا رَافِعَ الدَّرَجَات»
در فراز دوم دعای جوشن یکی دیگر از اسامی خدای سبحان خودنمایی دارد «یا رَافِعَ الدَّرَجَات» «ای خدایی که درجات را بالا میبری»
مرحوم ملاهادی (ره) میگوید: اول انسان یک موجود بسیط بوده و مادهای در این عالم نداشته بعد خدای سبحان ترکیبی به او داد، ترکیب اول جمادی بود، از مرحله جمادی او را به مرحله نباتی ارتقاء داد، از مرحله نباتی درجه او را به مرحله حیوانی بالا برد، از مرحله حیوانی او را به درجه انسانی منتقل کرد، از درجه انسانی عقل او را ارتقاء داد و به عقل بالملکه، یعنی ملکهی ادراک را دارد و بعد عقل بالملکه را به فعلیت میرساند پس عقل بالفعل میشود، بعد به عقل مستفاد میرساند که در کل زندگی بهترین بهرهبرداری از این عقل صورت میگیرد؛ خدای سبحان در سیر زندگی یک چنین حرکتی را متوقف نمیکند بلکه او را از مرحله نباتی به حیوانی و انسانی و تقویت ادراکی میرساند و سپس ادراکات را روز به روز افزایش میدهد. کار خدا تعطیل کردن حرکت کمالی نیست.
خدایا! تو منزه از آنی که رافع الدرجات نباشی. خدایا نام تو دائما رافع الدرجات است و تعطیل نمیشود. تو چنین سیر کمالی را برای بنده علی الدوام در نظر گرفتهای تا او را تا بینهایت سیر دهی.
اگر برای بندگان رشدی صورت نگرفته مشکل از خود آنان است. اگر فردی سالها سرلشگر باقی بماند و رشدی نکند، نشان مجددی دریافت نمیکند، این نشان نگرفتن مشکل خود اوست، اگر عقل من از یک مرحلهای به مرحله دیگر رشد نکرده، اگر زمانی مومن بودم و ارتقایی پیدا نکردهام. مشکل از من است. اگر محسن، شاکر، عزیز و… نشدهام و ارتقا پیدا نکردم، مربوط به نقصان و کمکاری من است. «سبحانک» خدایا تقصیر تو نیست، تو منزهی از این که رفعتی برایم ایجاد نکنی، تو کارت ایجاد رفعت است من هستم که متوقف شدم و مانع ایجاد کردم.
«خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ»
«خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ» نار همان توقفی است که بنده به آن گرفتار شده است. این که انسان تحت آن اسامی خدای سبحان قرار نگیرد که این با رافع الدرجاتی خدای سبحان سازگار نیست.
هرچه هست از قامت ناساز بیاندام ما است ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
قرآن میگوید: «إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي»[1]، مقصر من هستم وگرنه خدایی که نطفه را در رحم مادر دائماً رشد میدهد چطور میتواند رشد انسان را در این عالم متوقف کند؟ خدای سبحان رفعت ایجاد میکند، اگر من مدتهاست از رفعت دور شدهام تقصیر خود من است. خدایا تو منزهی.
خدای سبحان در همین عالم مومنین را به درجه صلحا میرساند و صلحاء را نقباء و نقباء را نجباء و نجباء را ارتقاء داده تا در زمره اوتاد زمین قرار بگیرند و اوتاد را در جایگاه اقطاب قرار میدهد؛ این یک قانون است. درباره همین ارتقا آمده است سید حسین مظلومی میگوید: باغی در قم داشتیم گوشه باغم اتاقی بود و باغبانی که کار باغ را به عهده داشت در آنجا زندگی میکرد و هر وقت کارش تمام میشد در اتاق عبادتی خاص میکرد. روزی گفت باید به جای من دیگری را بیاوری. علت را پرسیدم. گفت چون یکی از یاران حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از دنیا رفته من باید به جای ایشان بروم. این حرکت رفعت درجه است. او رفت و دیگر دیده نشد.
باید گفته شود اطرافیان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف همیشه به تعداد چهل یا هفتاد هستند. این عدد ثابت است بقیه یاران حضرت در صف انتظارند. یکی از دنیا برود پرونده دیگری رو میآید، خدا این ارتقاء درجه را میدهد اگر نصیب من نمیشود خودم درخواست نکردهام. خدا «رَافِعَ الدَّرَجَات» است.
فیض خدا عام است
علامه طباطبایی (ره) میفرمایند فیض خدا عام است. رحمتش همهگیر است اگر شما میبینید بعضی قبول رحمت کردند و بعضی نکردهاند به این دلیل است که گروه اول خود درخواست کردهاند وگرنه فیض خدا عام است. حتی در مورد پیامبری، خداوند سبحان اراده کرد تا همه را پیامبر کند اما مردم از پذیرش آن سر باز زدند، خودشان نمیخواهند.
خداوند در قرآن کردیم میفرماید:
«رَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَي فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُون»[2]
«رحمت من همه موجودات را فرا گرفته و البته آن را برای آنان که راه تقوا پیش گیرند و زکات میدهند و به آیات ما میگروند حتم و لازم خواهم کرد.»
بنابراین آدمها خودشان نمیخواهند بالا بروند وگرنه رحمت عام است.
حاج ملاهادی (ره) میفرماید: مؤید این معنا این آیه قرآن است:
«…يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ…»[3]
«…خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی میبخشد…»
خدای سبحان دائماً مؤمنین را بالا میبرد.
و در سوره مبارکه فاطر میفرماید:
«مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ …»[4]
« کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد…»
اگر اعتقادات حقه داشته باشید دائم صعود دارید، کلمه الطیب اعتقادات حقه است که هم بالا میرود و هم معتقدین به خود را بالا میبرد. عمل من برای بالا رفتن جدای از من نیست، اعتقاد حقه صعود دارد و عمل صالح رافع این اعتقادات حقه است، عمل بالا میرود به تبع آن عامل نیز بالا میرود. خدا برای ما سکون نخواسته است خداوند دائم به طرف بینهایت بنده را سیر میدهد و هرچه بنده بیشتر سیر کند و صحیحتر سیر کند درجه وجودیاش رفیعتر است.
تاریخ جلسه: 1397/5/1- جلسه 2- بخش 1
این جلسه ادامه دارد…
«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»
» ادامه جلسه 2- بخش2- شناخت اسامی: «یا قابل التوبات و یا خیر الفاتحین»
[1] – : سوره قصص، آیه 16
[2] – سوره اعراف، آیه 156
[3] – سوره مجادله، آیه 11
[4] – سوره فاطر، آیه10