طهارت در نماز
امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند:
«…لَا تَتِمُّ الصَّلَاةُ إِلَّا لِذِی طُهْرٍ سَابِغٍ…»[1]
«…نماز كامل نمیشود مگر برای كسی كه صاحب طهارت باشد…»
نماز چهار هزار شرط دارد كه هیچ كس نمیتواند همه آن حد و مرزها را رعایت كند، امّا یکی از شروطی كه تركش جایز نیست و نماز به واسطه آنها كامل میشود، طهارت است.
مرحوم قاضی سعید قمی (ره) منظور از طهارت سابغ را طهارت خیلی زیادی كه منجر به شادابی میشود، میدانند.
ممكن است این شادابی با یك لیوان آبی كه وضو گرفته میشود، حاصل گردد زیرا همه اعضا با آن مقدار آب سیراب شده و در حضور قرار گرفتهاند.
طهارت یا از طریق آب است یا از طریق خاك.
باطن دنیا، نجاست است
بعضی میگویند: منظور از طهارت، تخلّی است.
در كتاب سرّالصلوة برای تخلّی، ظاهر و باطنی ذكر كردهاند. چنانچه امام صادق علیه السلام میفرمایند: «» به مدفوع نگاه كنید كه آن باطن دنیاست.
به هیچ وجه نمیتوان نجاست دنیا را مرتفع كرد زیرا نجاست جزو ذاتش است. بنابراین باطن تعلق به دنیا هم نجاست است پس اگر انسان باطناً به دنیا تعلقی داشته باشد گویا با نجاست وارد نماز شده است.
در تخلی ظاهری، معده و مثانه باید خالی شود و در تخلّی باطنی، قلب باید از محبت غیر خدا خالی گردد، محبت غیر خدا امری زائد است كه نباید در نماز حمل گردد، در غیر این صورت به نماز آسیب میرسد. به همین دلیل در دعای ابوحمزه میگوییم:
«أَخْرِجْ حُبَ الدُّنْیا مِنْ قَلْبِی»[2]
«خدایا !حب دنیا را از دلم خارج كن.»
مرحوم میرزا جواد ملكی تبریزی (ره) میفرماید: ممكن است شما چیزهایی را اختیار كنید امّا آثار آن غیر اختیاری است، مثل اینكه خوردن غذای پاك توسط ما اختیار میشود اما تبدیل آن به نجاست در معده و به عنوان مدفوع آلوده خارج شدن از آثاری است كه در اختیار ما نیست.
مثال دیگر: ما در زندگی غضب را اختیار میكنیم امّا آثار آن كه باطن انسان را به مثابه سگ وحشی و نجس میكند، در اختیار ما نیست.
مثال دیگر: شهوت را ما انتخاب میكنیم امّا آثار فساد و حرص و بخل و حسد و … که همگی رذایلی هستند كه باطن فرد را نجس میكنند در اختیار ما نیست و ما با آن آثار خودبهخود مواجه خواهیم شد. بنابراین باید مراقب واردات ظاهری و باطنی خود باشیم.
گاه غذایی که میخوریم تبدیل به نجاست میشود و گاه از همان غذا به عنوان قوت و مركب جسم برای ترقی روح استفاده میكنیم. چنانچه گاهی به درون ما خطورات شیطانی نجس وارد میشود كه به دلیل آسیبزا بودن باید به سرعت آن را دفع كنیم و گاهی القائات رحمانی و الهامات ملكی وارد میشود كه زمینه توفیقات و قوت بر طاعت و اعتقادات صحیح خواهد شد.
گاهی اوقات انسان حاضر است هر هزینهایی را بپردازد تا از اثقال باطنی (احساس سنگینی درونی) رها شود که عاقبت همه نعمتهای دنیوی این است كه چه استفاده شوند و چه استفاده نشوند، با مزاج انسانیت سازگار نیستند. گاه نعماتی كه در ابتدا بسیار خوشایند به نظر میآیند به مرور زمان متعفن و بدبو میگردند که اگر با این دید به نعمتهای دنیوی بنگریم دیگر فكر جمعآوری مال دنیا نخواهیم بود زیرا در واقع مشغول جمعآوری مدفوع خواهیم بود.
شما تاكنون عاقلی را دیدهاید كه شغل و تمام همّ و غمش جمع آوری فضولات باشد؟! آیا فرد عظیم الشأنی را دیدهاید كه بخاطر باطن دنیا (مدفوع) گناه مرتكب شود، به كسی توهین كند و درگیر شود؟!
رعایت اعتدال در بهرهمندی از دنیا
مؤمن وقتی مشاهده میكند که لذتهای دنیوی وقتی از حد استاندارد خارج میشوند، آسیبزا میگردند و تنظیم او را به هم میزنند، از آنها دوری میكند و با دوری از افراط و تفریط، نعمت و لذت را تبدیل به اذیت و نقمت نمیكند. رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند:
«أيّها النّاس عليكم بالقصد عليكم بالقصد»[3]
«ای مردم! بر شما باد به میانهروی، بر شما باد به میانهروی».
مؤمن متفكر، سعی میكند از لذتهای دنیوی به جهت اهداف الهی بهره ببرد. مثلاً میخورد اما نه برای هوی و هوس، بلكه تناول میكند تا قوّت بر خدمت كردن داشته باشد. میخوابد و استراحت می کند اما نه برای كسالت و بطالت بلكه برای تقویت روح خود. وقتی دائماً بخورید و بخوابید در واقع فقط در مسیر توالت در رفت و آمد هستید! در حالی كه در همان زمان گروهی در معراج سیر میكنند آن وقت است كه باید از خود خجالت بكشیم كه دستهایی چه كمالاتی را طی میكنند و در مقابل ما به این لذات دنیوی واجب الدفع قناعت كردهایم.
تطهیر روح با علم نافع و تواضع
اگر نماز را به درستی اقامه كنیم، نماز و مقدمات آن، ما را از معاصی دور میكند. برای اقامه نماز باید تخلی صورت گرفته و تطهیر حاصل شود، این تطهیر یا بواسطه آب است یا خاک. اگر آب باشد یعنی پاك شدن از همه لذات دنیوی به واسطه علم نافع (در روایات از آب به عنوان علم نافع تعبیر شده است) یعنی هر چقدر علم ما افزون گردد، به همان میزان از نجاسات و لذات فانی دنیوی دور خواهیم شد.
و اگر خاك را عامل تطهیر بدانیم كه فقط مدفوع با خاك پاك میشود، خاك نماد تواضع است، یعنی به میزانی كه در مقابل خدای سبحان بندگی و تواضع كنیم، تطهیر از نجاسات هم انجام میشود.
با توجه به احکام نماز، این مطلب به دست میآید که هنگام نماز اموری ضروری هستند و باید همراه بنده باشند. امّا اموری هم زائدند و بنده وقتی به ملاقات خدا میرود باید زواید را از خود حذف كرده و سبكبال باشد، همانطور كه ماندگاری زوائد موجب بیماری میشود، علم فراوان هم اگر همراه با حبّ دنیا باشد، عجب و غرور و ظلم را به همراه دارد و به طور كلی به علم غیر نافع تبدیل خواهد شد و فرد خود را از تواضع و بندگی به دور خواهد دید. بنابراین تطهیر با خاك یعنی نفی منیت و و فانی شدن در محضر رب العالمین.
حیا و درجات آن
بُعد دیگر تخلیه، حیاست یعنی همان طور كه هر كسی به هنگام تخلیه سعی میكند كسی او را نبیند و در جای در بسته قرار میگیرد و حیا به خرج میدهد، باید در كل زندگی از محضر رب العالمین به جهت انجام گناه و معصیت، حیا كند و بداند با گستاخی و جسارت نمیتوان در مقابل حق، قیام نمود.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «ای اباذر! از خدا شرم و حیا كن، قسم به آن خدایی كه جانم در دست اوست، هرگاه به مستراح می روم لباسم را بر سر میاندازم، چرا كه از دو فرشتهای كه با من هستند، خجالت میكشم»[4] پس مستحب است سر به جهت نماد حیا پوشانده شود.
حیایی كه در روز قیامت خواهیم داشت با حیای دنیوی قابل مقایسه نیست. به طور مثال گاهی یك كار نسبتاً زشت را كودكی انجام میدهد و ما به دلیل جهالت و بچگی بر او سخت نمیگیریم، امّا اگر همان كار را فرد بزرگسال و عاقل انجام دهد خواهیم گفت: «این كار برای تو بسیار زشت و غیرقابل گذشت است» و اگر عاقلی همین كار زشت را در محضر بزرگان و علما انجام دهد، زشتی او به مراتب بیشتر نمایش داده خواهد شد.
بنابراین درجات قباحت لایتناهی است اینكه كار را چه كسی انجام دهد و در مقابل چه كسی باشد، قبح كار را نسبی میكند و به همان میزان تقبیح میشود. لذا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به یکی از شیعیان فرمودند:
«إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِیحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِیحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَح…»[5]
«كار خوب از هر كسی خوب است ولی به جهت انتساب تو به ما، خوبتر خواهد بود، كار زشت را هر كس انجام دهد، زشت است ولی چون تو سید و بزرگ هستی و با ما نسبت داری، زشتتر خواهد بود…»
حال وقتی درجات قبح لایتناهی است، درجات حیا هم خیلی وسیع است و باید رعایت شود.
سوال: چرا فرد كار مادی پست و تخلیه را در خلوت انجام میدهد تا كسی او را در آن زمان نبیند و اگر كسی در را باز كند ناراحت میشود، امّا به راحتی در مقابل خدا خلاف انجام میدهد با اینكه یقین دارید خدا میبیند؟
در جواب چند علت مطرح میشود:
- قبیح بودن را نمیبیند.
- دیدن خدا را میداند امّا نمیبیند و ادراك نمیكند.
- تعلق به دنیا مانع دید او شده است.
- سنگینی باعث میشود بندگی صحیح را انجام ندهد.
تاریخ جلسه: 1394/8/4- جلسه 5
«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»
[1] بحار الأنوار، ج۴۷، ص۱۸۶
[2] مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان
[3] نهج الفصاحه ، ص365
[4] وسائل الشیعه، ج1، باب3
[5] بحار الأنوار ،ج۴۷، ص۳۵۰