عالم آل محمّد (ص) ـ بخش دوم

نجات از اعدام

 

یکی از علما نقل می‌کند در سفری که به روسیه داشتم با فردی آشنا شدم که حکایت عجیبی برایم نقل کرد:

او می‌گفت کاش ایرانی‌ها بیشتر قدر امام رضا علیه‌السلام را می‌دانستند و سپس اتفاقی که برایش افتاده بود نقل کرد:

زمانی در روسیه خیلی آشوب بود و افراد زیادی به دست حاکمان کشته می‌شدند یک روز دستور کشتن عده‌ای که من هم جزء آنان بودم داده شده بود.

مادر من مسلمان بود و در کودکی به من گفته بود ایرانی‌ها یک امامی دارند که هرکس به او پناهنده شود از او دستگیری می‌کند؛ هرجا مغلوب شدی و هیچ راه چاره‌ای نداشتی فقط امام رضا علیه‌السلام را صدا بزن.

با اینکه مسلمان نبودم اما در دلم به حضرت گفتم اگر از اعدام رهایی یابم حتما مسلمان می‌شوم.

هول و اضطراب سراسر وجودم را احاطه کرده بود چیزی نمانده بود که از ترس قالب تهی کنم که ناگهان صدایی در گوشم شنیدم که می‌گفت هر گاه نام تو را خواندند تو هیچ عکس‌العملی نشان نده؛ من همین کار را کردم. تمام افرادی که در صف من بودند اعدام شدند اما آن شب برای من به خیر گذشت و به خانه بازگشتم و باز همان صدا در گوشم گفت فردا به سوی خراسان حرکت کن ما تو را یاری می‌کنیم. به سوی خراسان حرکت کردم نزدیک شهر چند مرد به استقبالم آمدند که بعدها فهمیدم از علمای شهر هستند. تعجب کردم چگونه مرا می‌شناسند؟! با دیدن تعجب من به زبان روسی به من گفتند که امام رضا علیه‌السلام را در خواب دیده‌اند و به آنها گفته است فردا از روسیه مهمان داریم و آنها را مأمور کرده به امورات من رسیدگی کنند بلاخره به پابوسی حضرت رفته و همان جا مسلمان شدم و بعد از آرام شدن اوضاع دوباره به روسیه بازگشتم.

علی‌بن‌موسی‌الرضا! امام رئوف و مهربانم!

رأفت و محبت شما فراتر از زمان و مکان و ادیان است. تنها کافی است قبله قلب به سوی شما بچرخد و با تمام وجود فقط از شما مدد طلبد.

کسی قدم به حرم بی‌مدد نخواهد زد

بدون واسطه دَم ز اَحد نخواهد زد

گدای کوی رضا شو که این امام رئوف

به سینه‌ی احدی دست رد نخواهد زد

 

آمدم ای شاه پناهم بده

 

حبیب‌الله چایچیان داستان سرودن شعر معروف «آمدم ای شاه پناهم بده» را این‌گونه بیان می‌کند:

حال مادرم بسیار وخیم بود برای چندمین بار سکته کرده و دکتر معالج گفته بود چنین بیمارانی مدت زیادی زنده نمی‌مانند.

با نهایت تأثّر خدمت او رفته و از او پرسیدم: مادر جان چه آرزویی داری؟

با قلبی دردمند و محزون که همواره حال و هوای چهارده معصوم را داشت گفت: آرزو دارم یک بار دیگر به زیارت امام رضا علیه‌السلام بروم.

و این درحالی بود که راه رفتن برای ایشان بسیار مشکل بود. به هر حال دوست داشتم آخرین آرزویش را برآورده کنم. پس مقدمات سفر را فراهم کرده و به مشهد رفتیم. حرم خیلی شلوغ و وارد شدن به آنجا خصوصاً با وضعیت مادرم مشکل بود. پس به ایشان گفتم مادر از همین جا سلام بدهید. مادرم گفت: نه پسرم ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم به دلمان نمی‌چسبد. گفتم مادر دلچسبی به این است که حضرت جواب سلام بدهند و… اما هرچه گفتیم راضی نشد گفت می‌دانم سخت است اما مرا به حرم ببرید.

خلاصه به هر سختی بود از صحن‌ها و رواق‌ها گذشتیم و وارد حرم شدیم و چشم‌مان به ضریح افتاد؛ کم کم احساس شعر سرودن به من دست داد پس تمرکز کردم و تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم و در عین حال قدم به قدم به همراه مادرم با سیل جمعیت به سمت ضریح می‌رفتم وقتی شعر به آخر رسید دیدم با آن همه ازدحام مادرم خود را به ضریح چسبانده و آن را عاشقانه می‌بوسد. پس من نیز ضریح را در آغوش کشیده و بوسیدم و دریافتم این شعر عنایت امام رضا علیه‌السلام در آن لحظات شیرین و زبان حال مادرم در آخرین لحظات زندگی‌اش بود.

آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

ای حرمت ملجاء درماندگان

دور مران از در و راهم بده

لایق وصل تو که من نیستم

اذن به یک لحظه نگاهم بده

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع

گر می جانسوز به آهم بده

لشگر شیطان به کمین منند

بی کسم ای شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من

با نظری یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند

نور به آن شام سیاهم بده

هرچه صلاح است برای “حسان”

از تو اگر هم که نخواهم بده

 

زمزمه شعر

 

ابراهیم‌بن‌عباس، از ملازمان حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام می‌گوید:[1] حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام این شعر را زیاد می‌خواندند:

اذا کنت فی خیر فلا تغترر

و لکن قل: اللهم سلّم وتمّم

هرگاه در خیر و خوشی واقع شدی به آن فریفته و مغرور مشو بلکه بگو: خداوندا! مرا سالم و نعمتت را بر من پایدار بدار.

 

علی‌بن‌موسی‌الرضا! امام رئوف ومهربانم!

محبت و ارتباط با حجت خدا از بزرگترین نعمت‌های خدای سبحان است که شکری جداگانه می‌طلبد این نعمت را برای ما تا قیامت پایدار و افزون فرما.

 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] عیون اخبارالرضا، ج2، ص178: حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَلِيٍّ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَكْوَانَ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْعَبَّاسِ قَالَ: كَانَ الرِّضَا ع يُنْشِدُ كَثِيراً: إِذَا كُنْتَ فِي خَيْرٍ فَلَا تَغْتَرِرْ بِهِ وَ لَكِنْ قُلِ اللَّهُمَّ سَلِّمْ وَ تَمِّم‏

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *