عرفه ـ بخش دوم

عرفه، نمایشگاه عشق و محبت بین خالق و مخلوق       

 

عرفه نمایشگاه عشق مخلوق به خالق و از جهتی نمایشگاه محبت خالق به مخلوق است. ‌این كه در این شب نورانی به بنده اجازه‌ی بر زبان آوردن هزار نام خدا داده شده است، نشان عشق و مهر مخلوق به خالق است.

شیخ بهایی می‌فرماید: «عبادت اگر خوفی یا رجایی انجام شود عبادت باطل است. عبادتی مقبول حق واقع می‌شود که عاشقانه باشد. گرچه ممکن است عبادت به جهت خوف عقاب یا امید به ثواب آثاری هم در پی داشته باشد، اما تنها عبادت عاشقانه مطلوب مولاست. عبادتی که بر مبنای محبت انجام می‌شود.»

با اندك تأملی در می‌یابیم از همان روزی كه شروع به نماز و روزه کردیم به جهت ترس از عذاب و رسیدن به بهشت نبوده بلکه از کودکی آموخته‌ایم نماز و روزه را با نیت قرب به خدا انجام دهیم. اگر عبادت ها ما را به اهداف والای انسانی نائل نکرده و از رسیدن به جایگاه اصلی خویش باز مانده‌ایم یقیناً آداب عشق ورزی را بجا نیاورده ایم.

عبادت بایستی بر مبنای معرفت انجام گیرد تا اثر بخشد. ‌اگر معرفت به امری نباشد ولو آن امر تصادفاً صحیح انجام شود، آثار خاص خود را بر جای نمی‌گذارد. عبادت خائفانه نشانه‌ی عدم توحید است. عبادت کاسبانه هم نشانه‌ی دلبستگی به غیر خداست. عاشق تنها یک خواسته دارد آن هم رضایت الهی است. به پسند دیگران کاری ندارد. ملامت دیگران هم وقفه‌ای در عمل او ایجاد نمی‌کند.

زندگی بدون عشق به حق و اولیای حق خسارتی بیش نیست.

 

آثار عشق

 

  • ‌یكی از آثار عشق در زندگی آن است كه عاشق در دراز مدت، و با سهولت و بدون آنکه زحمت خاصی متحمل شود، متصف به صفات معشوق شده و از فضایل خاصی بهره‌مند می‌شود. از منیت‌ها جدا شده و رنگ خدایی می‌یابد. ‌ علی‌رغم این كه دیگران فكر می‌كنند عشق دردسرساز است، اما بسیار هم آسان است؛ زیرا خدای سبحان فرمود: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا»[1]

خداوند سبحان می فرماید: ما كار بنده را خود، انجام می دهیم. در تمام امور اعم از مادی و معنوی، ظاهری و باطنی او را تكریم نموده و او کاری غیر از عاشقی ندارد. در جریان عشق، آرام آرام به جایی می رسد كه خدا به او نامه می نویسد:

«من الحی الذی لا یموت الی الحی الذی لایموت»

« از زنده‌ای كه نمی‌میرد به زنده‌ای كه نمی‌میرد»

‌عشق مجازی در زندگی فرد تأثیرات عجیب بر جای می‌گذارد چه برسد به عشق حقیقی! در عشق مجازی نوع خوراك و پوشش تغییر پیدا می‌كند، به طریق اُولی هنگامی که در پی  عشق حقیقی برویم تحولات بسیار اساسی در ما ایجاد می شود. به عبارتی دیگر، رنگ عاشق و معشوق یکسان میشود.

  • اثر دیگر عاشقی آن است كه انسان، پرتلاش و اهل كار می‌شود. اگر قرار باشد صداقت خود را در این عرصه به نمایش بگذارد با تن‌پروری و راحت‌طلبی سازگار نیست. در قرآن کریم هرجا سخن از ایمان به میان می‌آید همراه با عمل صالح است. ایمان دلدادگی است و عمل، تلاش عاشق. عاشق باید عشق خود را به نمایش بگذارد و اهل تلاش باشد صرف ادعا کافی نیست.

«وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ»[2]

جبال را در تفاسیر معرفتی، به مؤمن تعبیر كرده‌اند. مؤمنِ عاشق، مانند ابر در حال حركت است. عشق  انسان را مجاهد نموده و او را  از تهجر و جمود جدا می‌سازد.

حركت همراه با عشق، رشد آفرین و صعودی است. حركتی نافع است. به همین جهت عاشق، دائم درخواست «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم‏» را دارد. قرار گرفتن در مسیر قرب آور را طالب است.

كمتر از ذره نه ای، پست مشو، مهر بورز

تا به سرچشمه خورشید رسی رقص كنان

خدای سبحان برنامه ما را بر اساس حرکت کمالی تنظیم كرده است. و انسان به جهت حرکت صعودی دائم خوش است و انبساط دارد.

ما زبالایم و بالا می رویم

ما زدریایم و دریا می رویم

ما از اینجا و از آنجا نیستیم

ما ز بی جاییم و بیجا می رویم

‌ابن سینا در كتاب اشارات در تفسیر دعای:«اللهمَّ غیر سوءَحالِنا بِحُسنِ حالِك» می‌گوید: “حُسن حال” خدا یعنی خدا همیشه خوشحال است و بنده‌اش را  به گونه‌ای تربیت می‌کند كه همواره  “حُسن حال” داشته باشد. شادی و سرور ما هنگامی است كه در مسیر عاشقی حركت نموده و حركتمان بی‌انحراف، رو به بی‌نهایت و كمال باشد. و نتیجه حركت  هم هین خوشحالی فعلی است.

من كه امروزم بهشت وصل حاصل می شود

وعده فردای زاهد را چرا باور كنم

عاشق اوقات فراغت ندارد. خداوند سبحان به پیامبرش كه در رأس عشّاق است می‌فرماید: «فَإِذا فَرَغْتَ‏ فَانْصَبْ‏ وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَب‏»[3] به مجرد به پایان رسیدن هر عملی به عمل دیگری بپرداز. عاشقی مرخصی ندارد «لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَتُدْهِنُوا»؛«به خود مرخصی ندهید كه سست می‌شوید» عاشق علاوه بر سعی و تلاش وافر، به خود مرخصی هم نمی‌دهد.

عاشق یكه‌شناس است و تنها معشوق را می‌شناسد. سرزنش هیچ ملامت‌گری بر او تأثیری ندارد «لا یخافُونَ‏ لَوْمَةَ لائِم‏»[4]، تنها به رضایت معشوق می‌اندیشد. و از خدای «مقلب القلوب» می طلبد تا دیگران را هم راضی کند. ‌خدای «ودود» محبت او را در قلب دیگران می اندازد تا او را دوست داشته باشند.

3ـ خصوصیت دیگر عبادت عاشقانه آن است كه عاشق شاه کلید دارد. او می‌داند همه كلیدهای غیب دست خداست«وَ عِنْدَهُ‏ مَفاتِحُ‏ الْغَیب‏»[5]

و به میزانی که به محبوب نزدیک شود به او اعلام می‌شود: «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ‏ فَتْحاً مُبیناً»[6] قفل‌ها یکی پس از دیگری برای او گشوده می‌شود.  و به جهت گشایش راه، مسرور می‌گردد.

راه بندگی و وصال برای عاشق باز است. معشوق راه ورود به عالم ملكوت را برای او باز نموده است.

«وَ مَنْ‏ یتَّقِ‏ اللَّهَ‏ یجْعَلْ‏ لَهُ‏ مَخْرَجاً»[7]

4 ـ به میزانی که عاشق شویم از عیوب جدا شده و پیراسته می‌شویم.

هركه را جام ز عشقی چاك شد

او زحرص و علم كلی پاک شد

«انّ الله جمیل و یحبّ الجمال» معشوق تنها کسی که به رنگ او درآمده باشد را می پسندد. لذا عاشق، سعی میکند تا  عیوب و رذائل اخلاقی خویش را که مانع وصال به معشوق است را مرتفع سازد. عشق به تدریج انسان را از رذائل حسد، دروغ، سوء ظن و… جدا می سازد.

5 ـ عاشق انتظاری از معشوق ندارد. همین که معشوق به او اذن حضور می‌دهد برایش کافی است. و هر آنچه از محبوب می‌رسد برای او نیکو و بزرگ و مسرت بخش است.

پسندم آنچه را جانان پسندد

یكی از زنجیرهایی كه آدمی را اسیر می‌کند انتظار و توقع است. عطای وجود از جانب خدای سبحان و قرار گرفتن در میان امت مرحومه از بالاترین نعمت های معشوق است. تنها یک خواسته دارد، آن هم  وصال است و عدم جدایی. تمام درخواست ها هم طبق آموزش های معشوق است.

عاشق شاکر است. نعمت‌های الهی را فراوان می‌بیند. و همواره خود را شرمنده‌ی الطاف الهی می‌داند. اهل قیاس نیست. دنیای عاشق با دنیای دیگران متفاوت است. معیار دیگران امور مادی و فانی است.

اما عاشق می‌داند معشوق برای بندگانش این جوری نیست خدا به بنده‌هایش گفته است «أَعْدَدْتُ‏ لِعِبَادِی‏ الصَّالِحِینَ‏ مَا لَا عَینٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَر»[8] خدا برای بندگانش یك چیزهایی در نظر گرفته كه چشمی ندیده و گوشی نشنیده و حتی در خیال کسی هم متصور نیست.

عاشق، عالم دیگری می بیند و از همه چیز لذت می برد  زیرا به هرچه می نگرد نشانی از معشوق می بیند.

از آن‌ام با شب تار است میلی

كه دارد نسبتی با نام لیلی

 تمام این عاشقی ها را قرار است در روز عرفه به نمایش بگذاریم. و میدانیم او «عَلیمٌ‏ بِذاتِ‏ الصُّدُور» است.

حضرت امام سجاد علیه‌السلام از حضرت ولیعصر عجّل‌الله‌فرجه با نام «عروه المتوسلین»؛«دستگیر توسل کنندگان» نام می‌برند. درعرفه باید «دستگیره» را محكم گرفت.  در عرفه به ما می‌گویند این دستگیره را انتخاب كن و محکم بگیر!  كه خود، عشق محض است و عاشق پروری می كند. عرفه «یوم المعرفه» و «یوم المعارفه» است. هم ما به اماممان خویش شناسانده می‌شویم هم امام‌مان به ما. در ‌روز عرفه  وقتی ما به امام‌مان معرفی می‌شویم زیبایی های ما به امام معرفی می‌شود نه زشتی‌های ما. وجود فطری ما به امام معرفی می‌شود نه وجود فعلی. گرچه از وجود فطری، اندکی باقی مانده باشد. اما امام به باقی مانده ی آن نگاه می كند.

عرض ادبی خدمت مولای مهربانمان:

مولای مهربانم! می‌دانم عاشقی، صبوری میخواهد. این روزها افراد زیادی را در زیر خیمه ی خود راه میدهی  و آنها را فاطمه شناس میکنی. ما را از نزد خود سراغ ناموس و باطن عالم می بری؟

به حق این وقت و ساعت و دوستانی كه این ایام دستشان به دامن تو رسیده است و طواف‌های این دهه و ناله های شبانه، و صدای مادرت قسمت می دهیم، به محبتی كه به دوستانت داری و به لطف دائم و بارش كامل ات قسمت می دهیم این عرفه‌ی ما را حقیقتاً عرفه كن! زشت است که عرفه باشد و همچنان جاهل و عامی و نابینا باشیم.

 

«برگرفته از بیانات زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه اسراء، آیه 70

[2] سوره مبارکه نمل، آیه 88

[3] سوره مبارکه انشراح، آیات 8-7

[4]  سوره مبارکه مائده، آیه 54

[5] سوره مبارکه انعام، آیه 59

[6] سوره مبارکه فتح، آیه 1

[7] سوره مبارکه طلاق، آیه 2

[8] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ،  ج‏4 ، ص 101

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *