عزت نفس (در صحیفۀ سجادیه) ـ بخش چهارم

مقدمه

 

عزت نفس زیر مجموعۀ خودارزشمندی است. از آنجایی که انسان خود را گرانقدر و ارزشمند می‌بیند، به لطف حضرت حق صلاحیت داشتن انواع کمالات را نیز در خودش مشاهده می‌کند؛ به همین دلیل در درون خود احساس شرافت و توانمندی می‌کند و قدرت عبور از چالش‌های زندگی را دارد.

اگر حقیقت این صفت نصیب انسان شود، خود را مستغنی از غیر می‌بیند و در باطن، خود را فقط محتاج خدایی می‌داند که کریمانه همۀ نیازهای او را تأمین می‌کند. لیکن اگر انسان از عزت نفس به دور باشد و احساس خودارزشمندی و شرافت باطنی نکند، امکان آسیب رساندن به خود و اطرافیانش فراهم شده است. امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«مَن هانَت عَلیه نَفسُه فَلا تَأمَن شرّه»[1]

«کسی که نزد خودش احساس شخصیت نکند از شر او ایمن مباش.»

همۀ ما دوست داریم مظهر اسم «سلام» خداوند باشیم و به خودمان و دیگران آسیب نزنیم. پس نه‌تنها متّصف شدن به صفت عزت نفس امری ضروری است، بلکه باید به تقویت آن نیز بپردازیم.

 

اعتماد و اتّکا به خلق، مانع عزت نفس

 

«وَ مَنْ تَوَجَّهَ بِحَاجَتِهِ إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِک أَوْ جَعَلَهُ سَبَبَ نُجْحِهَا دُونَک فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلْحِرْمَان وَ اسْتَحَقَّ مِنْ عِنْدِک فَوْتَ الْإِحْسَانِ»[2]

«و کسی که برای حاجتش به یکی از آفریده­های تو رو کند، یا او را به جای تو وسیلۀ رسیدن به نیازش قرار دهد، محققاً خود را در معرض محرومیت قرار داده، و سزاوار از دست رفتن احسان تو گشته است.»

عزت نفس امری تقلیدی یا عملی نیست، بلکه یک دیدگاه است و پایۀ اعتقادی دارد. در هنگام نیاز و مشکلات، دو دیدگاه مذموم وجود دارد:

اول اینکه ما در ابتدا و مستقیماً به خلق مراجعه کنیم،؛

دوم اینکه ابداً به خلق مراجعه نکنیم؛ اما وقتی مردم نیاز ما را برطرف کردند و مشکل‌مان را حل کردند، از آن‌ها به عنوان یک وجود مستقل و مؤثر تشکر کنیم نه به عنوان یکی از سبب‌های خدای متعال!

پس اگر ما هر یک از این دو دیدگاه را داشته باشیم، خود را در معرض محرومیت قرار داده‌ایم و مستحق از دست دادن احسانی هستیم که قرار بود از ناحیۀ خدای سبحان دریافت کنیم.

اگر در هنگام مشکلات مستقیماً به دیگران مراجعه کنیم، خود را خوار کرده‌ایم. حتی در دیدگاه دیگر، اگر ما در هنگام نیاز به اطرافیان مراجعه نکنیم؛ اما وقتی که آن‌ها از سوی خداوند مأمور حل مشکل ما شدند، بیشتر از آن که از خالق تشکر کنیم از خلق سپاسگزار باشیم، باز هم موجبات تحقیر خویش را فراهم کرده‌ایم.

 

وجود ظلی مخلوقات

 

ما معتقدیم که مخلوقات وجود ظلّی دارند نه مستقل. ظلّ به معنای سایه است. یعنی اگر از سوی خلق، خیری به ما می‌رسد در واقع صاحبِ سایه خواسته است که آن خیر وارد زندگی ما بشود. نکتۀ بسیار جالب توجه، قسمتی از دعاست که می‌فرماید: «تَعَرَّضَ لِلْحِرْمَان»؛ یعنی گویا خودمان را از رزق، برکت، مقام، قدرت، شرافت و یا هر خیری که قرار بود از طرف خدای سبحان دریافت کنیم، محروم می‌کنیم.

اصطلاحی بین مردم رایج است که می‌گویند: «اگر فلانی نبود مشکل ما حل نمی‌شد!»، این سخن کاملاً اشتباه است؛ عبارت صحیحی که در این مواقع باید به کار ببریم این است: «چگونه از خدا تشکر کنیم که فلانی را برای حل مشکل ما فرستاد؟!» اصطلاح اول، مانع عزت نفس است و به واسطۀ آن خودمان را از بسیاری از خیراتی که خداوند برایمان تقدیر فرموده بود، محروم می‌کنیم!

 

عوامل عزت نفس

 

1. نگرش زیبا در مشکلات

 

«أَمْ وَقْتُ الْعِلَّةِ الَّتِي مَحَّصْتَنِي بِهَا، وَ النِّعَمِ الَّتِي أَتْحَفْتَنِي بِهَا، تَخْفِيفاً لِمَا ثَقُلَ بِهِ عَلَيَّ ظَهْرِي مِنَ الْخَطِيئَاتِ، وَ تَطْهِيراً لِمَا انْغَمَسْتُ فِيهِ مِنَ السَّيِّئَاتِ، وَ تَنْبِيهاً لِتَنَاوُلِ التَّوْبَةِ، وَ تَذْكِيراً لِمحْوِ الْحَوْبَةِ بِقَدِيمِ النِّعْمَةِ»[3]

«یا هنگام بیماری که مرا به وسیلۀ آن از ناخالصی‌ها خالص ساختی و نعمت‌هایی که به من هدیه دادی، برای سبک کردن گناهانی که پشتم را گران و سنگین کرده و پاک کردن زشتی‌هایی که در آن فرو رفته‌ام و آگاهی دادن برای این که توبه را فراگیرم و به یادآوردن نعمت‌های قدیم، برای محو کردن گناهان بزرگ از پرونده‌ام؟»

امام سجاد علیه السلام از نعماتی که خدای سبحان در هنگام سلامتی و بیماری به انسان عطا می‌فرماید، تشکر می‌کند. در حقیقت کسی که برای خودش ارزش و احترام قائل است می‌داند که خدا وجودش را محترم قرار داده است و در نتیجه برای او بد نمی‌خواهد و او را دچار گرفتاری نمی‌کند.

بیماری، نه‌تنها بدبختی و محرومیت نیست؛ بلکه یک تحفه‌ای بسیار ارزشمند و گرانقدر است.

«تمحیص» به‌معنای تخلیص است، گویی بیماری یک آزمون است که ما را از رذائل و آلودگی‌ها پاک می‌کند. گاهی اوقات ما در هنگام سلامتی تصور می‌کنیم تدبیر فیزیولوژی بدنمان با خودمان است در حالی‌که اینطور نیست.

یکی از علامت‌های داشتن عزت نفس، احساس ارزشمندی در هنگام بیماری است. همۀ گرفتاری‌ها و بیماری‌های ما، هدیه‌ای از سوی خداوند هستند.

اگر با دیگرانش بود میلی

 چرا ظرف مرا بشکست لیلی[4]

ارتباط بیماری و آمرزش گناهان

 

به دلیل اعتباری که برای خودمان قائلیم، می‌دانیم که گرفتاری‌ها و بیماری‌هایمان برای برداشتن بار سنگین خطیئاتی است که خود مرتکب شده‌ایم. در واقع خدای سبحان نمی‌خواهد ما را آلوده ببیند و نزول این امور به همین دلیل است، می‌خواهد به واسطۀ آن بیماری ما را تطهیر کند.

امام سجاد علیه السلام نگرش زیبا داشتن در هنگام مشکلات را به ما یاد می‌دهند. در نتیجه، اصطلاح «هر چه سنگ است، برای پای لنگ است» عبارتی اشتباه است! ما معتقدیم که هم در زمان سلامتی و هم در زمان بیماری خوشبخت هستیم! گاهی خدای سبحان به خاطر علاقه‌ای که به بندگانش دارد، می‌خواهد پروندۀ آنان در همین دنیا پاک شود و آمادۀ توبه شوند؛ به همین دلیل آن‌ها را دچار گرفتاری‌های گوناگون می‌کند.

برای مثال اگر یک لباس برای ما بسیار عزیز و محترم باشد، به‌محض آلوده شدن آن را تطهیر می‌کنیم! در رابطه با موضوع بحث ما هم همینطور است. گاهی ما از اینکه برخی انسان‌ها با وجود ارتکاب گناهان مختلف دچار هیچگونه مشکلی نمی‌شوند، گله می‌کنیم! اما واقعیت این است که گویی ما نزد خداوند با سایر بندگان متفاوت هستیم، به خاطر عزت و احترامی که خداوند برای ما قائل است، فوراً با یک بیماری یا گرفتاری می‌خواهد ما را از آلودگی تطهیر کند؛ بنابراین ما باید پاسدار ارزشی باشیم که خداوند برایمان قائل شده است.

 

2. مستور کردن عیوب انسان توسط خداوند

 

«یا إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ فَکَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَیَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِی وَ کمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّیتَهُ عَلَیَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِی وَ کمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِک عَنِّی سِتْرَهَا»[5]

«ای خدای من! تو را سپاس، چه بسیار عیوبی که بر من پوشاندی، و مرا رسوا نکردی، و چه بسیار گناهی که مستور داشتی، و به آنم مشهور نساختی، و چه بسیار خیانت و نیرنگ و امور هوسناکی که مرتکب شدم، ولی پردۀ آ­ها را به خاطر حفظ آبرویم ندریدی.»

گاهی برخی از انسان‌ها از دیگران می‌خواهند که برای رفع یکی از عیوبشان دعا کنند، در حالی که دیگران تعجب می‌کنند؛ زیرا هیچگاه آن عیب را از وی ندیده بودند! نه اینکه او فاقد آن عیب باشد! خداوند پرده‌ای انداخته بود تا دیگران متوجه نشوند. خداوند حتی  به خاطر گناهان متعدد ما هم، اجازه نداد عزت نفسم‌ان جلوی دیگران از بین برود و رسوا شویم!

در واقع خدای سبحان همۀ این کارها را برای عزیز ماندن ما انجام می‌دهد، می‌خواهد ما ارزش و اعتبار خود را بدانیم. خداوند به ما اجازۀ پرده‌برداری از عیوب خویش را نمی‌دهد. ما باید سعی کنیم شرافتی را که خداوند نصیب‌مان کرده است، حفظ کنیم. این به معنای دورویی نیست؛ بلکه برای از بین نرفتن جایگاهی است که خداوند به ما عطا فرموده است. سیاست‌های ربوبیت و تدابیر خدای سبحان نسبت به ما در جهت پرورش عزت نفس ما و در واقع رشد همان امری است که در قرآن فرمود:

«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ»[6]

«به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم.»

 

3. استعاذه و پناهندگی همیشگی به خدا

 

«اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»[7]

«خدایا! به تو پناه می‌بریم از فتنه‌انگیزی‌های شیطان رانده‌شده.»

شرور مختلف به عزت نفس ما آسیب می‌زند و ما را گرفتار پلیدی و خباثت می‌کند؛ به همین دلیل باید شکر فراوان داشته باشیم که خدای سبحان اجازه داده است به او پناهنده شویم.

شیطان از طریق فتنه‌گری و وسوسه کردن، آرام‌آرام ما را همرنگ خودش می‌کند. دروغ، غیبت و سایر گناهان را کم و کوچک نشان می‌دهد تا آنجا که باور می‌کنیم همیشه گناهکاریم و هرگز اصلاح نخواهیم شد! در نماز وتر، سوره‌های ناس و فلق را می‌خوانیم؛ همین موضوع که خداوند به ما اجازه می‌دهد از شرّ شیطان، دشمنان، آلودگی‌ها و نازیبایی‌ها به او پناه ببریم، نشانۀ عزتی است که او برای ما قائل است. مثل یک کودک که در هنگام خطر به آغوش پدر و مادرش پناه می‌برد؛ چرا که می‌داند آن‌ها او را حفظ خواهند کرد. تمام استعاذه‌های ما چه در قالب دعا و چه در قالب آیات قرآن، نشان‌دهندۀ ارزش، شرافت و عزت ماست؛ پس نباید آلوده و مکدر شویم! باید خود را به خدا واگذار کنیم تا عزت، شرافت، سرمایه و برکت‌های قبلی‌مان باقی بماند.

 

ثمرۀ عزت نفس

 

ما اگر برای خودمان عزت نفس قائل نباشیم، به خود اجازه می‌دهیم که اگر یک صفت خوب را نداریم، از صفت نیک دیگر نیز محروم بمانیم؛ مثلاً اگر صدق نداریم، جود هم نداشته باشیم! اما در صورتی که برای خودمان عزت نفس قائل باشیم، خود را متّصف به برخی از صفات خوب می‌دانیم و در نتیجه نمی‌گذاریم از سایر فضائل محروم بمانیم! در واقع نمی‌خواهیم موجودی‌مان ناقص باشد؛ به همین دلیل به خدای سبحان پناهنده می‌شویم تا موجودی‌مان را حفظ کند. جنس ناقص هیج فایده‌ای ندارد. مثلاً وقتی یکی از فنجان‌های یک سرویس بشکند، دیگر ارزش خود را از دست می‌دهد چون کامل نیست. ما هم باید مراقب باشیم که موجودی‌هایمان ناقص نشوند.

 

ارتباط تنگاتنگ امور با یکدیگر

 

اعمال و رفتار ما سلسله‌وار به یکدیگر مربوط هستند؛ اگر به حیای ما صدمه وارد شود به دین ما نیز آسیب وارد می‌شود، اگر به عقل ما صدمه‌ای وارد شود به حیای ما آسیب وارد می‌شود. نباید تصور کنیم که هر امر از امور دیگر جداست! به همین دلیل با تمام وجود به خداوند پناه می‌بریم تا شرافت‌مان حفظ شود و خللی به آن وارد نشود.

پدر حقیقت ما باید از انواع ترفندهای شیطان به خدای سبحان پناهنده شویم! چون شیطان وقتی یکی از راهکارهای خود را مؤثر ببیند، سایر ترفندهایش را نیز به کار می‌گیرد؛ اما اگر ما به حول و قوۀ الهی اجازۀ تأثیرگذاری یکی از ترفندهای او را ندهیم، ان‌شا‌ء‌الله بقیۀ حیله و نیرنگ‌های او هم بی‌اثر خواهند شد. پس راهکار محفوظ ماندن شرافت ما و مخدوش نشدن آن، پناهندگی دائمی به خدای سبحان است.

 

راهکارهای پرورش عزت نفس

 

1. فرصت قائل شدن برای اصلاحات

 

«أَعْجَبُ مِنْ ذَلِک أَنَاتُک عَنِّی وَ إِبْطَاؤُک عَنْ مُعَاجَلَتِی، وَ لَیسَ ذَلِک مِنْ کرَمِی عَلَیک، بَلْ تَأَنِّیاً مِنْک لِی، وَ تَفَضُّلًا مِنْک عَلَیّ لِأَنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِیتِک الْمُسْخِطَةِ، وَ أُقْلِعَ عَنْ سَیئَاتِی الْمُخْلِقَةِ»[8]

«و شگفت تر از آن بردباری‌‌ات نسبت به من، و درنگت از مؤاخذۀ سریع این بندۀ گنهکار است. سببش این نیست که من در آستان حضرتت انسانی گرانقدرم؛ بلکه علتش، مدارایت با من و تفضل وجود مقدست بر من است، برای اینکه از نافرمانی‌ات که موجب خشم توست باز ایستم، و وجودم را از عرصه‌گاه گناهانی که فرسوده کنندۀ هویت و شخصیت من است درآوردم.»

آنچه از این دعا می‌آموزیم این است که اگر می‌خواهیم عزت نفس اطرافیان‌مان را پرورش دهیم، اشتباهات‌شان را فوراً متذکر نشویم! تغافل و قرار دادن زمانی برای اصلاح، باعث پرورش عزت نفس انسان‌ها می‌شود. خدای سبحان عقوبت کار انسان­ها را  به تأخیر می‌اندازد و عجله نمی‌کند؛ اما این دلیل بر خوب بودن انسان نیست؛ بلکه فرصتی است برای  اصلاح و دور شدن از معاصی.

در یک برهۀ زمانی، بنی‌اسرائیل هر گناهی که در خانه‌هایشان مرتکب می‌شدند، بر روی درِ خانه ثبت می‌شد؛ به این وسیله خداوند آنان را رسوا می‌کرد. اکنون باید شکر خدای متعال را به جا بیاوریم که برای پرورش عزت نفس ما، خطاهایمان را مستور نگاه می­دارد. مثلاً اثر وضعی دروغ، کاهش رزق است؛ لیکن ما فوراً پس از دروغگویی اثر آن را در زندگی‌مان مشاهده نمی­کنیم! در واقع خداوند به ما فرصت می­دهد که در صدد اصلاح خود برآییم تا به شرافت و ارزش باطنی‌مان صدمه‌ای وارد نشود.

اگر ما فوراً پس از هر اشتباه مجازات می‌شدیم، امر بر ما مشتبه می‌شد که هیچ کار نیکی از ما بر نمی‌آید! در رسالۀ فیه ما فیه از قول شمس تبریزی داریم که می­گوید اگر کسی در خواندن یک خط، سی غلط داشته باشد و شما در هر صفحه تنها یک غلط وی را متذکر شوید، او اعتماد به نفس پیدا می‌کند و متوجه می‌شود که از پس کارها برمی‌آید! اما اگر همۀ سی غلط او را در هنگام خواندن خط اول متذکر شوید، به سراغ خط دوم نخواهد رفت!

 

چرایی تأخیر عقوبت از سوی خدای سبحان

 

علت تأخیر در عقوبت کارهای ما از سوی خداوند این است که خودمان، بدون تازیانۀ عقوبت متوجه اشتباهاتمان بشویم و آن‌ها را اصلاح کنیم. گویی فرصتی به ما داده می‌شود تا خودمان نامۀ عمل‌مان را بخوانیم، اشکالات آن را متوجه شویم و در صدد رفع آن­ها برآییم؛ یعنی هر یک از کارهای خود را که به نظرمان پسندیده است، ادامه دهیم و امور ناپسند را ترک کنیم.

 

2. طلب قدرت از خدا در هنگام سختی‌ها

 

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَصُولُ بِک عِنْدَ الضَّرُورَةِ»[9]

«خدایا! چنانم قرار ده که هنگام ضرورت با کمک حضرتت به دشمنان حمله کنم.»

ما نباید تصور کنیم که اگر والدین، عزت نفسمان را پرورش نداده‌اند پس باید تا آخر عمر ذلیل‌النفس بمانیم. ماهی را هر وقت از آب بگیریم، تازه است. باید به حول و قوۀ الهی، خودمان در صدد پرورش عزت نفس‌مان برآییم.

«صَولَة» به‌معنای حمله است. در واقع ما در هنگام گرفتاری‌ها نمی‌خواهیم دیگران اضطرار و بیچارگی ما را ببینند چون در این صورت عزت نفس خود را مخدوش کرده­ایم. از خدا درخواست می‌کنیم ما را طوری قرار دهد که در هنگام گرفتاری‌های سخت به وسیلۀ خودش به گرفتاری حمله کنیم؛ این یعنی ما از خدا می‌خواهیم که ما را در هنگام گرفتاری قدرتمند کند تا با قدرتِ او به مشکلات نگاه کنیم نه با ضعفِ خودمان. وقتی با قدرت خداوند به گرفتاری­ها حمله کنیم، دیگر در مواجهۀ با مشکلات به جای حالت تدافعی، حالت تهاجمی داریم! نه‌تنها نباید اجازه دهیم گرفتاری ما را از بین ببرد، بلکه باید طوری با آن برخورد کنیم که عقب‌نشینی کند.

 

خدابینی به جای خودبینی در مشکلات

 

در هنگام رویارویی با مشکلات باید خدا را به میدان بیاوریم نه خودمان را! اوست که « نِعْمَ الْوَكِيلُ»[10]«بهترین حامی» ماست، «نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ» «بهترین سرپرست! و بهترین یاور» است. وقتی در مشکلات این طور رفتار کنیم، قدرتِ ما دیده می‌شود نه ناتوانی ما! مثلاً بسیار مشاهده کرده‌ایم مادری که چهار شهید داده، اما خم به ابرویش نیاورده است؛ چرا که احساساتش را مدیریت کرده و به وسیلۀ خداوند به گرفتاری‌ها حمله کرده است! اینگونه، عزت نفس انسان پرورش می‌یابد.

 

تاریخ جلسه: 1402/5/4 ـ جلسه4

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»  

 


[1]. تحف العقول، ص۴۸۳.

[2]. صحیفه سجادیه، دعای13.

[3]. صحیفه سجادیه، دعای 15.

[4]. نظامی

[5]. صحیفه سجادیه، دعای 16.

[6]. سورۀ اسراء، آیۀ 70.

[7]. صحیفه سجادیه، دعای 17.

[8]. صحیفه سجادیه، دعای 16.

[9]. صحیفه سجادیه، دعای 20

[10]. سورۀ آل عمران، آیۀ .173

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *