عوامل توانمندی ـ بخش ششم

مقدمه

 

دانستیم که توانمندی­ها موجبات بندگی خالصانۀ ما را فراهم می‌کنند. توانمندی­هایی را که ما طلب می‌کنیم، همگی از یک سرچشمه منشأ می‌گیرند. خدای سبحان قوی و قدیر است و انسان­ها را به عنوان خلیفۀ خود، قوی و قدیر قرار داده است؛ در نتیجه هر گونه ضعف، مانعی در مسیر بندگی ما ایجاد می‌کند. توانمندی‌هایی مثل اعمال صالح، اعتقاد خالص، تفکر صحیح، بخشش و… همگی باید در زندگی ما وجود داشته باشند تا بندگی ما به شکل صحیح‌تری انجام بگیرد. ما در قرآن همیشه عمل صالح را در کنار ایمان ملاحظه می­کنیم؛ البته عمل صالح به تنهایی نمایانگر سه نوع توانایی است:

  1. عمل خالصانه؛
  2. انتخاب عمل برتر از سوی انسان؛
  3. همیشگی و مستمر بودن عمل.

 

عفت، عامل توانمندی

 

«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِکَ أَزْکَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ»[1]

«به مؤمنان بگو چشم­های خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه‌تر است؛ خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است»

برخورد با نامحرم اگر طبق چارچوب‌های الهی باشد، کمال بیشتری برای انسان به‌دنبال دارد. یکی از عوامل توانمندی این است که انسان برای ارضای نیازهای حیوانی خود محدودیت قائل شود. گرچه محدودیت در ظاهر به صورت عامل عجز جلوه‌گر می‌شود؛ اما در واقع عامل بسیاری از توانایی­های دیگر است. انسان وقتی بتواند خود را حتی در مرحلۀ نگاه کنترل کند تا فکر نامناسب، نیت غلط و یا فعل حرامی از او مشاهده نشود، باعث توانمندی او می­شود.

در خاطرات  مرحوم میرداماد ذکر شده است:« نیمه شبی درِ حجرۀ او باز ­شد و دختری با لباس اشرافی به او پناهنده شد و از او درخواست کرد تا اجازه بدهد شب تا صبح در آنجا بماند. او برای اینکه به گناه آلوده نشود، در طول شب یک یک انگشتان خود را ­سوزاند و اینگونه خود را از افکار نادرست و حرام منع کرد!»  و بعد از آن شب تبدیل به «میرداماد»ی ‌شد که اندیشه­ها و نظرات فلسفی وی آن‌چنان متعالی است که برای بسیاری از انسان‌ها قابل درک نیست. در واقع همان محدودیت و عفت ورزیدن، این قدرت فکری را برای او به ارمغان آورد و رشد توان او در جهت دیگری بروز کرد.

به جرأت عرض می‌کنم که حتی اِعمال محدودیت در موارد مباح هم موجب توانمندی است. برای مثال ما ثروت زیادی داریم که وجوه شرعیۀ آن را هم پرداخت کرده‌ایم و مالک آن هستیم و هر طور از آن استفاده کنیم، هیچ‌کس ما را مواخذه نمی‌کند! نه خداوند و نه مردم! اما خود را کنترل می‌کنیم و این مال را بر اساس هوا و هوس خرج نمی­کنیم. می­دانیم که اگر در وادی هوس خرج کنیم موجب اختلال فکری خواهد شد و توان انجام عمل صالح و حضور قلب در نماز را نخواهیم داشت. وقتی در میزان خواب، خوراک و… ؛ یعنی در امور حلال هم حد و حدود لازم را رعایت کنیم؛ مطمئناً «ذَٰلِکَ أَزْکَىٰ لَهُمْ»[2] است. این رشد و قدرت بالاخره ظهور خواهد داشت؛ یعنی در حقیقت ما جهت توانمندی را به سمتی تغییر دادیم که برای ما منفعت دارد.

 

دعا برای جاهلان، عامل توانمندی

 

«وَ عِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»[3]

«بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبّر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آن­ها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آن­ها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند.)»

ممکن است این موضوع ظاهراً عامل توانمندی نباشد؛ اما من به عنوان یک عامل جدی عرض می­کنم چون ثمرۀ آن را دیده­ام. یکی از عوامل توانمندی این است که انسان برای افرادی که از جهت معرفت در رتبه پایین­تری از خودش قرار دارند، دعا کند. «قَالُوا سَلَامًا» یک دعاست.

هر چقدر ما برای سلامتی فکر، روان، قلب، عمل، و حتی عبور سالم از این عالم به عالم دیگر، برای این افراد دعا کنیم؛ موجب بالا رفتن توان ماست. پس باید در لیست کارهای خود دعا کردن برای انسان­های جاهل را قرار دهیم، چون «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ»[4]«اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می‌کنید»، اگر برای آن­ها دعا کنیم در حقیقت برای خودمان دعا کرده­ایم. وقتی کسی که حتی یک درجه از ما پایین­تر است حرفی به ما می­زند که برای ما ناگوار و دردناک است، نباید با او وارد مکالمه بشویم چون در آن صورت شبیه او می­شویم؛ باید دعا کنیم که خدای سبحان فهم و معرفتی بیشتر از ما به او عطا کند! دعا خیلی مهم است! قدرت دریافت فیوضات و عنایات الهی را افزایش می­دهد. دعا کنیم که خداوند به همۀ جاهلان معرفت بدهد، حبّ اهل بیت علیهم­السلام را در دلشان افزون کند و علم نافع نصیب‌شان کند تا از جهنم جهالت نجات یابند.

اگر دقت کنیم متوجه می‌شویم که همۀ ما در هر ردیف و جایگاهی که باشیم در شب احیا به خداوند عرض می­کنیم:«خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ»[5]«ما را از آتش برهان اى پروردگار من» منظور از «نا» این است که هر کدام از ما به نحوی جاهل هستیم. هم برای خودمان دعا می­کنیم، هم برای پایین دستی­ها و هم بالا دستی‌هایمان.

 

همراهی با خوبان، عامل توان

 

«وَ أَنْجَینَا مُوسَىٰ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ»[6]

«و موسی و تمام کسانی را که با او بودند نجات دادیم.»

شاید این مبحث تکراری باشد؛ اما به دلیل اهمیت آن عرض می­کنم. مهم­ترین عامل توانمندی، معیّت با خوبان است. وقتی انسان با خوبان عالَم همراه باشد، هر فیضی نصیب آن­ها بشود، به طفیل وجود آنان به اطرافیانشان هم داده می­شود. مثلاً وقتی خیری نصیب یک پدر شود، اگر فرزندش در یک کشور دیگر باشد نمی‌تواند حتی اندکی از آن را دریافت کند؛ اما اگر در کنار پدر باشد حتماً بخشی از آن خیر نصیبش می­شود. بنابراین همراهی با خوبان چون دریافت فیوضات دائمی را به همراه دارد، مانع ضعیف شدن ما می‌شود.

 

تفکر، عامل توانمندی

 

«قَالَ هَلْ یسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ. أَوْ ینْفَعُونَكُمْ أَوْ یضُرُّونَ»[7]

«گفت: آیا هنگامی که آن­ها را می‌خوانید صدای شما را می‌شنوند؟! یا سود و زیانی به شما می‌رسانند؟!»

داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام بیان می­شود. یادآوری می­کنم که یکی از کارهای اساسی همۀ انبیاء، توانمند کردن اطرافیان‌شان است. در این آیات، سؤالاتی که حضرت ابراهیم علیه‌السلام از اطرافیان خود پرسیده است، دیده می­شود. آنچه از این آیات استنباط می‌شود این است که یکی از عوامل توانمندی، فکر کردن است. ما باید روی عواملی که در اطراف‌مان وجود دارد، فکر کنیم. بعد از آن متوجه می­شویم که هر سببی که برای ما کارآیی دارد، به اذن خدای سبحان است.

مثلاً چشم ما می­بیند، اما اگر فکر کنیم متوجه می‌شویم که خداوند قدرت دیدن به چشمان ما داده است؛ گوش، زبان و سایر اعضا و جوارح ما هم همینطور است. بسیاری از انسان­ها چشم دارند؛ ولی نمی­بینند، گوش دارند؛ اما نمی­شنوند و همچنین افرادی که ثروت زیادی دارند؛ اما نمی­توانند خرج کنند یا اگر خرج می‌کنند به مقصود و مطلوب‌شان نمی­رسند. ما حقیقتا باید زمانی را برای فکر کردن صرف کنیم؛ حتی فرزندان‌مان را هم متفکر بار بیاوریم.

هر چقدر قدرت فکر ما پرورش یابد، بر توانمندی‌های ما افزوده خواهد شد. انسان­هایی که توان محدودی دارند، به علت تفکر محدودشان است. چرا گاهی یک روز روزه مساوی شصت سال عبادت است؟ چون خالصانه انجام شده است. اگر برای رسیدن به ثواب کار کنیم، اما خداوند راضی نباشد، فایده­ای ندارد! اما اگر برای ثواب کار نکنیم، یعنی از محدودیت خارج شده‌ایم. حتی آن شصت سال هم بهانه است؛ گاهی یک روز روزه برابر هزاران سال ارزش دارد! چون بعد از تفکر، آگاهانه انتخاب شده است. پس آموختیم که یکی از عوامل توانمندی، فکر کردن است؛ برای همین منظور به ما توصیه کرده­اند که هرشب مراقبه داشته باشیم و هر صبح محاسبۀ روز قبل خود را بکنیم. به قول آیت‌الله حسن زاده «کشیک نفس‌مان را بکشیم!» بعد از فکر کردن، توان اصلاح خودمان را داریم و در نهایت، تعمیر و ترمیم نواقص ما صورت می­گیرد.

 

شنیدن حقیقت؛ عامل توان

 

«حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِالنَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یحْطِمَنَّكُمْ سُلَیمَانُ وَجُنُودُهُ وَ هُمْ لَا یشْعُرُونَ. فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَ قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ»[8]

«(آن­ها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچه‌ای گفت: «به لانه‌های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی‌فهمند!» سلیمان از گفتار مور بخندید و گفت: پروردگارا، مرا توفیق شکر نعمت خود که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی عنایت فرما و مرا به عمل صالح خالصی که تو بپسندی موفق بدار و مرا به لطف و رحمت خود در صف بندگان خاص شایسته‌ات داخل گردان.»

داستان حضرت سلیمان علیه السلام است. کسی که ملک بی­نظیری دارد، در مقابل حرف مورچه که می‌گوید:« اینان شعور ندارند!» با سعۀ صدر برخورد می­کند:« فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا». این نشانه توانمندی حضرت است.

 

شکر نعمت­های پیشینیان

 

ما باید همیشه شاکر باشیم. نکتۀ جالب توجه این آیه این است که ما نه‌تنها باید شاکر نعمات خودمان باشیم، بلکه باید بابت نعماتی که خدای سبحان به والدین ما داده است هم شکر کنیم؛ در واقع سفرۀ شکر را باید بسیار گسترده پهن کنیم و بابت نعمات پیشینیان خود هم شاکر خدای سبحان باشیم. اینکه نسل اندر نسل ما مسلمان بوده­اند و محبت اهل بیت علیهم‌السلام در نیاکان ما وجود داشته است، جای شکر دارد. باید از نعمات خود و نیاکان‌مان لذت ببریم؛ وقتی به دارایی‌های گذشتگان خود توجه کنیم، متوجه ثروت زیاد خودمان می‌شویم.

وقتی بدانیم که آباء و اجداد ما ایمان قوی و توفیقات زیادی داشتند، توانمند می‌شویم. به همین دلیل است که سنت­های صحیح نیاکان‌مان را ادامه می­دهیم و اجازه نمی­دهیم تعطیل شود. مثلاً مجلس روضه­ای که پدربزرگ ما می­گرفت، اکنون تعطیل شده است؛ ما دوباره آن را از سر می­گیریم.

 

مشورت؛ عامل توان

 

«قَالَتْ یا أَیهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِی إِلَی كِتَابٌ کَرِیمٌ»[9]

«(بلقیس رو به رجال دربارش کرد و) گفت: ای رجال کشور، نامه بزرگی به من رسیده است.»

فرد توانمندی که در این آیه ملاحظه می‌کنیم، بلقیس است که در اوج توانایی، عاقبت به‌خیر می­شود و در معیّت حضرت سلیمان علیه‌السلام قرار می‌گیرد و به زوجیت آن حضرت در می­آید. بلقیس، مملکت گسترده‌ای را تحت سیطره دارد و این به هیچ‌عنوان تصادفی نیست. چند عامل توانمندی از همین آیه برداشت می‌شود. اولین عامل توانمندی بلقیس این است که با اطرافیانش مشورت می­کند. هرگز به نظر خود اعتماد نمی‌کند، از نظر صاحب نظران استفاده می‌کند و استبداد به رأی ندارد.

 

احترام به مقدسات و مبادی آداب بودن؛ عامل توانمندی

 

یکی از عوامل توانمندی بلقیس، مؤدب بودن و احترام قائل بودن برای قداست­هاست. او با این که در آن مملکت، در رأس قدرت قرار دارد؛ اما نامۀ دریافتی خود را با عنوان« كِتَابٌ کَرِیمٌ» معرفی می­کند؛ یعنی آداب را در گفتار به کار می‌گیرد. نکتۀ دیگر این است که با وجود این که بلقیس، خورشیدپرست است؛ اما برای مقدسات دیگران ارزش قائل است. وقتی که می­بیند نحوۀ ارسال این نامه متفاوت با سایر نامه­هاست و به جای اینکه با پیک فرستاده شده باشد، با پرنده آمده است، متوجه تفاوت آن می­شود. احترام به قداست­ها انسان را توانمند می­کند.

احترام قائل شدن برای مقدسات، انرژی زیادی را به سمت ما روانه می‎‌کند. اگر می­بینیم که شیخ عباس قمی با وجود سن زیاد، توان زیادی دارد و روزی شانزده ساعت کار می­کند؛ به این دلیل است که در اتاقی که کتاب‌های قال‌الباقر علیه‌السلام و قال الصادق علیه‌السلام وجود دارد، پای خود را دراز نمی‌کند! قدرت او به علت حرمتی است که برای مقدسات قائل می­شود. ما در محضر بزرگانمان آموخته­ایم که نسبت ادب به عمل مانند نسبت آرد به نمک در نان است؛ یعنی میزان اندکی از عمل نیازمند میزان بسیار زیادی ادب است. یکی از عوامل مهم ناتوانی انسان­های این دوران این است که نوعاً آداب را رعایت نمی­کنند، نه در مقابل بزرگترها و نه در برابر مقدسات.

 

توجه به گذرا بودن امور مادی، عامل توان

 

«فَلَمَّا جَاءَ سُلَیمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِی اللَّهُ خَیرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیتِكُمْ تَفْرَحُونَ»[10]

«هنگامی که (فرستاده ملکه سبا) نزد سلیمان آمد، گفت: «می‌خواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلکه شما هستید که به هدیه‌هایتان خوشحال می‌شوید.»

یکی از افراد توانمندی که در این جلسه شناختیم، حضرت سلیمان علیه‌السلام بود. حضرت هدایای فراوانی از بلقیس دریافت می‌کند و تنها پاسخی که در برابر آن می­دهد این است:« أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِی اللَّهُ خَیرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیتِكُمْ تَفْرَحُونَ». شاید عجیب باشد؛ اما واقعیت این است که اگر به امور مادی دلخوش باشیم، ناتوان می­شویم. مثلاً شادی ما از دعایی که دیگران برای ما کرده‌اند باید بیش از مقدار زیاد مالی باشد که به ما هدیه داده‌اند؛ چون دعا ماندگار است؛ اما مال از بین می­رود.

 

توجه به دارایی‌های خود؛ عامل توانمندی

 

نکتۀ مهم این است که باید هنگامی که ثروت­های دنیوی دیگران را می­بینیم با خود بگوییم:« فَمَا آتَانِی اللَّهُ خَیرٌ مِمَّا آتَاكُمْ» خدای سبحان اموری را به ما ارزانی داشته است که بسیار بهتر از آن چیزهایی است که به بی­دین­ها داده است. باید نعمات معنوی  را دائم به خود یادآوری کنیم. امور معنوی با امور مادی قابل جایگزینی نیست.

امام هادی علیه­السلام جریانی را  از زمان امام جعفر صادق علیه‌السلام نقل می­کند:« فردی خدمت امام صادق علیه‌السلام مشرف شد و عرض کرد: «آقا من از دارایی مادی بهره‌مند نیستم.» حضرت فرمود:«از نگاه من، تو ندار نیستی!» آن مرد دوباره گفت:«به خدا دروغ نمی‌گویم، ندار هستم.» سپس به شرح برخی از فقر خود، پرداخت. حضرت دوباره فرمود:«نه تو ندار نیستی!» سپس فرمود:«اگر من صد دینار به تو بدهم، حاضر هستی از ما اعلام برائت کنی؟» جواب داد:«ابداً!» حضرت مبلغ را تا هزار دینار و سپس هزاران دینار بالا برد؛ اما  او باز هم گفت:«قبول نمی­کنم.» حضرت فرمود:«کسی که ولایت ما را دارد، مستغنی است؛ به همین دلیل است که هرچه می­دهم حاضر نیستی از ما جدا شوی.»[11]

وقتی به نعمت ولایت اهل بیت علیهم‌السلام، محبت به ایشان، معرفت، لسان ذاکر، قلب شاکر و… که خدای سبحان به ما ارزانی داشته است، فکر کنیم، متوجه ثروتمند بودن خود می­شویم و این خود یک عامل توانمندی است؛ در نتیجه هرگز حسرت زندگی انسان­های ثروتمند بی­دین را نمی­خوریم. ما باید در یک ترازوی صحیح متوجه ارزش مادیات و معنویات بشویم و بدانیم که هرگز این دو امر با هم قابل قیاس نیستند. سپس در تمام زندگی خود، توان تفکر، تصمیم، انتخاب و اجرای صحیح خواهیم داشت و از مادیات گذر می­کنیم و مورد تطمیع آن­ها قرار نمی‌گیریم.

 

سپردن کاربه خدا؛ عامل توان

 

«وَ أَوْحَینَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ وَ لَا تَخَافِی وَ لَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»[12]

«ما به مادر موسی الهام کردیم که او را شیر ده؛ و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا (ی نیل) بیفکن؛ و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمی‌گردانیم، و او را از رسولان قرار می‌دهیم!»

از این آیه اینگونه استنباط می‌شود که هرگاه نگران شدیم، باید خود را کنار بکشیم و کار را به خداوند بسپاریم. مادر حضرت موسی علیه­السلام بسیار توانمند است! چگونه یک مادر می­تواند از نوزاد خود دل بکند و او را در یک جعبه به امواج دریا بسپارد؟! عامل توانمندی او این است که از امر الهی تبعیت می‌کند.

یکی از دلایل ناتوانی ما این است که می‌خواهیم خودمان همۀ امور را حل و فصل کنیم و چون توان این کار را نداریم، اصطلاحاً گره کارها کورتر می‌شود. باید همۀ کارها را به خداوند بسپاریم و خود را هیچ‌کاره بدانیم. هم اکنون که من سخنرانی می­کنم اگر بخواهم خودم جملات را طوری بگویم که جاذبه­اش بیشتر باشد، نمی‌توانم! به همین دلیل می‌گویم:« اَنطِقنی بِالهُدی»[13] «خدایا، تو نطق مرا باز کن.» همه چیز دست توست و من هیچ‌کاره هستم.

«فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ» وقتی کار را از اختیار خود خارج و با تمام وجود به خدای سبحان واگذار کردیم، می‌بینیم که نه‌تنها خداوند آن را به احسن وجه انجام می­دهد، بلکه درخشش صورت می‌گیرد و جاودانگی هم نمایان می­شود: «جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»

وقتی پروندۀ عمرمان را ورق می­زنیم ملاحظه می‌کنیم که بارها و بارها موجب تضعیف خود شده­ایم. ان‌شاالله خدای سبحان کمک کند همۀ ما بتوانیم در باقیماندۀ عمر خود از این عوامل توانمندی استفاده کنیم. از وجود مقدس حضرت علی بن موسی الرضا علیه­السلام، به عنوان واسطۀ فیض، عاجزانه سپاسگزاریم که در این کلاس ما را با برخی از عوامل توانمندی آشنا کرد؛ از آن حضرت می­خواهیم دعا کند یکایک ما در عرصۀ بندگی توانمند باشیم و از هرگونه عجز و ضعف دور بمانیم و توان خود را خالصانه در مسیر بندگی به کار بگیریم.

 

تاریخ جلسه: 1400/5/5– جلسه 6

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


 

[1]. سورۀ مبارکۀ نور، آیۀ 30

[2]. سورۀ نور، آیۀ 30

[3]. سورۀ فرقان، آیۀ 63

[4]. سورۀ اسراء، آیۀ 7

[5]. دعای جوشن کبیر

[6]. سورۀ شعراء، آیۀ 65

[7]. سورۀ شعراء، آیات 72 و 73

[8]. سورۀ نمل، آیات 18 و 19

[9]. سورۀ نمل، آیۀ 29

[10]. سورۀ نمل، آیۀ 36

[11]. میزان­الحکمة، ج 8

[12]. سورۀ قصص، آیۀ 7

[13]. صحیفۀ سجادیه، دعای 20، بخش 7

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *